نور (مازندران)

شهری در استان مازندران، ایران

نور یکی زیباترین شهرهای استان مازندران و ایران است. این شهر مرکز شهرستان نور است.[۱] مردم نور از قومیت طبری هستند[۲] و به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند.[۳] مردم شهرستان نور زبان مازندرانی را با گویش کجوری صحبت می‌کنند که به گویش مردم نوشهر و چالوس شباهت دارد.[۴]

نور
سولده
شهر
Map
نور در ایران واقع شده
نور
نور
موقعیت نور
مختصات: ۳۶°۳۴′۲۵″ شمالی ۵۲°۰۰′۵۰″ شرقی / ۳۶٫۵۷۳۶۱°شمالی ۵۲٫۰۱۳۸۹°شرقی / 36.57361; 52.01389
کشور ایران
استانمازندران
شهرستان نور
بخش مرکزی
ارتفاع
-۱۸ متر (−۵۹ فوت)
جمعیت
 (۱۳۹۵)
 • کل۲۶۹۴۷
منطقهٔ زمانییوتی‌سی +۳:۳۰ (ساعت رسمی ایران)
کدپستی
۴۶۵۶۱ الی ۴۶۴۱۱
کد منطقه۰۱۱۳
پلاک خودرو ایران ۷۲ ط، ی
مسیرهای دسترسی جاده ۲۲
وبگاهwww.noorcity.ir ویرایش در ویکی‌داده

نور یکی از قدیمی‌ترین نواحی شهرنشین طبرستان (مازندران) بوده که به گواهی تاریخ، رستمدار نام داشته‌است. نور شهری گردشگری است که محبوبیت فراوانی میان مسافران داخلی و خارجی دارد. دید جنوبی شهر به سمت کوه‌های پوشیده از درختان پهن‌برگ و از سمت شمال به دریای مازندران از سمت غرب به شهر رویان و از سمت شرق نیز به ناحیهٔ رستم‌رود مشرف است. این ناحیه پس از تصویب طرح جامع نور در آذرماه ۱۳۹۲ اکنون جزء محدودهٔ قانونی این شهر محسوب می‌گردد. جنگل‌های شمال ایران جزء جنگل‌های هیرکانی هستند که قدمتشان به دوره‌های دوم و سوم زمین‌شناسی بازمی‌گردد.

قومیت

ویرایش

مردم نور از قومیت طبری هستند و ریشه در قوم باستانی آمارد و تپوری (به یونانی: Τάπυροι) دارند.[۵][۶][۷] شهرهای آمل، چالوس، کلار، سعیدآباد و رویان جزئی از سرزمین قوم تپوری بودند.[۸]

خطر انقراض قوم طبری

ویرایش

به گفتهٔ پژوهشگران آمار بالای طلاق، باروری کم، سالمندی و ازدواج پایین از مشکلات حوزهٔ جمعیت در میان قوم طبری به ویژه طبری‌های مازندران محسوب می‌شود. پژوهشگران به روند پیری جمعیت قوم طبری اشاره نموده و بر لزوم توجه به سیاست جوانی جمعیت تأکید دارند. پژوهشگران خطر انقراض قوم طبری (مازندرانی) را در کشور خطر جدی می‌دانند. براساس غربالگری از ۴۳۰ هزار زوج طبری (مازندرانی) در سال ۱۴۰۱ حدود ۱۰ هزار زوج نابارور در مازندران شناسایی شدند.[۹]

جمعیت

ویرایش

بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر برابر با ۲۶٬۹۴۷ نفر جمعیت بوده‌است.[۱۰]

مردم نور به زبان طبری (مازندرانی) با گویش کجوری سخن می‌گویند.[۱۱]

 
طبیعت گلندرود رویان

ریشه نام

ویرایش

در جای‌نام‌شناسی ایرانی واژهٔ "نور" بیگانه است. نیما یوشیج که خود اهل نور بود می‌گوید: اهل نور به ولایت خویش نو می‌گویند که در گویش کجوری زبان مازندرانی به معنای دره است. به اعتقاد حبیب برجیان لفط نو با جغرافیای نور که دره‌ای ژرف در البرز مرکزی است سازگاری کامل دارد.[۱۲]

