استان مازندران
استان مازَندَران ( تلفظ راهنما·اطلاعات) (به مازندرانی: مازِرون اوستان؛ به زبان اوستایی: 𐬨𐬀𐬰𐬀𐬌𐬥𐬌𐬌𐬀 ت.ت. 'mazainiia') استانی به مرکزیت شهر ساری در شمال ایران و در کرانههای جنوبی دریای مازندران است و با استانهای گلستان، سمنان، تهران، البرز، قزوین و گیلان هممرز میباشد.[۲] استان مازندران پیش از اسلام، تپورستان (به پارسی میانه: ) نامیده میشد که برگرفته از نام قوم تپوری (به یونانی: Τάπυροι ت.ت. 'تَپیری') میباشد که پس از اسلام قوم تبری نام گرفتند و سرزمینشان تبرستان نامیده شد.[۳][۴][۵][۶] استان مازندران یکی از پرجمعیتترین و متراکمترین مناطق ایران از لحاظ جمعیتی است و دارای ۲۲ شهرستان میباشد. مازندران پر افتخارترین استان ایران در بازیهای المپیک است.[۷] همچنین قله دماوند مرتفعترین کوه ایران و بلندترین آتشفشان آسیا و خاورمیانه در مازندران قرار دارد.
مازندران
مازِرون | |
---|---|
مرکز | ساری |
شمار شهرستانها | ۲۲ |
حکومت | |
• نوع | مرکز |
• استاندار | یوسف نوری |
• نماینده ولی فقیه | محمدباقر محمدی لائینی |
• نمایندگان در مجلس خبرگان رهبری | ۴ نماینده |
جمعیت (۱۳۹۵) | ۳۲۸۳۵۸۲[۱] |
• تراکم | ۱۳۰٫۸/کیلومتر مربع (۳۳۹/مایل مربع) |
منطقهٔ زمانی | +۳:۳۰ |
پلاک خودرو | ۷۲، ۸۲ ،۹۲، (۶۲، مرکز استان) |
گستره مازندران معادل ۱٫۴۶ درصد مساحت ایران است. این استان در ساحل جنوبی بزرگترین دریاچه جهان، دریای مازندران و در کنار چهار کشور مجاور این دریا یعنی ترکمنستان، قزاقستان، روسیه و جمهوری آذربایجان از یک سو و شمال کلانشهر تهران (پایتخت ایران) از سوی دیگر قرار گرفته است. امتیاز حمل و نقل دریایی با کشورهای همسایه از طریق منطقه ویژه اقتصادی بندر امیرآباد، بندر فریدونکنار و بندر نوشهر[۸] و پایانه و سکوی نفتی بهشهر[۹] در شرق مازندران، اتصال آن به راهآهن سراسری ایران، وجود فرودگاههای بینالمللی دشت ناز ساری، نوشهر و رامسر، برخورداری از سه جاده بینالمللی فیروزکوه، هراز، چالوس و آزادراه تهران–شمال با امکان دسترسی سریع با فاصله کوتاه ۱۲۱ کیلومتر با تهران، عبور خطوط بینالمللی فیبر نوری، شبکه ارتباطی در مسیر کریدور بینالمللی شمال ـ جنوب از هلسینکی در فنلاند به بندر لاوان در روسیه تا ساحل دریای مازندران از امتیازات این استان است. اکتشافات باستانشناسی در غارهای هوتو و کمربند، زیست انسانی در مازندران را به حدود ۹۵۰۰ سال پیش از میلاد میرساند. مازندران کنونی بخشی از سرزمین گستردهتری است که در متون تاریخی از آن با نام پتشخوارگر یاد کردهاند.[۱۰]
دسترسی به زیرساختهای ارتباطی، بههمراه تسهیلات زیربنایی آب، برق، فاضلاب و گاز همراه با شرایط آب و هوایی معتدل، اراضی حاصلخیز، طبیعت گوناگون و مفرح ساحلی، دشتی، جنگلی و کوهستانی مساعد برای توسعه صنعت گردشگری و دسترسی به بازارهای هدف داخلی و خارجی، امکان توسعه سریع را در بخشهای گردشگری، کشاورزی، صنعتی و تجاری، فناوری اطلاعات و ارتباطات را یک جا در خود گرد آورده است. همچنین مازندران برخوردار از میراث فرهنگی و دانشآموختگان با تحصیلات دانشگاهی است. مازندران باسوادترین استان کشور است و برپایه آمارهای موجود دو برابر میانگین کشوری نخبه دارد که بسیاری از آنها در چند زمینه علمی نخبه هستند.[۱۱] مازندران هر ساله در سطح بالای امید به زندگی در مردان و زنان در کشور قرار میگیرد.[۱۲] مازندران یکی از استانهای صنعتی کشور است و بهدلیل موقعیت جغرافیایی ویژه جایگاه نخست گردشگرپذیری در ایران را دارد.[۱۳]
با کشفیات دانشمندان در غارهای هوتو و کمربند، گواهی بر زندگی انسانها در ۷۵ هزار سال پیش در مازندران است؛ همچنین باستانشناسی در گوهرتپه، نشات داد مازندران و گلستان بیش از ۵ هزار سال پیشینه تمدن شهری دارند. مازندران یکی از پایگاههای باستانشناسی در منطقه خاورمیانه است و در فرهنگسازی و تمدن شهرنشینی مردم در ایران نقش ایفا کرده است.
استانهای گلستان، سمنان و تهران که در نخستین تقسیمات کشوری ایران در کنار مازندران، استان دوم را تشکیل داده بودند، در سالهای ۱۳۴۹، ۱۳۵۵ و ۱۳۷۶ از مازندران جدا شدند.[۱۴]
پیشینه
قدمت بقایای باستانی به دست آمده از غار شوپری رستمکلا به بیش از یکصدهزار سال گذشته بازمیگردد؛ این بقایا شامل دستافزاهای سنگی و فسیل استخوانهای جانورانی است که توسط انسانهای عصر پارینه سنگی شکار شدند. غار شوپری که در ۱۰ کیلومتری جنوب شهر رستمکلا در شرق مازندران و دره مهربان رود واقع شده، از بزرگترین غارهای شناخته شده در مازندران است که بیش از ۷۵ متر طول و بیش از ۷۰۰ متر مربع مساحت دارد. غار شوپری در سال ۱۳۹۹ توسط نگارنده شناسایی و به دلیل اهمیت بالای این اثر بلافاصله فرایند تعیین عرصه و حریم آن با مجوز پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، در سال ۱۴۰۰ انجام شد و با شماره ۳۳۶۹۶ در فهرست میراثفرهنگی کشور به ثبت رسید. کاوش باستانشناسی به منظور لایهنگاری این غار در سالهای ۱۴۰۱ و تابستان ۱۴۰۲ با مجوز پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری توسط نگارنده از سوی اداره کل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی مازندران انجام شد. بقایای بسیار فراوان استخوانهای جانوری به دست آمده که اثر قصابی با ابزارهای سنگی بر روی آنها برجای مانده، همچنین بقایایی از دوره نوسنگی با قدمت بیش از هفت هزار سال از لایههای سطحی غار شوپری به دست آمده که نشان از ارتباطات پیش از تاریخ ساکنان مازندران با نواحی شرقی و شمال شرقی ایران و نواحی جنوبی آسیای میانه دارد.[۱۵] کشفیات دانشمندان در غارهای هوتو و کمربند، گواهی بر زندگی انسانها در ۷۵ هزار سال پیش از این بهدست آمده است،[۱۶] علاوه بر این، باستانشناسی در گوهر تپه، که ثابت کرد مازندران بیش از ۶ هزار سال پیشینه تمدن شهری دارد، مازندران را به یکی از مهمترین پایگاههای باستانشناسی در منطقه خاورمیانه و جهان شناسانده است و آن در فرهنگسازی و تمدن شهرنشینی مردم در ایران نقش مهمی را ایفا کردهاند است، در سال ۱۳۸۴ نیز در منطقه ییلاق پرورخرند، از روستا از روستاهای پشتکوه دودانگه ساری حدود چهل قبر کشف شد که قدمت آنها، دستکم به نیمهٔ نخست هزارهٔ دوم قبل از میلاد میرسد[۱۷] شهر آمل که آن را دومین شهر کهن ایران میخوانند در استان مازندران قرار دارد و در رسالهٔ جغرافیایی شهرستانهای ایرانشهر که از جمله متون بازمانده به زبان پهلوی عصر ساسانی میباشد از آمل به عنوان شهرهای شمالی ایران یاد شده است. در این رساله از بنیاد آمل آمده است که این شهر پس از اعدام مزدک بنا شده است. بعضی از پیروان مزدک که تحت تعقیب قرار داشتند، گریختند و به اینجا آمدند و شهر آمل را بنا نهادند.[۱۸] به اعتقاد مورخان امروزی نام آمل برگرفته از نام قوم آمارد میباشد که دورانی در منطقه ما بین رود هراز و سفیدرود سکونت داشتند و در زمان اسکندر سرزمین آنها به قلمرو سرزمین تپور الحاق گشت و در زمان اشکانیان مردم آمارد به خاراکس کوچانده شدند و قوم تپور جایگزین آنان گشت. مازندران در دوران باستان تپوش آری و تپوری نامیده میشد و به نظر میرسد مستقل یا نیمه مستقل از سرزمین ماد و هخامنشیان بوده باشد ولی از تپورها و آماردها در لشکرکشیهای هخامنشیان سخن به میان آمده و این سرزمین در دوران هخامنشی و اسکندر بخشی از ساتراپ تپوری بود و این سرزمین در زمان فرهاد اشکانی توسط اشکانیان فتح شد و بخشی از سرزمین اشکانیان گردید ولی بعد خاندان بومی تپورستان به نام گشنسب شاهان بر مازندران حاکم گردید و این سرزمین در سال ۵۳۱ میلادی تحت اداره ساسانیان درآمد و کاووس ساسانی به مدت ده سال به عنوان پتشخوارگرشاه بر طبرستان حکومت نمود و پس از وی زرمهرشاهیان تا سال ۶۴۲ میلادی بر طبرستان به حکومت پرداختند. در دوران ساسانی آمل مرکز اصلی تپورستان بوده است و پس از اسلام شهرهای آمل، ساری، کجور و کلاردشت مرکز طبرستان بودند و در دوران زندیه مرکزیت آن با بارفروش (بابل) بود و دوران قاجار و پهلوی مرکزیت آن با ساری بود.
ورود اقوام گوناگون
ساکنان قدیم دریای مازندران از غرب به شرق به ترتیب اقوام کادوسیان و آناریاکه و آمارد و تپورها بودند. سرزمینی که امروزه مازندران نامیده میشود پیش از اسلام با نام ساتراپ تپوری و تپورستان و پس از اسلام با نام تبرستان شناخته میشد که بر گرفته از نام قوم تپور یا تبری میباشد. نمیتوان گفت این اقوام کی و از کجا آمدهاند اما به نظر استرابون، تپورها در حد فاصل آماردها و هیرکانیه زندگی میکردند. (یعنی میان آمل و گنبد امروزی) اما دیاکونوف نوشته: «تپورها در هیرکانیه ساکن بودند و تحت نفوذ هیرکانیان.» مرز شرقی آنها استرآباد و مرز غربی آنها از کلار و چالوس بود. شهرهای آمل، چالوس، کلار، سعیدآباد و رویان جزئی از سرزمین تپورها بودند.[۱۹] مازندران بخشی از تپورستان است و شهرهای آمل، ساری، کجور و کلاردشت از مراکز تاریخی طبرستان بودند. استرابو تپورها را ساکن پنج مکان متفاوت میداند. وی گروهی از تپورها را به عنوان کوهنشینهای شمال کشور در کنار آمارد نام میبرد.[۲۰] وی گروه دیگری از تپورها را میان هیرکانیها و دربیکها نام میبرد.[۲۱] وی دسته دیگر از تپورها را میان هیرکانیها و آریا نام میبرد.[۲۲] وی دسته دیگر از تپورها را در ماد نام میبرد[۲۳] و مکان دسته دیگر از تپورها را در کنار آناریاکهها میداند[۲۴] و دسته دیگری از تپورها را در کنار اقوام آمارد و کادوسی به عنوان کوهنشینهای شمال یاد میکند.[۲۰] ظاهراً ایشان قبایل گستردهای بودند که با آمدن آریاییها عقب رانده شدند. به گزارش لوسیوس فلاویوس آریان گزنفون مورخ یونانی اسکندر مقدونی به سرزمین آماردها لشکر کشید و بر آماردها پیروز شد و آنان را تحت فرمان ساتراپ تپورها به نام فرادات قرار داد.[۲۵] آماردها و تپورها بعدها جز ساتراپ پارت درآمدند. فرهاداول پادشاه اشکانی در حدود سال ۱۷۶ قبل از میلاد آماردها را تحت انقیاد خود درآورد و آنان را به خاراکس (گرمسار) در ری کوچانید.[۲۵] در مسکوکات سلاطین مستقل مازندران که خود سکه میزدند نام پادشاه تاپورستان آمده است.
قوم دیگر آماردها بودند آماردها نام یک تبار باستانی آریایی است که در شمال ایران، بهویژه از آمل تا رودسر زندگی میکردهاند. پلینیوس مورخ یونانی محل آماردها را قسمت شرقی مارگانیا شناسایی کرده است.[۲۵] به گفتهٔ ریچارد فرای،[۲۶] آملی کورت[۲۷] و کریستوفر برونر،[۲۸] آریایی بودهاند، و به مردمان سکا و داهه پیوند داده شدهاند.[۲۹] نام شهر امروزی آمل برمیگردد به زندگی آنان در آن گستره. همچنین آن که دو آمل، یکی در مازندران و دیگری در گسترهٔ آمودریا، جای داشتهاند.[۲۶]
به نوشتهٔ کریستوفر برونر،[۳۰] آماردها، تا دوران فرهاد یکم اشکانی، در گسترهٔ آمل مازندران میزیستند و احسان یارشاطر در کتاب تاریخ ایران کمبریج در صفحه ۷۶۶ چاپ ۱۹۸۳، تپوریها قومی خوانده است که در دوران فرهاد یکم اشکانی، از پرثوه (Parthyene) به مناطق مرکزی جنوب دریای خزر (مازندران کنونی و حوالی آن) کوچانده شدند و تپورها با قوم آمارد، در همسایگی غربیشان، درآمیخته شد و با هضم در جوامع آریایی، قومیت کنونی مازندرانی را تشکیل دادند.[۳۱] اسدالله عمادی ادعای کوچ قوم تپور از پرثوه به مازندران را رد مینماید و میگوید پیش از آنکه اشکانیان به قدرت برسند تپورها در مازندران ساکن بودند و کراتر فرمانده یونانی از سرزمین آنها گذشت.[۳۲] نظر مورخان یونانی نیز موافق با نظر اسدالله عمادی میباشد و کتزیاس مورخ یونانی عصر هخامنشی سرزمین تپوری را همان مازندران میداند و سرزمین تپوری را سرزمینی ما بین هیرکانی و کادوسی معرفی میکند[۳۳] و پولیبیوس نیز کوههای تپوری را همان کوههای مازندران میداند و به این کوه بین دروازه کاسپین (گرمسار) و دریای هیرکانی اشاره میکند[۳] و استرابون به سرزمین تپوری در نزدیکی ری و دروازه کاسپین (گرمسار) اشاره میکند[۲۳] و آریان و کوینت کورس در شرح جنگهای اسکندر مقدونی و هخامنشیان به یک ساتراپ به نام ساتراپ تپوری در حاشیه دریای مازندران اشاره میکنند که سرزمین آمارد نیز به آن ضمیمه شده بود.[۳۴]
پیش از اسلام
در روزگار سلطه کیانیان بر ایران، کاووس کیانی که داستان صفا و نزهت بهشتی مازندران یا سرزمین دیوان را از زبان نغمهساز میشنود، به وسوسه رامشگر آهنگ تسخیر مازندران مینماید:
−
−
شنیدم یکی نو سخن بس گران | که شه دارد آهنگ مازندران |
پس با لشکری گران به مازندران میرود، اما در تلاقی دو سپاه، سپاهش از دیوان مازندرانی شکست میخورد و خود نیز اسیر دیو سپید میگردد. قبل از ورود آریاییها به این سرزمین طوایف مختلفی در آنجا سکونت داشتهاند. از جمله این اقوام میتوان از تپوریها، آماردها و کادوسیها نام برد. اقوام تپوری در مازندران زندگی میکردند. آماردها در نواحی کوهستانی بین رودخانه هزار آمل و تنکابن تا دیلمستان و سفید رود به سر میبردهاند. کادوسیها نیز در گیلان سکنی گزیده بودند.
از شیوه حکومت و حاکمان طبرستان پیش از اسلام اطلاعات محدودی وجود دارد. طبق آنچه در کتب تاریخی یونانیان آمده، اتو فرادات در زمان حمله اسکندر حاکم تپورستان بوده و اسکندر مقدونی او را به مقام خویش ابقا کرد ولی آماردها حاضر به اطاعت نشدند و به کمک درختان در جنگل پنهان میشدند و در برابر سپاهیان اسکندر مقاومت نمودند و حتی اسب محبوب اسکندر، بوسفال، را ربودند؛ ولی سرانجام اسکندر با تهدید و به آتش کشیدن بخشهایی از جنگل توانست آنان را مطیع ساخته و حکومتشان را به اتو فرادات سپارد. پس از اسکندر، در زمان سلوکیان اسماً آماردها جزئی از ولایات سلوکی بودند منتهی هیچ جنگی میان آنان رخ نداد و به احتمال زیاد آماردها به استقلال دست یافته بودند. پس از این در زمان اشکانیان است که فرهاد یکم به جنگ آماردها رفت و آنها را به اجبار به ناحیهٔ دربند کوچاند.[۳۵] آن گونه که از نامه تنسر به گشنسب پیداست، سلسلهٔ دیگری علیه سلوکیان در کرانههای دریای مازندران شکل گرفت که در عصر اردشیر ساسانی به گشنسب به ارث رسیده بود. گشنسب و اخلاف او تا زمان حکومت قباد ساسانی بر سراسر پتشخوارگر فرمانروایی نمودند و جزئی از ناحیهٔ شمالی امپراتوری ساسانی بودند.[۳۶] پس از گشنسبشاهان، کیوس، شاهزادهٔ ساسانی و برادر بزرگتر انوشیروان، در سال ۵۲۹ میلادی عازم طبرستان شد و فرمانروایی این نواحی را برای مدتی، تا سال ۵۳۶ میلادی، در دست داشت. پس از کیوس، به دستور انوشیروان خاندان زرمهر به تبعیت از ساسانیان در منطقه مستقر شدند و تا سال ۶۸۵ میلادی، در سراسر پتشخوارگر فرمان میراندند. در این سال مقارن با حمله عربها به ایران، شاهزادهای به نام گیل گاوباره توانست با مسالمت آذر ولاش، واپسین زرمهرشاه، را کنار راند و سراسر پتشخوارگر را به دست گرفت.[۳۷]
قوم تپوری (tapuri) یا تپیری (tapyri) (به یونانی: Τάπυροι) قومی باستانی و از اقوام ایرانیتبار ساکن در سرزمین ماد[۳۸][۳۹][۴۰] و سرزمین طبرستان در جنوب دریای مازندران بودند و تیرههایی از این قوم در نواحی همچون هیرکانیا، ماد کوچک، پارت و البرز سکونت داشتند. نام این قوم در کتیبههای ایلامی بهصورت تپیر (tepir) ذکر شده است.[۴۱] به گفته کتزیاس قوم تپور مطیع نینوس حاکم آشور بودند. به گفته آریان گروهی از قوم تپور در عصر هخامنشی و اسکندر در میان هیرکانیا و آمارد سکونت داشتند و اسکندر سرزمین آمارد را به قلمرو فرادات حاکم تپور[۴۲] ضمیمه کرد.[۴۳] دانشنامه ایرانیکا نیز در مقاله مردمان باستانی ایران، در ارتباط با قوم تپور به گزارشهای بطلمیوس و استرابون و آریان (مورخ) یونانی و کوینت کورس مورخ رومی استناد کرده است.[۴۴]
هرودوت(۴۸۴–۴۲۵ ق. م)، در کتاب «هیستوریای»، در زمینهٔ پرداختهای ساتراپهای امپراتوری هخامنشی به داریوش، از مردمان موشی (moschie)، تیبارین (تپور)(tibarenie)، ماکرون(macrones)، موزیکان (mossynoekie)، و مار (آمارد)(mares) در ساتراپ نوزدهم نام برده است.[۴۵]
به گفته آرنولد جی. توینبی تیپار و تیبارین در عصر هخامنشی صورت دیگر از نام قوم تپور هستند و تمامی این اقوام همچون قوم تپور در تپورستان اقوام کوهنشین (به یونانی: tapouroi) بودند.[۴۶] تیپارها و موسخیها (موشیها) دارای فرمانده واحد بودند و ماکرونها با موزیکانها فرمانده واحد داشتند و مارها با کلخیها فرمانده واحد داشتند. تیپارها و ماکرونها و موسخیها (موشیها) با ساز و برگ موسخی رژه میروند.[۴۷]
پولیبیوس (۲۰۵–۱۲۵ ق. م) در کتاب خود، آنجا که از دشت هیرکانیه صحبت میکند، اشاره دارد که خارج از مرزهای شرقی (سرزمین ماد)، دشتی بیابانی وجود دارد که تا کوههای تپوریه میرسد که از دریای هیرکانیه خیلی دور نیست.[۴۸] پولیبیوس مینویسد: ماد در آسیای مرکزی قرار دارند و به عنوان یک کل به آن نگاه میشود، از نظر وسعت و ارتفاع رشته کوههای خود نسبت به سایر مناطق آسیا برتری دارد. باز این مشرف بر کشور برخی از شجاعترین و بزرگترین اقوام است؛ زیرا در خارج از مرز شرقی خود دارای دشت بیابانی است که پارس را از پارت جدا میکند. این مشرف به دروازههای کاسپین (caspian gate) است و تحت فرمان آن است و تا کوههای تپوری (mountains of the Tapyri) که فاصله زیادی با دریای هیرکانی ندارند، ادامه دارد.[۳]
به گفته آریان (۸۶ میلادی) مورخ یونانی گروهی از تپورها بین هیرکانیا و آمارد ساکن بودند که اسکندر مقدونی پس از دست یابی به سرزمین آمارد ولایت آمارد را به ساتراپ تپورستان[۴۲] که والی آن فرادات فرمانده قوم تپور بود ضمیمه کرد.[۴۹]
به گفته پلینی ملتهایی که در اطراف دریای هیرکانی قرار گرفتهاند: در شرق کاسپی منطقه ای واقع شده است که با نام آپاورتن (Apavortene) شناخته میشود. جایی که به دلیل حاصلخیزی منحصر به فرد خود، داریوم (Dareium) نامیده میشود. سپس به سراغ ملتهای تپوری (Tapyri)، آناریاکه(Anariaci)، استائورس (Staures) و هیرکانی (Hyrcani) میآییم.[۵۰]
استرابون(۶۳ ق. م) اقوام ساکن در حاشیه جنوبی دریای مازندران و غرب هیرکانی را بدین گونه نام میبرد: تپوریها (Tapyri) بین هیرکانیها و آریاییها زندگی میکنند و در یک مدار در اطراف دریا پس از هیرکانیها (Hyrcanins)، آماردیها (Amardi) و آناریاکه (Anariacae) و کادوسیها (cadusi) و آلبانیها (albani) و کاسپیها (Caspii) و ویتیها(viti) و شماری دیگر از مردمان، تا جایی که به سکاها (scythians) میرسیم و از سوی دیگر به سرزمین هیرکانی و دربیکها (Derbices) هستند، کادوسیان در مرز ماد و ماتیانی و پایین پرخوآتراس هستند.[۵۱] گفته میشود که تپوریها (Tapyri) بین دربیکها (Derbices) و هیرکانیها (Hyrcanians) زندگی میکنند.[۲۱] در قسمت شمالی اقوام کوهنشین کادوسی (Cadusii) و آماردی (Amardi) و تپوری (Tapyri) و کرتی (Cyrtii) سکونت دارند.[۲۰]
استرابون(۶۳ ق. م) از قوم تپوری در کنار اقوام آمارد به عنوان اقوام کوهستان نشین در شمال کشور یاد میکند. استرابو مینویسد: تمام مناطق این کشور به استثنای بخشی به سمت شمال که کوهستانی و ناهموار و سرد است و محل زندگی کوهنشینانی به نام کادوسی (Cadusii) و آماردی (Amardi) و تپوری (Tapyri) و کرتی (Cyrtii) و سایر مردمان دیگراست، حاصلخیز است.[۲۰]
استرابون(۶۳ ق. م) اعتقاد دارد نواحی تپور و ری و دروازه کاسپین بخشی از سرزمین ماد بود که اشکانیان بر آن سلطه یافتند و مینویسد: مناطقی از کشور پارت قومس (Comisene) و (Chorene) است و میتوان گفت کل منطقه ای است که تا دروازه کاسپین (Caspian Gates) و ری (Rhagae) و تپوری (Tapyri) گسترش مییابد، که قبلاً متعلق به ماد بود.[۲۳]
بطلمیوس(۹۰–۱۶۸ میلادی) در کتاب ۶، فصل ۲، بخش ۶ از جغرافیای خود که دربارهٔ سرزمین ماد هست، از قوم تپور یاد کرده که در شمال قومس (choromithrena) و منطقه الیماس (elymais) تا سرچشمه رود چرینداس (charindas river) (رودخانه چرینداس در شرق مازندران واقع شده است) در سرزمین ماد ساکن بودند. بطلمیوس مینویسد سرزمین قومس (choromithrena) تا پارت ادامه مییابد و در شمال آن الیمایس (helymais) هست، از آنجا تا سرچمشههای رودخانه چرینداس (charindas) مناطقی هستند که تپوریها (tapuri) ساکن هستند.[۵۲]
لاتیشف به نقل از دیونیس اسکندرانی مورخ قرن دوم میلادی اقوام اطراف دریای مازندران را بدین ترتیب نام میبرد: سکاها، اونها، کاسپها، کادوسها، آلبانها، ماردها، تپورها و هیرکانی.[۵۳]
آمارد، آمرد، آمار یا ماردها (به زبان سکایی: آمارد، Amard؛ به زبان پهلوی: آمویی، Amui) مردم این قبیله در مازندران و قسمتی از گیلان کنونی زندگی میکردند. نام اصلی این قبیله آمو بود که در فارسی باستان به آمرد یا اَمرد به معنی زیانبخش و ویرانگر تبدیل شد. همچنین در برخی کتابها به آنها «مارد» نیز گفتهاند. آنها مردمی جنگجو و هنرمند بودند و با همسایگان خود در کشمکش دایمی بودند. هرودوت از قبیله مارد (mardes) در کنار دائیها (daens)، دروپیکها (dropiques)، و ساگارتیها (sagarties) به عنوان پارسهای کوچنشین و صحراگرد یاد کرده است.[۵۴] پلینیوس مورخ یونانی محل آماردها را قسمت شرقی مارگانیا شناسایی کرده است.[۲۵] استرابون به این قوم در جنوب دریای مازندران اشاره نموده است.[۲۲] به گزارش دانشنامه ایرانیکا فرهاد اول اشکانی (۱۷۶–۱۷۱ قبل از میلاد) با هدف گسترش کنترل اشکانیان بر البرز و گسترش جاده شرق به غرب ماد، سرزمین آمارد را فتح کرد. این موفقیت با الحاق قبلی هیرکانی به پادشاهی اشکانیان آماده شده بود. فرهاد اول اشکانی آماردیها را در خاراکس (گرمسار)، در نزدیکی گذرگاه دروازههای کاسپین که ماد را به پارت متصل میکند، ساکن کرد. احتمالاً وظیفه مهاجران تأمین امنیت جاده بوده است.[۵۵]
ایزیدور خاراکسی به اقوام آمارد در رشته کوه البرز اشاره میکند که در زمان فرهاد اشکانی به خاراکس (گرمسار) کوچانده شدند. ایزیدور خاراکسی مینویسد: ماردیها مردم فقیری در رشته کوههای البرز بودند که فرهاد اول آنها را شکست داد و آنها را مطیع خود ساخت.[۵۶] فرهاد اول ماردیها را در خاراکس اسکان داد.[۵۷]
به گفته کتزیاس (۴۴۱–۳۹۲ق. م) نینوس پادشاه آشور تپوریان را مطیع خویش کرد.[۵۸] کتزیاس از قوم تپور در کنار هیرکانی و کادوسی به عنوان یکی از نواحی نام میبرد که توسط نینوس پادشاه آشور فتح شدند. به گزارش کتزیاس: از سرزمینهای واقع در دریا و دیگر سرزمینهای هممرز با آنها، نینوس مصر و فنیقیه را تحت سلطه خود درآورد، سپس سیلسیرا، کیلیکیه، پامفیلیه و لیکیه، و همچنین کاریا، فریگیه و لیدیه. بهعلاوه، او ترود، فریگیه را در هلسپونت، پروپونتیس، بیتینی، کاپادوکیه و همه ملل بربر که در سواحل پنتوس تا تنائیس ساکن هستند تحت کنترل خود قرار داد. او همچنین خود را حاکم سرزمینهای کادوسی، تپوری، هیرکانی، درانگی، دربیکی، کارمانی، کورمنایی و بورکانی و پارت کرد. او هم به پارس و هم به سوزیانا و کاسپین حمله کرد، همانطور که میگویند، گذرگاههای بسیار تنگی وارد آن میشوند، به همین دلیل به عنوان دروازههای کاسپین شناخته میشوند. بسیاری از ملل کوچکتر دیگر را نیز تحت سلطه خود درآورد، که صحبت دربارهٔ آنها کار طولانی خواهد بود. اما از آنجا که حمله به باکتریا دشوار بود و شامل بسیاری از مردان جنگجو بود، پس از زحمت و تلاش بیهوده، او جنگ با باکتریا را به زمان دیگری موکول کرد و نیروهای خود را به آشور بازگرداند و مکانی را برای تأسیس یک شهر بسیار بزرگ انتخاب کرد.[۳۳]
در دوران ماد نیز همچون دوران آشوریان اقوام شمال به سه قوم هیرکانی، تپور و کادوسی تقسیم میشدند. در زمانی که فلات ایران به خصوص نواحی زاگرس صحنه جنگ و خونریزی آشوریان و اقوام دیگر بود، مردمان نواحی جنوبی دریای خزر در آرامش و امنیت و شرایط مناسب اجتماعی زندگی میکردند و اقوام نواحی دیگر به آنها پناهنده میشدند. یکی از طوایفی که به نواحی جنوب خزر پناهنده شده است طایفه مغان، یکی از طوایف ششگانه قوم ماد بوده است. به گفته کتزیاس مادیها در ابتدا سرزمین کادوسیان را در اختیار داشتند ولی در اواخر سلطنت ماد در دوران حکومت آرتهیِس (Arties) این ناحیه توسط فردی پارسی به نام پارسُد (Parsode) از سلطه دولت ماد جدا شد چنانکه در اواخر سلطنت هخامنشیان کادوسیان به نیم استقلالی رسیدند.[۵۹] به گفته کتزیاس آرتهیِس (Arties) حاکم ماد چهل سال به حکومت پرداخت. در دوران سلطنت آرتهیس جنگی بزرگ بین مادها و کادوسیان پیش آمد که منشأ این واقعه چنین است: فردی پارسی به نام پارسُد (Parsode) که از حیث دلاوری شجاعت معروف بود، نفوذی در دربار ماد یافت. بعد، چون از حکم شاه دربارهٔ خود رنجید، با سه هزار پیاده و هزار سوار نزد کادوسیها رفت و خواهرش را به یکی از متنفذین کادوسی داد و مورد توجه کادوسیان قرار گرفت. پس از آن او مردم کادوسی را تحریک کرد که بر ماد شوریده و مستقل شوند و چون شنید شاه قشونی به قصد او فرستاده با دویست هزار تنگی را اشغال کرد. خود شاه به قصد سرکوب او با قشونی مرکب از هشتصد هزار نفر بیرون رفت و در جنگ شکست خورد و پنجاه هزار نفر در این جنگ کشته شدند و مابقی ارتش ماد را پارسُد (Parsode) از ولایت کادوسیان براند. پس از آن کادوسیها او را شاه کادوس کردند و او همواره به ممالک ماد تجاوز کرده و به تاخت و تاز و غارت میپرداخت. بدین سبب کادوسیان هیچگاه مطیع اوامر ماد نگشته در این حال تا زمان کوروش که دولت ماد را منقرض کرد، باقی ماندند.[۶۰]
حکومت هخامنشیان از حدود ۶۷۵ ق. م آغاز شده و تا سال ۳۳۰ ق. م ادامه یافته است. سر سلسله این دودمان هخامنش بوده که پس از آن چیش پیش اول، کمبوجیه اول، کورش اول، چیش پیش دوم، کوروش دوم، کمبوجیه دوم، کوروش سوم (بزرگ)، کمبوجیه سوم و… بر این سرزمین حکومت کردند. کوروش پس از فرو ریزی دولت آریائی ماد، مشغول تهیه مقدمات یک حکومت نیرومند شد. او ارتشی از عناصر سپاه ایران و حاشیه دریای خزر فراهم کرد.