در منابع قرن دهم تا پانزدهم نام کُجور به‌صورت کجه و کچه و کچو و کجو و کجویه ضبط شده‌است. نیما یوشیج تلفظ کجوری این واژه را کجو ذکر می‌کند و می‌افزاید کجو به معنای عام محل و ده است.[۱۳]

سولده

ویرایش

در گذشته به شهر نور سولده گفته می‌شد که شهری در شمال ولایت نور و کجور بود. سول در زبان مازندرانی به معنای روشنایی و مشتق از واژهٔ سو به معنای روشن است. همچنین در برهان قاطع سول به معنی درهٔ باریک به کار رفته‌است.[۱۴]

رستاق

ویرایش

جای نام‌های آباد و گرد در مازندران اصیل نیست و به جای آن‌ها از «سَر» و «بُن» و «پَی» و «کلا» و «مله» و «کنار» و «کوه» و «دین» و «کَنده» و «اوس» و «رستاق» و جز اینها به کار می‌رود. رِستاق در مازندرانی بصورت «restâq» تلفظ می‌شود و به معنی رودبار و روستا یا ولایت است و معادل بلوک در فلات ایران و تومان در بخارا است. در تقسیمات کشوری فرهنگستان اول لفظ دهستان را به جای بلوک نشاند لذا رستاق‌های مازندران رتبهٔ اداری دهستان را گرفتند.[۱۵]

نام رستاق در شهرستان‌های مازندران:

  1. چالوس: کلارستاق
  2. کلاردشت: کلارستاق
  3. نوشهر: کجورستاق، زندرستاق، خورشیدرستاق، زانوس رستاق و پنجک رستاق
  4. نور: ناتل‌رستاق و تترستاق
  5. آمل: نمارستاق، اهلم رستاق، بهرستاق و دلارستاق (دِیلارستاق)
  6. تنکابن: سیاه رستاق

پسوند اوس (us) یکی از جاینام‌های مازندران می‌باشد.[۱۶] این جاینام در واژگانی در معنای محافظ و نگهبان استفاده می‌شده‌است.

مناطقی که در مازندران از جاینام اوس استفاده شده‌است.

  1. چالوس: مرز کجور و کلارستاق
  2. کندلوس: در کجور
  3. لوس: در کجور
  4. زانوس: در کجور
  5. کُنوس: در کجور
  6. کندوسان: منطقه ای که ابن اسفندیار به آن اشاره کرد
  7. دَروس: در شمیرانات
  8. اوز (اوس): در نور
  9. یوش (یوس): در نور

تاریخچه

ویرایش

دوران باستان

ویرایش
 
موقعیت تپورها در قرن دوم قبل از میلاد، از شرق سپیدرود تا اسرم هیرکانیا

استان مازندران پیش از اسلام تپورستان (به پهلوی:  ) نامیده می‌شد که برگرفته از نام قوم تپوری (به یونانی: Τάπυροι) می‌باشد که پس از اسلام قوم طبری نام گرفتند و سرزمینشان طبرستان نامیده شد.[۱۷][۱۸][۱۹] به اعتقاد مورخان آماردها نخستین سکنهٔ باستانی مازندران بودند و آماردها از آمل تا تنکابن و تپورها از آمل تا گرگان سکونت داشتند.[۲۰] در عصر هخامنشی در کرانهٔ جنوبی دریای مازندران اقوام، تپوری، آمارد، آناریاکه و کادوسی سکونت داشتند.[۲۱]