اقوام ساردی، تپوران، کادوسیان و سکائیان از جمله نیروهای برجسته شرکتکننده در اردوی کوروش بودند. در این نبرد کوروش تپوران مازندرانی و کادوسیان گیلانی را از ارتش جدا نمود و آنها را ترغیب به حمله نمود. در اثر حمله این نیروها سپاه لیدی شکست خورد و شهر سارد به محاصره سربازان کوروش درآمد. بعد از این جنگ آماردها و کادوسیان همچنان در حلقه اتحاد کوروش باقی ماندند و در اکثر جنگهای زمان او شرکت فعال داشتند. در زمان کوروش، ایران به صورت ملوک الطوایفی اداره میشد و مازندران و طبرستان به یکی از اعیان فارس سپرده شده بود. در جنگ خانگی مشهور به «کوناکسا» بین اردشیر هخامنشی و برادرش کوروش کوچک، کادوسیان به حمایت از اردشیر پرداختند. در این جنگ فرمانده قوای کادوسی به نام آرته گرس کشته شد. ۱۴ سال بعد از جنگ کوناکسا، کادوسیان علیه هخامنشیان قیام کردند. اما اردشیر با سپاهی انبوه آن را سرکوب نمود و آنها نیز اطاعت از دولت مرکزی را پذیرفتند. به هنگام حمله اسکندر در سال ۳۳۱ ق. م، تمامی اقوام کناره دریای مازندران یعنی آماردها، کادوسیها، تپوریها، هیرکانیها سپاهی مرکب از هشت هزار نفر پیاده و سواره تشکیل داده و به کمک داریوش سوم هخامنشی فرستادند. در این نبرد که «جنگ گوگمل» خوانده میشد، جنگی هولناک میان گارد شاه و جنگجویان نخبه یونانی درگرفت. شجاعتهای اقوام مزبور در این جنگ عظیم یکی از درخشانترین فصول جنگهای ایران و یونان شناخته میشود. بنابر گزارش کوینت کورس مورخ رومی، ۱۰۰۰ سواره نظام تپوری در جنگ گوگمل و در ارتش داریوش سوم هخامنشی حضور داشتند.[۶۱]
آریان مورخ یونانی ترکیب سپاه هخامنشی در جنگ گوگمل را چنین آورده است: باختریها، سغدیها و هندیهای مجاور باختر به فرماندی بسوس والی باختر بودند. ساکها که از سکاهای آسیایی و مستقلند ولی متحد داریوش میباشند و تحت فرماندهی ماباسس هستند. هندیهای کوهستان تحت فرماندهی برسائت والی رخج بودند. سوارهای پارتی، هیرکانی و تپوری تحت فرماندهی فراتافرن بودند. مادیها، کادوسیها و سکاها تحت فرماندهی آتروپات بودند. سکنه دریای سرخ را اُرُنتوبات و آریوبرزن و اکسینِس اداره میکردند. بر شوشیها و اوکسیان اُگزاتر پسر آبولیتاس ریاست داشت و بر بابلیها، سیتاکیان و بر کاریان، بوپار ریاست داشت. ارمنیها به سرداری اُرونت و میثروستِس بودند و کاپادوکیها به سرداری آریآرسِس بودند و سل سوریان و بینالنهرینیها به فرماندهی مازه والی بابل بودند.[۶۲]
آریان در مورد آرایش جنگی چنین آورده است: در جناح چپ سواره نظام غربی و دهایی و رخجی صف بسته بودند و نزدیک آن سواره نظام و پیادهنظام پارسی که با هم مخلوط بودند. در جناح راست سل سوریان، اهالی میانرودان، مادیها، پارتیها، سکاها و پس از آن تپوریها و هیرکانیها ایستاده بودند. در قلب، داریوش با تمام خانواده و نجبای ایران قرار گرفته بود و هندیها و کاریان و آناپاستها و تیراندازان آمارد در اطراف او بودند.[۶۳]
فرادات فرمانده قوم تپور در نبرد هخامنشیان و یونانیان و همچنین والی تپورستان در عهد خشیارشاه و اسکندر مقدونی میباشد. به گزارش لوسیوس فلاویوس آریان گزنفون مورخ یونانی زمانی که اسکندر به ولایت هیرکانیا رفت قشون خود را سه قسمت کرد؛ قسمتی که از همه زیاد تر بود با خود به زادراکرات برد و قسمت دیگر را با کراتر به مملکت تپوریها (تپوریهای ساکن در هیرکانیا) برد و قسمت سوم را به سرداری اری گیوس مأمور بود که با بار و بنه و خارجیها حرکت کند.[۶۴] پس از اینکه اسکندر از معابر هیرکانیا گذشت وارد زادراکرات (ساری یا استراباد) شد در اینجا کراتر به او رسید. در این هنگام ارته باذ با سه پسر خود که نامشان سوفن و آریو برزن و ارسام بود نزد اسکندر آمد. فرادات فرمانده تپوریها و نمایندگان یونانیهای اجیر هم با اینها آمدند. اسکندر ارته باذ را به احترام پذیرفت و فرادات را فرمانده تپورها و والی تپورستان ابقا کرد.[۶۴]
پس از آنکه اسکندر وارد شهر آروس گردید و کراتر و اریگسوس را در اینجا یافت. آنها فرادات حاکم تپوریها را همراه آورده بودند. اسکندر این اسیر را خوب پذیرفت. پس از آن آن مناپیس را که در زمان اُخُس فرار کرده و به دربار فلیپ پناهنده شده بود والی هیرکانیا کرد و فرادات را به حکومت تپورستان ابقا داشت.[۶۵]
جنگ تپورها با اسکندر
کوینت کورس مینویسد: در همسایگی هیرکانیا مردمی میزیستند که موسوم به ماردها بودند. اینها حاضر نشدند رسولانی نزد اسکندر فرستاده و تمکین کنند. این قضیه بسیار به اسکندر گران آمد و گفت: خیلی غریب است که یک مشت مارد نمیخواهند مرا فاتح بدانند. پس از آن از قشون خود عده ای از سپاهیان زبده برداشته و قصد ماردها حرکت کرد و در طلیعه صبح مقابل آنها پدید آمد. ماردها بلندیها رااشغال کرده بودند و اسکندر پس از جنگ آنها را از مواقعشان براند. بر اثر این احوال آنها به داخل مملکت خود عقب نشستند و دهات همجوار به دست مقدونیها افتاد. ولی پس از آن حرکت قشون مقدونی به درون ولایت آنها دچار مشکل گردید، توضیح آنکه جنگلهای وسیع و کوههای بلند در اینجا زیاد بود و بومیها جلگهها را هم با استحکاماتی سد کرده بودند.[۶۶]
کوینت کورس این استحکامات را چنین شرح میدهد: تپوریها مخصوصاً (به عمد) درختان را خیلی نزدیک به هم کاشتهاند. پس از آنکه این درختها قدری نشو و نما کرد، ماردها جوانههای درختان را با دست در خاک فرو میبرند و هر یک از جوانهها جوانههای دیگری را بیرون میدهد ولی تپوریها نمیگذارند جوانهها بهطور طبیعی برویند بلکه آنها را بهم نزدیک کرده گره میزنند و بعد این ترکهها دارای برگهای ضخیم میگردد تمام این زمین را فرو میگیرد. بدین ترتیب از جوانهها و شاخ و برگهای آنها دامی مانند تور ایجاد شده تمام راه را مسدود میدارد. برای حرکت قشون اسکندر چاره ای جز استعمال تبر نبود ولی آنهم در مقابل سختی درختان که از گرههای زیاد و از شاخههای درهم دویده حاصل شده بود به کار نمیآمد.[۶۷]
از طرف دیگر تپوریها در پناه استحکامات خود به مقدونیها باران تیر میباریدند. بالاخره اسکندر امر کرد که این جنگلها را از هر طرف احاطه کنند و اگر روزنهای یافتند حمله برند. مقدونیها چنین کردند و چون محل را نمیشناختند اغلب مقدونیها راه را گم کردند. در این احوال تپوریها اسب اسکندر که بوسیفال نام داشت را ربودند. اسکندر چون این اسب را خیلی دوست میداشت در خشم فرورفت جارچی فرستاده، تهدید کرد که اگر اسب او را پس ندهند به احدی امان نخواهد داد. پس از این تپوریها اسب را به او رد کردند با وجود این اسکندر امر کرد درختان را بیندازند از کوه خاک آورده روی جوانهها و شاخ و برگها بریزند. مقدونیها به اجرایی امر اسکندر پرداختند و تپوریها چون دیدند استحکامات آنها بدین ترتیب خراب خواهد شد فرستادهای فرستادند و تمکین کردند. پس از آن اسکندر فرادات را حاکم آنها قرار داده و به اردوی خود برگشت.[۶۸]
فرادات حاکم تپورهای بخش شمالی تپورستان (دشت و هامون) بوده که با اسکندر مصالحه نمود و تپورهای بخش جنوبی تپورستان (کوهپایه و کوهستان) فرمانروای دیگری داشتند که حاضر به مصالحه با اسکندر نبودند و در نهایت فرادات بر سرزمین تپورهای کوهستان و آماردها دست یافت.[۶۹]
جنگ آماردها با اسکندر
آریان مینویسد: اسکندر با هیپاسپیستها و تیراندازان آگریانی و دستههای سنوس و آمینتاس و کمانداران سواره و نیمی از سواره نظام به ولایت ماردها رفته و اسرای زیاد گرفت و اکثر اشخاصی را که جنگ کرده بودند کشت. چون محلهای این مردم سخت و به علاوه این ولایت فقیر است هیچ مرد جنگی قبل از اسکندر به اینجا نیامده بود. فاتح ناگهان از ولایت آنها گذشت و قبل از اینکه متوجه شوند بر آنها تاخت. این مردم به جاهای سخت کوهها پناه بردند و اسکندر در آنجا هم بر ماردها فایق آمد و پیروز شد. ماردها فرستادهای فرستادند و مطیع اسکندر گشتند. اسکندر ولایت ماردها را به به تپورستان که والی آن فرادات بود ضمیمه کرد.[۶۶]
شکلگیری ساتراپ تپوری در دوران اسکندر
اسکندر پس از دست یابی به سرزمین آمارد ولایت آمارد را به تپورستان[۴۲] که والی آن فرادات بود ضمیمه کرد.[۴۹]
نواحی شرقی کشور که شامل ایران و بخشهایی از آسیای میانه و هندوستان بودند و از چهارده ساتراپ نشین تشکیل میشدند:[۷۰] پارس، پارتاکن، کرمان، ماد، تپوری (به ضمیمه آمارد)، پارت، هیرکانیا، باختر، هریوه (به ضمیمه درانگیانا)، گدروسیا (به ضمیمه کشور اوریتان)، آراخسیا، پاروپانیسادان، هندوستان این سوی سند و هندوستان آن سوی سند
پهناوری دولت اشکانی در دوره اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوههای قفقاز تا خلیج فارس را شامل میشد. به دلیل قرار گرفتن جاده ابریشم در گستره حکومت اشکانی و قرار گرفتن مسیر تجاری بین امپراتوری روم و حوزه مدیترانه و امپراتوری هان در چین، این امپراتوری به مرکزی برای تجارت بدل گشت. اشکانیان از تیره ایرانی پرنی و شاخهای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای محدوده شرق دریای خزر بودند، از ایالت پارت که مشتمل بر خراسان فعلی بود برخاستند. نام سرزمین پارت در کتیبههای داریوش پَرثَوَه آمده است که به زبان پارتی پهلوی میشود. چون پارتیان از اهل ایالت پَهلَه بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز میتوان خواند. ایالت پارتیها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای مازندران و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود میشد. قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در مشرق دریای مازندران، آمل میزیستند در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده در ناحیه خراسان مسکن گزیدند. آمل در آن زمان پایتخت اقلیمی اشکانیان بود.
در دوران اسکندر مقدونی سرزمین آمارد به سرزمین تپور ضمیمه گشت.[۷۰] تیرداد اشکانی دومین پادشاه اشکانی هیرکانیا و کومس و کنارههای جنوبی دریای مازندران که ممکلت اقوام تپوری بود را به تصرف خود درآورد و پایتخت خود را به شهر سلوکی صد دروازه در ناحیه کومس انتقال داد. تیرداد اشکانی در سال ۲۲۱ پیش از میلاد در گذشت و ارشک دوم به پادشاهی رسید و قلمروی پارتیان تا سال ۲۰۹ پیش از میلاد تا همدان در ماد میرسید. سرزمین تپوریه در زمان ارشک دوم مورد حمله آنتیوخوس سوم قرار گرفت. آنتیوخوس سوم در عین اینکه با پایداری سختی مواجه بود به سرزمین تپوریه در البرز تاخت و هیرکانیا را نیز به تصرف خود درآورد و با ارشک دوم پیمان یگانگی بست. در این دوره پادشاهی اشکانی با وجود اینکه با فتوحات سلوکیان محدود و کوچک شده بود ولی بر پا ماند. پس از آن نیز با تاخت و تازهای دولت یونانی بلخ بار دیگر قلمرو شاهنشاهی اشکانی کوچکتر شد. پس از مرگ ارشک دوم در سال ۱۹۱ پیش از میلاد فریاپت شاه شد و دو پسر به نامهای فرهاد و مهرداد داشت که فرزند بزرگتر فرهاد شاه شد. در این دوره آنتیوخوس سوم در جنگ با روم شکست خورده بود و در دفاع از قلمروی خود ناتوان شده بود. فرهاد اول بر آماردیان و دیگر اقوام ساکن رشته کوههای البرز تاخت و سرزمین تپوریه و هیرکانیا و سایر نواحی را به تصرف خود درآورد و مرز پارت را تا مغرب دربند خزر گشود و آماردیان را به شهر خاراکس (خوار) کوچ داد. پس از فرهاد قدرت به برادرش مهرداد یکم رسید. در این دوره سرزمین تپوریه مدتی تحت تسلط اوکراتید حاکم دولت یونانی بلخ درآمد ولی مهرداد یکم در سال ۱۶۰ پیش از میلاد سرزمین تپوریه را بار دیگر به تصرف خود درآورد. سرزمین تپوریه تا زمان بلاش یکم تحت سیطره اشکانیان باقی ماند ولی در زمان بلاش اول سرزمین تپوریه و دیگر نواحی جنوبی دریای مازندران مورد حمله و تاخت و تاز آلانها قرار گرفت و حتی آلانها از جنوب دریای مازندران و سرزمین تپوریه گذشته و به این طرف و آن طرف ارس در حال تاخت و تاز بودند ولی به نظر میرسد بلاش توانست کنترل سرزمین تپوریه را در دست بگیرد و بهطوریکه در اواخر عهد اشکانیان خاندان گشنسب شاهان گرشاهی بر ولایت تپوریه حکم میراندند و حتی در دوران شاهنشاهی ساسانی قلمروی خود را تا گیلان توسعه دادند.[۷۱][۷۲]
گشنسب شاهان تپورستان
گشنسب شاهان یا گشنسپداد گرشاهی سلسلهٔ پادشاهی در طبرستان[۷۳] بوده که در عصر اشکانیان در منطقه کوهستانی شرق مازندران[۷۴] شکل گرفت. این سلسله در اوایل عصر ساسانی قلمروی خود را تا گیلان گسترش دادند.[۷۴] در دوران اردشیر ساسانی قلمروی گشنسب شاهان علاوه بر رویان و طبرستان شامل گیلان، دیلمان و دماوند[۷۵] میشده است.[۷۶]
ریشه خاندان گشنسپداد گرشاهی به مناطق کوهستانی شرق طبرستان منطقه هزارگری و شهر تمیشه میرسد[۷۷] و واژه گر به مردمان طبری کوهستان شرقی طبرستان اطلاق میگشت. از آنجا که این خاندان ساکن در منطقه کوهستانی مازندران بودند گرشاه لقب گرفتند.[۷۸] لقب پتشخوارگرشاه به پادشاههان کوهستان طبرستان داده میشد.[۷۹]
به اعتقاد برخی مورخان این سلسله در سال ۳۳۰ قبل از میلاد مسیح در ناحیه تپوری نشین دریای خزر واقع در کوهستان شرق مازندران شکل گرفت. اردشیر برزگر در کتاب خود آغاز پادشاهی خاندان گشنسپ شاهان را پس از مرگ اسکندر مقدونی در قرن سوم پیش از میلاد میداند ولی مشخص نیست که آیا گشنسب شاهان از نسل فرادات، حاکم طبرستان در زمان هخامنشیان و اسکندر، است یا خیر.[۸۰] به اعتقاد برخی مورخان دیگر این سلسله در سال ۱۷۰ قبل از میلاد مسیح پس از کوچ برخی از اقوام تپور از شرق مازندران به منطقه آمارد در غرب مازندران (رویان) به مرکزیت آمل شکل گرفت.[۸۱]
گشنسب شاهان تا سال ۵۳۱ میلادی در طبرستان سلطنت میکردند. دوام حکومت و فرماندهی خاندان گشنسب در طبرستان تا روزگار فیروز ساسانی ادامه داشته است که در این زمان ترکان صحرانورد ماوراء جیحون به خراسان و مرزهای تپورستان (طبرستان) تاختهاند. کاری از گشنسب شاهان برنیامد ولی کیوس فرزند ارشد قباد شاه ساسانی، به امر پدر به کمک مردم طبرستان شتافت و کیوس به فرمان برادر با سپاهی انبوه از تبرستانیها به سمت خراسان رفت و خاقان ترک را شکست داد. از این زمان حکومت خاندان گشنسب پایان یافت و حکومت به ساسانیان منتقل شد.[۷۳] در این سال کیوس، پسر مهتر قباد و برادر خسرو انوشیروان، خود از طرف پدرش قباد به فرمانروایی در طبرستان پرداخت. کیوس آیین مزدکی داشت و مزدکیان میخواستند او را به پادشاهی بنشانند از این جهت خسرو انوشیروان او را از طبرستان برداشته، قارن پسر سوخرا را به جای او گماشت. از این تاریخ سلسله کارنوندیان در طبرستان روی کار میآیند که ایشان را آل قارن میخوانند.[۷۸]
بقایای ساسانی
بعد از اسکندر و جانشینانش گیلان و مازندران حالت استقلال داشتهاند. گشنسب شاه در این دوران بر مازندران حکومت میکرده است و خاندان او از ۳۳۰ ق. م تا ۵۲۹. م نزدیک به نهصد سال حکومت کردهاند. در دوران سلطنت بهرام گور (۴۲۰–۴۳۸. م)، پس از آنکه بهرام بر خاقان پادشاه ترکان پیروز شد، با خبر شد که یکی از سران دیلم با لشکری انبوه به ری و سرزمینهای اطراف آن حمله و جمعی را اسیر نموده است. او همچنین نگهبانان مرزی آن حدود را مجبور به پرداخت خراج نمود. بهرامگور، مرزبان را با سپاهی به ری فرستاد. سپس خود بهرام نیز به او پیوست و بیدرنگ به سوی دیلم روان شد. دو سپاه در میانه راه به یکدیگر رسیدند. بهرام، سردار دیلمی را گرفتار ساخت و سپس او و سپاهیانش را بخشید و آنها در شمار یاران نزدیک بهرام قرار گرفتند. دوام حکومت و فرماندهی خاندان گشنسب در طبرستان تا روزگار فیروز ساسانی ادامه داشته است که در این زمان ترکان صحرانورد ماوراء جیحون به خراسان و مرزهای تپورستان (طبرستان) تاختهاند. کاری از خاندان گشنسب برنیامد ولی کیوس (کی وش) فرزند ارشد قباد شاه ساسانی، به امر پدر به کمک مردم طبرستان و گیلان شتافت و ترکان را تار و مار ساخت. از این زمان حکومت خاندان گشنسب پایان یافت و حکومت به ساسانیان منتقل شد.
ظهور مزدک و افکار مزدکی، قباد شاه ساسانی را مجذوب خود ساخت و او نیز پس از قبول این آیین، به تبلیغ آن پرداخت. اما دیری نپایید که شاه ساسانی قربانی یک توطئه پنهان شد و از قدرت برکنار شد و به این ترتیب نهضت مزدکی نیز خاتمه یافت. مدتی بعد کیوس، شاه گیلان و مازندران و برادر خسرو انوشیروان ـ فرمانروای ایران ـ به کیش مزدکی درآمد. در دوران انوشیروان مزدکیان سرکوب شدند و بیشترین تلفات را مزدکیان در گیلان و بلوچستان دادند. کیوس، حاکم مازندران و گیلان به دعوت برادر خود انوشیروان جهت همکاری در سرکوب ترکان ماوراء جیحون با مردان مازندران، دیلمیان و گیلها بر ترکان تاخت. او بعد از حمله دوم خود به ترکان و کسب پیروزی، هوای حکومت ایران کرد و به مدائن حمله برد، ولی اسیر شد و سر خود را در این داعیه از دست داد. (۵۲۹–۵۳۶. م). پس از قتل کیوس، انوشیروان حکومت طبرستان و مازندران را به فرزندان امیر سوخرا که از امرای فیروز بن هرمز بود سپرد. پنج نفر از این خاندان به نامهای زرمهر بن سوخرا، داد مهر بن زر مهر، ولاش بن داد مهر، دار مهر بن ولاش و آذرولاش بن داد مهر به مدت ۱۱۰ سال بر نواحی ساحلی خزر حکومت کردند.
پس از آذر ولاش، این ولایت به گیل بن گیلانشاه گاو باره که از نوادگان جاماسب بن فیروز ساسانی بود سپرده شد. گیلان بن گیلانشاه فرمانروایی مقتدر بود که حکومتی قوی در روزگار یزدگرد سوّم در گیلان و مازندران برپا کرد. مازندرانیها او را گیل گاو باره نامیدند. گاو باره پایتخت را از مازندران به گیلان انتقال داد و از گیلان تا گرگان عمارات و قصرهای عالی ساخت. مدت فرمانروایی او بر دو منطقه بزرگ خزری پانزده سال بود. بعد از او دابویه فرزندش بر این منطقه حکومت کرد. در این زمان اعراب مسلمان به ایران حمله کردند و پایتخت ساسانیان مدائن را متصرف شدند. پس از جنگ قادسیه، یزدگرد ساسانی که از سلطنت کردن ناامید شده بود، «باو» را از آتشکده اصطخر فارس دعوت به همکاری نمود. باو پس از عزل از حکومت مازندران و گیلان در زمان شیرویه ساسانی در این آتشکده منزوی شده بود. او تا ری یزدگرد را همراهی کرد ولی از شاه ساسانی خواست تا به زیارت آتشکده کوسان پایتخت باستانی طبرستان که بنای جدش کیوس بود رفته و از آنجا در گرگان به شاه ملحق شود، ولی پس از رسیدن به آتشکده چون از سقوط ساسانیان مطمئن بود، در همانجا معتکف شد. سقوط ساسانیان زمینه تاخت و تاز ترکان ماوراءالنهر به مازندران را فراهم کرد و چون حاکم وقت یعنی «باو» حکومت را رها کرده بود، مردم دچار صدمات زیاد شدند مردم از «باو» که در آتشکده کِوَسان (روستای کوهستان امروزی) معتکف شده بود، خواستند قدرت را به دست گیرد و او با تعهد گرفتن از مردم مبنی بر حکومت مطلق وی بر مازندران، به حکومت بازگشت و نوادگان او به نام آل باوند یا باوندیان در مازندران و بعضاً گیلان قرنها حکومت داشتند. بعدها فرخان بزرگ، فرزند دابویه از سلسله گاوباره حکومتی پرصلابت ابتدا در گیلان و سپس در مازندران تشکیل داد و در مرز و بوم خود دست به عمران و آبادانی زد.
پس از مرگ یزدگرد سوم و نابودی امپراتوری ساسانی، گیل گاوباره در سال ۶۵۱ میلادی، علم استقلال بیفراشتو با ایجاد گاهشماری طبری به نام «اسپهبد طبرستان، گیل گیلانشاه و پتشخوارگر پتشخوارگران» برای خود سکه ضرب کرد. پس از گیل گاوباره دو فرزند او دابویه و پادوسپان هر کدام دودمانی بنا نهادند.[۸۳]
دابویه و فرزندانش حکومت پدر را به ارث برده و با نام دابویگان حاکمان مستقل سراسر پتشخوارگر بودند. آنها در زمان فرخان بزرگ پایتخت خود را از مناطق مرکزی طبرستان به سارویه منتقل کرده و تا سال ۷۶۱ میلادی، یعنی در زمان خلافت منصور عباسی و خودکشی اسپهبد خورشید، آخرین فرمانروای دابویی، به حکومت پرداختند.[۸۴] دیگر نسل گیل گاوباره با نام پادوسپانیان در قالب حکومتی محلی و کوچک در رویان باقی ماندند و در دورهای طولانی میان سالهای ۶۵۵–۱۵۹۸ میلادی بر نواحی خود مستقر بودند.[۸۵]
در زمان فرار یزدگرد به سوی خاور، یکی از همراهان او باو بود. باو از نوادگان کیوس بود و در زمان گریز با اجازهٔ یزدگرد از او جدا شده و به طبرستان آمد تا از یک آتشکده کوسان در روستای کوهستان امروزی زیارت نماید. وی در طبرستان بود که خبر مرگ شاهنشاه ساسانی را شنید، فلذا در آتشکده عزلت گزید. در زمان حکومت دابویه، به علت دوری پایتخت اولیهٔ دابویگان از مرزهای شرقی طبرستان، مهاجمان از این نواحی به طبرستان هجوم میآوردند. به همین سبب مردم از باو خواستند تا به رهبری آنان شتابد و مهاجمان را دور سازد. باو با شروطی درخواست را پذیرفت و بدین شکل حکومت باوندیان شکل گرفت که تا سالها در مرزهای شرقی طبرستان برقرار بود.[۸۳]
از دیگر حکومتهای این دوره کارنوندیان یا سوخرائیان است که پیشینهٔ آن به هفت خاندان ممتاز ساسانی و چهار خاندان اشکانی میرسد. آنها خود را از نسل کاوه آهنگر میدانستند و از زمان انوشیروان ساسانی در کوهستانهای طبرستان حکومت داشتند. این خاندان مسبب شورش عمومی طبرستان علیه خلافت و پس از آن قیام مازیار بودند.[۷۳]
حکومتهای شیعه
همزمان با فتوحات مسلمانان از سلسلههای پادوسبانان، باوندیان و افراسیابیان نام برده شده است که در طبرستان یا قسمتی از آن حکومت میکردهاند و استقلال نسبی داشتهاند. مورخان دربارهٔ اولین حمله مسلمین به طبرستان وحدت نظر ندارند.
مازندران برخلاف گیلان (دیلم و طالش و ببر) در دوره اول فتوحات اعراب (۶۴۹–۶۳۷ میلادی) تحت تصرف مسلمانان قرار نگرفت و حتی در زمان بنی امیه تسخیر نشد و در زمان بنی عباس (۷۶۵ میلادی) مناطق جلگهای آن از استراباد تا چالوس به مدت نوزده سال ضمیمه گشت ولی نواحی کوهستانی همچون کجور، سوادکوه، هزارجریب، چهار دانگه، دو دانگه و بندپی مستقل باقی ماندند. در اوایل اسلام در زمان خلافت عثمان سرزمین تالشان، بَبَر، گیلان و دیلم یکبار به وسیلهٔ براء بن عازب و بار دیگر بهوسیلهٔ ولید بن عُقبة بن اَبی مُعَیط فتح شد.[۸۶][۸۷][۸۸][۸۹]
مازندران اولین پایگاه اسلامی و شیعه دوازده امامی است[نیازمند منبع] و خاندان مرعشی و خاندان ناصرالحق اطروش هم در مازندران به پایتختگری آمل بودهاند.
از سال ۲۲ هجری قمری ترویج دین اسلام در طبرستان آغاز شد و در ۱۴۴ هجری شهر ساری، پایتخت دابویگان به مدت نوزده به دست مسلمانان افتاد. دستگاه خلافت مسلمانان از شرق به چین و غرب به اسپانیای کنونی ختم میشد ولی با وجود این شرایط مردمان طبرستان آیین مزدیسنا را حفظ کرده بودند.
شورش طبرستان یا قیام عمومی طبرستان به آن دسته از شورشها و نبردهای مردم طبرستان و مناطق پیرامون آن اشاره دارد که به رهبری اسپهبدان این سرزمین از سال ۱۶۸ هجری قمری تا ۱۸۹ هجری، علیه عباسیان رخ دادند.
۲۵ سال پس از خودکشی اسپهبد خورشید و انقراض گاوبارگان، با بالا رفتن نارضایتیها از عمال خلیفههای عباسی، مردم به اسپهبد قارنوندیان، ونداد هرمز، رجوع کردند و از او خواستند تا رهبریشان را برای قیام بر عهده گیرد. وی پس از مشورت با دیگر اسپهبدان، از دودمانهای پادوسپانیان، باوندیان و مصمغان، این درخواست را پذیرفت. از این پس شروین باوندی چون پادشاه طبرستان بود و ونداد هرمز قارنوندی سپهسالاری او را میکرد. آنها در روزی از پیش مشخص شده، شورش بزرگی علیه خلافت عباسی برپا کردند و مردم طبرستان و رویان در این روز پادگانها را فتح نمودند و نظامیان عرب را به قتل رساندند. مورخان از این روز به عنوان «روزی که طبرستان از عمال خلیفه خالی شد» یاد میکنند و از کشته شدن ۲۰۰۰۰ نفر خبر میدهند.
پس از قتلعام عربها و نایبان خلیفه در طبرستان، خلافت عباسی سلسله نبردهایی برای بازپسگیری طبرستان آغاز کرد. خلیفه مهدی عباسی خواستار مرگ ونداد هرمز و آوردن سر او به بغداد، پایتخت خلافت، بود؛ ولی هیچکدام از سردارانش موفق به این کار نشدند.
در تاریخ ابن اسفندیار آمده است کینهٔ مردم طبرستان از عربان به حدی بود که در سال ۱۶۰ هجری مردم امیدوار کوه (کوهستانی میان آمل و گرگان)، از ظلم کارگزاران خلیفه به ستوه آمدند. فرمانروایان آنها که ونداد هرمزد و سپهبد شروین و مسمغان ولاش بودند آنها را ضد اعراب شورانیدند و بدان سبب در اندک زمان شورش و آشوب بزرگی پدید آمد. در یک روز، مردم سراسر طبرستان بر عربان بیرون آمدند و آنها را به باد کشتار گرفتند. علاوه بر اعراب، ایرانیانی که مسلمان شده بودند نیز طعمه نفرت و کینه مردم شدند. این نفرت و کینه چنان بود که حتی زنهایی از ایرانیان که به عقد زناشویی عربان درآمده بودند، ریش شوهران خود را گرفته از خانه برمیآوردند و به دست مردان میسپردند تا آنها را بکشند.[۹۰][۹۱]
برخلاف دیگر نواحی ایران، مردم این خطه به صورتی تدریجی و به خواست خود اسلام را پذیرفتند و از همان ابتدا مذهب تشیع را برگزیدند. در ابتدا وجود دشمنی مشترک، یعنی خلیفه و عوامل خلافت، موجب گرویدن مردم به نادیان قیام علوی بود ولی رفته رفته به تعداد زیدیان پتشخوارگر افزوده شد.[۹۲]
نخستین حکومت شیعی در ایران علویان طبرستان بود که در در ۲۵ رمضان ۲۵۰ هجری قمری به درخواست مردم محلی توسط حسن بن زید، معروف به داعی کبیر، ایجاد شد.[۹۳] داعی کبیر ابتدا با دودمان طاهریان، که پس از فتح طبرستان نایب خلافت در شمال کشور بودند، به مبارزه پرداخت و پس از اخراج آنان نبردهایی با سپاهیان خلیفه، یعقوب لیث صفاری و چندی از شورشیان داخلی داشت که نهایتاً از تمامی آنها جان سالم به در برد.[۹۴] داعیان بعدی علوی در طبرستان دچار اختلافاتی شدند که منجر به ضعف آنان شد و سامانیان توانستند طبرستان را جزئی از قلمرو خود کنند ولی مجدداً ناصرالحق اطروش به ترویج تشیع زیدی پرداخته و مردم را علیه سامانیان متحد کرد و دودمان علویان طبرستان را بازسازی کرد.[۹۵][۹۶]
پس از دو یا سه نسل علویان طبرستان و گیلان از شعارهای عدالتطلبانهٔ نخستین خود عدول کرده و به کنار رانده شدند. این اوضاع زمینه را برای قیام اشرافی که نسب خود را به ساسانیان میرساندند، فراهم نمود و در این منطقه نیاز به حکومتی بود که هر دو قشر شیعیان و زرتشتیان را اقناع کند.[۹۷] از سوی دیگر، در اواسط قرن سوم هجری خلافت عباسی با جنبشهای استقلالطلبانهای مواجه شد که ضعف سیاسی او را در پی داشت. این جنبشها در میان ایرانیان، که از پیش منتظر فرصتی برای شورش بودند، با ظهور دولتهایی مانند سامانیان و صفاریان این روند آغاز شد و از اوایل قرن چهارم هجری در شمال ایران جنبشهای گوناگونی علیه خلیفه آغاز شد که اسفار بن شیرویه، ماکان کاکی، سالاریان، زیاریان و آل بویه از این دستهاند.[۹۸]
عدهای از سپاهیان بلند مرتبهٔ علویان طبرستان پس از افول این حکومت علم استقلال برافراشتند. از جمله این سپاهیان پیشین مرداویج زیاری بود که قصد احیای امپراتوری ساسانیان را داشت. او نواحی بسیاری را در سال ۳۱۹ هجری فتح کرد و سلسلهٔ زیاریان را تأسیس نمود. مرداویج در اوج قدرت خود به قتل رسید.[۹۹][۱۰۰] پس از مرگ مرداویج، آل بویه که پیشتر در خدمت او بودند، قدرت یافته و جانشین مرداویج، وشمگیر، را شکست دادند و پس از آن حکومت زیاریان به طبرستان محدود شد ولی آل بویه به چنان قدرتی دست یافت که خلیفه مطیع آنان گشت.[۹۸]
با روی کار آمدن خاندانهای ترکتبار در ایران، غزنویان موفق شدند طبرستان را رسماً فتح کنند ولی به حاکمان محلی (بهطور مثال باوندیان و پادوسپانیان) خودمختاری دادند و به خراج، خطبه و سکه بسنده کردند. آنها در گیلان همین قدر موفقیت را نیز کسب نکردند، سلجوقیان نیز رویکرد مشابهی داشتند. در این دوران اسماعیلیان طرفداران بسیاری در نواحی جنوب دریای خزر جذب نمود و حسن صباح در الموت قلعهای مستحکم بنا کرد.[۱۰۱] در زمان خوارزمشاهیان دودمان باوندیان توسط آنها قلع و قمع شد و محمد خوارزمشاه هنگام حمله مغولان به ایران به جزیره آبسکون در طبرستان گریخت. [نیازمند منبع]
شیخ خلیفه، از روحانیون شیعه آمل در زمان حکومت مغولان بر منطقه، در منطقهٔ سبزوار نهضتی انقلابی علیه ایلخانان را رهبری کرد که به سربداران معروف است. عدهٔ بسیاری در طبرستان نیز به پیروی از این جنبش برخاستند. پس از مرگ شیخ خلیفه جانشینان وی قلمرو حکومت سربداران را وسعت بخشیده و به سوی مازندران نیز لشکرکشی کردند که با شکست همراه بود.[۱۰۲] همزمان با این رخدادها در دوران ملوکالطوایفی، آخرین اسپهبد سلسلهٔ باوندیان توسط یکی از فرماندهان خود به قتل رسید و کیا افراسیاب چلاوی حکومت چلاویان را ساخت. از طرفی قوامالدین مرعشی، ملقب به میربزرگ، تحت تأثیر جنبش سربداران قرار داشت، پیروان بسیاری در طبرستان کسب کرد. او در ابتدا با کیا افراسیاب متحد بود ولی میانشان اختلافاتی رخ داد[۱۰۳] و نهایتاً میربزرگ در نبرد جلالک مارپرچین دودمان چلاوی را شکست داده و کیا افراسیاب را به مرگ رساند و دودمان مرعشیان را تأسیس کرد.[۱۰۴] یکی از فرزندان کیا افراسیاب به نام اسکندر شیخی، که از این معرکه جان سالم به در برد، نزد تیمور گورکانی رفته و او را ترغیب نمود تا به طبرستان لشکرکشی نماید.[۱۰۳] تیمور خرابیها و قتلعامهای بسیاری در طبرستان انجام داده و سادات مرعشی را تبعید کرد ولی پس از مرگ او، مجدداً مرعشیان بازگشته و حکومت طبرستان را به دست آوردند.[۱۰۵]
تاریخ معاصر
با قدرت گرفتن صفویان، امیران مرعشی مطیع آنان شده و با خاندان صفوی روابط نسبی برقرار کردند. خیرالنساء بیگم، از شاهزادگان صفوی، به ازدواج شاه محمد خدابنده درآمد و حاصل این ازدواج، شاه عباس کبیر، قدرتمندترین شاه صفوی است. شاه عباس تمامی حکومتهای محلی شمال ایران را برانداخت و برای همیشه مازندران را جزئی از خاک رسمی ایران نمود. از جمله حکومتهایی که به دست شاه عباس نابود شدند مرعشیان، پادوسپانیان، مرتضویان، الوند دیو، کیاییان، اسحاقوندان و… بودند. شاه عباس کبیر پس از آن بهآبادی مناطق مذکور همت گماشت؛ بهطور مثال شهر اشرف را در شرق مازندران بنیان نهاد و فرحآباد را در شمال ساری آباد نمود.
در عصر قاجار به علت اسکان ایل قاجار در شرق مازندران، استان مازندران که آن زمان شامل شهرهایی همچون استرآباد (گرگان کنونی) میشد جایگاه ویژهای نزد ایل قاجار پیدا کرد. در این میان بسیاری از بزرگان مازندران به حمایت از آغامحمدخان قاجار پرداختند به گونهای که اکثریت ارتش آغامحمدخان قاجار را مازندرانیها تشکیل میدادند.
شهر ساری پایگاه و پایتخت آغامحمدخان و ایران کمی پیش از تاجگذاری قاجاریه بوده است.[۱۰۶] [۲]
محمدخان سوادکوهی حاکم مازندران پس از کشته شدن محمدحسن خان قاجار، پسر ارشد وی، آغامحمدخان قاجار - که به تازگی رئیس تیره قوانلو گشته بود و در پی جمعآوری لشکر در مازندران بود - را در بهشهر دستگیر کرده و نزد کریم خان زند برد.
میرزا شفیع مازندرانی ملقب به اعتمادالدوله یکی از متعمدان مازندرانی آغامحمدخان قاجار بوده که در فرماندهی و جذب قوا در مازندران برای ارتش آغامحمدخان قاجار کمکهای شایانی کرد و در نهایت به صدارت اعظمی قاجار رسید.
مهدی خان خلابر یکی دیگر از معتمدان مازندرانی آغامحمدخان قاجار بود که در فتح گیلان نقش قابل توجهی داشت و حمایت او از آغامحمدخان قاجار باعث شد که او به حاکمیت تنکابن منسوب شود.[۱۰۷] عباس مازندرانی یکی از سه قاتل آغامحمدخان قاجار بود که با خداد اصفهانی و صادق خان گرجی در قتل او همدست شد.
در عهد مشروطه نیز مازندرانیهایی همچون محمدولیخان تنکابنی، علی دیوسالار (سالار فاتح)، خلیل خان درویش طبرستانی، علی خان اسفندیاری، ابوالقاسم خان مصدق خواجه نوری، زهرا سلطان نوری، سردار جلیل کلبادی، سردار رفیع یانسری عازم تهران شدند تا به استبداد محمد علی شاه پایان دهند. محمدولیخان تنکابنی در عهد قاجار چند دوره به صدارت رسید.
تنکابن و رامسر در سفرنامههای دوران قاجار
در دوران قاجار جماعتی از فرنگیان از ایران بازدید کرده و سفرنامههایی را نگاشتهاند. یکی از سفرنامههای مهم که به تنکابن اشاره داشته است سفرنامهٔ موسیو بوهلر میباشد. این سفرنامه شرح مأموریت وی به دستور ناصرالدین شاه قاجار برای تهیهٔ گزارشی از وضع راههای گیلان و مازندران میباشد. این سفرنامه در سال ۱۳۵۷ توسط انتشارات گیل لاهیجان با عنوان سفرنامه و جغرافیای گیلان و مازندران به چاپ رسید. در صفحهٔ ۳۶ از این سفرنامه آمده است: پس از طی پنج فرسخ راه از آبگرم، به خرمآباد میرسند که ده بزرگی است از محال تنکابن و جزء ولایت مازندران است، و حاکم آن حبیبالله خان است و این قریه در میان جنگل وسیعی میباشد و مشارالله یک عمارت خوبی در آنجا دارد و همچنین باغ پاکیزه ای در آنجا بنا گذاشته است که اکثر اشجار آن لیمو و نارنج است.
جیمز بیلی فریزر اسکاتلندی در جوانی به هندوستان سفر کرد و در سال ۱۸۲۱ میلادی وارد خراسان شد و از راه مشهد به مازندران و گیلان رهسپار گشت. فریزر بار دیگر در سال ۱۸۳۳ میلادی با مأموریت دیپلماتیک وارد ایران شد و در زمستان همان سال از مناطق گیلان و مازندران بازدید نمود و کتابی را با عنوان سفرنامه زمستانی به تجربیاتش دربارهٔ سواحل جنوبی دریای مازندران اختصاص داد. در سال ۱۳۶۴ خورشیدی، کتابی با عنوان سفرنامه فریزر، معروف به سفر زمستانی به چاپ رسید. فریزر پس از گذر از مازندران به گیلان وارد میشود. در صفحه ۵۶۲ از کتاب قید شده: صبح روز چهارم از سخت سر (رامسر) که نقطه ای زیبا و پرتگاهی است کنار آب و در آنجا رشته عظیمی از کوهها پایان میگیرد و مرز میان مازندران و گیلان آغاز میشود. در ادامه کتاب و در صفحه ۵۶۶ قید شده است: صبح فرحبخش دلانگیزی بود و اواخر ماه اوت که پس از شبی که باران ما را خیس کرده بود، به سلامت وارد سرزمین گیلان شدیم و به نخستین شهر آن رودسر رسیدیم.
پیر آمدی ژوبر دیگر سیاح اهل اروپا بود که به عنوان سفیر ناپلئون بناپارت به دربار عثمانی و دربار فتحعلی شاه قاجارا آمد. وی در حدود سال ۱۸۰۷ میلادی به دربار ایران آمد و مورد مهربانی فتحعلی شاه واقع گردید و در حین بازگشت چندین نسخه کتاب خطی فارسی و خلعت دریافت داشت. وی همچنین استاد زبانهای فارسی و ترکی در فرانسه بود. سفرنامه ژوبر با عنوان مسافرت در ارمنستان و ایران از پ. آمده ژوبر به انضمام جزوه ای دربارهٔ گیلان و مازندران در سال ۱۳۴۷ به چاپ رسید. در صفحه ۳۴۶ از کتاب که دربارهٔ ولایات مازندران هست و پس از گذر از گیلان و عزیمت به سوی مازندران، چنین قید شده: هنگامی که از رودسر عزیمت میکنند باید شش فرسخ (لیو) بگذرند تا به مازندران برسند و از این طرف نخست به قصبه سخت سر میرسیم. فوراً متوجه اختلاف لباس میشویم. بهجای کلاههای استوانه ای و شبکلاههای گیلانی، اینها سرشان از یک کلاه کاجی شکل کوتاه و نوک تیز که با پوست بره یا ماهوت قهوه ای رنگ که در آنجا میبافند پوشیده شده است. روپوش گشاد و شلوارشان از همان پارچه است. به افتخار ما یک درختچه که شاخههایش از پاپوشهای کوچک پشمی و کهنهپارهها و کلافهای زمخت ابریشم زیور یافته بود کاشتند، شش مرد دهکده دو تا دو تا با هم نبرد کردند و فرزی خود را برای سرنگون کردن دیگری به نمایش گذاشتند. من با خرسندی ملاحظه کردم که آنها از اینکه سخت همدیگر را بزنند پرهیز میکردند و آنکه فیروز میشد رقیب خود را بلند میکرد و در آغوش میگرفت.
رابینو در کتاب مازندران و استراباد مینویسد: رودخانه سرخانی مرز بین گیلان و مازندران است. سختسر ناحیهٔ کوچکی از تنکابن است و وسعت آن از رودخانه سرخانی در مغرب و تا نسیه رود در مشرق است. از جنوب به کوههای اشکور گیلان که آن را از رودبار الموت جدا میسازد. بیشتر سکنهٔ آن تابستان را در کوهستان بهسر میبرند و فقط در اوایل زمستان به دهات خود مراجعت میکنند کوههایی که در سمت جنوب تقریباً وصل به سختسر است، عموماً به بالابند یا جوربند معروفند در آنجا باقلا و گندم و جو بمقدار کمی کاشته میشود. بیشتر سکنه آن از ساداتند. ملگونف نوشته بود که که صد تن ار اوصانلوها در آنجا ساکن بودند ولی فعلاً کسی از آنها در آنجا نیست.
دودمان پهلوی آخرین دودمان طبریتبار و مازندرانی بوده که بر ایران حکومت کرده است. پدربزرگ رضاشاه، مرادعلیخان سوادکوهی نام داشته که در جنگ هرات (افغانستان) در ارتش محمدشاه قاجار حضور داشته و در آن جنگ از خودش رشادت و دلیری به خرج داده است.[۱۰۸] رضا سوادکوهی پایهگذار سلسلهٔ پهلوی در آلاشت سوادکوه مازندران در یک خانواده طبریتبار زاده شد. وی به علت مرگ زودهنگام پدر، خردسالی را در فقر گذراند. رضاشاه از نوجوانی به نظام پیوست و مدارج ترقی را پیمود. در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، نیروهای قزاق (نه به معنی قوم قزاق ساکن جمهوری قزاقستان، بلکه به معنی کوچنشین و غیرساکن) به فرماندهی رضاخان قوای قاجار را شکست داده و تهران را اشغال کردند.[۱۰۹] او ابتدا در مقام وزارت جنگ، بسیاری از ناآرامیها و راهزنیها را از میان برد و از تجزیهٔ ایران جلوگیری کرد و مناطق استقلالیافته را به خاک ایران بازگرداند. او در ۳ آبان ۱۳۰۲ با فرمان احمدشاه قاجار، به نخستوزیری گمارده شد و ابتدا تلاش ناکامی در جهت تبدیل شاهنشاهی ایران به جمهوری کرد اما در سال ۱۳۰۴ با رأی مجلس ایران به پادشاهی رسید. محمدرضاشاه آخرین پادشاه طبریتبار و همچنین آخرین شاه ایران بود، او به مدت ۳۷ سال بر ایران سلطنت کرد و در سال ۱۳۵۷ به علت انقلاب اسلامی از قدرت کنار رفته و نظام جمهوری اسلامی جایگزین بیست و پنج سده نظام شاهنشاهی در ایران گردید.
چگونگی نامگذاری
نام تاریخی سرزمین شمالی ایران در دوران باستان بهگونه تپوشآری و تپوری و تپورستان بوده است که ریشه در نام قوم تپور دارد. به گفته اسدالله عمادی نخستین بار نام این سرزمین در سنگنوشته های آشوری بهگونه تپوشآری گفته شده است.[۱۱۰] کتزیاس گذشتهنگار دوران هخامنشیان در گزارش لشکرکشیهای آشوریان، به سرزمین تپوری میان دو سرزمین هیرکانی و کادوسی اشاره مینماید[۳۳] و پولیبیوس به کوههای تپوری در میانه دروازه کاسپین (گرمسار) و دریای هیرکانی اشاره مینماید[۳] و استرابون به سرزمین تپوری در نزدیکی ری و دروازه کاسپین (گرمسار) اشاره میکند[۲۳] و آریان و کوینت کورس در گزارش جنگهای اسکندر مقدونی و هخامنشیان به یک ساتراپ به نام ساتراپ تپوری در کرانه دریای مازندران اشاره میکنند که سرزمین آمارد نیز به آن پیوسته بود.[۱۱۱] گذشتهنگاران ارمنی دوران ساسانی همچون موسی خورنی و سبئوس به این سرزمین با عنوان تپرستان یاد کردهاند. نام این سرزمین در سکه اسپهبدان طبرستان بهگونه تپورستان ذکر شده است.[۱۱۲]
بر سر این که مازندران از آغاز همین سرزمین کنونی بوده باشد، اختلاف نظر وجود دارد. تا قرنها نام سرزمینی، که بخش بنیادین آن را استان مازندران کنونی تشکیل میداده، «تپوری» یا «تپورستان» یا «طبرستان» بوده است که برگرفته از نام قوم باستانی تپورها میباشد که در مازندران زندگی میکردند و پس از اسلام طبری نامیده شدند. این قوم پیش از آمدن آریاییها در کنار آماردها قومیت اصلی منطقه بوده است. سپس عبارت مازندران به نواحی جلگهای جنوب دریای مازندران اطلاق شد و در کنار طبرستان (برای نواحی کوهپایهای) استفاده میشود. پس مانده بودن نام مازندران برای این ناحیه این تردید را به وجود آورده است که مازندران در شاهنامه فردوسی به سرزمینی که اکنون مازندران نامیده میشود، اطلاق نمیگردد. صادق کیا همانند با دیدگاه ظهیرالدین مرعشی مازندران را بخشی از طبرستان میداند و به گفته وی طبرستان شامل دو ولایت مازندران و گرگان میشد و از دیناره جاری تا ملاط لنگرود بخشی از طبرستان بود و طبرستان به دو ولایت کوچکتر به نام مازندران و گرگان تقسیم میشد و از بیشه انجدان تا ملاط لنگرود بخشی از مازندران بود و از بیشه انجدان تا دیناره جاری بخشی از گرگان بود.[۱۱۳]
گستره طبرستان و مازندران
سرزمین تپورستان در دوران باستان میان دو سرزمین هیرکانی و کادوسی قرار داشت به گونهای که کتزیاس گذشتهنگار یونانی دوران هخامنشی به سرزمین تپوری میان دو سرزمین هیرکانی و کادوسی اشاره مینماید.[۳۳] پولیبیوس گذشتهنگار یونانی نیز به کوههای تپوری میان دروازه کاسپین (گرمسار) و دریای هیرکانی اشاره میکند.[۳] و استرابون به سرزمین تپوری در نزدیکی ری و دروازه کاسپین (گرمسار) اشاره میکند[۲۳] و آریان و کوینت کورس در گزارش جنگهای اسکندر مقدونی و هخامنشیان به یک ساتراپ به نام ساتراپ تپوری در کرانه دریای مازندران اشاره میکنند که سرزمین آمارد نیز به آن پیوسته بود و این ساتراپ تا رود آماردوس ادامه داشت.[۱۱۴] گذشتهنگاران ارمنی دوران ساسانی همچون موسی خورنی و سبئوس از تپرستان به عنوان سرزمینی در شمال ایران یاد کردهاند و به شهرهای آمل، رویان و زریچان در آن اشاره نمودند.[۱۱۲]
سرزمین طبرستان در دوران اسلامی از سمت غرب با دیلم و از سمت شرق با جرجان همسایه بود و شامل شهرهای «آمل، ساریه، مامطیر، ترنجه، ربست، میلا، هزارگریب، مهروان، تمیش، تمار، ناتیل، چالس، رویان و کلار» میشد؛ هرچند طبرستان در اوج قدرت گرگان و دیلمان را شامل میشده است به گونهای که گذشتهنگاران اسلامی همچون زکریای قزوینی[۱۱۵] در آثار البلاد و اخبار العباد[۱۱۶] و ابن عبدالحق بغدادی[۱۱۷] طبرستان را سرزمینی میان عراق و خراسان توصیف نمودهاند، که در کنار دریای مازندران واقع شده است و شهرها و دهات بسیار دارد[۴۳] و محمد بن محمود بن احمد طوسی طبرستان را اقلیمی دانست که مرز آن از بلاد اران تا جرجان و مرزی از دریای مازندران تا طالقان[۱۱۸] و حمزه اصفهانی، گذشتهنگار قرن سوم، دیلم را بخشی از طبرستان ذکر نموده است.[۱۱۹] یوزف مارکوارت طبرستان را همان پتشخوارگر میداند[۱۲۰] و ابن فقیه همدانی پتشخوارگر را بخشی از طبرستان و از شهرهای رویان میداند.[۱۲۱] طبق نظر ابن فقیه همدانی رویان از کورههای طبرستان است و از شهرهای رویان: چالوس، لارز، شرز و بذشوارجر است.[۱۲۱]
امین احمد رازی نویسنده کتاب تذکره هفت اقلیم در باب طبرستان مینویسد: از حوالی جرجان و حدود دامغان تا کوهستان ری و طالقان بخشی از طبرستان است. رستمدار و کجور و دیمه و لاریجان نیز متعلق به طبرستان است و برخی جیلانات را نیز داخل طبرستان شمردهاند.[۱۲۲][۱۲۳]
دهخدا در فرهنگ خود دامنه واژه تبرستان مینویسد:[۱۲۴]
آنچه از تاریخ طبرستان معلوم است و آن ولایت به تبرستان که لفظ فارسی قدیم است موسوم شده و حدود آن رویان، نور، کجور، آمل، ساری، استرآباد، گرگان، لاریجان، گیلان، دماوند، سوادکوه، دامغان، سمنان، تهران، رودبار و قزوین بوده.
ظهیرالدین مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران مینویسد: حد طبرستان از طرف شرقی دینارهجاری و از طرف غربی ملاط که آن قریه شهر هوسم که اکنون به فرضه رودهسر اشتهارد دارد. حد مازندران از طرف شرقی بیشه انجدان میباشد و از طرف غربی ملاط میباشد. حد گرگان حالیا که به استرآباد مشهور است و اصلاً دهستان میگفتند شرقی دیناره جاری است که حد شرقی تمام طبرستان است و غربی انجدان که حد شرقی مازندران است. به گفتهٔ ظهیرالدین مرعشی مازندران بخشی از طبرستان است و سرزمین طبرستان، گرگان و مازندران هر دو را در بر میگرفت.[۱۱۳]
یاقوت حموی در معجم البلدان دامنه واژه مازندران و طبرستان مینویسد: «طبرستان معروف به مازندران است و نمیدانم از کی به مازندران نامیده شده است و آن نامی است که ما آن را در کتابهای قدیم نیافتیم، و همانا از زبان اهل آن بلاد شنیده شده است و بیشک مازندران و طبرستان یکی است.»[۱۲۵]
در حقیقت این دو نام یعنی طبرستان و مازندران به یک معنی بودهاند اما در همان حال که اسم طبرستان بر تمامی بخشهای کوهستانی و زمینهای پست ساحلی اطلاق میشد واژه مازندران بر منطقهٔ زمینی پست ساحلی از دلتای سپیدرود تا جنوب شرقی دریای مازندران ادامه دارد اطلاق میگردید.[۱۲۶]
به مازندران موزاندرون میگفتند به سبب آنکه موز نام کوهیست از مرز گیلان کشیده تا بلار و قصران که موز کوه گویند همچنین تا به جاجرم یعنی این ولایت درون کوه موز است اما آنچه منسوب به طبرستان منسوب است از دینار جاری شرقی تا به ملاط که دهی است ورای هوسم میگویند که در گذشته بیشه بوده است.[۱۲۷]
گستره رویان
رویان به سرزمینی آباد در غرب مازندران گفته میشد که شامل کجور، کلارستاق، لنگا، تنکابن، سختسر، هوسم، الموت، طالقان، لورا، ارنگه، رودبار قصران و لارقصران میشد.[۱۲۸]
- منطقه کجور: از رود چالوس تا رود هراز شامل خاچیک (نوشهر)، سولده (نور)، علمده، ناتل، چمستان، بلده، زندرستاق، پنجک رستاق، زانوس رستاق، میخساز رستاق، خورشید رستاق، خیررودکنار، بندی پی چلندر
- منطقه کلارستاق: از نمکابرود تا رود چالوس در جلگهٔ بیرون بشم و میان بشم شامل چالوس، هچیرود، مرزن آباد (مزنه)، کلاردشت (کلار)
- منطقه لنگا: از نمکابرود تا آب نشتا شامل عباسآباد، نشتارود، کلارآباد، پلنگ کلا و ساقی کلا
- منطقه تنکابن: از آب نشتا تا آب شیرود شامل شهسوار، خرمآباد، شیرود، گلیجان، چالکش، سه هزار و دوهزار
- منطقه سختسر: از آب شیرود تا رودخانه سرخانی شامل سختسر (رامسر)، اشکور شرقی، جورده
- منطقه هوسم: از رودخانه سرخانی تا آب ملاط شامل رودسر، املش، چابکسر و کلای چای و اشکور غربی
- منطقه الموت: از رودبار زیتون تا طالقان شامل رودبار الموت شرقی و رودبار الموت غربی
- منطقه طالقان: شامل بالا طالقان، میان طالقان و پایین طالقان
- منطقه لورا: شامل دهکدههای کنار رود کرج تا دوآب شهرستانک
- منطقه ارنگه: شامل دهکدههای کنار رود کرج از دو آب شهرستانک به طرف کرج
- منطقه رودبار قصران: شامل شمیرانات و دهکدههای کناررودخانه جاجرود به انضمام لواسان بزرگ
- منطقه لارقصران: شامل دهکده شعبه اصلی هراز با مراتع میان کوههای خرسنگ و خاتون بارگاه تا دهنه زیر پلور و لاریجان
رویان طبرستان
منطقه رویان کهن از بخشهای غربی طبرستان بوده است که شامل شهرستانهای نور، نوشهر، چالوس، کلاردشت (کلار)، عباسآباد (لنگا)، تنکابن و رامسر (سختسر) میشده است و گاهی مرز غربی آن تا رودسر (هوسم) ادامه مییافت مردم رویان کهن به زبان طبری و گویش طبری رویانی که زبان اسپهبدان طبرستان نیز بود سخن میگفتند.[۱۲۹][۱۳۰] به گفته ابن فقیه همدانی، رویان از کورههای طبرستان است و از شهرهای رویان: چالوس، لارز، شرز و بذشوارجر است.[۱۲۱] در حدودالعالم؛ ناتل، چالوس و کلار از کورهٔ رویان و جزئی از خاک طبرستان معرفی شده است.[۱۳۱]
گستره رستمدار
از قرن هفتم تا دوره صفویه منطقهٔ رویان بیشتر با نام رویان و رستمدار یا رستمدار شناخته میشد و در این دوره مرزهای ولایت رستمدار شامل مناطق کلارستاق، کجور، نور، طالقان، لاریجان، لواسانات، شمیرانات و مناطق پشت کوه البرز مرکزی میشد.[۱۳۲] گذشته طبرستان شامل گرگان، استرآباد، مازندران و رستمدار میشد یعنی سرتاسر سرزمینی که میان دینار جاری در خاور و ملاط لنگرود (واقع در گیلان) در باختر بود را شامل میگشت. مرزهای پیشین رستمدار عبارت بود از: سیسنگان یا رودخانه مانهیر در خاور و ملاط لنگرود در باختر. پس از زمانی این مرزها تغییر شکل یافتند و میتوان گفت که رستمدار سرزمینی را که از آمل تا گیلان ادامه مییافت شامل میشد. رویان نام زمینهای هموار بود ولی همچنین به سرتاسر رستمدار نیز اطلاق میگشت.[۱۳۳]
گستره کلارستاق
کلارستاق منطقه ای دهستانی ساحلی و کوهستانی در طبرستان و رستمدار است که از دو بخش غربی و شرقی تشکیل شده و به مرکزیت رود سردابرود از هم جدا میشوند. بخش کلارستاق شرقی از رود چالوس و کلارستاق غربی از رود پلنگابرود که به ترتیب کلارستاق را از بخشهای کجور و لنگا جدا میکنند، ادامه دارد. کلارستاق از جنوب بدست ارتفاعات تخت سلیمان و کندوان در کوههای البرز مرکزی از طالقان جدا میشود. کلارستاق از چهار دهستان تشکیل میشود؛ بخش جلگهای کلارستاق در کنار خط ساحلی شامل چالوس و هچیرود، دهستان بیرون بشم در کنار دره چالوس در مرکز منطقه، دهستان کوهستان در جنوب و کلاردشت در غرب تا جنوب غربی که روی هم شامل ۱۲۰ سکونتگاه میشوند.[۱۳۴]
مرکز اداری بخش شمالی کلارستاق شهر چالوس، مرکز بیرون بشم و کوهستان، مرزن آباد و مرکز کلاردشت حسنکیف است.
که مازندران شهر ما یاد باد | همیشه بر و بومش آباد باد |
برخی ریشه نام مازندران را آمیختهای از ماز به معنی بزرگ و نیز میانه، ایندیرا و آن پس وند مکان دانستهاند و در نتیجه عبارت «مازیندیران» را به معنی جایگاه دیو بزرگ، ایندیرا میدانند. گواه آن را هم شاهنامه دانستهاند که در آن از مازندران به عنوان جایگاه دیو سفید نام برده است و نیز ایندیرا را کوهی دانسته است در میانه این سرزمین. بر پایه همین موضوع ملک الشعراء بهار بیت زیر را سروده است:
ای دیو سپید پای در بند! | ای گنبد گیتی! ای دماوند! | |
از سیم به سر یکی کلهخود | زآهن به میان یکی کمربند | |
تا چشم بشر نبیندت روی | بنهفته به ابر، چهر دلبند | |
با شیر سپهر بسته پیمان | با اختر سعد کرده پیوند | |
چون گشت زمین ز جور گردون | سرد و سیه و خموش و آوند | |
بنواخت ز خشم بر فلک مشت | آن مشت تویی تو ای دماوند! | |
تو مشت درشت روزگاری | از گردش قرنها پس افکند | |
ای مشت زمین! بر آسمان شو | بر ری بنواز ضربتی چند | |
نی نی، تو نه مشت روزگاری | ای کوه! نیم ز گفته خرسند | |
تو قلب فشردهٔ زمینی | از درد ورم نموده یک چند | |
شو منفجر ای دل زمانه! | وآن آتش خود نهفته مپسند | |
خامش منشین، سخن همی گوی | افسرده مباش، خوش همی خند | |
ای مادر سر سپید! بشنو | این پند سیاه بخت فرزند |
پندار دیگر آنست که «ایندرا» را از خدایان افسانهای آریایی بدانیم که در نوشتههای سانسکریت همانند «ریگ ودا» دیده میشود؛ «ایندرا» خدای باران، آذرخش و تندر، جنگاوری و فرمانروای دیوان (خدایان) است و بهشت را در دست دارد. سوار بر ابرها باران میآورد و بیابانها را بوستان میکند. اژدهای خشکسالی در کوهستان را نابود میسازد. «ایندرا» در کوه خانه دارد. در اوستا، «ایندرا» دیو بیهنجاری و در ستیز با اردیبهشت است.
نام کهن و اصلی مازندران تبرستان است که در واقع تپورستان بوده و علت نامگذاری آن وجود قوم؛ البی که در آن وجود دارد به نام قوم تپور میباشد که از شهر بابل تا شهر گرگان ادامه دارد. از اقوام دیگر مازندران قوم آمارد است که مرکز آن آمل و از آمل تا تنکابن و قوم کادوس از تنکابن تا رامسر هستند.
برخی نام مازندران را به شکل ماز + اندر + آن میدانند. ماز در زبان مازندرانی به زنبور عسل گفته میشود و کسانی که این ریشه یابی را پذیرفتهاند معنای مازندران را «جایی که زنبورعسل در آن هست» میدانند.
به باوری دیگر، نام مازندران برگرفته از کوه ماز است. پس مازندران سرزمینی است که کوه ماز در آن جای دارد (ماز+اندر+آن). رشته کوه ماز در جنوب مازندران، در راستای غرب به جنوب شرق کشیده شده است. رشته کوه ماز هم راستا با دوبرار در دشت لار و پلور است که تا فیروزکوه پیش میرود. مردم دماوند هنوز به این کوه بلند که در شمال شهر دماوند امتداد یافته، ماز میگویند. از سوی دیگر در لاسم و در میان رشته کوه دوبرار، قلههای بلندی مانند انگمار، سیاه کمر دیده میشود که یکی از آنها قله بلند ماز است. منوچهری دامغانی (قرن پنجم) واژه «ماز» را به همراه مازندران در یک بیت میآورد:
برآمد یکی ابر مازندران | چو مار شکنجی و ماز اندر آن |
میدانیم منوچهری دامغانی سراینده زبردستی در نگاشتن طبیعت در سرودههای خود بوده و همچنین سالها در مازندران زیسته است. «ماز» در اینجا همان کوه ماز است که ابرها چون ماری به خود پیچیده، آن کوه را دربر گرفتهاند. گروهی، ماز را پیچ و خم میدانند، ولی واژه «شکنج» در «مار شکنجی» خود به معنی پیچ و خم است و آوردن واژهای دیگر (که ماز باشد) به معنی پیچ و خم در اینجا، درست نمینماید. ابن اسفندیار در کتاب تاریخ تبرستان به سال ۶۱۳ هجری مینویسد: و مازندران محدث است به حکم آنکه مازندران بحد مغربست و به مازندران پادشاهی بود چون رستم زال آنجا شد او را بکشت. منسوب این ولایت را موز اندرون گفتند به سبب آنکه موز نام کوهیست از حد گیلان کشیده تا به لار و قصران که موز کوه گویند همچنین تا به جاجرم.[۱۳۵][۱۳۶] گروهی نیز به این دلیل که در گذشته این سرزمین پر از گوزن بوده و مازن نیز به معنای گوزن بوده و از طرفی دران را نیز به معنای درندگان میباشد اینگونه برداشت کردهاند که دران به معنای درنده کنایه از ببر مازندران است و چون این سرزمین در گذشته پر از گوزن و ببر بوده مردم آن سرزمین را به این نام خواندند.