مورخان آماردها را به مردمان داهه و سکایی و پارسی پیوند داده‌اند. هرودوت از قبیلهٔ مارد (mardes) در کنار دائی‌ها (daens)، دروپیک‌ها (dropiques)، و ساگارتی‌ها (sagarties) به عنوان پارس‌های کوچ‌نشین و صحراگرد یاد کرده‌است.[۲۲] پلینیوس مورخ یونانی محل آماردها را قسمت شرقی مارگانیا شناسایی کرده‌است.[۲۳] استرابون(۶۳ ق. م) قوم آمارد را در کنار اقوام تپوری، کادوسی و کرتی به عنوان اقوام کوهستان نشین شمال کشور یاد می‌کند. استرابو می‌نویسد: تمام مناطق این کشور به استثنای بخشی به سمت شمال که کوهستانی و ناهموار و سرد است و محل زندگی کوهنشینانی به نام کادوسی (Cadusii) و آماردی (Amardi) و تپوری (Tapyri) و کرتی (Cyrtii) و سایر مردمان دیگراست، حاصلخیز است.[۲۴]

به گفتهٔ واسیلی بارتلد تپوری‌ها در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و آماردها مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق.م. آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تپوری‌ها اهدا شد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر در آن زمان از تپوری‌ها نام می‌برد.[۲۵] به گفتهٔ یحیی ذکا در «کاروند کسروی» آورده‌است: آماردان یا ماردان، در زمان لشکرکشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن می‌داشتند و آن هنگام هنوز قبایل تپوران به آنجا نیامده بودند.[۲۶] به گفتهٔ مجتبی مینوی قوم آمارد و قوم تپوری در سرزمین مازندران می‌زیستند و تپوری‌ها در ناحیهٔ کوهستانی مازندران و آماردها در ناحیهٔ جلگه‌ای مازندران سکونت داشتند. در سال ۱۷۶ ق. م فرهاد اول اشکانی قوم آمارد را به ناحیهٔ خوار کوچاند و تپوری‌ها تمام ناحیهٔ مازندران را فرو گرفتند و تمام ولایت به اسم ایشان تپورستان نامیده شد.[۲۷]

ولایت نور در صدر اسلام ناتل نامیده می‌شد. ناتل نام ولایتی در طبرستان بود و همچین نام شهری میان آمل و چالوس بود. ابن رسته، ابن فقیه همدانی، اصطخری و ابن حوقل کهن‌ترین منابعی هستند که در قرن سوم از این ولایت نام برده‌اند. در ناتل دژی پادگانی به نام «دوک» یا «دون» قرار دشت که در آن ۵۰۰ سرباز آماده حضور داشتند. شهر ناتل در دورهٔ عباسیان از بزرگ‌ترین شهرهای طبرستان بود. یاقوت حموی در معجم‌البلدان، «ناتل» یا «ناتله» را یکی از شهرهای بخش دشتی طبرستان نامیده‌است که بین آمل و چالوس و با فاصلهٔ پنج فرسخی از هردو شهر قرار دارد. در حدودالعالم، ناتل به همراه چالوس و کلار از کورهٔ رویان و جزئی از خاک طبرستان معرفی شده‌است که پادشاه جدا داشت که به آن «استندار» می‌گفتند. در اکثر منابع تاریخی از ناتل به عنوان شهری آباد در منطقه سرسبز و پرحاصل و دارای علما و فضلا یاد شده‌است. در ادوار مختلف در ناتل قصرهایی همچون قصر حسام‌الدوله اردشیر باوندی از ملوک طبرستان بنا شد. در کتاب تاریخ رویان در شرح وقایع تاریخی و درگیری‌های شمال ایران، بارها به ناتل اشاره شده‌است. ظهیرالدین مرعشی ناتل را مرکز دشت رستمدار معرفی می‌کند. شهر ناتل مرکز پادوسبانان آل کاووس نور بود که از نسل ملک کاووس یکم بود. در زمان فرمانروایی مرعشیان بر طبرستان ۷۸۲ قمری، فخرالدین بن قوام‌الدین مرعشی پس از فتح رستمدار شهر واتاشان که قریه‌ای در نزدیکی ناتل بود به عنوان مقر رستمدار انتخاب شد. به نظر می‌رسد شهر واتاشان و ناتل در اثر حملهٔ تیمور تا سال ۸۰۵ قمری نابود شده باشد.[۲۸]

موقعیت ناتل در طبرستان

ویرایش

از ناتل، چالوس و کلار به عنوان شهرهای طبرستان یاد شده‌است. ابن رسته[۲۹] مورخ قرن سوم، طبرستان از جانب مشرق به گرگان و قومس و از طرف مغرب به دیلم و از طرف شمال به دریا و از طرف جنوب به به بعضی از نواحی قومس و ری محدود می‌شود. به گفته ابن رسته مراکز و بخش‌های طبرستان چهارده تا است و خورهٔ آمل که کرسی و مرکز آن ناحیت است و شهرهایش عبارتند از: ساری و اسرم و مامطیر و تُرنجه و روُبست و مرارکدیه (کدح) و مِهروان و طَمیس و تَمار و ناتل و شالوس (چالوس) و رویان و کلار.[۳۰]اصطخری می‌نویسد: آمل، ناتل، سالوس (چالوس)، کلار، رویان، میله، برجی، چشمهٔ‌الهم، ممطیر، ساری، اسرم، لمراسک و تمیشه در شمار طبرستان است.[۳۱]

ابن حوقل در وصف طبرستان می‌نویسد: بزرگ‌ترین شهر طبرستان شهر آمل و در زمان ما حاکم نشین آنجاست. از پلور تا آمل یک منزل است و از آمل به شهر میله دو فرسخ و از میله تا تریجی دو فرسخ و از تریجی به اسرم ساری یک منزل و از اسرم ساری تا استرآباد چهار منزل و از استرآباد تا گرگان دو منزل راه است و از آمل تا ناتل یک منزل و از ناتل تا چالوس یک منزل و به سمت دریا تا عین الهم یک منزل است. ابن حوقل می‌نویسد: شهرهای آمل، شالوس (چالوس)، کلار، رویان، میله، تریجی، عین الهم، مامطیر، ساریه و طمیسه جز ولایت طبرستان است.[۳۲] مقدسی نیز در احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم «جرجان، طبرستان، دیلمان و جیلان» را در اقلیم پنجم عالم معرفی کرده‌است.[۳۳] مقدسی همچنین طبرستان را دارای کوه‌های بسیار و باران فراوان، وصف کرده و آمل را مرکز طبرستان و چالوس، مامَطیر، تُرنجَه، ساریه، اسرم، تمیشه و… را از شهرهای طبرستان دانسته‌است.[۳۴][۳۵]

به نقل از حدود العالم تمیشه، لمراسک، ساری، اسرم، مامطیر، تریجی، آمل، الهم، ناتل، رودان، چالوس و کلار در شمار طبرستان هستند. به گزارش مؤلف حدود العالم ناتل، رودان، چالوس و کلار شهرک هایی‌اند اندر کوه و شکستگی‌ها و این ناحیتی است هم از طبرستان و لکن پادشاهی دیگر است و پادشاه آن استندار خوانند.[۳۶][۳۷] ابوالقاسم بن احمد جیهانی در کتاب اشکال‌العالم می‌نویسد: از شهرهای طبرستان: آمل، ناتل، سالوس (چالوس)، کلارودان، عین‌الهم، مامطیر، ساری، اسرم، تمیشه، استرآباد، جرجان، آبسکون و دهستان است. راه آمل به دیلم، آمل تا ناتل از آنجا تا سالوس و از آنجا تا کلار و از آنجا تا دیلم است.[۳۸] رابینو می‌نویسد: وسعت دیلم تا بیش از یک منزلی مغرب ناحیه کلار طبرستان نبوده‌است.[۳۹] حمزه اصفهانی مورخ قرن سوم در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیا می‌نویسد: طبرستان دارای کوره‌های بسیار بود که یکی از آنها سرزمین دیلم است و ایرانیان دیلمیان را اکراد طبرستان می‌نامیدند چنان‌که عربان مردم عراق را اکراد سورستان می‌خواندند.[۴۰] ابن اسفندیار طبرستان را از شرق تا غرب، محدود به دینارجاری تا ملاط دانسته، که معادل تقریبی جرجان و رودسر کنونی هستند.[۴۱] ابن اسفندیار در کتاب تاریخ طبرستان از شهرهای طبرستان که دارای جامع و مصلی بودند چنین نام می‌برد: به هامون آمل، ساری، اسرم، مامطیر، رودبست، تریجه، میله، مهروان، اهلم، پای‌دشت، ناتل، کنو، شالوس (چالوس)، بیخوری، لمراسک، طمیش و به کوهستان کلار، رویان، نمار، کجویه، ویمه، شلنبه، وفاد، الجمه، شارمام، لارجان، امیدوارکوه، پریم و هزارگری.[۴۲] ظهیرالدین مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران می‌نویسد: حد طبرستان از طرف شرقی دیناره‌جاری و از طرف غربی ملاط که آن قریه شهر هوسم که اکنون به فرضه روده‌سر اشتهارد دارد. حد مازندران از طرف شرقی بیشه انجدان می‌باشد و از طرف غربی ملاط می‌باشد. حد گرگان حالیا که به استرآباد مشهور است و اصلاً دهستان می‌گفتند شرقی دیناره جاری است که حد شرقی تمام طبرستان است و غربی انجدان که حد شرقی مازندران است. اسرم مرکز و پایتخت تمدن هیرکانیا می‌باشد. به گفتهٔ ظهیرالدین مرعشی مازندران بخشی از طبرستان است و سرزمین طبرستان، گرگان و مازندران هر دو را در بر می‌گرفت.[۴۳]