مازندران کنونی در درازای تاریخ، شاهد رویدادهای فراوان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بوده است. در اهمیت سرگذشت رویدادهای تاریخی این استان، کافی است که گفته شود هیچیک از مناطق ایران به اندازه این سرزمین، شاهد رویدادهای تاریخی نبوده است.
به همین سبب است که نویسندگان و گذشتهنگاران ایرانی و خارجی، فراز و نشیبهای تاریخی این سرزمین را در کتابهایی نوشتهاند. از نوشته نویسندگان روسی دربارهٔ مازندران، تاریخ مازندران و استرآباد نوشتههای رابینو، و از نوشتههای نویسندگان مازندرانی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران نوشتههای میر ظهیرالدین مرعشی، و از نوشتههای نویسندگان ایرانی، تاریخ طبرستان به کوشش اردشیر برزگر و مازندران از قدیمترین ایام تا به امروز، نوشته محمد مشکور را میتوان نام برد. اما این که نام مازندران از چه زمانی در این سرزمین همگانی شد دوگانگی دیدگاه وجود دارد. بعضی از گذشتهنگاران بر این باورند از زمان ابن اسفندیار و یاقوت، به جای هیرکانیا واژه مازندران بکار برده شده است گروهی هم تاریخ بهکارگیری واژهٔ مازندران را پس از سده چهارم هجری قمری میدانند.
چنین گفت کز شهر مازندران | یکی خوشنوازم ز رامشگران | |
اگر در خورم بندگی شاه را | گشاید بر تخت او راه را | |
برفت از بر پرده سالار بار | خرامان بیامد بر شهریار | |
بگفتا که رامشگری بر درست | ابا بربط و نغز رامشگرست | |
بفرمود تا پیش او خواندند | بر رود سازانش بنشاندند | |
به بربط چو بایست بر ساخت رود | برآورد مازندرانی سرود | |
که مازندران شهر ما یاد باد | همیشه بر و بومش آباد باد | |
که در بوستانش همیشه گلست | به کوه اندرون لاله و سنبلست | |
هوا خوشگوار و زمین پرنگار | نه گرم و نه سرد و همیشه بهار | |
نوازنده بلبل به باغ اندرون | گرازنده آهو به راغ اندرون | |
همیشه بیاساید از خفت و خوی | همه ساله هرجای رنگست و بوی | |
گلابست گویی به جویش روان | همی شاد گردد ز بویش روان | |
دی و بهمن و آذر و فرودین | همیشه پر از لاله بینی زمین | |
همه ساله خندان لب جویبار | به هر جای باز شکاری به کار | |
سراسر همه کشور آراسته | ز دیبا و دینار وز خواسته | |
بتان پرستنده با تاج زر | همه نامداران به زرین کمر |
ریشهشناسی واژه مازندران
از دیدگاه زبانشناسی همواره با گذر زمان، ریشه بسیاری از واژگان و علت نامگذاری آنها، در خرمنی از پیچیدگی فرومیرود و گمانههای گوناگونی درباره با وجه تسمیه انتخاب واژگان پدید میآید. یکی از این واژگان «مازندران» است.
به علت وجود دوگانگی تاریخی و اسطورهای درباره «مازندران»، نیاز به برداشت معنی و مفهوم این واژه بیشتر احساس میشود. ریشهشناسی و رمز گشائی واژگان، یکی از راهکارهای کارساز در پی بردن به شناسه تاریخی، ادبی، فرهنگی، جغرافیایی و حتی اقلیمی پیوسته به یک واژه است. با توجه به سخنان بالا درباره ریشه واژه مازندران، در سخنان پایانی پژوهشگران و همچنین در نگاهی نو، گمانهها و برداشتها درباره ریشه واژه مازندران به شرح ذیل است:
۱- برداشت نخست از معنی مازندران، به سرزمین بسته در میان دیوار، دژ یا کوه اطلاق میگردد.
۱–۱-ابن اسفندیار نویسنده کتاب تاریخ طبرستان در ۶۱۳ ه. ق، بر این گمانه است که مازندران تغییر یافته «موز اندرون» است و بیان میدارد: «این ولایت را موز اندرون میگفتند.»[۱۳۷]
۱–۲-مرعشی گمانه مشابهای دارد و مازندران را منسوب به ماز و مازیار میداند. او میگوید: «و نام مازندران محدث است، و به تجدید مازندران میگفتند به سبب آن که ماز نام کوهی است، از گیلان کشیده است تا به لار و قصران و به قول بعضی مازیار[۱۳۸] بن قارن دیواری تا حد گیلان بساخت؛ و هنوز عمارت آن به جای است؛ و چند تا دروازه فرموده ساختند و دربان نشاندند تا کسی بیاذن او آمد و شد نتواند کردن و آن دیوار را ماز میخواندند و درون او را مازاندرون میگفتند.»[۱۳۹]
از طرفی، صادق کیا به نقل از احیاء الملوک از ملک شاه حسین سیستانی چنین گفته است: «و این مازندران را موزه اندرون میگویند؛ زیرا که کوهی که این بلاد را در میان گرفته موزه کوهی میگویند. از کثرت استعمال مازندران میگویند.»
این گزارش از مازندران، به ویژه مازندران ایران زمانی قوت میگیرد که این سرزمین در گذشته همواره بسته در میان دژها و کوهها بوده است و چنانکه گذشته نگارانی چون استرابو در بیان هیرکانیا میگویند، به علت یورش پیاپی قبایل بدوی، سایر مناطق بدون حصار طبیعی، مانند دشت گرگان یا سایر مناطق قابل نفوذ، بدست دیوارهایی بلند بسته میشده است. این برداشت از معنی مازندران، با مازندران شاهنامه هم تا جایی سازگاری دارد، و البته با برخی نقاط دیگر که به مازندران شهرت دارد.
۲-از آنجا که برپایه دیدگاه برخی مورخان، مازندران از ریشه «ماز (ماز+ اندر آن) و موز (موز+ اندرون)» میباشد، لذا بررسی این واژه، در زبان فارسی، پهلوی، عربی، لاتین و همچنین گویش بومی مازندرانی شاید راهگشا باشد، و با توجه به معانی واژه ماز و موز، گزارشهای گوناگونی از این واژه میتوان ارائه نمود.
۲–۱-ماز در لغتنامه دهخدا «مطلق چین و شکنج» را گویند. چین. نورد. پیچ و خم. با اشاره به ابیاتی چون:
ای من رهی آن روی چون قمر | وان زلف شبه رنگ پر ز ماز |
(شهید)
و یا،
برآمد یکی ابر مازندران | چو مار شکنجی و ماز اندر آن |
(منوچهری دامغانی)
که گویا در بیان سرزمین مازندران گفته شده است؛ و واژه «مازندران» و «ماز اندر آن» در آن قابل توجه و اندیشه است.
یکی خشت شاهی پر ماز و پیچ | به کف داشت وز رنج ناسود هیچ |
(اسدی)
- ماز اندرآن اشاره به ناحیه جلگهای دارد که درون آن مزارع و شالیزار میباشد. در مناطق جلگهای مازندران و گیلان پیاپی از پسوند و پیشوند «ماز» برای نامهای روستاها استفاده شده است.
- شباهت "ماز 𐬨𐬀𐬰" در نوشتار اوستایی (مازندران 𐬨𐬀𐬰𐬀𐬌𐬥𐬌𐬌𐬀) و (اهورا مازدا 𐬀𐬵𐬎𐬭𐬋 𐬨𐬀𐬰𐬛𐬃) دیده میشود. گویا مازندران در ارتباط با اهورامزدا میباشد.
جغرافیا
مازندران به خاطر جغرافیای گوناگون آن که شامل جلگهها، چمنزارها، بیشهها و جنگلهای هیرکانی با صدها گونه گیاهی بیهمتا در جهان است و آب و هوای گوناگون آن از سواحل شنی با پستترین نقطه، تا کوهستانهای ناهموار و همیشه پوشیده از برف البرز و با داشتن یکی از هفت آتشفشان شناخته شده جهان، کوه دماوند، بسیار شناخته شده است.
رشتهکوههای البرز همچون سدی بلند مازندران را به دو قسمت جلگهای و کوهستانی تقسیم کرده است و به همین دلیل این استان از قسمت داخلی ایران جدا شده است. بخشی از البرز غربی و البرز شرقی و تمامی البرز مرکزی در این گستره قرار دارد و شیب زمین از منطقه کوهستانی به سوی جلگه و دریا کاهش مییابد. رشته کوه البرز دارای کوههای فرعی است که از جنوب به شمال یا به روبهروی دریا کشیده شدهاند. از بلندترین قله مازندران میتوان بادله کوه، کوه چنگی و کوه سفید را در شهرستان ساری نام برد. بلندترین قلههایی که به روبهروی دریا کشیدهشده است عبارتند از سیالان با ارتفاع ۴۱۲۵ متر از سطح دریا و تخت سلیمان با بیش از ۴۰۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا در جنوب شرقی شهرستان تنکابن و قله شور، خرو نرو در سوادکوه، کلارآباد و سیاه سنگ در شهرستان نوشهر است.
جنگلهای مختلط کاسپینی هیرکانی یک زیستمنطقه در زیستبوم جنگلهای مختلطِ پهنبرگِ کرانه جنوبی دریای مازندران به گستره ۵۵٬۰۰۰ کیلومتر مربع است که در کرانه جنوبی و جنوب غربی دریای مازندران و در دو کشورِ ایران و جمهوری آذربایجان است. این جنگل با پیشینه ۴۰ میلیون سال یکی از ارزشمندترین جنگلهای جهان بهشمار میآید و از آن به عنوان موزه طبیعی یاد میشود.[۱۴۰]
ناهمواریها
در این استان قسمت جنوبی بیشتر کوهستانی و قسمت شمالی آن بیشتر جلگهای و ساحلی میباشد. شیب آن به طرف خاور در دشت گرگان است که به رفتهرفته به بلندیهای غربی خراسان میرسد و به علت فراوانی نسبی آب و فرسایش کوهها، آبرفتهای ناشی از آن در دریا تهنشین شده و جلگه مازندران را تشکیل داده است.
پوشش جانوری
در استان مازندران جانورانی چون ببر(منقرض شده)، پلنگ، خرس، گرگ، گربه وحشی، روباه، خوک وحشی، خرگوش، آهو، بزکوهی، میش و گربه ایرانی یافت میشوند و پرندگان استان شامل قرقاول، شاهین، اردک، قو، کبک، تیهو، قمری، جغد، قوش، کرکس، حواصیل و کلاغ هستند و از خزندگان میتوان به انواع مار و لاکپشت اشاره کرد. در کنارههای ساحلی انواع پرندگان مهاجر از جمله اردک، غاز، پرلا، پلیکان و چنگر در فصول سرد سال دیده میشوند. در آبگیرها و رودهای استان نیز انواع ماهی فراوان است.
آب و هوا
آب و هوای مازندران با توجه به وجود دریا، کوه و جنگل به دو گونه معتدل مرطوب و کوهستانی تقسیم میشود.
مرطوب و معتدل
وجود دریای مازندران و رشته کوههای البرز و نزدیکی این دو نماد طبیعت به یکدیگر در بخشهای جلگهای تا کوهپایههای شمالی البرز، آب و هوای معتدل و مرطوب را به وجود آورده است، تابستانهای آن به ویژه در سواحل دریا گرم و مرطوب است. زمستانهای این نواحی معتدل و مرطوب و کم یخبندان میشود.
کوهستانی
شامل آب و هوای معتدل کوهستانی و آب و هوای سرد کوهستانی است. دوری از دریا و افزایش اندکاندک ارتفاع در زمینهای جلگهای، تغییرات خاصی را در آب و هوای این استان پدیدآورده است. بهگونهای که در ارتفاعات ۱۸۰۰ تا ۳۰۰۰ متری، آب و هوای معتدل کوهستانی با زمستانهای سرد و یخبندان طولانی و تابستانهای کوتاه و معتدل وجود دارد. در بلندیهای بالای ۳۰۰۰ متر که دمای هوا بسیار پایین میآید، دارای زمستانهای سرد همراه با یخبندان دور و دراز و تابستانها کوتاه و خشک است. در این بخشها هوا بیشتر برفی است و در ارتفاعات مهم چون تخت سلیمان و دماوند یخچالهای کوهستانی و طبیعی ایجاد شده است. میانگین میزان ریزش باران در این استان کمتر از گیلان است. آزادکوه، تخت سلیمان، خلنو و علمکوه از کوههای مهم استان میباشند.
منابع آب
دریای مازندران که در میان کشورهای ایران، روسیه، ترکمنستان، قزاقستان و آذربایجان واقع شده است با گسترهای حدود ۰۰۰`۳۶۰ کیلومتر مربع بزرگترین دریاچه جهان است. سطح آب این دریاچه در دورانهای گذشته بالاتر از سطح دریاهای آزاد بوده است. %۸۷ از آب رودخانههای ولگا و اورال در روسیه %۷ رودخانههای سواحلی غربی و %۵ رودخانه سواحلی جنوبی در ایران به این دریا میریزد. حجم آب دریای مازندران ۷۹۳۱۹ کیلومتر مکعب است. این دریاچه یکی از میدانهای گسترده و غنی نفتی جهان است.
رودها
بیشتر رودهای جاری در مازندران دایمی هستند. در بخشهای کوهستانی در فصل زمستان و درآغاز بهار پرآب و در تابستانها کمآب و گاهی خشک است. درازای رودهای غرب این استان به دلیل نزدیک بودن کوه به دریا کوتاهتر و رودهای شرقی طولانیتر است. رودهایی که از جنوب به شمال در جریان است عبارتند از:
که این رودها همگی به دریای مازندران میریزد. از دیگر منابع آب این استان دریاچههای کوچک محلی است که به هنگام طغیان رودها در قسمتهایی که سطح آبهای زیرزمینی بالا است به وجود میآید و برای کشاورزی، صید و شکار مورد استفاده قرار میگیرد. نوع دیگر ذخایر آبی و مهار سیلاب آببندان است که در آن ماهی پرورش مییابد. دریاچه دایمی «ولشت» یا «سما» در شمال غربی مرزنآباد، شهرستان چالوس یکی دیگر از منابع آبی طبیعی است که از جوشش چشمههای اطراف تشکیل شده و از جاذبههای گردشگری استان است. در مازندران چشمههای آب معدنی فراوانی یافت میشود که خاصیت درمانی دارد و در معالجه امراض پوستی، مفصلی، عصبی، و گوارشی مؤثرند، چشمه آبگرم آزرود (آرزو) بابل، چشمههای آب آسک، لاریجان، آملو و استراباکو در آمل و حمامهای آب معدنی (گوگردی) در شهرهای رامسر و کتالم و سادات محله شهرستان رامسر و رینه بخش لاریجان شهرستان آمل از آن جملهاند.
سدها
- سد لار: این سد در استان مازندران یکی از سدهای خاکی تأمینکننده آب آشامیدنی حوالی تهران و تأمینکننده آب مورد نیاز آبیاریهای کشاورزی منطقه میباشد. این سد در ۷۵ کیلومتری شمال شرق تهران و در ۱۰۰ کیلومتری شهر آمل قرار دارد. مطالعات احداث این سد از سال ۱۳۳۰ آغاز شد و در نهایت در سال ۱۳۶۱ گشایش یافت. سطح حوزه آبریز این سد بالغ بر مساحت ۶۷۵ کیلومتر مربع میباشد و متوسط جریان آب سالانه ۴۸۱ میلیون متر مکعب دارد. از انتقال آب این سد و پیوستن آب آن به سد لتیان، جهت استفاده در نیروگاههای منطقه برای تولید متوسط سالانه ۱۵۰ هزار مگاوات ساعت انرژی برقآبی استفاده میشود. دریاچه سد لار به دلیل نزدیکی به کوه دماوند و واقع بودن در منطقه دشت لار به یکی از گردشگاههای ایران تبدیل شده است که در سالهای اخیر به عنوان مراکز پرورش ماهی قزلآلا و ماهیگیری و همچنین ورزشهایی چون اسکی روی آب از آن استفاده میشود. اطراف این دریاچه در ماه اردیبهشت مملو از شقایق میشود که بر زیباییهای این منطقه میافزاید. بودجه برآورد شده برای ساخت سد، دویست میلیون دلار بود.
- سد البرز: به علت بالا بودن دِبی آب بابلرود، بر روی آن سدهایی احداث شده که از مهمترین آنها میتوان به سد البرز (سد آیتالله صالحی) در جنگلهای لفور اشاره کرد که بزرگترین سد خاکی کشور است.[۱۴۱] این سد ۸۳۸ متر طول، ۷۸ متر ارتفاع و با حجم ذخیره ۱۵۰ میلیون مترمکعب،[۱۴۲] در سال ۱۳۸۷ به بهرهبرداری رسید. این سد خاکی در منطقهای واقع شده است که به لحاظ تاریخی دارای اهمیت زیادی است. از جمله ماهیان معروف سد لفور میتوان به زردپر، سرخ باله و سفید رودخانهای اشاره نمود.
- سد میجران (رامسر): از جاده رامسر به سمت تنکابن، یک جاده فرعی به نام جنت رودبار وجود دارد که آسفالت است و از میان جنگلهای دالخانی میگذرد؛ این جاده فوقالعاده را تا روستای نمک دره ادامه دهید، پس از ۱۰ کیلومتر، یک جاده آسفالت دیگر در سمت راست مشاهده میکنید که به نزدیک سد میجران میرود. وارد جاده که شوید و اندکی پیش روید، دریاچه سد میجران را مشاهده میکنید. به روستای تالش سرا رفته و جاده منتهی به سد را دنبال کنید. این سد در ابتدا و در سال ۱۳۸۲ برای تأمین آب کشاورزی ۱۵۰۰ هکتار زمین و به منظور استفاده گردشگری و همچنین تآمین آب آشامیدنی شهرهای رامسر، سادات شهر و کتالم ساخته شد. دریاچه مجیران ۱٫۸ کیلومتر طول و نزدیک ۴۶ هکتار مساحت دارد. این منطقه بکر بسیار خوش آب و هوا و دیدنی است.
- سد شهید رجایی (سلیمان تنگه): این سد در ۴۵ کیلومتری جنوب باختری ساری در نزدیکی روستای افراچال در منطقهای کوهستانی و سر سبز واقع شده است. این سد در سال ۱۳۷۹ برای بازدید مسافران و گردشگران آماده شده است. اقامت شبانه در کنار رودخانه تجن، بازدید از تاج سد با گرفتن بلیت در روزها ممکن بوده و در این سد امکانات قایقرانی و اسکی روی آب برای گردشگران فراهم شده است. دهکده آرامش، تاج سد، اسکله شیرین رود و قهوهخانه تلاونگ از جمله مکانهای تفریحی سد سلیمان تنگه یا همان سد شهید رجایی میباشند.[۱۴۳]
- سد هراز: بزرگترین سد شمال ایران است که بر روی یکی از سرچشمههای رود هراز بنا شده است.
- سد فینسک: سد فینسک با ظرفیت مخزن ۱۱٬۸ میلیون مترمکعب، بر روی رودخانه سفیدرود که یکی از سرشاخههای رودخانه تجن ساری است، موقعیت این سد در منطقه حفاظتشده پرور و نزدیک روستاهای تُم و تلاجیم است که در گذشته بخشی از مازندران بودند و ظاهراً این دو روستا به زیرآب میروند و در صورت ساخت این سد، علاوه بر بههم خوردن تعادل محیط زیست منطقه حفاظتشده دودانگه و تهدید جانوران در معرض انقراض و جنگلها و خشکشدن چشمهها و آبشارهای این مناطق، شاهد نابودی مزارع کشت برنج و معیشت روستاییان بندبن و چهار رودبار بخش چهاردانگه خواهیم بود.
دریاچهها
دریاچه الندان، دریاچه عباسآباد، دریاچه ممرز، دریاچه شورمست، دریاچه ساهون، دریاچه دوخواهران، دریاچه گلپل، دریاچه چورت، دریاچه ولشت، دریاچه آبیدر، دریاچه حصارچال، دریاچه الیمالات، دریاچه قو رامسر، دریاچه امامزاده علی، دریاچه استخر پشت، دریاچه خضرنبی، دریاچه فراخین و دریاچه لفور از مهمترین دریاچههای مازندران بهشمار میروند.
نیروگاهها
- نیروگاه تلمبهای ذخیرهای سیاهبیشه، نیروگاه سیکل ترکیبی شهید سلیمی، نیروگاه سیکل ترکیبی غرب مازندران و نیروگاه گازی غرب مازندران چهار نیروگاه مهم استان هستند.
تالابها
کنوانسیون رامسر کنوانسیون مربوط به تالابهای مهم بینالمللی، به ویژه تالابهای زیستگاه پرندگان آبزی معروف به کنوانسیون رامسر پیمانی بینالمللی برای حفاظت از تالابها و حیوانان و گیاهان وابسته به آنها (به ویژه پرندگان آبزی) است که در سال ۱۹۷۱ میلادی در شهر رامسر به تصویب رسید. در ابتدا این معاهده به امضای نمایندگان ۱۸ کشور شرکتکننده رسید، اما امروزه ۱۶۹ کشور جهان عضو این پیمان هستند.
شهرستانها
نقشه استان مازندران به تفکیک شهرستان |
شهرستان | جمعیت (۱۳۹۵)[۱۴۴] | مساحت |
---|---|---|
ساری | ۵۰۴٬۲۹۸ | ۳۰۷۴٫۴ |
بابل | ۵۳۱٬۹۳۰ | ۳۰۰۶٫۱ |
آمل | ۴۰۱٬۶۳۹ | ۳۰۷۴٫۴ |
بهشهر | ۱۶۸٬۷۶۹ | ۱۴۱۶٫۲۷ |
جویبار | ۷۷٬۵۷۶ | ۲۸۵٫۵ |
چالوس | ۱۱۶٬۵۴۲ | ۱۵۹۷٫۳ |
کلاردشت | ۲۳٬۶۴۸ | --- |
رامسر | ۷۴٬۱۷۹ | ۷۲۹٫۸ |
بابلسر | ۱۳۵٬۱۹۱ | ۴۲۴٫۶۵ |
سوادکوه | ۴۳٬۹۱۳ | ۲۰۷۸ |
سوادکوه شمالی | ۲۴٬۸۳۴ | --- |
سیمرغ | ۱۹٬۳۷۶ | |
تنکابن | ۱۶۶٬۱۳۲ | ۲۱۴۰ |
عباسآباد | ۵۲٬۸۳۲ | --- |
فریدونکنار | ۶۰٬۰۳۱ | ۹۹٫۲ |
قائمشهر | ۳۰۹٬۱۹۹ | ۵۴۵٫۸۵ |
گلوگاه | ۴۰٬۰۷۸ | ۴۵۱٫۲۳ |
محمودآباد | ۹۸٬۴۰۷ | ۲۶۲٫۸ |
میان دورود | ۵۵٬۰۵۳ | ۴۹۹٫۲ |
نکا | ۱۱۹٬۵۱۱ | ۱۳۵۸٫۸ |
نوشهر | ۱۳۸٬۹۱۳ | ۱۷۱۶٫۵ |
نور | ۱۲۱٬۵۳۱ | ۲۶۷۵ |
استان مازندران از آغاز قانون تقسیمات کشوری
پیش از تشکیل مجلس و تصویب قانون ایالات و ولایات در سال ۱۲۸۶ کشور بهصورت ایالتی و ولایتی اداره و به دوازده ولایت اصلی تقسیم میشد. براساس این قانون مازندران یکی از دوازده ولایت محسوب میشد و شهرهای اصلی آن آمل، استارآباد، اشرف، بارفروش، ساری، فرحآباد، تنکابن، کلارستاق، نور، سوادکوه و کجور بودند. صفی خان در سال ۱۲۸۶ مازندران را در ردیف یکی از ولایات دوازدهگانه و ساری، فرحآباد، اشرف، بارفروش، آمل را از مهمترین شهرها و تنکابن، سختسر، کلارستاق، کجور، نور، لاریجان، هزارجریب، سوادکوه و فیروزکوه را از مهمترین توابع و محال مازندران ذکر کرده.[۱۴۵]
کیهان در سال ۱۳۱۱ کشور را به بیست و هفت قسمت تقسیم کرده است. در این تقسیمبندی مازندران در قسمت ششم جای گرفته و از حیث تقسیمات حکومتی از ده قسمت بهنامهای زیر تشکیل شده است:[۱۴۶]
- ساری و اشرف و علیآباد: شامل کلیجانرستاق، اندهرود، میاندهرود، شهرخواست، اسفیرود شوراب، گیلخواران، فوکندهکا، بیشهسر، کلباد، رودپی، مذکوره، قرهطغان، پنجهزاره و علیآباد.
- بارفروش (بابل): شامل پازوار و مشهدسر، بانصرکلا، بیشه، مشهدگنجافروز، سامیکلوم، لالهآباد، جلالارزک، رودبست، بندپی، بابلکنار، بالاتجن، تالارپی و کیاکلا.
- هزارجریب: به دو ناحیهٔ چهاردانگه و دو دانگه، شامل بلوکات مهم چهاردانگه شامل کیاسر، چالو، دردیمه، درکا سفید و پشت کوه و بلوکات مهم دودانگه شامل سیدآباد، میاندرود و علیآباد.
- سوادکوه: از دو قسمت به نامهای راستوپی و ولوپی تشکیل شده است. بلوکات مهم راستوپی شامل سرخهرباط، پل سفید، دوآب بالا، خانقاهپی، خانقاه و راستپی کوچک. بلوکات مهم ولو پی شامل: چرات، انند و زیرآب، آلاشت، کارمزد، کلاریجان و کمند و کسلیان.
- بندپی: شامل سه قسمت به نامهای بندپی غربی، بندپی شرقی و بالاکوه و قریه مهم آن آینهور.
- آمل و لاریجان: شامل چهار قسمت به نامهای آمل، لاریجان، رستاق و دلارستاق. توابع آمل بدین شرح بوده است: دابو، دشتسر، هزارپی، اهلمرستاق، پایینرستاق، پایینخیابان، بالاخیابان، چلاو، بهرستاقلاریجان، دلارستاق، امیری، بالالاریجان، ناتلکنار نور، میانرودسفلی، ناتلرستاق، ناییج، لاویج، میانبند، هلوپشته، بلده، کمرود، یالرود، میانرودعلیا، تترستاق، نمارستاق و ازرود.
- نور: شامل بلوکات ازرود، کمرود، یالرود، نمارستاق، بالاده، میانرود، تخترستاق، ناییج، لاویج، میانبند، هلوپشتک، شهرکلادون، ناتلکنار، ناتلرستاق.
- کجور: شامل بلوکات کران، خیرودکنار، گلرودپی، پنجکرستاق، کوهپرو، چلندر، توابع علویکلا، زانوسرستاق، کجرستاق و کالج.
- کلارستاق: شامل بلوکات بیرونبشم، کوهستانشرقی، کوهستانغربی، قشلاقکلارستاق (چالسرستاق)، کلاردشت.
- تنکابن: شامل بلوکات سختسر، کلیجان، جنترودبار، خرمآباد، سههزار، زوار، نشتا، لنگا.
در سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۵ تغییراتی در تقسیمات استان مازندران و نام شهرها ایجاد گشت. در تاریخ ۱۳۱۱/۱۰/۷ براساس تصویبنامهٔ شماره ۱۱۹۹، مقرر شد منطقهٔ صحرا و استرآباد، توامان گرگان نامیده شود. دو سال بعد در تاریخ ۱۳۱۳/۲/۸ براساس تصویب نامهٔ شماره ۱۳۵۴–۳۶۸۸، نام بارفروش به بابل، علیآباد به شاهی، استرآباد به گرگان و صحرای ترکمن به دشت گرگان تغییر یافت. همچنین در تاریخ ۱۳۱۴/۳/۸، براساس تصویبنامهٔ شماره ۳۱۸/۶۵۰۲ نام دهنو به نوشهر و سختسر به رامسر تغییر یافت. در تاریخ ۱۳۱۵/۱۲/۵، براساس تصویبنامهٔ شماره ۴۰۴۳۴، مشهدسر به بابلسر تغییر نام داد. در تاریخ ۱۳۱۳/۱۰/۲۴، براساس تصویبنامهٔ شماره ۲۳۳۰۸/۱۲۷۷۱، رودسر، رانکوه و روستاهای مربوط به آنها جزو تنکابن مازندران شدند و لنگرود در محدودهٔ گیلان قرار گرفت.[۱۴۶]
فرهنگ
فرهنگ طبری شامل زبان، هنر، خوراک، ورزش و آیینهای مازندرانی میشود. فرهنگ مازندرانی پیشینهای باستانی دارد و نفوذ آن با قهرمانانی چون آرش کمانگیر حتی در اساطیر ایرانی یافت میشود. فرهنگ مازندرانی با آشپزی و خوراک بومی، مد و پوشاک، موسیقی، رقص، آیینها، رسوم، سرگرمیها، ورزشها و رسانههایش نمود پیدا میکند.
گویشهای تبری یا مازندرانی شامل:الیکایی (ایل) ،شهمیرزادی، کتولی، کجوری، ساروی، آملی، بابلی، کلارستاقی، تنکابنی، سوادکوهی، فیروزکوهی، هزارجریبی و لفوری میباشد.
تیرگان یکی از جشنهای ایرانی در روز تیر از ماه تیر برابر با سیزدهم تیرماه است (برای آگاهی از فهرست و زمان همه جشنهای ملی بنگرید به صفحه جشنهای ایرانی). عدهای این جشن را در روزهای دیگر و از جمله در دهم تیر برگزار میکنند که به اعتقاد استادان ایرانشناس نادرست است. جشن همه ساله در کوه دماوند، آمل انجام میشود و همه ساله توسط زرتشتیان ایران در بیشتر شهرهای جهان و ایران نیز برگزار میشود.
در برخی دیگر از نقاط مازندران نیز آن را منسوب به پرتاب تیر آرش از دماوند به سوی ملک توران که موجب پایان بخشیدن به جنگهای چند ساله ایران و توران گردید میدانند و آن را در ۱۲ تا ۱۵ ماه تیر (بسته به اعتقادات محلی) و همینطور بنابر تقویم مازندرانی یا تقویم خورشیدی جشن میگیرند. شایان ذکر است که تیرما سیزده شو بسیار پابرجاست و از اهمیت ویژهای برخوردار است و هرگز فراموش شدنی نیست هرچند در مورد آن اختلافات زیادی وجود دارد.
عید مردگان
عید مردگان یا آیین ویژه سنتی ۲۶ عید ماه طبری هر سال در تاریخ ۲۸ تیرماه شمسی در بیشتر روستاهای استان برگزار میشود. در روستای امامزاده حسن سوادکوه این مراسم با آداب خاصی انجام میشود این رسم به جشن مردگان نیز معروف است. بر اساس سنت رایج و باورهای مردم در زمانهای قدیم فریدون پادشاه پیشدادی به خونخواهی پدرش جمشید شاه ضحاک پادشاه را در سرزمین مازندران و در دماوند کوه به بند میکشد، مردم خبر این پیروزی را در شب با آتش زدن بوتهها به یکدیگر اطلاع میدهند؛ و فردای آن روز با برپایی جشن و مسابقه کشتی این پیروزی را گرامی میدارند. امروزه نیز اهالی روستاهای اطراف همگی به امامزاده حسن میآیند و علاوه بر خیرات کردن برای اموات خود و روشن کردن شمع روی مزارها، تماشاگر مسابقه کشتی سنتی لوچر میشوند. در این روز کشتی گیران سوادکوه در این محوطه گرد میآیند و به مصاف هم میروند. در مناطق جلگهای جشن مردگان در آرامگاهها برگزار میشود. خوردن آش و باقالا در این روز رسمی کهن است که همچنان در برخی نقاط استان این رسم پابرجاست.
سال نو طبری (نوروز طبری)
سال نو طبری یا نوروز طبری یا فردینه ماه شو نام جشن سال جدید قوم طبری در استانهای مازندران، گلستان، سمنان، تهران، البرز و شهرستان طالقان میباشد که در گاهشماری طبری در اولین روز از اولین ماه جدید سال طبری که فردینه ماه نام دارد که برابر با دوم مرداد هجری شمسی است در نواحی طبری نشین ایران برگزار میشود.[۱۴۷] به گفته نصرالله هومند طبریها با سابقه چهار هزار ساله خود یکی از قدیمیترین اقوام ساکن در ایران هستند که پیش از آریاییها در این منطقه زندگی میکردند و در طول چهار هزار ساله تاریخ طبرستان، مردم این دیار هیچگاه خودشان را از ایران جدا نمیدانستند هر چند به خاطر سابقه تاریخی، تقویمی و زبان؛ حکومتی مستقل داشتهاند اما خود را جدای از ایران نمیدانستند.[۱۴۸] دوم مرداد ماه هر سال، برابر با یکم فردینه ماه طبری است که طبریها آن را به عنوان آغاز سال نو جشن میگیرند.[۱۴۹] نخسین روز سال تبری هم فردینه ماه نام دارد. نام ماههای طبری هم عبارت از: فردینه ماه، کرچه ماه، هره ماه، تیره ماه، ملاره ماه، شروینه ماه، میره ماه، دونه ماه، ارکه ماه، ده ماه، وهمنه ماه و نوروز ماه است.[۱۵۰] مظفرگنابادی، منجم دربار شاه عباس صفوی جشن تیرماه سیزده کوهنشینهای طبرستان (مازندران) را نوروز طبری قید کرد.[۱۵۱] مردمان طبری جشن تیرماه سیزده شو را جدا از جشن نوروز طبری که در فردینه ماه شو برگزار میشود برگزار میکنند.
نوروز خوانی
نوروز خوانان معمولاً پانزده روز قبل از فرارسیدن عید نوروز به داخل روستاها میآیند و با خواندن اشعار در مدح امامان ترانههای محلی، طلیعه سال نو را به آنان مژده میدهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را میخواند، یک نفر ساز میزند، نفر دیگر که به آن کوله کش (بارکش) میگویند به در خانههای مردم میرود و میخواند: بادبهارون بیمو / نوروز سلطون بیمو/ مژده دهید به دوستان / گل به گلستون اومد / بهار آمد بهار آمد خوش آمد/ علی باذولفقار آمد، خوش آمد/ نوروزتان نوروز دیگر / شما را سال نو باشد مبارک صاحب خانه نیز با دادن پول، شیرینی، گردو، تخم مرغ و نخود، و کشمش از آنان پذیرایی میکند.
چله شو یلدا
شب اول زمستان را گت چله مینامند. در این شب بنا به سنت دیرین همه افراد خانواده دور هم جمع میشوند و با خوردن هندوانه، انار و سایر میوهها، ماست و آجیل، سرمای فصل زمستان را از خود دور میکنند. اعتقاد بر این است که با خوردن ماست یا هندوانه در شب یلدا، هرگز در زمستان سردشان نخواهد شد. در این شب دختران دم بخت با پوشاندن صورت خود، از هفت خانه چیزی میگیرند، اگر کسی آنها را ندید و نشناخت، حتماً به آنچه نیت کردهاند، خواهند رسید.
سیزدهشو
از دیگر مراسم سنتی و رسمی مازندران تیرماه سیزده است که در اواسط آبان (تیرما در تقویم مازندرانی) هر سال برگزار میشود. البته روایات مختلف در مورد تیرماه سیزده وجود دارد. میگویند که شب تولد حضرت علی است. میگویند پیروزی کاوه بر ضحاک و جشن مهرگان است. در این شب همه خانواده کنار هم جمع میشوند و تا پاسی از شب به خوردن تنقلات و گوش دادن به قصه و افسانههای بزرگترها سپری میکنند جوانان هم با در دست داشتن ترکهای بلند که کیسهای به انتهای آن بسته شده است. همراه کودکان به در خانهها رفته و با سر و صدا و کوبیدن چوب به درخانهها و لال بازی از صاحب خانه تقاضای هدیه میکنند به آنها پول، میوه، شیرینی داده میشود. هنگامی که لال به همراه گروه خود در کوچهها شروع به حرکت میکند این اشعار را میخواند: «لال بیمو، لال بیمو، پارسال و پیرار بیمو، چل بزن دیگه بزن، لال انه لالک انه، پیسه گنده خوانه، سالو ماه ارزون نوه، لال مار رسوا نو، لال انه لالک انه، پاربورده امسال انه». ترجمهٔ فارسی این شعر اینگونه است: «لال آمده، لال آمده، پارسال و امسال آمده، چرخ نخ ریسی را حرکت بده، به دیگ بزرم، لال آید، لال کوچک میآید، کسی که شیرینی پیس کنده میخواهد میآید، سال و ماه ارزان نمیشود، لال بزرگ رسوا نمیشود، لال میآید، لال کوچک میآید، پارسال رفته امسال میآید».
کشتی لوچو
کشتی لوچو از کشتیهای محلی استان مازندران است و در گذشته در مراسم عروسی اجرا میشد. اما امروزه در بعضی از نقاط استان این کشتی همه ساله در تابستان بعد از وجین شالی، هنگام فراغت کار روستاییان، انجام میشود. در ایام دیگر مانند اعیاد مذهبی و ملی نیز کشتی لوچو برگزار میشود و جایزه برنده یک رأس گاو یا گوسفند و فرش است که توسط اهالی خریداری میشود.
وَرفِچال
از آیینهای قابل توجه و در عین حال منحصربهفرد مازندران که مراسمی ملی هم بهشمار میرود در ارتباط با آب، مراسم وَرفِچال روستای آب اسک واقع در جاده هراز است.
نورز ماه
آخرین ماه از سال باستانی تبری است. نورز ماه به معنی ماه نوروز نیست بلکه ماهی است که نوروز باستانی و سرسال نو در پی آن خواهد آمد. نورز ماه را مردم دیلمان اسفندار مذماه مینامند. آنان ماه فروردین (فردینه ماه) را نوروز ماه مینامند. روز بیست و ششم نوروز را مردم مازندران، عیدماه بیس شش (۲۸ تیرماه شمسی) مینامند. بسیاری از مردم مازندران این روز را روز پیروزی فریدون بر ضحاک میدانند یا روزی که فریدون شانزده ساله برای شکست ضحاک، به طرف مقر حکومت او (واقع در کوهی روبروی امامزاده هاشم کنونی که در جاده هراز است) حرکت کرد. مردم مازندران از دیرباز و به یاد جوانان و کشتهشدگان دوران حکومت ضحاک بر سردر خانهها و در گوشه و کنار حیاط خانه و برستونهای ایوانشان مشعل (سوچو) ۵ روشن میکردند و با رفتن بر سر مزار عزیزانشان و با روشن کردن شمع یاد و خاطره آنان را زنده میکردند.
مراسم
فرهنگ طبری یا فرهنگ مازندرانی شامل ارزشهای اجتماعی و هنجارهای موجود و همچنین دانش، اعتقادات، هنرها، قوانین، آداب و رسومی میشود که در میان مردم طبری (مازندرانی) در استان مازندران و نواحی طبری نشین استانهای گلستان، سمنان، تهران، البرز و شهرستان طالقان رواج دارد.
مازندران از فرهنگ و تمدن بسیار کهن و اصیل ایرانی برخوردار است و به دلیل داشتن این تمدن باستانی و دیرینه مراسمهای باستانی و به دلیل علاقه به دین و مذهب مراسم مذهبی بس با شکوهی در این دیار کهن برگزار میگردد، پس از گرویدن مردم آن به اسلام، برخی از مراسم باستانی بسته به فرهنگ مردمان مختلف مازندرانی با آداب اسلامی درآمیخته و بنابراین شیوه اجرای آن در هر روستا با روستای دیگر متفاوت است.
صنایع دستی مازندران
از صنایع دستی موجود در استان مازندران میتوان به قالی بافی، گلیم بافی، جاجیمچه بافی، بافت گلیچه، چوقا، شمد و ملحفه، سوزن دوزی، رنگرزی و چاپ سنتی سفالگری و سرامیک سازی، فراوردههای پوست و چرم، هنرهای مرتبط با فلز، هنرهای مرتبط با چوب، حصیر بافی، طراحی سنتی و نگارگری، صحافی و جلدسازی سنتی، صنایع دستی دریایی عروسکسازی اشاره کرد. قالی بافی و گلیم بافی از رشتههای اصلی و اساسی مازندران نیست ولی در استان بافته میشود. در شرایطی که فرش در بعضی مناطق حرف اول برای ابراز وجود دارد تنها شهرت خود را در مازندران به سایر رشتهها واگذار کرده است و نقشههایی که در مازندران بافته میشود مربوط به سایر مناطق است.
سوغات
آغوزنون، کماج، نصیری، بهاردونه، پشتِزیک، پیسّه گِندِه، آبدندون، کوهینون، عسل کوهی، رشته به رشته، شکر قهوهای (رهآورد شهر بهنمیر که در برخی نقاط استان آن را سیوشکر و در برخی نقاط دیگر شکرسرخ مینامند)، شربت بهارنارنج، مربای بهارنارنج، آلبالو، آلوچه، انار، انار جنگلی، زالک (ترشی بادمجان)، سیر ترشی، هفتبیجار، ترشی یارمسی، مربای پرتقال، گردو و سیب، صنایع چوبی، حصیر، گلیم، جاجیم، جوراببافی، موجبافی، پارچه (چوغا، باشلق، وازشمد)، نمد، سفال، برنج، ماهی، ازگیل، کِنِس (ازگیل کوهی)، گل کاسنی، کلوچه، برنج و انواع مرکبات از رهآوردهای بنام این خطه هستند.
از غذاهای محلی مازندرانی میتوان به تِرشِآش، اناردون (انارتیم)، مرغ و اردک و ماهی شکمپر، سوسهخِرش، شامی بابلی، کَئیآش (آش کدوحلوایی)، آش گوشت، بیجبیج و کِرکبَپِّرس اشاره کرد. همچنین نازخاتون، وینگومانار، ماست دلال (و دیگر ماستهای طعمدار محلی) و هلیکتنی از دسرهای معروف این منطقه هستند.
موسیقی مازندران
مازندران، استان ساحلی شمال ایران از شرق با گرگان، از جنوب با سمنان و تهران، از مغرب با گیلان و از شمال با دریای خزر همجوار است. این وضعیت خاص جغرافیایی باعث شده است فرهنگ موسیقی مازندران در ناحیه شرقی با خراسان و ترکمن صحرا آمیخته شود و در غرب، کمابیش خصایص موسیقی گیلانی را داشته باشد. در مازندران هم مانند اکثر نقاط ایران، موسیقی با زندگی مردم همراه و عجین است. در شالیزارها، جنگلها، دریا، در آداب شادی و عزا و در همراهی با مراسم مذهبی، موسیقی مازندران نقش چشمگیری دارد. براساس روش پیشین و با توجه به واقعیتهای موجود، موسیقی مازندران را به ۲ گروه عمده تقسیم میکنیم: موسیقی بامتر آزاد، موسیقی بامتر معین مقام خوانی از شرق تا غرب موسیقی مازندران بامتر آزاد شامل آهنگهایی است که در قالب مقامها و با حالت آوازی اجرا میشوند. مقام خوانی از شرق تا غرب مازندران رایج است و مقامها در شکلها و نامهای گوناگون متجلی میشوند. متداولترین مقامهای موسیقی بومی مازندران عبارتند از:
مقام خوانی
معروفترین مقام بین مردم مازندران است. این آواز زیبا و دلانگیز به تنهایی میتواند بیانکننده خصایص و ارزشهای موسیقی مازندران باشد. آواز امیری بیشتر در جنوب مازندران متداول است و شعرهای زیبا و تصویرگر امیر پازواری، شاعر بلندپایه مازندرانی(بابل)، زینت بخش آواز امیری است. مقام امیری در دو نوع امیری بلند و امیری کوتاه اجرا میشود و به همت ابوالحسن صبا، مقام امیری مازندران ثبت شده و در کنار سایر گوشههای آواز دشتی در ردیف استاد صبا قرار گرفته است.
کتولی
از مقامهای معروف مازندران است که بیشتر در قسمتهای شمال مازندران متداول است. آوازهای کتولی در نوع خود زیبایی ویژهای دارد. مقام کتولی، حاوی مضامین بلند اخلاقی، قومی، اعتقادی و گاه توصیفی است. کتولی در ۳نوع مختلف کتولی کوتاه (کل حال)، کتولی متوسط (میون کتولی) و کتولی بلند (بلند کتولی) اجرا میشود. علاوه بر امیری و کتولی، مقامهای ولک سری، توری (طبری) و طالبک (طالبا) را میتوان نام برد.
چاووشخوانی
نیز از مقامهای معمول مازندران و خراسان است که در خراسان به آن چُوشی خَنی و چَووشی خَنی میگویند. چاووشخوانی در استقبال یا بدرقه زائران مشهد، کربلا، نجف یا مکه خوانده میشود. چاووشخوان، پیک خبردهنده است که مردم را در حال و هوای اعتقادی و توجه به مقدسات قرار میدهد.
مضمون عمومی در موسیقی مازندران، مسایل حماسی و اعتقادی و پرداختن به بیان ارزشهاست. با این که موسیقی مقامی نواحی مختلف مازندران شباهت کلی و عام به هم دارند، اما در هر منطقه، بنا به شرایط اقلیمی و ویژگیهای فرهنگی و نوع ارتباطات اجتماعی، رنگ و حالت متمایزی مییابد. مثل سادگی در مازندران موسیقیهایی با متر معین به بیان ترانههایی اختصاص دارد که عموماً دارای مضامین توصیفی و عاشقانه هستند.
ترانههای مازندرانی با ملودیهایی ساده و روان و اشعاری لطیف و بیپیرایه، سخنان دلنشینی را بیان میکنند که جذابیت خاص یافته و در یادها باقی میمانند. ترانههای اصیل مازندرانی با عنوانها و نامهای خاص، بیانگر قدمت و سابقه طولانی حوادث و مسایلی است که ریشه در زندگی مردم این سامان داشته و به زمان حال رسیدهاند.
نوروزخوانی
از موسیقیهای متداول در مازندران و با متر معین است. نوروزخوانان اشخاصی هستند که پیش از آمدن بهار، رسیدن نوروز و سال نو را با شعر و آهنگ به مردم بشارت میدهند. نوروزخوانان، بدیهه سرایانی هستند که از مدتها پیش از بهار به پیشواز بهار میروند و بدون همراهی ساز و صرفاً به کمک آواز، نسیم بهاری را با دل و جان مردم آشنا میکنند. مردم هم به همراهی نوروزخوانان به آوازخوانی میپردازند و به این ترتیب استقبال از بهار عمومی میشود.
تعزیه
ریشههای محکم اعتقادی و علاقه به خاندان علی بن ابیطالب موجب شده است تعزیه در این سامان رشد یابد و آهنگهای تعزیه در بخشهای ریتمیک رشد چشمگیری بیابد. در عین حال، شیوههای آوازخوانی در تعزیه باعث شده است مقامهای موسیقی مازندران تحول یابد و در شکلهای متنوع عرضه شود و از این راه، فرمهای تازه در شکلهای موسیقی مازندران پدید آید.
سازهای مازندران
متداولترین سازهای مازندران عبارتند از:
- لَـلِـوا: که از سازهای شناخته شده در مازندران است. لَـلِـوا یا نی درواقع، ساز چوپانی مازندران به حساب میآید و در میان دامداران و ساکنان کوهستانهای مازندران معمول است.
- دوتار: رنگ و حالت بیانی دوتار مازندران از خصایص عمومی موسیقی این سامان تبعیت میکند و با حالات اجرایی دوتار ترکمنی و خراسانی تفاوتی آشکار دارد.
- کمانچه: این ساز از سازهای معمول در میان مردم مازندران است. کمانچه رایج در مازندران مانند کمانچه لری سه سیم دارد، ولی در سالهای اخیر از کمانچههای چهارسیمی نیز استفاده میشود.
- نقاره: عبارت است از طبلهای کوچک با بدنهای سفالی که پوستی روی دهانه کوزه سفالی کشیده شده و با طنابهایی در اطراف محکم میشود. نقاره را معمولاً با ۲قطعه چرمی به صدا درمیآورند. نقاره در اجرای حرکات و رقصهای جمعی و به عنوان ساز خبرده، در همراهی سرنا استفاده میشود.
- سرنا: سرنا در بین مردم مازندران به عنوانسازی روستایی و پرصدا در اعلام خبرها و انتقال وضعیتها استفاده میشود. مردم مازندران سرنا را هم به تنهایی و هم در همراهی با نقاره به کار میبرند. سرنا و نقاره علاوه بر جنبههای خبری در همراهی با رقصهای بومی نیز استفاده میشوند. علاوه بر سازهایی که نام بردیم، در بین مردم مازندران استفاده از سه تار، تار و تنبک نیز متداول است و بعضی از مردم بومی مازندران موسیقیهای خود را با سازهای مذکور اجرا میکنند.
از دیگر موسیقیها میتوان به گَهرهسری و زاری اشاره نمود
رقص مازندرانی
رقص مازندرانی از نمونه رقصهای شمال ایران میباشد که در استان مازندران توسط مردم تبری صورت میگیرد. رقصهای مازندرانی دارای انواع مختلفی میباشد. دروم (تکدست)،[۱۵۲] چکهسما، رقص خرمن، رقص دُهُل، بینج سما، رقص لوچو و چو سما چند نمونه از مهمترین رقصهای مازندران میباشند.[۱۵۳]
جشن مهرگان
برتخت نشستن فریدون شاه پیشدادی بعد از شکست ضحاک مصادف با اول مهرماه بود زادگاه فریدون واقع در لاریجان امل میباشد، پایتخت او هم کوس باستانی واقع نور در امروزی میباشد
مردم
استان مازندران پیش از اسلام تپورستان (به پهلوی: ) نامیده میشد که برگرفته از نام قوم تپوری (به یونانی: Τάπυροι) است که پس از اسلام قوم طبری نام گرفتند و سرزمینشان طبرستان نامیده شد.[۴][۵][۶]
مازندران سرزمین پدری و مادری مردم تبری است مردم بومی کهن و بیشتر مردم مازندران از قوم تبری هستند و به زبان مازندرانی سخن میگویند.[۱۵۴] دومین گروه قومی پرجمعیت مازندران پس از خود مردم طبری که بیشتر جمعیت مازندران را تشکیل می دهند ، گیلک ها هستند که ساکن غرب مازندران هستند . در شهر گلوگاه[۱۵۵] مهاجرینی از یک ایل کوچک تُرکزبان موسوم به ایل عمرانلو به زبانهای ترکی و مازندرانی و فارسی گویش میکنند.[۱۵۶][۱۵۷][۱۵۸][۱۵۹][۱۶۰][۱۶۱][۱۶۲][۱۶۳][۱۶۴][۱۶۵][۱۶۶]
همچنین گویش لکی، از گویشهای زبان کردی، در تمامی شهرستانهای غرب مازندران توسط ایل خواجهوند و طوایف گوناگون آن مورد استفاده قرار میگیرد.
در جلد دوم کتاب راهنمای زبانهای ایرانی در فصل دوره ایرانی نو (گویشهای حاشیه خزر و گویشهای شمالغرب ایران)، محدوده زبانهای گیلکی و مازندرانی بهترتیب زیر مشخص شده است:
گویشهای مازندرانی میان رشتهکوه البرز و کرانههای دریای مازندران مورد استفاده قرار میگیرند: ساری، بابل، آمل، تنکابن، شاهی، چالوس، همچنین در چندین روستای رشتهکوههای البرز مانند ولاترو در شمال تهران، شمیرانات، لواسانات و شهمیرزاد در سی کیلومتری شمال سمنان. گویش مازندرانی یکی از اندک گویشهایی است که از سنت ادبی کهن برخوردار است[۱۶۲] در جلد اول کتاب «واژهنامه بزرگ تبری» برگ ۳۱ مناطقی چون چالوس و تنکابن شرقی، شامل «مناطق کلارستاق باستانی»، مناطق کلارباستانی، برخی از روستاهای کوهپایهای منطقه بیرون بشم ولنگا و نواحی جلگهای از آب چالوس و عباسآباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباسآباد در گستره زبان مازندرانی نوشته شدهاند.[۱۶۷]
ایلات کُرد خواجهوند در شهرهای کلاردشت، عباسآباد، چالوس، نوشهر و کجور، ایل عبدالملکی در ساری، ایل کُرد عمارلو در رامسر و تنکابن و ایل خزل در پول و کجور حضور دارند که در دوران قاجار[۱۶۸] به مازندران تبعید شدند.[۱۶۹][۱۷۰]
مدانلو و جهانبیگلو از دیگر ایلهای کُرد اهل مازندران هستند که امروزه زبان کُردی را به فراموشی سپرده، به زبانهای فارسی و مازندرانی به عنوان زبان اول صحبت میکنند.[۱۷۱]
همچنین ایل روزافزون ریشه در شهرستان پیرانشهر از مناطق کُردنشین استان آذربایجان غربی دارد که افراد این ایل هماکنون بهطور پراکنده در شهرستان بابل زندگی میکنند.[۱۷۲]
استان مازندران بر پایه آخرین سرشماری نفوس ۱۳۹۵ مرکز آمار ایران[۱۷۳] نزدیک سه میلیون و دویست و هشتاد هزار و پانصد و هشتاد و دو نفر جمعیت دارد که نزدیک به ۶۰ نقطه شهری و بیش از سه هزار پارچه آبادی سکونت دارند.
در مازندران ۲۰۰ هزار دانشجو در مراکز آموزش عالی دولتی، غیرانتفاعی و آزاد به تحصیل اشتغال دارند. تعداد دانشگاهها و موسسات آموزش عالی استان حدود ۲۰۰ واحد است.
مردم تبری مازندرانی جایگاه دوم را پس از مردم آذری در مهاجرت به تهران و پایتختنشینی دارند. آمار مازندرانیهای مقیم تهران بیش از یک و نیم میلیون نفر و نزدیک به دو میلیون نفر یا بیشتر برآورد میشود.[۱۷۴]
- نظرسنجی سال ۱۳۸۹
در پژوهشی که به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۱۳۸۹ انجام شد و بر پایه یک پژوهش میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظرسنجی نمونهگیری شد در این استان به گونه زیر بود:
خطر انقراض قوم طبری
به گفته پژوهشگران آمار بالای طلاق، باروری کم، سالمندی و ازدواج پایین از مشکلات حوزه جمعیت در میان قوم طبری به ویژه طبریهای مازندران محسوب میشود. پژوهشگران به روند پیری جمعیت قوم طبری اشاره نموده و بر لزوم توجه به سیاست جوانی جمعیت تأکید دارند. پژوهشگران خطر انقراض قوم طبری (مازندرانی) را در کشور خطر جدی میدانند. براساس غربالگری از ۴۳۰ هزار زوج طبری (مازندرانی) در سال ۱۴۰۱ حدود ۱۰ هزار زوج نابارور در مازندران شناسایی شدند.[۱۷۶]
زبان مازندرانی
- بررسیهای کارشناسانه در جلگهها و نواحی کوهستانی موجب شناسایی سیزده لهجه مختلف در مازندران شده است:[۱۷۷]
- منطقه علیآباد کتول: شامل نواحی روستایی کوهستانی شمال شاهوار و مناطقی چون کتول، پیچکمحله، محمودآباد، فاضلآباد و جلگههای غیرترکمننشین بلوک استارآباد قدیم.
- منطقه کردکوی: شامل هزارجریب شرقی، گالش زیارت، بالاجاده، رادکان، گز شرقی و غربی و روستاهای غیر ترکمننشین از چهاردانگه تا گلوگاه.
- منطقه بهشهر: شامل چهاردانگه، هزارجریب از سورتی تا کیاسر و روستاهای مناطق جلگهای از گلوگاه و شاهکیله تا انتهای منطقه قرهطغان و رودخانه نکارود.
- منطقه ساری: شامل چهاردانگه از کیاسر تا کوهستانهای دودانگه، جلگههای بین میاندورود و جلگههای مناطق غربی تجنرود تا جویبار.
- منطقه قائمشهر: شامل مناطق کوهستانی فیروزکوه، سوادکوه و روستاهای جلگهای حد فاصل بین کیاکلا، جویبار و روستاهای کوهپایهای بیشهسر.
- منطقه بابل: از مناطق کوهستانی چلاو آمل تا بندپی بابل، امامزاده حسن در سمت غربی آلاشت و جلگههای حد فاصل فریدونکنار، بابلسر، بهنمیر و کیاکلا تا روستاهای کوهپایهای کهنهخط، گنجافروز و بابلکنار.
- منطقه آمل: از کوهستانهای بندپی بابل تا چلاو، لاریجانات، نمارستاق و کلارستاق آمل تا حوالی امامزاده هاشم و جلگههای دو سمت هراز، دشتسر و محمودآباد و کوهپایهها و جلگههای جاده چمستان، میان آمل و نور.
- منطقه نور و نوشهر: شامل بخشی از روستاهای بیرون بشم، کجور، محال ثلاث و جلگههای حد فاصل سرخرود تا رودخانه چالوس.
- چالوس و تنکابن شرقی: شامل مناطق کلارباستانی، برخی از روستاهای کوهپایهای منطقه بیرون بشم ولنگا و نواحی جلگهای از آب چالوس و عباسآباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباسآباد.
- تنکابن مرکزی: شامل لهجههای دوهزاری، سههزاری، خرمآبادی و گلیجانی چالکش یعنی حدفاصل آب نشتا تا آب شیرود.
- منطقه قصران باستانی: شامل مناطق اوشان، فشم، شمشک، دیزین، گاجره و روستاهای کوهپایهای توچال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود.
- منطقه دماوند: شامل نواحی کوهستانی شهرستان دماوند، رودهن، بومهن تا فیروزکوه.[۱۷۸]
گاهشماری تبری
در گاهشمار مازندرانی که بهنام «فرس قدیم» شناخته میشود، سال ۳۶۵ روز و دوازده ماه ۳۰ روزه دارد و ۵ روز بهنام «پیتک» یا «پتک» این سال، ۶ ساعت و کسری کمتر از ۱ سال خورشیدی دارد و بههمین دلیل ماههای آن گردان هستند و هر ماهش با گذشت ۱۲۸ سال یک ماه جلو میافتد. مازندرانیها سال این گاهشماری را از «ارکه ما» (آذرماه) آغاز و به «اونما» (آبان ماه) ختم میکنند. پنج روز «پیتک» را هم به پایان «اونما» میافزایند و هر یک از ماهها را بهترتیب زیر چنین میخوانند:
- ارکما (آذرماه)
- دما یا دیما (دی ماه)
- وهمن ما (بهمن ماه)
- نوروز ما یا نرزما یا عیدما (اسفندماه)
- سیوما یا فردین ما (فروردین ماه)
- کرچ ما یا کَرچ ما (اردیبهشت ماه)
- هر ما (خرداد ماه)
- تیرما (تیر ماه)
- مردال ما یا ملارما (مرداد ماه)
- شرویرنما یا شروین ما (شهریور ماه)
- میرما (مهرماه)
- اونما (آبانماه)
نظیر این گاهشماری را امیر تیمور قاجار در زمان محمدشاه قاجار، در کتاب «نصاب تبری» زیر عنوان «اسامی ماههای فرس» چنین یاد کرده است: سیوماه و کرچ و هره ماه تیر دگر هست مردال و شروین میر چه اونه ماهوار که ماه است و دی ز پی وهمن و هست نوروز اخیر پتک را بدان خسمه زائده به آئین هرگز صغیر و کبیر مازندرانیها نخستین روز هر ماه را «مارماه» مینامند و در سپیده دم آن در هر خانه مرد یا زن یا کودکی خوش قد پا به آستانه خانه میگذارد تا به آن خانواده، آن ماه تا آخرین روزهایش خوش بگذرد. نیز در روز «مارما» هر ماه داد و ستد نمیکنند و چیزی به کسی نمیدهند یا نمیبخشند و چنین کارهایی را بدشگون میپندارند. چگونگی هوای هر روز از پنج روز پیتک را نشانهای از هوای ماهی از پنج ماه پس از آن میدانند. اگر هوای نخستین روز پیتک آفتابی باشد هوای روزهای «ارکما» را هم آفتابی میپندارند. یا اگر هوای دومین روز آن بارانی باشد، هوای «دما» را بارانی میدانند، به همین گونه چگونگی «وهمن ما» و» «فردین ما» و «نوروز ما» میانگارند. همچنین هوای هر یک از روزهای طاق «کرچما» را تا چهاردهم، یعنی روزهای اول و سوم و پنجم. سیزدهم، که جمله هفت روز میشود، نشانهای از هوای روزهای «کرچما» و شش ماه دیگر سال میدانند؛ مثلاً اگر آسمان روز اول «کرچما» گرفته و بارانی شود، هوای سراسر ماه «کرچما» را گرفته و بارانی میپندارند. یا اگر هوای روز سوم آن باز و آفتابی شود، هوای تمام روزهای ماه «هر ما» را باز و آفتابی خواهند دانست. به همین طریق هوای روزهای پنجم و هفتم و سیزدهم را نشانه هائی از برای هوای ماههای «تیرما» «مردال ما» و .. «اونما» میانگارند این هفت روز از «کرچما» را «کرچ در» مینامند و در این روزها گلکاری نمیکنند، تن نمیشویند، موی سر و چهره نمیتراشند و پشم گوسفند و موی بز نمیچینند و چون معتقدند که: اگر گلکاری بکنند مار درخانهشان آشکار خواهد شد و آشیانه و تخمگذاری خواهد کرد. اگر موی سر بتراشند یا تن بشویند، موی سر و تن و چهرهشان سفید میشود و میریزد. اگر پشم گوسفند یا موی بز را بچینند، بیماری و بلا در دام میافتد.
آغاز تاریخ تبری همزمان با سال ۴۸۸ میلادی است. پس از به تخت نشستن قباد یکم ساسانی و فرستادن پسر بزرگش به تپورستان میباشد، اسپهبد گیل ژاماسبی (گیل گاوباره) پادشاه تبرستان برای آیین نیاکان خود پرچم استقلال برافراشت؛ از آن زمان تاریخ نوین مازندران پس از ظهور و گسترش اسلام در این سرزمین آغاز گشت.
ورزش
استان مازندران قطب ورزش کشور میباشد[۱۷۹] و این استان بیشترین تعداد مدال در رقابتهای المپیکی، جهانی و آسیایی برای ایران به دست آورده است. یک سوم مدالهای طلا المپیک توسط ورزشکاران مازندران به دست آمده است.[۱۷۹] پرافتخارترین ورزش مازندران ورزش ملی ایران کشتی است که در این بین جویبار را پایتخت کشتی ایران مینامند و ورزشهای دیگری مانند ورزشهای رزمی و توپی مانند والیبال، بسکتبال و فوتبال رونق بسیار در این استان داشته و یکی از قطبهای ورزشی ایران و جهان به حساب میرود و همه ساله بیشترین قهرمان ایرانی در تورنمنتهای مختلف از این استان است.
مهمترین تیمهای ورزشی مازندران در لیگهای ورزشی ایران؛ باشگاه فوتبال نساجی مازندران، باشگاه فوتسال شهروند ساری، باشگاه والیبال هراز آمل، باشگاه بسکتبال کوچین آمل هستند.
از مهمترین ورزشگاههای مازندران میتوان به ورزشگاه شهید وطنی قائمشهر، سالن سید رسول حسینی ساری و سالن پیامبر اعظم آمل اشاره نمود.
والیبال
استان مازندران یکی از قطبهای مهم والیبال کشور میباشد[۱۸۰] و شهر آمل در کنار ارومیه و گنبد کاووس یکی از سه قطب والیبال کشور میباشد.[۱۸۱] بخش قابل توجهی از ملی پوشان کشور از استان مازندران میباشد. باشگاه والیبال کاله مازندران با ۷ مدال، دومین تیم افتخارآفرین لیگ برتر والیبال ایران است.[۱۸۲] این تیم توانست در مسابقات قهرمانی باشگاههای آسیا ۲۰۱۳ به عنوان قهرمانی آسیا برسد. همچنین شهریهای ساری و بابل پس از آمل جز شهرهای والیبال خیز مازندران به حساب میآیند و همچنین باشگاه والیبال هورسان رامسر که توانست در فصل ۹۸–۹۹ به لیگ برتر والیبال ایران صعود کند.
والیبال نشسته
استان مازندران یکی از قطبهای مهم والیبال نشسته کشور میباشد.[۱۸۳] شهرهای ساری، قائمشهر، بابل، آمل، بهشهر، نوشهر و چالوس از مهمترین قطبهای والیبال نشسته کشور میباشند.
فوتبال
استان مازندران یکی از قطبهای مهم فوتبال کشور میباشد.[۱۸۴] استان مازندران دارای بیشترین تعداد فوتبالیست[۱۸۵] در لیگ برتر میباشد. استان مازندران با داشتن سه بازیکن در ترکیب اصلی تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۲۰۱۸ دارای بیشترین سهم بود. امید ابراهیمی، رامین رضاییان و مرتضی پورعلیگنجی سه بازیکن مازندرانی[۱۸۶] تیم ملی ایران در جام جهانی ۲۰۱۸ بودهاند.[۱۸۷] تیم نساجی از پرطرفدارترین تیمهای کشور میباشد که علاوه بر مازندران در استانهای گلستان، سمنان، تهران، قزوین، البرز و غیره نیز دارای طرفداران پرشماری میباشد.[۱۸۸] نساجی باسابقهترین باشگاه استان مازندران میباشد و در لیگ برتر خلیج فارس حضور دارد و شهر قائمشهر یکی از قطبهای فوتبال کشور است.[۱۸۹][۱۹۰]
فوتسال
استان مازندران دارای تیم فوتسال در لیگ برتر بود تیم باشگاه فوتسال شهروند ساری ۲۰ سال متوالی در لیگ برتر فوتسال کشور حاضر بوده است.
بسکتبال
در حال حاضر بسکتبال مازندران دو تیم در لیگ برتر دارد که یکی آورتا ساری و یکی کاله آمل است.
کشتی
کشتی در مازندران با پیشینهای طولانی دارد و قهرمانان جهان و المپیک همچون امامعلی حبیبی، عبدالله موحد، عسگری محمدیان، مرادمحمدی، حسن رنگرز، مجید ترکان، قاسم رضایی، مهدی تقوی، کمیل قاسمی، محمدحسین محمدیان، علی سوادکوهی ،حسن یزدانی ، رضا یزدانی، محمدهادی ساروی و امیرحسین زارع یکی از پرطرفدارترین رشتههای ورزشی در این خطه محسوب میشود به گونه ای که حدود ۱۰ درصد از باشگاههای فعال ورزشی در این استان به رشته کشتی اختصاص دارد و حدود نیمی از مدالهای رنگارنگ میدانها ی بینالمللی ورزشی اعم از قهرمانی آسیا، جهان و المپیک در رشتههای مختلف ورزشی مازندران مربوط به قهرمانان رشته کشتی است و نام نهادن پایتخت کشتی جهان بر روی جویبار یکی از شهرستانهای استان مازندران نیز از همین جایگاه نشات گرفته است.[۱۹۱]
کشتی آزاد
استان مازندران قطب کشتی جهان[۱۹۲] میباشد[۱۹۳] و شهر جویبار پایتخت کشتی ایران میباشد.[۱۹۴] شهرهای جویبار، بابل، بابلسر، قائمشهر، ساری، سورک، نکا، بهشهر، خلیلشهر، رستمکلا، گلوگاه، لمراسک، زیرآب، پل سفید، کیاکلا، بهنمیر، فریدونکنار، امیرکلا، آمل، چمستان، رویان، نور، نوشهر، کجور، چالوس، مرزن آباد، کلاردشت، سلمانشهر، عباسآباد و تنکابن از قطبهای مهم کشتی آزاد در مازندران میباشند.
کشتی فرنگی
استان مازندران یکی از قطبهای اصلی کشتی فرنگی ایران میباشد و شهرهای آمل و نوشهر در کنار اندیمشک جز سه قطب کشتی فرنگی ایران میباشند.[۱۹۵]
وزنهبرداری
استان مازندران قطب اصلی وزنهبرداری ایران میباشد.[۱۹۶] شهرهای قائمشهر، محمودآباد، ساری، ارطه و کیاکلا از قطبهای اصلی وزنهبرداری مازندران میباشد.
تکواندو
استان مازندران یکی از قطبهای مهم تکواندو کشور میباشد.[۱۹۷] شهرهای ساری، قائمشهر، بابل، آمل، جویبار، نوشهر، سلمانشهر و عباسآباد از قطبهای مهم تکواندو مازندران میباشند.
بوکس
استان مازندران یکی از قطبهای بوکس کشور میباشد.[۱۹۸] شهرهای چمستان، نور، نوشهر، آمل، بابل، بابلسر، قائمشهر، ساری، نکا و بهشهر از قطبهای مهم بوکس مازندران میباشند.
وشوو
استان مازندران یکی از قطبهای مهم وشوو کشور میباشد.[۱۹۹] شهرهای قائمشهر، محمودآباد، آمل، بابل، بابلسر، ساری، بهشهر، نوشهر، سلمانشهر و عباسآباد از مهمترین قطبهای وشوو مازندران میباشند.
کاراته
استان مازندران یکی از قطبهای کاراته کشور میباشد.[۲۰۰] شهرهای قائمشهر، ساری، بابل، آمل و عباسآباد از مهمترین قطبهای کاراته مازندران میباشند.
پرورش اندام
استان مازندران یکی از قطبهای اصلی پرورش اندام کشور میباشد.[۲۰۱] شهرهای نوشهر، نور، چمستان، آمل، بابل، بابلسر، قائمشهر، جویبار، ساری، زیراب، پل سفید و بهشهر از مهمترین قطبهای پرورش اندام مازندران میباشند.
مشاهیر
- رضا شاه پهلوی - اولین شاه پهلوی
- محمدرضا شاه پهلوی - آخرین شاه ایران
- رضا پهلوی - فرزند آخرین شاه ایران
- مهدیقلی هدایت - نخستوزیر سابق ایران
- محمدولیخان تنکابنی - نخستوزیر سابق ایران
- حسن حسنزاده آملی - فیلسوف متأله، عارف، منجم و فقیه
- بهاءالله - پایهگذار آیین بهایی
- محمد بن جریر طبری - مورخ، مفسر و فیلسوف برجسته ایران
- نیما یوشیج - پدر شعر نو فارسی
- امامعلی حبیبی - کشتیگیر ایرانی مشهور به ببر مازندران
- عبدالله موحد - کشتیگیر ایرانی و مشهور جهان
- بهداد سلیمی - وزنهبردار ایرانی و قویترین مرد سابق جهان
- حسن یزدانی - کشتیگیر مدالدار ایران
- فرهاد مجیدی - بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران
- احمد کشوری - سرلشکر هوانیروز ارتش ایران
- علیاکبر شیرودی - سرلشکر هوانیروز ارتش ایران
- داوود رشیدی - بازیگر
- جمشید مشایخی - بازیگر
- محمدرضا وطن دوست - کارگردان و برنده جایزه بهترین فیلم مونترال کانادا
- شهاب حسینی - بازیگر برنده جایزه بهترین بازیگر کن
- فرهنگ شریف - آهنگساز و نوازنده تار
- مهدی رجبیان - آهنگساز و برنده جایزه سازمان ملل
- شروین حاجی پور - خواننده و ترانهسرا
جاذبههای گردشگری
جاذبههای فرهنگی و تاریخی
جاذبههای مذهبی
سقانفارها
|
جاذبههای طبیعی
فهرست جاذبههای طبیعی استان مازندران:
موزهها
|
آبشارها
مازندران به دلیل شیب تند سلسله جبال البرز که سر چشمه رودهای فراوانی است، آبشارهای کوچک و بزرگ متعددی دارد که از نواحی مختلف آن سرازیر میشوند و عمدتاً در نواحی مرکزی این سلسله جبال قرار دارند. بهطور کلی آبشارهای مازندران به دلیل شرایط طبیعی هم در کوهستان وجود دارند و هم در بیشهها و جنگلها و در برخی نواحی نیز ترکیبی از مجموعه کوهستانی را توأم دارند. از آنجایی که این آبشارها در ارتفاعات و دامنههای بلند البرز قرار گرفتهاند دارای اقلیمی مساعد و هوایی دلپذیر به ویژه در فصول بهار و تابستان هستند. اکثر آنها محوطههایی برای اتراق و چادر زدن دارند. برخی از این آبشارها عبارتند از، آبشار ایج یا ده قلو، ساواشی، لاسم، چالو، باباکلا (رنگین کمان)، آلامل، اکاپل، شیخ موسی، هفت آبشار تیرکن، آبشار کیمون، هریجان، سواسره، شاهاندشت، زیار، یخی، تیمره، پرومه، آب پری، دریوک، شیخ علی خان، آبشار یخی، آبشار امیری، آبشار سوادکوه، جواهرده و غیره میباشد.
راهها
راههای دسترسی به استان مازندران عموماً از مسیر جادهای و از طریق جاده چالوس از سمت کرج به چالوس، آزادراه تهران-شمال از سمت تهران به چالوس، جاده هراز از سمت رودهن به آمل و جاده فیروزکوه از دماوند به قائمشهر صورت میگیرد. علاوه بر اینها، مسیر رشت-رامسر در غرب و همچنین مسیر ساری-گرگان، در شرق نیز مورد استفاده است. راههای کم ترددی هم گلوگاه و ساری را به دامغان و مهدیشهر از استان سمنان متصل میکند. از سمت قزوین نیز جاده ای در دست احداث است که این شهر را به تنکابن متصل میسازد که بخشی از آن پاییز ۱۴۰۱ افتتاح میشود.
راهآهن تهران-گرگان هم از شهرهای پل سفید، قائمشهر، ساری، نکا، بهشهر و گلوگاه عبور میکند. پل ورسک (یکی از مهمترین پلهای راهآهن خاورمیانه در شمال) در این مسیر احداث شده که یکی از دیدنیهای استان هم بشمار میرود و به تازگی این پل به همراه این خط راهآهن، ثبت جهانی یونسکو شدند. خط رستمکلا-بندر امیرآباد ترانزیت کالا از بندرهای جنوبی ایران به کشورهای شمال دریای مازندران را تسهیل میکند. راهآهن ساری-رشت که در دست مطالعات است، به طول بیش از ۲۰۰ کیلومتر میباشد، با اجرایی شدن آن نقش مفیدی در توسعه گردشگری خواهد داشت، نه تنها غرب و مرکز مازندران را به یکدیگر متصل میکند، بلکه کریدور ترانزیتی مناسبی برای بندر نوشهر میگردد، از طرفی امکان سفر آسانتر مشهد برای غربی نشینان مازندران را فراهم میکند.[۲۰۲] براساس این طرح شهرهای بابل، آمل، محمودآباد، چمستان، نور، رویان، نوشهر و چالوس صاحب خط راهآهن خواهند شد. راهآهن برقی (مترو) رودهن-آبعلی-لاریجان-آمل، خط مترو-راهآهن در دست مطالعه در کناره جاده هراز است، که مسیر تهران به آمل و بلعکس را در ۵۵ دقیقه طی نمود.[۲۰۳][۲۰۴][۲۰۵] طول مسیر این مترو از تهران، پردیس، رودهن، آبعلی و آمل حدود ۱۴۰ کیلومتر است که بین ۲۰ تا ۳۰ کیلومتر آن تونلهایی در زیر کوهها و پلهای بزرگ است و برآورد هزینه اجرای این پروژه نیز بین یک تا ۱٬۵ میلیارد یورو است.[۲۰۶] کل پروژه از رودهن شروع و پس از طی مسیری به طول ۱۳۷ کیلومتر به آمل میرسد. همچنین علاوه بر راهآهن قرار است بزودی مونوریل مازندران نیز احداث شود که فاز اول این طرح در شهرهای ساری، بابل، قائمشهر و آمل و فاز دوم در شهرهای غربی استان اجرایی میشود. احداث مونوریل منجر به تسهیل فعالیتهای اقتصادی و سرمایهگذاری در استان میشود و این مهم؛ رونق و توسعه مازندران را به دنبال دارد.
همچنین سه فرودگاه در مازندران وجود دارد: فرودگاه بینالمللی دشت ناز ساری و فرودگاه رامسر[۲۰۷][۲۰۸] بهصورت بینالمللی و فرودگاه نوشهر بهصورت داخلی و محلی. به تازگی مجوز احداث و بهرهبرداری فرودگاه آمل صادرشده و در لیست ردیف بودجه قرارگرفته است و پروژهای که در این کتابچه بودجه قرار بگیرد مطمئناً اجرایی میشود اگرچه ممکن است سالها به طول انجامد.[۲۰۹]
بندرهای فعال در استان مازندران، شامل بندر نوشهر، بندر امیرآباد و بندر فریدونکنار بیشتر جهت حمل کالا بین ایران و کشورهای حاشیه دریای مازندران مورد استفاده قرار میگیرند و در جابجایی مسافر نقشی ندارند.
مسلما استان پررفتوآمدی مانند مازندران نیازمند آزادراه میباشد. در حال حاضر آزادراه تهران-شمال تنها آزادراه موجود بین تهران و مازندران است که تنها قطعات ۱، ۲ و ۴ فعال هستند. قطعه ۲ این آزادراه که باند رفت آن زیر ترافیک است، قرار است باند برگشت آن سال ۱۴۰۳ کامل شود. آزادراه گرگان-ساری-رشت نیز علاوه بر جابجایی مسافران، تسهیل مسیرهای ترانزیتی شرقی- غربی و کریدور جادهای شرق مازندران به شرق کشور (مشهد) را به عهده دارند که در حال حاضر، سه فاز آن در مازندران در صورت کار قرار دارد: آزادراه ساری-قائمشهر به طول ۴۴ کیلومتر هماکنون در دست احداث و آزادراه قائمشهر-آمل در دست تعیین تکلیف است. به تازگی نیز مجوز ساخت آزادراه چالوس-رامسر از سوی هیئت دولت صادر شد. مابقی آن در این استان در انتظار تصویب توسط هیئت دولت میباشند. آزادراه تهران-آمل که تهران و پردیس را بهوسیله شبکه آزادراهی به آمل وصل میکند، نیز در انتظار تصویب توسط هیئت دولت میباشد.
در جادههای ارتباطی مازندران به سوی جنوب ۱۰۷ نقطه حادثهخیز وجود دارد که سالیانه جان شمار زیادی از شهروندان را میگیرد.[۲۱۰]
راههای دریایی، هوایی و ریلی
مازندران از نظر راه هوایی و به خصوص دریایی یکی از مراکز مهم در خاورمیانه با دارا بودن چندین بندر تجاری و فرودگاه است.
- بنادرها
- راهآهنها
راهآهن مازندران (راهآهن شمال) نام یکی از شعبههای اصلی از راهآهن سراسری ایران است که در سال ۱۳۰۸ خورشیدی در دوران رضا شاه پهلوی، نخستین فاز آن افتتاح شد.
این راهآهن دارای ۲۷ ایستگاه میباشد که ۷ ایستگاه آن مشترک با راهآهن خراسان است. راهآهن مازندران به نام راهآهن شمال نیز مشهور است و امروزه نیز برخی آن را مسیر گرگان نیز مینامند. حوزه استحفاظی راهآهن شمال از سوزن خروجی ایستگاه گرمسار در استان سمنان آغاز و با عبور از کوههای البرز و بخشهایی از استان تهران وارد استان مازندران و مناطق جنگلی شده و با عبور از شهرهای متعدد و مناطق جلگهای وارد استان گلستان و در انتها به ایستگاه گرگان ختم میشود.
احداث موفق اولین راهآهن در ایران به سال ۱۸۸۶ میلادی با احداث خط راهآهن محمودآباد (سواحل جنوبی دریای مازندران) به آمل برمیگردد. این طرح اگرچه در نظر بود تا تهران ادامه یابد، ولی با کارشکنیهای پیمانکارهای بلژیکی به شکست انجامید و خطوط آن، برچیده و از آن به عنوان تیرکهای تلگراف استفاده شد. در سال بعد احداث راهآهن تهران- حرم شاه عبدالعظیم، و پس از آن جلفا-تبریز آغاز شد. اولین خط راهآهن نوین ایران در دوران رضا شاه پهلوی از شاهی (قائم شهر کنونی) تا بندر شاه (بندر ترکمن امروزی) کشیده گشت، پس از اتمام ساخت پل گردن در ساری اولین قطار در مهرماه ۱۳۰۸ به دستور رضا شاه پهلوی از ساری عازم بندر ترکمن شد. پس از آن همزمان با احداث راهآهن خوزستان، کارها در رشته کوههای البرز آغاز گردید، کارگران ترک در کنار سایرین و مهندسین و پیمانکاران به ویژه آلمانیها، کار ساخت تونلها و پلها را پیگیری کردند.
صنعت و اقتصاد
استان مازندران قطب صنعت گردشگری، کشاورزی و مواد غذایی ایران است.[۲۱۱] استان مازندران در سال ۱۳۴۲ در بین ۱۲ استان کشور با ۸۸۳ واحد صنعتی و صنفی، ۱۶ هزار و ۵۰۴ نفر کارگر و حجم سرمایهگذاری ۴ میلیون و ۶۳۱ هزار و ۱۸۹ ریالی در پنجاه سال پیش، پس از پایتخت صنعتیترین استان کشور بود. استان مازندران امروزه پس از استانهای اصفهان، تهران، خراسان رضوی، فارس، یزد و آذربایجان شرقی، رتبه پنجم را از نظر تعداد واحد تولیدی دارا میباشد. استان مازندران در حال حاضر دارای تعداد ۳۰۲۰ واحد صنعتی دارای پروانه بهرهبرداری با میزان سرمایهگذاری ۶۴۰۹۲ میلیارد ریال و اشتغال ۸۱۷۸۵ نفر موجود میباشد. ارزش تولید ناحالص داخلی استان مازندران در سال حدود ۶۰ هزار میلیارد تومان است که ۱۵ هزار میلیارد تومان از این میزان مربوط به بخش کشاورزی، حدود ۶ هزار میلیارد تومان بخش معدنی و صنعتی و ۳۹ هزار میلیارد تومان هم وابسته به بخش خدمات است. مازندران رتبه هفتم را در بین ۳۱ استان کشور در تولید ناخالص ملی دارد. مازندران در ۱۵ محصول رتبه برتر در سطح کشور را دارا است. مازندران با پذیرایی ۱۴ میلیون گردشگری داخلی و ۲۳ هزار گردشگر خارجی قطب گردشگری کشور محسوب میگردد.[۲۱۲]
شاخص
توسعه انسانی
مازندران از نظر شاخص توسعه انسانی در ایران با درصد شاخص توسعه انسانی بسیار بالا ۰٫۸۲۲ بعد از تهران، البرز و اصفهان در رتبه چهارم قرار دارد.
تولید ناخالص داخلی
مازندران به همراه استانهای تهران، خوزستان، اصفهان، بوشهر، خراسان رضوی، فارس، آذربایجان شرقی، البرز و کرمان ا ۷۰ درصد بیشترین میزان تولید ناخالص داخلی کشور را دارا میباشند.[۲۱۳]
شهرکهای صنعتی
مازندران دارای ۳۹ شهرک و ناحیه صنعتی در زمینی با مساحت ۱۸۶۹ هکتار است.[۲۱۴]
کشاورزی و مرکبات
استان مازندران با توجه به موقعیت خاص اقلیمی، تنوع آب و هوائی و برخورداری از باران سالانه و پراکندگی مناسب در محصولات مختلف و دشتهای وسیع در قسمت جلگه ای، از مناطق حاصلخیز و کشاورزی ایران میباشد که حدوداً دارای ۵۷۰٫۳ هزار هکتار سطح زیر کشت اراضی میباشد. در مازندران انواع محصولات زراعی نظیر برنج و گندم، پنبه، دانههای روغنی محصولات باغی چون مرکبات و سایر محصولات دیگر کشت میشود و در برخی از محصولات نیز از موقعیت ممتازی برخوردار است. بهطوری که از مجموع سطح زیرکشت استان ۷۲٫۲ درصد به محصولات زراعی سالانه و ۲۷٫۵ درصد به کشت محصولات دائمی که عمدتاً مرکبات است، اختصاص دارد. محصول مهم و استراتژیک در بخش زراعت برنج میباشد. مازندران با تولید متوسط یک میلیون ۵۰ هزار تن برنج ۴۲ درصد برنج مورد نیاز کشور را تأمین میکند و مقام اول تولید برنج در کشور ایران را دارا میباشد.[۲۱۵][۲۱۶]
در سال ۱۳۹۵، ارزشافزوده بخش کشاورزی استان مازندران معادل ۱۰۱۸۵۶٫۲ میلیارد ریال بوده که ۸٫۲ درصد از ارزشافزوده بخش یادشده در کل کشور را به خود اختصاص داده است و نسبت به سال ۱۳۹۴ از افزایشی معادل ۲۱٫۴ درصد برخوردار بوده است. همچنین این استان از تولیدکنندگان عمده مرکبات بوده که تقریباً ۱۸ درصد تولید کشور را به خود اختصاص داده و دارای رتبه اول در ایران میباشد. از محصولات باغی دیگر نیز میتوان کیوی را نام برد که از جمله میوهای تازه است و ۶۰ درصد تولید کشور به استان مازندران اختصاص دارد.[۲۱۷] از دیگر محصولات زراعی استان مازندران میتوان از انواع سبزی و صیفیجات و حبوبات و نباتات صنعتی نام برد که با سطح حدود ۵۷ هزار هکتار و تولیدی بالغ بر ۸۵۰ هزار تُن علاوه بر مصرف داخلی به استانهای همجوار نیز محصولات خود را صادر میکند.
گردشگری
استان مازندران به لحاظ موقعیت طبیعی و جغرافیایی در بخش طبیعت گردی جزء استانهای برتر و قطب گردشگری کشور محسوب میگردد. نزدیک به ۱۴ میلیون نفر گردشگر داخلی و دهها هزار توریست خارجی هر ساله به منظور گذراندن اوقات فراغت و بازدید آثار از این استان دیدن میکنند. وجود دریای مازندران با ساحل زیبا و مناسب بههمراه برخورداری از دامنهها و پارکهای جنگلی و کوهستانی، وجود جنگلهای هیرکانی، وجود قله دماوند با ۵۶۷۰ متر ارتفاع معروف به بام ایران، غارها، آبشارها، رودخانهها، آبهای متعدد سرد و گرم معدنی، چشمهها، تالابها به ویژه شبه جزیره میانکاله و بیش از ۸۰۰ آثار تاریخی شناسایی شده نظیر مجموعه تاریخی شهرهای آمل، بهشهر و ساری و مجموعههای تفریحی و سیاحتی شهرهای چالوس، رامسر، نور، تنکابن، نوشهر این استان را به مجموعه ای متنوع برای استفاده گردشگران با انگیزه مختلف بدل نموده است. نزدیک به یکصد واحد اقامتی شامل هتل، متل، هتل آپارتمان، مهمانپذیر و مجتمع تفریحی ساحلی، جنگلی و کوهستانی همراه با دهها آژانس خدمات مسافرتی و جهانگردی خدمات لازم را به گردشگران ارایه میکنند.[۲۱۸][۲۱۹] همچنین مازندران دارای یک شرکت هواپیمایی بنام هواپیمایی وارش است.[۲۲۰]
صنایع سنگین و مادر
نیروگاه نکا، دیزل سنگین ایران، خودروسازی خزر، نفت خزر، دریایی صدرا، نساجی مازندران کاغذ اسناد بهادار، چوب و کاغذ مازندران، سیمان مازندران، آهن و فولاد نور، فولادین ذوب، زرین سوله و کشاورزی روماک به عنوان مهمترین تولیدیهای پایه صنعتی و خدماتی استان بهشمار میآیند.
شیلات
این استان ۲۰ درصد تولید ماهیان پرورشی، ۷۰ درصد ماهیان کیلکا و ۴۳ درصد ماهیان استخوانی استانهای شمالی را بخود اختصاص داده است. میزان صادرات آبزیان مازندران ۱۰ هزار و ۵۰۰ تُن است که در بحث صادرات ماهیان خاویار پرورشی نیز رتبه نخست را در کشور دارا است. ۲۳۴ مزرعه پرورش ماهی در استان مازندران وجود دارد و میزان تولید ماهیان سردآبی استان در سالهایهای ۱۳۹۷ تا ۱۳۹۸ ۱۶ هزار و ۵۰۰ تن و تولید ماهیان خاویاری ۱۲۷ تن بوده است. در حال حضار نیز تعداد ۴۴ فرورند شناور صید ماهی کیلکا در استان فعال است و ۱۶ کارخانه پودر ماهی، ۹ کارخانه تولید کنسرو، چهار کارخانه بستهبندی در استان وجود دارد. میزان تولید ماهیان پرورشی استان مازندران، سالیانه حدود ۷۰ هزار تن است.[۲۲۱]
گل و گیاه و چوب
مازندران با تولید و عرضه سالانه ۴۳۰ میلیون انواع گل و گیاه زینتی در جایگاه نخست تولید گل و گیاه کشور قرار دارد. ۲۱ میلیون گلدان، ۲۶۶ میلیون گل شاخه بریده، ۸۵ میلیون اصله درخت و درختچه زینتی، ۵۳ میلیون بوته گلهای فصلی و نشایی و پنج میلیون پیازو پیازچه سالانه در مازندران تولید میشود. صنایع چوب و کاغذ مازندران به عنوان بزرگترین تولیدکننده انواع کاغذ در ایران نیز مصحوب میگردد.[۲۲۲]
ذخایر اکتشافی
۲۰۰ معدن زغالسنگ در کشور فعال است که مازندران با ۵۰ معدن بیشترین تعداد معادن این بخش را داراست. انواع مواد معدنی در معادن استان شامل زغالسنگ، سنگ آهک، فلورین، پوکه معدنی، گچ، روی و سرب، گرانیت، مرمریت، تراورتن، سلیسس، پوزولان و باریت پیروتیت میباشد. تنها ماده معدنی صادراتی استان فلورین است. ذخیره معادن استان بالغ بر ۹۸۵ میلیون تن میباشد.[۲۲۳]
صنایع مواد غذایی
در مازندران ۴۵۰ واحد صنایع غذایی وجود دارد که در ۱۰ گروه فراوردههای لبنی، قند و شکر، فراوردههای گوشتی، روغن، بستهبندی، کنسرو غیر گوشتی، فراوردههای آردی، نوشیدنی و کشتارگاه طیور و تولیدات آن فعالیت دارند.[۲۲۴] از بزرگترین کارخانههای تولیدی مواد غذایی و خوراکی استان مازندران میتوان به هلدینگ سولیکو (لبنی و گوشتی کاله)، هراز، لادن و بهار، غنچه، گلا، صالح، مازند شیر، دلوسه، پاکسار، ارویی، جوله، لاله، نوشیدنیهای پلور، نوا، ورسک، آمولو، دماوند، خوش نوش، تولیپ و نستله پیورلایف اشاره کرد. فراوردههای لبنی کاله که بزرگترین تولیدکننده فراوردههای لبنی در کشور و بزرگترین واحد صادرکننده فراوردههای لبنی ایران خوانده شده است. این برند را در جایگاه ۴۸ام صنایع غذایی در جهان، برند محبوب و برتر و ۷ سال تنها صادرکننده نمونه در فراوردههای لبنی در ایران قرار داده است.[۲۲۵]
صادرات و مبادلات
حجم مبادلات خارجی استان در سال ۱۳۹۸، ۱۵۳۲/۹ میلیون دلار بوده که ۸۵/۸ درصد آن واردات و ۱۴/۲درصد آن را صادرات (غیرنفتی) تشکیل میدهد.[۲۱۱]
در سال یاد شده حدود ۴۲۱۳/۷ هزار تن کالا به ارزش ۱۳۱۵/۸ میلیون دلار از طریق پایانه گمرکی استان وارد و حدود ۹۹۳/۷ هزار تن کالا (غیرنفتی) به ارزش۲۱۷/۱ میلیون دلار به کشورهای همجوار صادر شده است. محصولات استان مازندران به کشورهای آمریکا، روسیه، آذربایجان، ایتالیا، آلمان، سوئیس، فرانسه، هلند، اسپانیا، کانادا، کویت، قطر، عراق، قزاقستان، پاکستان، ترکمنستان، ازبکستان، رومانی، عمان، افغانستان، امارات، نروژ و بلاروس صادر میشود. اقلام عمده صادراتی شامل انواع فراوردههای لبنی، سیمان، خاویار، برنج، مرکبات، مصنوعات چوبی، شیرینیجات، انواع گل و گیاه، نوشابه و انواع نوشیدنیها، محصولات کشاورزی و مواد معدنی و زینتی است. سه بندر و سه فرودگاه فعال و ۳۸۰ کیلومتر راه ریلی و ۷۸۰ کیلومتر راه آسفالته مبانی تبادلاتی مازندران با دیگر نقاط جهان است. از صادرات نزدیک به ۱۹۰ هزار تن مرکبات به کشورهای خارجی، ۱۶۸ هزار تن آن از تولیدات مازندران بوده است.[۲۲۶] در حال حاضر فراوردههای لبنی، سیمان، مواد پلاستیکی، بستی و آب میوه، کالاهایی مانند جو دامی، چربیها و روغنهای حیوانی، چوب، تخته و دانههای روغنی از طریق گمرکات نوشهر، امیرآباد، فریدونکنار، ساری و آمل به کشورهای طرف تجاری صادر میشود.[۲۲۷] در سال ۱۳۹۹ نیز اولین محصول صادراتی برنج ایران بالغ بر ۲۵ تن از مرکز بینالمللی تجارت و پایانه صادرات برنج ایران در آمل به کانادا صادر شد.[۲۲۸]
روسیه
روسیه به عنوان مهمترین مشتری محصولات و مقصد صادراتی استان مازندران است. هرساله کیوی، پرتقال، سبزی، گوشت مرغ، گل و گیاهان زینتی از جمله محصولات کشاورزی است که مازندران درآنها مازاد تولید دارد و آنها را با غلات، کلزا، سویا و روغن استان ولگاگراد روسیه معامله پایاپا میکند و بیشترین صادرات کیوی مازندران هم به روسیه است. روزانه ۵۰۰ تُن مرکبات استان به کشورهای حوزه خلیج فارس، دریای خزر و روسیه صادر میشود.[۲۲۹]
رتبههای آماری
شاخص | رتبه در کشور ایران |
---|---|
از نظر ذخیره فلورین | اول |
از نظر ذخیره سنگ گرانیت | |
تولید مرکبات | اول (سهم ۴۴ درصدی با تولید ۲٫۵ میلیون تن در سال) |
تولید برنج | اول (سهم ۴۲ درصدی با تولید ۱۱۷۸ هزار تن در سال) |
تولید کیوی | اول (سهم ۸۵ درصدی با تولید ۱۸۰ هزار تن کیوی در سال) |
تولید گل و گیاهان زینتی | اول (۳۴ میلیون اصله درخت و ۱۴ میلیون گلدان) |
تولید نئوپان و امدیاف | اول (سهم ۴۶ درصدی) |
تولید گوشت سفید | اول (با تولید ۲۰۸ هزار تن در سال) |
تولید ماهیان پرورشی | اول (با تولید ۷۵۴۴۲ تن در سال) |
تولید و صادرات گوشت ماهیان خاویاری | اول (سهم ۵۳ درصدی) |
تولید سویا | اول (با تولید ۱۸۱ هزار تن در سال) |
تولید جوجه یکروزه گوشتی | اول (با تولید ۲۷۶ میلیون قطعه) |
تولید قارچ صدفی | اول (با ۲۵۰ واحد تولیدی) |
از نظر ذخیره زغالسنگ | دوم |
تولید توت فرنگی | دوم (با تولید ۱۲ هزار تن در سال) |
تولید کلزا | دوم (۳۲ هزار تن کلزا در سال) |
تولید چای | دوم (۴ هزار تن در سال) |
تولید گل شاخه بریده | سوم |
تولید نهال زیتون | سوم (۴۰۰ هزار اصله در سال) |
تولید گل شاخه بریده | سوم |
قطعه سازی خودرو | چهارم |
تولید گوشت قرمز | چهارم (۸۰۹ هزارتن در سال) |
رسانه
صدا و سیمای مازندران
صدا و سیمای مازندران در سال ۱۳۸۴ راهاندازی شد. شبکه تبرستان تنها شبکه ویژه استان مازندران است. شبکه تبرستان و صدا و سیمای مرکز مازندران از نخستین شبکهها و صدا و سیماهای استانی ایران هستند.
مطبوعات در مازندران
مطبوعات از سالهای ۱۲۹۰ در مازندران رونق گرفت و تا حال حاضر بیش از صد نشریه و روزنامه و هفتهنامه در مازندران فعالیت داشته و دارند. از جمله آنها میتوان از هفته نامهها و روزنامههای خبر شمال، ساحل دریا، بشیر، فجر خزر، وارش، دیار سبز، هم ولایتی، حرف مازندران و پرش نام برد.
سینما در مازندران
نخستین سینمای صامت سال ۱۳۰۸ از سوی زرتشتیان با نام اهورا مزدا و در بابل تأسیس گردید. بر اساس آمار سال ۱۳۸۰ در استان مازندران ۲۶ واحد سینمایی (۱۱ واحد خصوصی و ۱۲ واحد دولتی) با ظرفیت ۱۴۲۵۴ صندلی وجود داشته است. قابل ذکر است که نخستین سینماهای شمال کشور در بابل شروع بکار کرده بودند. تعداد سینماهای هر شهر: آمل و محمودآباد ۳ سینما، بابل ۲ سینما، بابلسر ۱ سینما، بهشهر و نکا ۳ سینما، تنکابن و رامسر ۴ سینما، ساری ۲ سینما، نور ۱ سینما، نوشهر و چالوس ۳ سینما.
برخی از سینماهای این استان عبارتند از:
- سینما سپهر ساری
- سینما کانون ساری
- سالن اداره کل ارشاد ساری
- سینما حر قائمشهر
- سینما بهمن آمل
- سینما اکسین آمل
- سینما آزادی بابل
- سینما هنر و تجربه بابل
- سینما شقایق بابلسر
- سینما جهاننما چالوس
- سینما ارشاد چالوس
- سینما انقلاب تنکابن
- سینما ایران تنکابن
- سینما برج آرامش رامسر
- سینما و تئاتر هتل قدیم رامسر
- سینما پیام سلمانشهر
- سینما استقلال محمودآباد
- سینما بهمن بهشهر
آموزش در مازندران
نرخ سواد و آموزش
استان مازندران بر اساس سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵، با رقمی معادل ۹۷٫۶۳ درصد،[۲۳۰] و طبق آخرین آمار سال ۱۴۰۰، با نرخ کل ۹۹/۱۵ درصد،[۲۳۱] با ۹۷ درصد جمعیت باسواد، در رتبه اول باسوادترین استان ایران قرار دارد. همچنین مازندران رتبه دوم تعداد نخبگان کشور ایران را دارا میباشد.[۲۳۲]
وزارت علوم
دولتی
- دانشگاه مازندران
- دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
- دانشگاه علم و فناوری مازندران
- دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
- دانشگاه تخصصی فناوریهای نوین آمل
- دانشگاه علوم دریایی محمودآباد
- دانشگاه علوم و فنون دریایی امام خمینی
- دانشگاه فنی و حرفهای امام باقر ساری
- دانشگاه فنی و حرفهای قدسیه ساری
- دانشگاه فنی و حرفهای امام خمینی بهشهر
- دانشگاه فنی و حرفهای ملاصدرا رامسر
غیردولتی
- دانشگاه شمال
- دانشگاه علامه محدث نوری
- دانشگاه علوم و فنون مازندران
- مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی ادیب مازندران
- مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی روزبهان ساری
- مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی سارویه
- مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی مازیار رویان
- مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی صنعتی مازندران
- مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی مارلیک نوشهر
- مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی پردیسان
- مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی طبری بابل
- مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی علوم و فناوری آریان
- مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی آبان هراز آمل
- مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی پارسا بابلسر
- مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی رحمان رامسر
- مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی کسری رامسر
- دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی مازندران (ساری)
- دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر
- دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری
- دانشگاه آزاد اسلامی واحد آیت الله آملی
- دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن
- دانشگاه آزاد اسلامی واحد بابل
- دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهشهر
- دانشگاه آزاد اسلامی واحد رامسر
- دانشگاه آزاد اسلامی واحد سوادکوه
- دانشگاه آزاد اسلامی واحد نور
- دانشگاه آزاد اسلامی واحد نوشهر
- دانشگاه آزاد اسلامی واحد چالوس
- دانشگاه آزاد اسلامی واحد نکا
- دانشگاه آزاد اسلامی واحد جویبار
- دانشگاه آزاد اسلامی مرکز محمودآباد
- دانشگاه پیام نور مازندران-مرکز آمل
- دانشگاه پیام نور مازندران-مرکز بهشهر
- دانشگاه پیام نور مازندران-مرکز ساری
- دانشگاه پیام نور مازندران-مرکز بابل
- دانشگاه پیام نور مازندران-مرکز رامسر
وزارت بهداشت
عمومی و جمعیتی
- آمار متغیر بین سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۸
رتبههای آماری
شاخص | رتبه در کشور ایران |
---|---|
مساحت | هجدهم (۲۳٬۷۵۶) |
جمعیت | هفتم (۳٬۳۰۹٬۵۸۷) |
نرخ باسوادی | اول (۹۷٫۶۳٪)[۲۳۱][۲۳۳] |
تعداد نخبگان | دوم[۲۳۴] |
استفاده از اینترنت | سوم[۲۳۵] |
زیرساخت و نفوذ اینترنت | دوم (۱۱۲٪) |
شاخص تولید ناخالص داخلی | هفتم (۳٫۴) |
شاخص توسعه انسانی | چهارم (۰٫۸۲۲) |
نرخ گردشگر پذیری | اول (۳۴ میلیون) |
نرخ بیکاری | هفتم (۱۰/۷٪) |
مشارکت اقتصادی | دوم (۴۴٫۶۰) |
تملک داراییهای سرمایهای | هفتم (۱٬۵۵۵٬۷۳۹٫۰۰) |
نرخ کسب و کار | ششم (سهم ۵۳ درصدی) |
نرخ تورم | بیست و نهم (۳۳/۷) |
میزان بارندگی | دوم (۸/۲۴) |
تحت پوشش محیط زیست | دوم (۱۴/۱۹) |
استفاده از آب شرب | هفتم (۴/۵۹) |
نرخ ازدواج و طلاق | نهم (۳/۷۶) هفتم (۴/۷۹) |
زمین تحت کشت و مخلوط | هجدهم (۲/۰۲) هفتم (۴/۶۳) |
بهرهبرداری جمعیتی | دوم (۷/۹۹) |
کارکنان دولت | هفتم (۴/۰۲) |
چاقی | اول |
شرکت تعاونی | سوم (۷/۱۱) |
میزان دریافت از منابع کلی | پنجم |
مصرف نفت و گاز | چهاردهم (۳/۰۳) چهارم (۶/۶۷) |
مصرف آب | هفتم (۴/۰۶) |
معاملات ثبتی | دهم (۹/۰۳) |
نرخ ساخت و ساز | نهم (۶/۰۳) |
کل راههای حوزه استحفاظی | دوازدهم (۳/۱۳) |
کل وسایل نقلیه | هشتم |
تلفن منصوبه و همراه | چهارم (۷/۰۳) هشتم (۴/۳۷) |
تعداد پست و مرسولات | پنجم (۴/۱۸) |
تصادف داخلی و برونشهری | یازدهم (۳/۷۹) |
افراد تحت حمایت سازمانی | دوازدهم (۵/۰۳) |
افراد تحت بیمه | نهم (۸/۰۴) |
صندوق بازنشستگی | هشتم (۳//۸۷) |
دانشآموز و دانشجو | نهم (۳/۷۰) چهارم (۶/۱۱) |
فنی و حرفهای | یازدهم (۳/۴۷) |
خدمات بهداشتی و پزشکی | چهارم (۵/۳۸) هفتم (۴/۷۱) |
اهدای خون مستمر | دوم (۸/۲۳) |
تعداد سینما و فرهنگستان | ششم (۴/۱۰) پنجم (۳/۱۲) |
تعداد کتابخانه | یازدهم (۳/۱۷) |
اماکن ورزشی | پنجم (۶/۱۲) |
شاخص هزینه در آموزش | اول (۲۳/۳) |
شاخص هزینه در کالاهای مصرفی | بیستم (۲/۰۱) |
تعداد دفاتر پیشخوان | دوم (۱۱/۶) |
منابع و مصارف بودجه | یازدهم (۲۰٪) بیست و هفتم (۵۹٪) |
جذب سرمایهگذاری خارجی | اول (۲۵/۶۰۰) |
درجهٔ شهرداریهای استان مازندران
در فهرست زیر، آمار درجه، جمعیّت و سال تأسیس براساس دادههای وزارت کشور (۱۳۹۵–۱۴۰۰) قرار گرفته است.[۲۳۶]
استان مازندران | جمعیّت شهر (۱۳۹۵) | سال تأسیس | درجهٔ شهرداری |
---|---|---|---|
آلاشت | ۱٬۱۹۳ | ۱۳۵۳ | ۴ |
آمل | ۲۳۷٬۵۲۸ | ۱۳۱۲ | ۹ |
ارطه | ۱۰٬۳۲۷ | ۱۳۹۰ | ۴ |
امامزاده عبدالله | ۵٬۷۶۸ | ۱۳۹۱ | ۴ |
امیرکلا | ۳۰٬۴۷۸ | ۱۳۳۲ | ۷ |
ایزدشهر | ۷٬۴۳۹ | ۱۳۸۴ | ۱ |
بابکان | ۴٬۴۹۹ | ۱۳۹۶ | ۱ |
بابل | ۲۵۰٬۲۱۷ | ۱۳۰۴ | ۱۰ |
بابلسر | ۵۹٬۹۶۶ | ۱۳۰۶ | ۶ |
بلده | ۹۷۰ | ۱۳۷۹ | ۱ |
بهشهر | ۹۴٬۷۰۲ | ۱۳۰۷ | ۹ |
بهنمیر | ۷٬۹۰۶ | ۱۳۷۹ | ۴ |
پایین هولار | ۹۵۶ | ۱۳۹۰ | ۳ |
پل سفید | ۸٬۲۹۴ | ۱۳۳۵ | ۶ |
پول | ۳٬۱۵۰ | ۱۳۸۹ | ۱ |
تنکابن | ۵۵٬۴۳۴ | ۱۳۱۴ | ۸ |
جویبار | ۳۲٬۹۲۴ | ۱۳۴۰ | ۷ |
چالوس | ۶۵٬۱۹۶ | ۱۳۳۰ | ۹ |
چمستان | ۱۱٬۱۹۴ | ۱۳۶۹ | ۵ |
خرمآباد | ۱۱٬۵۴۲ | ۱۳۳۰ | ۶ |
خشرودپی | ۵٬۷۴۲ | ۱۳۷۹ | ۳ |
خلیل شهر | ۱۱٬۰۳۲ | ۱۳۸۴ | ۱ |
دابودشت | ۱٬۷۵۸ | ۱۳۸۴ | ۴ |
رامسر | ۳۵٬۹۹۷ | ۱۳۳۰ | ۸ |
رستم کلا | ۱۱٬۶۸۶ | ۱۳۵۶ | ۵ |
رویان | ۷٬۷۳۱ | ۱۳۳۳ | ۵ |
رینه لاریجان | ۹۸۲ | ۱۳۴۲ | ۳ |
زرگر محله | ۳٬۹۹۱ | ۱۳۷۹ | ۳ |
زیرآب | ۱۶٬۱۹۱ | ۱۳۳۵ | ۶ |
ساری | ۳۰۹٬۸۲۰ | ۱۳۰۶ | ۱۰ |
سرخرود | ۶٬۶۹۹ | ۱۳۷۹ | ۵ |
سلمان شهر | ۹٬۶۵۶ | ۱۳۴۱ | ۵ |
سورک | ۹٬۲۰۸ | ۱۳۷۶ | ۵ |
شیرگاه | ۸٬۶۷۱ | ۱۳۴۱ | ۵ |
شیرود | ۱۱٬۳۷۷ | ۱۳۸۷ | ۴ |
عباسآباد | ۱۳٬۴۸۲ | ۱۳۳۵ | ۶ |
فرح آباد | ۲٬۰۲۷ | ۱۳۹۶ | ۱ |
فریدون کنار | ۳۸٬۱۵۴ | ۱۳۱۶ | ۷ |
فریم | ۳۶۹ | ۱۳۸۴ | ۳ |
قائم شهر | ۲۰۴٬۹۵۳ | ۱۳۱۴ | ۱۰ |
کتالم و سادات شهر | ۲۰٬۷۱۶ | ۱۳۴۰ | ۵ |
کجور | ۳٬۱۲۰ | ۱۳۹۱ | ۳ |
کلار آباد | ۶٬۲۶۷ | ۱۳۵۴ | ۵ |
کلاردشت | ۱۳٬۴۰۱ | ۱۳۳۶ | ۶ |
کوهی خیل | ۲٬۲۴۲ | ۱۳۷۹ | ۳ |
کیاسر | ۳٬۳۸۴ | ۱۳۷۲ | ۵ |
کیاکلا | ۸٬۰۴۰ | ۱۳۳۹ | ۴ |
گتاب | ۷٬۳۷۴ | ۱۳۸۴ | ۴ |
گزنگ | ۳۱۹ | ۱۳۷۹ | ۱ |
گلوگاه | ۲۱٬۳۵۲ | ۱۳۳۵ | ۶ |
گلوگاه بندپی | ۶٬۹۰۸ | ۱۳۷۹ | ۴ |
محمودآباد | ۳۱٬۸۴۴ | ۱۳۳۵ | ۷ |
مرزن آباد | ۶٬۶۹۸ | ۱۳۳۶ | ۵ |
مرزی کلا | ۸۶۸ | ۱۳۷۹ | ۱ |
نشتارود | ۶٬۳۹۴ | ۱۳۳۸ | ۴ |
نکا | ۶۰٬۹۹۱ | ۱۳۲۹ | ۷ |
نور | ۲۶٬۹۴۷ | ۱۳۳۳ | ۷ |
نوشهر | ۴۹٬۴۰۳ | ۱۳۱۴ | ۷ |
هادی شهر | ۷٬۸۸۹ | ۱۳۷۹ | ۴ |
هچیرود | ۱۰٬۳۹۸ | ۱۳۹۰ | ۲ |
نگارخانه
-
سواحل مازندران
-
خانه نیما یوشیج در نور
-
نمایی از قلعه کنگلو
-
نمایی از ویلاهای شهرک توریستی تفریحی نمک آبرود
-
جنگل و رود صفارود
-
جت اسکی در دریای مازندران
-
کنارههای بابلرود در بابلسر
-
پل چشمهکیله در برف
-
پناهگاه حیوانات سمسکنده علیا
-
چشمه و آب معدنی دیواسیاب در دشت لار آمل
-
راه آهن نکا
-
موزه رضاشاه پهلوی در سوادکوه
-
کنار ساحل نوشهر
-
گنبد سرست بابل
-
عمارت میربزرگ آمل
-
ورزشهای ساحلی در سرخ رود
-
قایق سواری در دریای خزر
-
یک بلبل در لاویج
-
طبیعت منطقه فیلبند
-
نمایی از یک حواصیل و دریایی مازندران
-
منطقه کیاسر
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ «پایگاه اینترنتی مرکز آمار ایران سال 1395» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۱۵ مارس ۲۰۱۷. دریافتشده در ۱۴ مارس ۲۰۱۷.
- ↑ «معرفی استان مازندران». تبیان. بایگانیشده از اصلی در ۱ دسامبر ۲۰۱۰. دریافتشده در ۱۱ مهر ۱۳۸۹.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ Media lies in central Asia, and looked at as a whole, is superior in size and in the height of its mountain-ranges to any other district in Asia. 4 Again it overlooks the country of some of the bravest and largest tribes. For outside its eastern border it has the desert plain that separates Persia from Parthia; 5 it overlooks and commands the so called Caspian Gates, and reaches as far as the mountains of the Tapyri, which are not far distant from the Hyrcanian Sea. Polybius, Histories (5.44.3)
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ عمادی، اسدالله (۱۳۷۲). بازخوانی تاریخ مازندران. نشر فرهنگ خانه مازندران. ص. ۷۲.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ مارکوارت، یوزف (۱۳۷۳). ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی. ترجمهٔ مریم میر احمدی. تهران انتشارات اطلاعات. ص. ۲۴۵.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ BORJIAN, HABIB (2004). "Mazandaran: Language and People (The State of Research)". Yerevan State University (به انگلیسی): 289. doi:10.1163/1573384043076045.
- ↑ https://www.yjc.ir/fa/amp/news/7016277
- ↑ https://www.aparat.com/v/7fYN. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ «خبرگزاری دانا ـ آشنایی با سکوی حفاری امیرکبیر مازندران». ۲۹ آذر ۱۳۹۳.
- ↑ «سازمان میراث فرهنگی ایران - پیشینه مازندران». بایگانیشده از اصلی در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۹. دریافتشده در ۹ ژانویه ۲۰۲۰.
- ↑ «مازندران دو برابر میانگین کشور نخبه دارد». خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا).
- ↑ «باسوادترین استان کشور کدام است». تابناک. ۸ دی ۱۳۹۳. دریافتشده در هشتم دیماه 1393. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «مازندران رتبه اول گردشگری ایران». بایگانیشده از اصلی در ۲۸ مارس ۲۰۱۸. دریافتشده در ۱۲ اکتبر ۲۰۱۹.
- ↑ «اطلاع عمومی مازندران». بایگانیشده از اصلی در ۱۲ آوریل ۲۰۱۸. دریافتشده در ۱ مه ۲۰۱۸.
- ↑ رمضانی، حسین. «کهنترین ساکنان مازندران شناسایی شدند». ایرنا. دریافتشده در ۱ سپتامبر ۲۰۲۳.
- ↑ عمادی، اسدالله (۱۳۷۲). بازخوانی تاریخ مازندران. ساری: فرهنگخانه مازندران. ص. ۱۸.
- ↑ انوری، بهرام؛ عمادی، اسدالله؛ اعتمادزاده، حسین؛ جمالی، شکوفه؛ محسنپور، احمد؛ سیار کاوردی، میرعبدالله؛ طالبی شلیمکی، علیرضا؛ ماهفروزی، علی؛ معصومی، احمد؛ کاردگر، علی؛ یوسفی، فریده (۱۳۹۳). ساری، کهنشهر مازندران. تهران: نشر چشمه. ص. ۱۲۴.
- ↑ ذبیحی، علی (۱۳۹۱). آمل. رسانش نوین. ص. ۱۳.
- ↑ محمدپور، صفرعلی (۱۳۸۶). چالوس در آیینه تاریخ. انتشارات کلام مسعود. ص. ۳۷۰.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ ۲۰٫۳ All regions of this country are fertile except the part towards the north, which is mountainous and rugged and cold, the abode of the mountaineers called Cadusii, Amardi, Tapyri, Cyrtii and other such peoples, who are migrants and predatory. strabo (11.13.3)
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ The Tapyri are said to live between the Derbices and the Hyrcanians. strabo (11.9.1)
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ that Tapyri occupy the country between Hyrcani and Arii; that around the shores of the sea, next to the Hyrcani, are Amardi, Anariacæ, Cadusii, Albani, Caspii, Vitii, and perhaps other tribes extending as far as the Scythians; that on the other side of the Hyrcani are Derbices. strabo (11.8.8)
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ ۲۳٫۳ ۲۳٫۴ Parts of the Parthian country are Comisene and Chorene, and, one may almost say, the whole region that extends as far as the Caspian Gates and Rhagae and the Tapyri, which formerly belonged to Media. strabo (11.9.1)
- ↑ NATIONS SITUATE AROUND THE HYRCANIAN SEA: Lying to the east of the Caspii is the region known as Apavortene, in which there is a place noted for its singular fertility, called Dareium. We then come to the nations of the Tapyri, the Anariaci, the Staures, and the Hyrcani, past whose shores and beyond the river Sideris the Caspian begins to take the name of the 'Hyrcanian' Sea: on this side of that stream are also the rivers Maxeras and Strato: all of them take their rise in the Caucasian chain. strabo (6.18.1)
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ۲۵٫۲ ۲۵٫۳ مارکوارت، یوزف (۱۳۷۳). ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی. انتشارات اطلاعات. ص. ۲۵۶.
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ Richard N. Frye. "Ancient Central Asian History Notes". Proceedings of the Second European Congress of Iranian Studies. Rome: ISMEO. p. 188.
town of Amul on the Amu Darya and the Amul in Mazanderan, Iran, both of which may be traced back to the migration of an Iranian tribe called Amardi or Mardi
- ↑ آملی کورت (۲۰۰۷). The Persian Empire: A Corpus of Sources from the Achaemenid Period. لندن: روتلج. ص. ۹۸. شابک ۰-۴۱۵-۴۳۶۲۸-۱.
- ↑ کریستوفر برونر. «IRAN v٫ PEOPLES OF IRAN (۲) Pre-Islamic». دانشنامه ایرانیکا.
- ↑ ادوین نوریس (۱۸۵۳). Memoir on the Scythic Version of the Behistun Inscription. Harrison and Sons. از پارامتر ناشناخته
|لینک=
صرفنظر شد (کمک) - ↑ تاریخ ایران کمبریج. ج. ۳. انتشارات دانشگاه کمبریج. ۱۹۸۳. ص. ۷۶۶.
- ↑ Yarshater، E. (۱۹۸۳). The Cambridge History of Iran:Seleucid Parthian :Amardi (mardi) continued to inhabit the Amul region although Phratees I had transported some to guard the Caspian Gates of Media. They were , however , mingled with the Tapurians who had been transported there from Parthyene . ج. Volume ۳ (۱). Cambridge University Press,. ص. ۷۶۶.
- ↑ عمادی، اسدالله (۱۳۷۲). بازخوانی تاریخ مازندران. نشر فرهنگ خانه مازندران. ص. ۴۰.
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ ۳۳٫۲ ۳۳٫۳ Of the lands which lie on the sea and of the others which border on these, Ninus subdued Egypt and Phoenicia, then Coele-Syria, Cilicia, Pamphylia, and Lycia, and also Caria, Phrygia, and Lydia; moreover, he brought under his sway the Troad, Phrygia on the Hellespont, Propontis, Bithynia, Cappadocia, and all the barbarian nations who inhabit the shores of the Pontus as far as the Tanais; he also made himself lord of the lands of the Cadusii, Tapyri, Hyrcanii, Drangi, of the Derbici, Carmanii, Choromnaei, and of the Borcanii, and Parthyaei; and he invaded both Persis and Susiana and Caspiana, as it is called, which is entered by exceedingly narrow passes, known for that reason as the Caspian Gates. 4 Many other lesser nations he also brought under his rule, about whom it would be a long task to speak. But since Bactriana was difficult to invade and contained multitudes of warlike men, after much toil and labour in vain he deferred to a later time the war against the Bactriani, and leading his forces back into Assyria selected a place excellently situated for the founding of a great city.. Diodorus Siculus, Library 1-7 (2.2.3)
- ↑ "Dictionary of Greek and Roman Geography, illustrated by numerous engravings on wood. William Smith, LLD. London. Walton and Maberly, Upper Gower Street and Ivy Lane, Paternoster Row; John Murray, Albemarle Street. 1854. ,TAPU´RI". www.perseus.tufts.edu. Retrieved 2021-02-04.
- ↑ مهجوری، اسمعیل (۱۳۴۲). تاریخ مازندران. ج. ۱. ص. ۳۴–۳۶. بیش از یک پارامتر
|کتاب=
و|عنوان=
دادهشده است (کمک) - ↑ مهجوری، اسمعیل (۱۳۴۲). تاریخ مازندران. ج. ۱. ص. ۲۴–۲۶. بیش از یک پارامتر
|کتاب=
و|عنوان=
دادهشده است (کمک) - ↑ هاسنت لویی رابینو. مازندران و استرآباد. ترجمه وحید مازندرانی، ۱۳۶۵. ص ۲۰۲.
- ↑ Tapuri. Tapuri were a Persian tribe. The mountains inland from the coast of Hyrcania are called the “Tapurian mountains” by Arrian, after the people there, settled in the mountains between the Derbices and the Hyrcanii (Str., 11.9.1, 11.11.8). They are spread toward the Caspian Gates and Rhaga in Media (Ptol., 6.2.6).These western Tapuri could have resulted from a tribal division north of the Sarnius/Atrak river—another, perhaps ancestral, group, the Tapurei, is located by Ptolemy (6.14.12) in Scythia. The remainder moved south and east into Margiana (“between the Hyrcani and the Arii,” Str., 11.8.8; Ptol., 6.10.2) along the Ochus/Arius (mod. Tejen/Hari-rud) river into Aria (cf. Polyb., 10.49). The Tapuri on the Caspian could, alternatively, represent a later westward migration along the main east-west highway from Margiana. These Tapuri furnished 1,000 cavalry for the battle of Gaugamela (Curt., 3.2.7), apparently aligned with the Hyrcanii (the “Topeiri,” Arr., An. 3.8.4). Alexander later subdued them (Arr., An. 3.23.1-2; Polyb., 5.44.5; Curt., 6.4.24-25). A separate satrap administered them at the time of Alexander’s arrival, and this official was assigned the Caspian Mardi as well (Arr., An. 3.22.7, 24.3; 4.18.2)., IRANICAONlINE IRAN v. PEOPLES OF IRAN (2) Pre-Islamic
- ↑ "Dictionary of Greek and Roman Geography, illustrated by numerous engravings on wood. William Smith, LLD. London. Walton and Maberly, Upper Gower Street and Ivy Lane, Paternoster Row; John Murray, Albemarle Street. 1854. ,TAPU´RI". www.perseus.tufts.edu. Retrieved 2021-02-04.
- ↑ Dodgeon, Michael H.; Lieu, Samuel N. C. (2002-11-01). The Roman Eastern Frontier and the Persian Wars AD 226-363: A Documentary History (به انگلیسی). Routledge. ISBN 978-1-134-96113-9.
- ↑ بیشتاب، محمدرضا (۱۳۸۹). سیمرغ و صیاد. انتشارات شرکت کتاب. ص. ۳۴۱.
- ↑ ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ ۴۲٫۲ Alexsander dimissed Mardians and appointed as their satrap Autophradates also made satrap of the Tapurians. anabasis of alexsander. ariian (24.2.5)
- ↑ ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ آقاجانی الیزه، هاشم (۱۳۹۲). «خاستگاه تپوریها تا تشکیل شهربی تبرستان» (PDF). ۸ (۳۱): ۵–۹.
- ↑ They are spread toward the Caspian Gates and Rhaga in Media (Ptol., 6.2.6).These western Tapuri could have resulted from a tribal division north of the Sarnius/Atrak river—another, perhaps ancestral, group, the Tapurei, is located by Ptolemy (6.14.12) in Scythia. The remainder moved south and east into Margiana (“between the Hyrcani and the Arii,” Str., 11.8.8; Ptol., 6.10.2) along the Ochus/Arius (mod. Tejen/Hari-rud) river into Aria (cf. Polyb., 10.49). The Tapuri on the Caspian could, alternatively, represent a later westward migration along the main east-west highway from Margiana., IRANICAONlINE IRAN v. PEOPLES OF IRAN (2) Pre-Islamic
- ↑ هدایتی، هادی (۱۳۸۴). تاریخ هرودوت جلد سوم. انتشارات دانشگاه تهران. ص. ۱۹۳.
- ↑ توینبی، آرنولد (۱۳۷۹). جغرافیای اداری هخامنشیان. ترجمهٔ صنعتی زاده، همایون. انتشارات ادبی و تاریخی موقوفات دکتر محمود افشار یزدی. ص. ۷۱.
- ↑ توینبی، آرنولد (۱۳۷۹). جغرافیای اداری هخامنشیان. ترجمهٔ صنعتی زاده، همایون. انتشارات ادبی و تاریخی موقوفات دکتر محمود افشار یزدی. ص. ۱۵۱.
- ↑ Polybius (2010). Polybius the Histories (به انگلیسی). Vol. 3. Translated by With an English Translation by W.R.Paton London. Harvard University Press. p. 115.
- ↑ ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ج2، انتشارات نگاه، 1391، ج 2، ص 1346
- ↑ NATIONS SITUATE AROUND THE HYRCANIAN SEA: Lying to the east of the Caspii is the region known as Apavortene, in which there is a place noted for its singular fertility, called Dareium. We then come to the nations of the Tapyri, the Anariaci, the Staures, and the Hyrcani. Pliny the Elder, Natural History 1-11 (6.18.1)
- ↑ that Tapyri occupy the country between Hyrcani and Arii; that around the shores of the sea, next to the Hyrcani, are Amardi, Anariacæ, Cadusii, Albani, Caspii, Vitii, and perhaps other tribes extending as far as the Scythians; that on the other side of the Hyrcani are Derbices, that the Caducii are contiguous both to the Medes and Matiani below the Parachoathras. strabo (11.8.8)
- ↑ after which is the choromithrena region which extends even to parthia, on the north of which is helymais, from which to the source of the charindas river are the regions the tapuri inhabit,. Ptolemy (6.2.6)
- ↑ رضا، عنایت الله (۱۳۸۰). آران از دوران یاستان تا آغاز عهد مغول. نشر وزارت امور خارجه. ص. ۱۴۰.
- ↑ هدایتی، هادی (۱۳۸۴). تاریخ هرودوت جلد اول. انتشارات دانشگاه تهران. ص. ۲۱۱.
- ↑ Mardi. The Arsacid Phraates I (176-171 B.C.E.) conquered the Amardi (Just., 41.5.10) as Parthian control of the Alborz and of the Median east-west road expanded; the way to success here was prepared by the earlier incorporation of Hyrcania into the kingdom (Just., 41.6.7). Phraates is said to have settled Mardi at his foundation Charax, near the pass of the Caspian Gates connecting Media with Parthia; presumably the duty of the settlers was to secure the road (Isid. Char., 6)., IRANICAONlINE IRAN v. PEOPLES OF IRAN (2) Pre-Islamic
- ↑ خاراکسی، ایزیدور (۱۳۸۱). کاروانسراهای اشکانی. ترجمهٔ صنعتی، همایون. انتشارات کتابخانه تخصصی تاریخ ایران و اسلام. ص. ۲۹.
- ↑ خاراکسی، ایزیدور (۱۳۸۱). کاروانسراهای اشکانی. ترجمهٔ صنعتی، همایون. انتشارات کتابخانه تخصصی تاریخ ایران و اسلام. ص. ۵.
- ↑ Ctesias (2010). Ctesias' History of Cersia: Tales of the Orient (به انگلیسی). Translated by translated with commentaries bylloyd Lewellyn-jones and james robson. simultaneously published in the USA and Canada by Routledge. p. 115.
- ↑ پیرنیا، حسن (۱۳۹۱). تاریخ ایران باستان جلد اول. انتشارات نگاه. ص. ۱۹۴.
- ↑ پیرنیا، حسن (۱۳۹۱). تاریخ ایران باستان جلد اول. انتشارات نگاه. ص. ۱۹۰.
- ↑ The Hyrcani had mustered 6000 as excellent horseman as those nations could furnish , as well as 1000 Tapurian cavalry. The Derbices had armed 40000 foot-soldiers ; most of these carried spears tipped whit bronze or iron , but some had hardened the wooden shaft by fire. curtius rufus quintus , history of ALEXANDER (3.2.7)
- ↑ پیرنیا، حسن (۱۳۹۱). تاریخ ایران باستان جلد دوم. انتشارات نگاه. ص. ۱۳۲۹.
- ↑ پیرنیا، حسن (۱۳۹۱). تاریخ ایران باستان جلد دوم. انتشارات نگاه. ص. ۱۳۳۵.
- ↑ ۶۴٫۰ ۶۴٫۱ حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ج2، انتشارات نگاه، 1391، ج 2، ص 1344
- ↑ حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ج2، انتشارات نگاه، 1391، ج 2، ص 1345
- ↑ ۶۶٫۰ ۶۶٫۱ پیرنیا، حسن (۱۳۹۱). تاریخ ایران باستان جلد دوم. انتشارات نگاه. ص. ۱۳۴۵.
- ↑ پیرنیا، حسن (۱۳۹۱). تاریخ ایران باستان جلد دوم. انتشارات نگاه. ص. ۱۳۴۶.
- ↑ پیرنیا، حسن (۱۳۹۱). تاریخ ایران باستان جلد دوم. انتشارات نگاه. ص. ۱۳۴۷.
- ↑ برزگر، اردشیر (۱۳۸۰). تاریخ تبرستان پیش از اسلام (جلد اول). نشر رسانش. ص. ۵۱.
- ↑ ۷۰٫۰ ۷۰٫۱ م. م. دیاکونوف، ترجمه کریم کشاورز، اشکانیان، انتشارات پیام، 1351، ص 10
- ↑ کالج، ماکوم (۱۳۵۷). پارتیان. ترجمهٔ رجب نیا، مسعود. انتشارات سحر. ص. ۲۴–۲۵.
- ↑ آقاجانی الیزه، هاشم (۱۳۹۲). «خاستگاه تپوریها تا تشکیل شهربی تبرستان» (PDF). ۸ (۳۱): ۷–۸.
- ↑ ۷۳٫۰ ۷۳٫۱ ۷۳٫۲ اعظمی سنگسری، چراغعلی. نگاهی به سوخرائیان. آذر ۱۳۵۴ - شماره ۳۳ (صفحات ۷۲۸ تا ۷۳۳)
- ↑ ۷۴٫۰ ۷۴٫۱ رابینو، ترجمه جعفر خمامی زاده، ولایت دارالمرز ایران گیلان، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1357، ص 453
- ↑ جلیلیان، شهرام (۱۳۹۶). نامهٔ تَنْسَر به گُشْنَسْپ (پیشگفتار تاریخی، زندگینامهٔ تنسر و تاریخگذاری نامهٔ او، متن، یادداشتها، واژهنامه). اهواز: انتشارات دانشگاه شهید چمران اهواز. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۱۴۱-۲۰۸-۰. ص ۴۸–۵۸.
- ↑ ابن اسفندیار، کتاب تاریخ طبرستان، ۱۵–۴۱.
- ↑ شهروز ملاح، مهرشاد ملاح، از خندق (جر) تا دیوار، تهران:انتشارات کدیور، 1399، ص 26
- ↑ ۷۸٫۰ ۷۸٫۱ برزگر، اردشیر (۱۳۸۰). تاریخ تبرستان (جلد اول): پیش از اسلام. نشر رسانش. ص ۶۶.
- ↑ کریستین سن، آرتور (۱۳۸۵). ایران در زمان ساسانیان. ترجمهٔ رشید یاسمی (ویراست حسن رضایی باغبیدی). تهران: صدای معاصر (چاپخانه مهارت). ص. ۲۵۵. شابک ۹۶۴۶۴۹۴۰۶۴.
- ↑ برزگر، اردشیر (۱۳۸۰). تاریخ تبرستان (جلد اول): پیش از اسلام. نشر رسانش. ص ۶۵.
- ↑ At beginning of his reign Phraates I directed his arms towards territory inhabited by Amardians, a poor but warlike people, who appear to have occupied eastern portion of the Elburz range, south of the Caspian Sea, what is probably today immediately south of Māzandarān and Astarabad. The reduction of these fierce mountaineers is likely to have occupied him for some years, since their country was exceedingly strong and difficult Rawlinson 1875, p. 36
- ↑ حکیمیان، ابوالفتح (۱۳۶۸). اسلام در طبرستان. الهام. ص. ۶–۷. بیش از یک پارامتر
|کتاب=
و|عنوان=
دادهشده است (کمک) - ↑ ۸۳٫۰ ۸۳٫۱ مهجوری، اسمعیل (۱۳۴۲). تاریخ مازندران. ج. ۱. ص. ۴۹–۵۱. بیش از یک پارامتر
|کتاب=
و|عنوان=
دادهشده است (کمک) - ↑ اعظمی سنگسری، چراغعلی. نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، سال دوازدهم، شمارهٔ پانزده. تهران: چاپ کاویان. اسفند ۱۳۵۲
- ↑ «ایرانیکا». بایگانیشده از اصلی در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۲. دریافتشده در ۱۹ فوریه ۲۰۱۸.
- ↑ احمد بلاذری، فتوح البلدان ج ۲ ترجمه آذرتاش آذرنوش، ۳۹۵.
- ↑ احمد بلاذری، فتوح البلدان ج ۱ ترجمه آذرتاش آذرنوش، ۸۱.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ج ۳ ترجمه ابوالقاسم حالت، ۲۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری ج۴ ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۲۴۶.
- ↑ تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ج۱ ص ۱۸۳
- ↑ Zarinkoob, Abdolhosein; زرین کوب, عبدالحسین. دو قرن سکوت: two centuries of silence - do gharn sokoot. Ketab.com. p. 187. ISBN 978-1-59584-346-3.
- ↑ حسین اسلامی. تاریخ دو هزار ساله ساری. قائمشهر: دانشگاه آزاد اسلامی مازندران، ۱۳۷۲. صص ۱۱۹ تا ۱۲۱.
- ↑ واردی کولایی، تقی. تاریخ علویان طبرستان. قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۹. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۹۷-۶۸۶-۶. ص ۳۵.
- ↑ آذری، علاءالدین. «بایگانیشده در ۹ مه ۲۰۱۵ توسط Wayback Machine». در حسن بن زید بن محمد. دانشنامه جهان اسلام. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژانویه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۲.
- ↑ Madelung, W. (1975). "The Minor Dynasties of Northern Iran". In Frye, R.N. (ed.). The Cambridge History of Iran, Volume 4: From the Arab Invasion to the Saljuqs. Cambridge: Cambridge University Press. pp. 198–249. ISBN 978-0-521-20093-6.
- ↑ Madelung, W. (1985). "ʿALIDS OF ṬABARESTĀN, DAYLAMĀN, AND GĪLĀN". Encyclopaedia Iranica, Vol. I, Fasc. 8. London u.a.: Routledge & Kegan Paul. pp. 881–886. ISBN 0-7100-9099-4.
- ↑ مفرد، محمدعلی. ظهور و سقوط آلزیار. تهران: انتشارات رسانش، ۱۳۸۶. شابک ۹۶۴-۷۱۸۲-۹۴-۵. ص ۱۵۰–۱۵۳.
- ↑ ۹۸٫۰ ۹۸٫۱ سجادی، صادق. «آل بویه». در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. یکم. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۷. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۲۱-۱. بایگانیشده در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۰.
- ↑ رضازاده لنگرودی، رضا (۱۳۸۹). مَرداویج. ج. -. دانشنامهٔ جهان اسلام. بایگانیشده از اصلی در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۶. دریافتشده در ۲ سپتامبر ۲۰۱۶.
- ↑ رضازاده لنگرودی. «جنبش مرداویج گیلی». گیلاننامه، مجموعه مقالات گیلانشناسی. ج. دوم. از پارامتر ناشناخته
|به کوشش=
صرفنظر شد (کمک) - ↑ رضازاده لنگرودی، رضا. گیلان در دورهٔ غزنویان و سلجوقیان. نیل سان. بایگانیشده از اصلی در ۳۰ نوامبر ۲۰۱۷. دریافتشده در ۲ نوامبر ۲۰۱۷.
- ↑ رازپوش، شهناز. قارنوندیان و باوندیان در تاریخ ایران. تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۴. صص 98-100.
- ↑ ۱۰۳٫۰ ۱۰۳٫۱ مجد، مصطفی. ظهور و سقوط مرعشیان. نشر رسانش، ۱۳۸۸. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۰۱۱-۱۵-۹. صص 70-90
- ↑ Bosworth, C. E. (1984). "ĀL-E AFRĀSĪĀB". Encyclopaedia Iranica, Vol. I, Fasc. 7 بایگانیشده در ۲۰ فوریه ۲۰۱۴ توسط Wayback Machine. London u.a. : Routledge & Kegan Paul. pp. 742–743.
- ↑ حسین میرجعفری. حمله تیمور به مازندران و عوامل سقوط مرعشیان.[پیوند مرده]. فصلنامهٔ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه اصفهان)، ش. ۳۶ و ۳۷ (بهار و تابستان ۱۳۸۳): ۱۷ تا ۳۶.
- ↑ دانشنامه بریتانیکا
- ↑ اسناد خاندان خلعتبری (شهسوار (تنکابن) - ایران)- منوچهر ستوده، مجتبی رضوانی، ص ۱۸
- ↑ الاشت، زادگاه اعلیحضرت رضاشاه کبیر- هوشنگ پورکریم با همکاری هما تاج بازیار و ساده نویسی زیر نظر شورای نویسندگان مرکز انتشارات آموزشی-انتشارات وزارت فرهنگ و هنر- آبان ماه ۱٣۴٨ به مناسبت جشن فرهنگ و هنر، صفحات ۲٣ و ۲۴ و ۲۵ و ۲٦
- ↑ احسان طبری - جامعه ایران در دوران رضاشاه
- ↑ عمادی، اسدالله (۱۳۷۲). بازخوانی تاریخ مازندران. نشر فرهنگ خانه مازندران. ص. ۶۸.
- ↑ "Dictionary of Greek and Roman Geography, illustrated by numerous engravings on wood. William Smith, LLD. London. Walton and Maberly, Upper Gower Street and Ivy Lane, Paternoster Row; John Murray, Albemarle Street. 1854. ,TAPU´RI". www.perseus.tufts.edu. Retrieved 2021-02-04.
- ↑ ۱۱۲٫۰ ۱۱۲٫۱ مارکوارت، یوزف (۱۳۷۳). ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی. انتشارات اطلاعات. ص. ۲۴۵.
- ↑ ۱۱۳٫۰ ۱۱۳٫۱ کیا، صادق (۱۳۵۳). شاهنامه و مازندران. انتشارات وزارت فرهنگ و هنر. ص. ۲۹–۲۸.
- ↑ "Dictionary of Greek and Roman Geography, illustrated by numerous engravings on wood. William Smith, LLD. London. Walton and Maberly, Upper Gower Street and Ivy Lane, Paternoster Row; John Murray, Albemarle Street. 1854. ,TAPU´RI". www.perseus.tufts.edu. Retrieved 2021-02-04.
- ↑ قزوینی، زکریا بن محمد (۱۴۱۲). آثار البلاد و اخبار العباد (به عربی). ج. ۱. دار صادر بیروت. ص. ۸۷۸.
- ↑ قزوینی، زکریا بن محمد (۱۳۷۳). آثار البلاد و اخبار العباد. ترجمهٔ جهانگیر میرزا قاجار. به کوشش میرهاشم محدث. مؤسسه انتشارات امیر کبیر. ص. ۲۷۲.
- ↑ ابن عبدالحق بغدادی، عبد المؤمن (۱۹۹۸). مراصد الاطلاع علی الأمکنة والبقاع (به عربی). دار صادرالجیل بیروت. ص. ۲۱۷.
- ↑ طوسی، محمد (۱۳۸۲). عجایبالمخلوقات و غرایبالموجودات. انتشارات علمی و فرهنگی. ص. ۲۴۷.
- ↑ اصفهانی، حمزه (۱۳۴۶). تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء. انتشارات بنیاد و فرهنگ ایران. ص. ۲۱۴.
- ↑ مارکوارت، یوزف (۱۳۷۳). ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی. انتشارات اطلاعات. ص. ۲۳۹.
- ↑ ۱۲۱٫۰ ۱۲۱٫۱ ۱۲۱٫۲ مارکوارت، یوزف (۱۳۷۳). ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی. انتشارات اطلاعات. ص. ۲۵۵.
- ↑ احمد رازی، امین (۱۳۷۸). تذکره هفت اقلیم. انتشارات سروش. ص. ۱۲۷۶.
- ↑ طاهری، محمدرضا (۱۳۷۸). تذکره هفت اقلیم. انتشارات سروش. ص. ۱۲۷۶.
- ↑ شجاع شفیعی، محمدمهدی (۱۳۷۷). تاریخ اسلام در نواحی شمالی ایران. نشر اشاره. ص. ۲۷.
- ↑ ظهیرالدین مرعشی با مقدمه مشکور و به کوشش تسبیحی، تاریخ طبرستان، رویان و مازندران (معجم البلدان- طبع اروپا- ج3- ص 502).
- ↑ گای لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، 394.
- ↑ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، 56.
- ↑ علی اصغر یوسفی نیا، لنگا، ۲۴.
- ↑ واژهنامه بزرگ تبری، گروه پدید آورندگان به سرپرستی: جهانگیر نصراشرفی و حیسن صمدی، سال 1377، جلد اول، ص 31
- ↑ http://www.iranicaonline.org/articles/kalarestaq-1
- ↑ مهاجری نژاد، عبدالرضا؛ کریمیان، حسن (۱۳۹۶). «سازمان فضایی و گاهنگاری شهر ناتل با اتکاء به منابع تاریخی و شواهد باستان شناسانه». پژوهشهای باستانشناسی ایران (نامه باستانشناسی). ۷ (۱۲): ۲۴۷–۲۴۸.
- ↑ منوچهر ستوده، تاریخ رویان، ۱۲.
- ↑ امیرخانی، محمدباقر (۱۳۴۰). «تاریخ مازندران و فرمانروایان آن سامان». دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز 1340 (۵۹): ۴۹۳.
- ↑ برگرفته از رابینو، ۱۹۲۸، صفحات ۱۰۸–۱۰۷
- ↑ تاریخ طبرستان نوشته بهاالدین محمد بن اسفندیار، تصحیح استاد عباس اقبال آشتیانی، انتشارات اساطیر چاپ اول 1389 - صفحه 56
- ↑ ناسخ التواریخ، محمدتقی لسانالملک سپهر، جلد دوم صفحه ۶۷۱، شابک: ۹۶۴۳۳۱۷۸۸۰
- ↑ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان.
- ↑ مازیار، حاکم طبرستان.
- ↑ مرعشی، تاریخ طبرستان، رویان و مازندران.
- ↑ ثبت جهانی جنگلهای هیرکانی بایگانیشده در ۴ اکتبر ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine جام جم آنلاین
- ↑ «شرکت خبرگزاری فارس».
- ↑ «شرکت سابیر». بایگانیشده از اصلی در ۶ مارس ۲۰۱۴. دریافتشده در ۹ مارس ۲۰۱۴.
- ↑ مجله ماه تلاش، علی رمضانپور، ۱۳۸۴، شهرداری ساری، صفحه۱۰–۲۰
- ↑ «نسخه آرشیو شده» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۳ ژوئیه ۲۰۱۴. دریافتشده در ۴ مارس ۲۰۱۳.
- ↑ نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد اول. نشرنی = ۱۳۵.
- ↑ ۱۴۶٫۰ ۱۴۶٫۱ نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد اول. نشرنی = ۱۳۷.
- ↑ نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد چهارم. نشرنی =۵۱۴.
- ↑ سال نو طبری؛ دوم مرداد ماه خورشیدی، آغاز سال باستانی تبری - خبرگزاری صدا و سیما
- ↑ سال نو طبری؛ آغاز سال ۱۵۳۴ تبری از امروز- خبرگزاری صدا و سیما
- ↑ سال نو طبری؛ دوم مرداد ماه خورشیدی، آغاز سال نو تبری مبارک باد - وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی[پیوند مرده]
- ↑ هومند، نصرالله (۱۳۷۵). رضا مرادی غیاث آبادی، ویراستار. گاهشماری باستانی مردم مازندران و گیلان و پژوهشی در بنیان گاهشماریهای ایرانی همراه با تقویم باستانی تبری - دیلمی. مؤلف =۵۵.
- ↑ [۱][پیوند مرده]/-چَکِّه-سِما/
- ↑ رقص کار و زندگی کهن مازندرانی در جشواره موسیقی فجر
- ↑ BORJIAN, HABIB (2004). "Mazandaran: Language and People (The State of Research)". Yerevan State University (به انگلیسی): 295. doi:10.1163/1573384043076045.
- ↑ نصری اشرافی، جهانگیر (۱۳۷۷). واژهنامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحات ۳۰ و ۳۱ جلد اول. شابک ۹۶۴۹۱۱۳۱۵۰.
- ↑ AMRĀNLŪ, a small Turkic tribe which has settled down in the village of Galūgāh, 27 km east of Behšahr (Ašraf), in Māzandarān. According to J. M. Jouannin, in the early 1800s it comprised at most 4,000 individuals (see his list of tribes in A. Dupré, Voyage en Perse, Paris, 1819, II, p. 462). According to H. L. Rabino, in 1913 the tribe comprised 6,000 families and had nine tīras (clans): Malek Maḥmūdī, Maḥmūd Jānī, Esḥāqlū, Gallasārī, Seyyedāmlū, Ḵaddāmlī, Māǰerlī, Amīr Ḵānlī, and Īspendīārlī (“A Journey in Mazanderan from Rasht to Sari,” Geographical Journal 42, July-December, 1913, p. 454). In 1950, Galūgāh had 535 inhabitants, who spoke Persian and Māzandarānī (Razmārā, Farhang III, p. 259)., P. Oberling, “AMRANLU,” Encyclopædia Iranica, I/9, pp. 995-996, available online, “AMRANLU,” Encyclopædia Iranica, online edition
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۷ مه ۲۰۱۳. دریافتشده در ۱۷ مارس ۲۰۱۹.
- ↑ خبرگزاری فارس. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک); پارامتر|پیوند=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۶ اوت ۲۰۱۷. دریافتشده در ۱۷ مارس ۲۰۱۹.
- ↑ «قاسم احمدی لاشکی نماینده مردم نوشهر، چالوس و کلاردشت در مجلس، گفت: زبان مازندرانی در حال فراموشی است که باید برای احیای آن فکری شود». خبرگزاری مهر.
- ↑ «زبان مردم بومی چالوس مازندرانی است که به طبری کلارستاقی شهرت دارد». سایت استانداری مازندران فرمانداری چالوس. بایگانیشده از اصلی در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافتشده در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۸.
- ↑ ۱۶۲٫۰ ۱۶۲٫۱ اشمیت، رودیگر (١٣٨٢). راهنمای زبانهای ایرانی. به کوشش ترجمه زیر نظر حسن رضایی باغ بیدی. تهران: انتشارات ققنوس. ص. صفحه ۴۹۰ جلد دوم. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۸۸-۰.
- ↑ نصری اشرافی، جهانگیر (١٣٧٧). واژهنامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحه ۳۱ جلد اول. شابک ۰-۵-۹۱۱۳۱-۹۶۴ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - ↑ علی اصغر یوسفی نیا، مشروطه بی نقاب، ۳۳۰.
- ↑ http://www.iranicaonline.org/articles/kojur-i
- ↑ http://www.iranicaonline.org/articles/kojur-02-language
- ↑ نصری اشرافی، جهانگیر (۱۳۷۷). واژهنامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحات ۲۷ و ۳۱ و۳۲ جلد اول. شابک ۹۶۴۹۱۱۳۱۵۰.
- ↑ امین نعیمایی عالی، مقدمه ای بر تاریخ اقوام، طوایف و خاندانهای کلارستاق (چالوس و کلاردشت) و تاریخ خاندان میار، ۲۵۰.
- ↑ Javānān-i imrūz. ۱۹۸۶.
- ↑ منوچهر، ستوده، (۲۰۰۶). نامنامهٔ ایلات و عشایر و طوایف: ایران تاریخی و فرهنگی (به عربی). مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی (بخش کتابخانه)،.
- ↑ https://www.aftabir.com/travel/iranian/provience_mazandaran_gens.php
- ↑ https://iranicaonline.org/articles/babol-town
- ↑ «نسخه آرشیو شده» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۱۵ مارس ۲۰۱۷. دریافتشده در ۱۴ مارس ۲۰۱۷.
- ↑ خبرگزاری ایرنا: رتبه دوم مهاجرت به تهران: یک و نیم میلیون مازندرانی پایتختنشین شدند. تاریخ خبر: ۱۵/۰۱/۱۳۹۵.
- ↑ شماره کتابشناسی ملی:۲۸۸۷۰۴۰/طرح بررسی و سنجش شاخصهای فرهنگ عمومی کشور (شاخصهای غیرثبتی){گزارش}:مازندران/به سفارش شورای فرهنگ عمومی کشور؛ مدیر طرح و مسئول سیاست گذاری:منصور واعظی؛ اجرا:شرکت پژوهشگران خبره پارس -شابک:۵-۶۲-۶۶۲۷-۶۰۰-۹۷۸ *وضعیت نشر:تهران-موسسه انتشارات کتاب نشر ۱۳۹۱ *وضعیت ظاهری:۲۹۴ ص:جدول (بخش رنگی)، نمودار (بخش رنگی)
- ↑ «لزوم توجه به سیاست جوانی جمعیت در مازندران». ایسنا. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۲-۱۰.
- ↑ واژهنامه بزرگ تبری، گروه پدید آورندگان به سرپرستی: جهانگیر نصراشرفی و حسین صمدی، سال 1377، جلد اول، ص 31
- ↑ Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۱-۲۲.
- ↑ ۱۷۹٫۰ ۱۷۹٫۱ 2981 (۲۰۱۹-۱۲-۲۶). «وزیر ورزش: مازندران قطب ورزش کشور است». ایرنا. دریافتشده در ۲۰۲۰-۱۲-۰۹.
- ↑ https://www.mehrnews.com/news/3678343/مازندران_قطب_والیبال_کشور_است_ساماندهی_مدارس_والیبال
- ↑ https://seyyedeamol.com/آمل_جزء_سه_قطب_اول_والیبال_کشور/[پیوند مرده]
- ↑ «لیگ برتر ایران | 1397 | مردان – فدراسیون والیبال ایران». web.archive.org. ۲۰۱۹-۰۷-۲۲. بایگانیشده از اصلی در ۲۲ ژوئیه ۲۰۱۹. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۷-۲۳.
- ↑ https://www.yjc.ir/fa/news/5873192/مازندران_قطب_والیبال_نشسته_ایران_و_رونمایی_از_تیم_بهزیستی_مازندران
- ↑ http://www.tabnakmazani.ir/fa/news/773880/مازندران-یکی-از-قطب-های-بزرگ-ورزش-ایران-است
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۲۸ نوامبر ۲۰۲۰. دریافتشده در ۳ اكتبر ۲۰۲۰. تاریخ وارد شده در
|بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۲۲ ژوئن ۲۰۱۸. دریافتشده در ۳ اکتبر ۲۰۲۰.
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۰ مه ۲۰۲۱. دریافتشده در ۲۳ دسامبر ۲۰۲۰.
- ↑ «پرونده ویژه تماشاگران لیگ هجدهم؛ پرتماشاگرین تیم لیگ کدام تیم بود؟». وبسایت رسمی برنامه نود.[پیوند مرده]
- ↑ https://www.mehrnews.com/news/4707510/قائمشهر-قطب-ورزش-های-مختلف-است
- ↑ «لیگ سراسری قدس چگونه و چند دوره برگزار شد». تابناک.
- ↑ «فتیله پیچ کرونایی کشتی مازندران - ایرنا». www.irna.ir. پاییز ۱۳۹۹. دریافتشده در ۲۰۲۰-۱۲-۰۵.
- ↑ https://www.mehrnews.com/news/1560153/مازندران_ قطب_اصلی_و_بی_بدیل_کشتی_جهان_است
- ↑ https://www.farsnews.ir/news/13941116000562/مازندران_قطب_کشتی_جهان_است_مردم_ایران_با_کشتی_زندگی_میکنند
- ↑ https://www.tabnak.ir/fa/news/351037/جویبار_پایتخت_کشتی_ایران
- ↑ https://www.irna.ir/news/82900462/خیز_آمل_برای_تصاحب_عنوان_داری_کشتی_فرنگی
- ↑ https://www.isna.ir/news/mazandaran-47993/مازندران_قطب_اصلی_وزنه_برداری_جهان_است
- ↑ https://www.mehrnews.com/news/3951857/مازندران_قطب_تکواندو_کشور_به_شمار_می رود
- ↑ https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/10/17/964616/مازندران_قطب_استعدادیابی_بوکس_کشور_شناخته_شد
- ↑ https://www.yjc.ir/fa/news/5234701/مازندران_قطب_ووشو_کشور_قهاری_رئیس_هیئت_ووشو_مازندران_شد
- ↑ https://www.ilna.news/بخش-استان-ها-15/797631-رجبی-مازندران-قطب-کاراته-ایران-است-امکانات-مطلوب-رامسر-برای-میزبانی-اردوهای-تیم-ملی
- ↑ https://www.isna.ir/news/99061611310/مازندران_قطب_پرورش_اندام_ایران_است
- ↑ طرحی بدون توجیه
- ↑ راه اندازی متروی آمل - تهران با اعتبار ۷۵۳ میلیارد تومانی - روزنامه مردم سالاری[پیوند مرده]
- ↑ «آغاز فعالیت پروژه راهآهن برقی آمل-تهران - فارس نیوز ۲۲ مهر ۱۳۸۴». بایگانیشده از اصلی در ۳۱ اوت ۲۰۱۷. دریافتشده در ۲۲ اوت ۲۰۲۲.
- ↑ «زیر سازی قطعه یک راهآهن یکخطه آمل-لاریجان-رودهن». بایگانیشده از اصلی در ۳۱ اوت ۲۰۱۷. دریافتشده در ۲۲ اوت ۲۰۲۲.
- ↑ سودآورترین راهآهن محبوسشده در ایران - روزنامه شرق ۷ دی ۱۳۹۵
- ↑ https://www.irna.ir/news/85061427/مرز-هوایی-بین-المللی-فرودگاه-رامسر-تصویب-شد
- ↑ https://www.farsnews.ir/news/14020412000899/نخستین-پرواز-خارجی-در-فرودگاه-رامسر-به-زمین-نشست
- ↑ https://www.tinn.ir/بخش-هوایی-42/201316-مجوز-ساخت-فرودگاه-در-آمل-صادر-شد
- ↑ روزنامهٔ کیهان، دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۵–۳ ربیعالثانی۱۴۲۷- اول مه ۲۰۰۶- سال شصت و چهارم-شماره ۱۸۵۰۵
- ↑ ۲۱۱٫۰ ۲۱۱٫۱ «وضعیت اقتصادی مازندران». بایگانیشده از اصلی در ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۱. دریافتشده در ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۱.
- ↑ خیز مازندران برای جهش تولید
- ↑ کدام استانها بیشترین میزان تولید ناخالص داخلی را دارند؟
- ↑ https://www.irna.ir/news/81679336/صنعت-در-مازندران-چالشها-و-راهبردها صنعت در مازندران؛ چالشها و راهبردها
- ↑ رکورد تولید برنج در مازندران شکسته شد
- ↑ رتبه نخست تولید برنج کشور در اختیار مازندران است/ ۴۰ درصد برنج کشور از مازندران تأمین میشود
- ↑ کشاورزی استان مازندران
- ↑ سرزمینی گران بها در مازندران
- ↑ سهم ناچیز ایران از گردشگری جهان/ مازندران بزرگترین قطب گردشگری ایران است
- ↑ «نمایش اولین ایرلاین مازندرانیها در آسمان ایران + معرفی چهره اقتصادی در مازندران». خبرگزاری بینالمللی قرآن. دریافتشده در ۲۸ آوریل ۲۰۲۴.
- ↑ «کشاورزی مازندران در مسیر توسعه». بایگانیشده از اصلی در ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۱. دریافتشده در ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۱.
- ↑ «مازندران، رتبه نخست تولید پنج محصول باغی در کشور». بایگانیشده از اصلی در ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۱. دریافتشده در ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۱.
- ↑ ذخایر 53 میلیارد تنی معادن کشور
- ↑ صنایع غذایی برتر مازندران معرفی شدند
- ↑ کاله چطور کاله شد
- ↑ صادرات ۳۵۰ هزارتنی محصولات کشاورزی مازندران
- ↑ مازندران به ۳۶ کشور کالا صادر میکند
- ↑ برنج ایران به امارات و سوئد صادر میشود
- ↑ «سفیر ایران در روسیه: مازندران دروازه روسیه برای رسیدن به خلیج فارس است». تابناک. ۱۴۰۰/۰۴/۱۵–۲۰:۳۹. دریافتشده در 2021-07-10. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «مازندران، باسوادترین استان کشور». بایگانیشده از اصلی در ۱۷ ژوئیه ۲۰۲۱. دریافتشده در ۶ اوت ۲۰۲۱.
- ↑ ۲۳۱٫۰ ۲۳۱٫۱ مازندران باسوادترین استان کشور
- ↑ مازندران؛ بالاترین نرخ سواد در ایران
- ↑ مازندران باسوادترین استان کشور شد
- ↑ مازندران رتبه دوم نخبگان نوپدید کشور را دارد
- ↑ مازندران رتبه سوم مصرف اینترنت در کشور را دارد
- ↑ «سازمان شهرداریها و دهیاریهای کشور». imo.org.ir. بایگانیشده از اصلی در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۲. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۲-۰۹.
- به استان سرسبز مازندران سرزمین فرشتگان و بزرگان سرزمین علویان اشکانیان مرعشیان و پادوسیان سرزمین طبریها سرزمین هفت رنگ چهار فصل به بام ایران خوش آمدید
- تقسیمات استانی و شهرستانهای مازندران
- راهنمای سفر به مازندران
- جغرافیای تاریخی مازندران؛ ۱۳۸۰؛ اسماعیل مهجوری
- ماهنامه نجوم شماره ۲۰۷. خرداد و تیر ۱۳۹۰. صفحهٔ ۳۲.
- ایران گردی جلد ۲. صفحه ۹۱ مهر ۱۳۸۹.
- آشنایی با استان هفت رنگ مازندران
- سلام مازندران
- جاذبههای گردشگری مازندران
- جاذبههای گردشگری استان سبز و آبی مازندران
- گردشگری و صنایع دستی مازندران
- مازندران بام ایران
- نقشه گردشگری، راهها، تصاویر هوایی مازندران
- انسانشناسی فرهنگ بومی شمال، استان مازندران[پیوند مرده]
- به مازندران، سرزمین بهشت خدایی سفر کنید[پیوند مرده]
- Mazandaran north of iran Tourismo[پیوند مرده]
- mazandaran good provice of the iran[پیوند مرده]
- ابن اسفندیار کاتب، حسن، ۱۳۲۰، تاریخ طبرستان، تصحیح عباس اقبال، چاپخانه مجلس، جلد اول، تهران.
- اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان، ۱۳۷۳، تاریخ طبرستان، مقدمه، تحشیه و تعلیقات میترا مهرآبادی، انتشارات دنیای کتاب، چاپ اول، تهران.
- بارتولد، ولادیمیر، ۱۳۷۲، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ترجمه حمزه سردادور، انتشارات توس، چاپ سوم، تهران.
- پورداود، ابراهیم، ۱۳۵۸، یشتهای اوستا، به کوشش بهرام فره وشی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم.
- حجازی کناری، سید حسن، ۱۳۷۲، پژوهشی در زمینة نامهای باستانی مازندران، تهران، انتشارات روشنگران.
رابینو، ه. ل، ۱۳۴۳، سفرنامه مازندران و استرآباد، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، تهران.
- رابینو، ه.ل. ۱۳۶۵، مازندران و استرآباد، ترجمة غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم.
- ریاحی، وحید، ۱۳۸۱، مازندران، دفتر نشر پژوهشهای فرهنگی، چاپ دوم، تهران.
- ستوده، منوچهر، ۱۳۷۴، از آستارا تا استرآباد (آثار و بناهای مازندران غربی)، انتشارات معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، جلد سوم، چاپ دوم.
- شایان، عباس، ۱۳۶۷، مازندران، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم.
- لسترنج، گای، ۱۳۸۳، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ ششم، تهران.
- مرعشی، ظهیرالدّین، ۱۳۶۱، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش محمد حسین تسبیحی، انتشارات شرق، چاپ دوم، تهران.
- مشکور، محمد جواد، ۱۳۶۶، تاریخ سیاسی ساسانیان، تهران، انتشارات دنیای کتاب، جلد اول، چاپ اول.
- ملکزاده بیانی، ۱۳۳۸، تحقیق دربارهٔ صد و بیست و نه سکه ساسانی، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، سال دوازدهم.
- ملگونوف، گریگوری، ۱۳۶۴، سفرنامه ملگونوف به سواحل جنوبی دریای خزر، ترجمه مسعود گلزاری، انتشارات دادجو، چاپ اول، تهران.
- مهجوری، اسماعیل، ۱۳۸۱، تاریخ مازندران، نشر توس، جلد اول، چاپ اول، تهران.
- مهدوی، سیروس، ۱۳۷۵، نگاهی به پیشینه مازندران، اباختر(۱)، چاپ شهر، قائمشهر، صص: ۱۳۸–۱۵۶.
- یعقوبی، ابن واضح، ۱۳۶۶، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، جلد اول، چاپ پنجم، تهران.
- نوروززاده چگینی، ناصر، ۱۳۶۶، مازندران در دوره ساسانی (بخش دوم)، مجله باستانشناسی و تاریخ، سال اول، شماره دوم، بهار و تابستان، تهران۲۱–۲۹.
- طهماسب پور کوتنائی، علی، ۱۳۹۵، راز دیوان مازندران (جلد اول)، گفتار اندر پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران، نشر اشجع، تهران، شابک ۲-۹۲-۲۶۱۳-۹۶۴-۹۷۸.
- (مجتبی صفری عضو هیئت علمی دانشگاه نیما و همچنین مدرس دانشگاه مازیار است)
پیوند به بیرون
- وبگاه رسمی استانداری مازندران بایگانیشده در ۸ ژوئن ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
- اداره کل هواشناسی مازندارن
- صدا سیما مرکز استان مازندران بایگانیشده در ۲۶ ژوئن ۲۰۲۲ توسط Wayback Machine
- اداره کل راه ترابری و گمرک مازندران
- سازمان معدن، تجارت، بازرگانی مازندران
- اداره کل سازمان فرهنگ ارشاد مازندران