رویان

ویرایش

رویان به سرزمینی آباد در غرب مازندران گفته می‌شد که شامل نور، کجور، کلارستاق، لنگا، تنکابن، سختسر، هوسم، الموت، طالقان، لورا، ارنگه، رودبار قصران و لارقصران می‌شد.[۴۴] به گفته ابن فقیه همدانی، رویان از کوره‌های طبرستان است و از شهرهای رویان: چالوس، لارز، شرز و بذشوارجر است.[۴۵] در حدود العالم؛ ناتل، چالوس و کلار از کورهٔ رویان و جزئی از خاک طبرستان معرفی شده‌است.[۴۶]

رستمدار

ویرایش

از قرن هفتم تا دوره صفویه منطقهٔ رویان عمدتاً با نام رویان و رستمدار یا رستمدار شناخته می‌شد و در این دوره مرزها ی ولایت رستمدار شامل مناطق کلارستاق، کجور، نور، طالقان، لاریجان، لواسانات، شمیرانات و مناطق پشت کوه البرز مرکزی می‌شد.[۴۷] سابقاً طبرستان شامل گرگان، استرآباد، مازندران و رستمدار می‌شد یعنی سرتاسر ناحیه‌ای که بین دینار جاری در مشرق و ملاط لنگرود (واقع در گیلان) در مغرب بود را شامل می‌گشت. سرحدات قدیمی رستمدار عبارت بود از: سیسنگان یا رودخانه مانهیر در مشرق و ملاط لنگرود در مغرب. مدتی بعد این سرحدات تغییر شکل یافتند و می‌توان گفت که رستمدار ناحیه‌ای را که از آمل تا گیلان ادامه می‌یافت شامل می‌شد. رویان نام اراضی مسطح بود ولی همچنین به سرتاسر رستمدار نیز گفته می‌شد.[۴۸]

پیدایش نور

ویرایش
 
نقشهٔ قدیم مازندران ۱۸۱۴ میلادی

این شهر دارای سابقه تاریخی بسیار کهن به عنوان یک آبادی در نزدیک شهر تاریخی ناتل بوده‌است و نقش سرنوشت‌سازی در تاریخ محلی در استان مازندران داشته‌است. شهر نور که نام سابق آن سولده بوده در زمان اخیر پیش بندر شهر ناتل محسوب می‌شد. نور حدود هزار سال در تاریخ ایران پس از اسلام به عنوان بخشی از ولایت رویان تاریخی در مازندران در فاصلهٔ قرن اول تا هفتم هجری قمری بوده‌است. سپس جزئی از ولایت رستمدار در فاصلهٔ قرن‌های هفتم تا نهم قمری شد. آن‌گاه از دورهٔ صفویان از قرن دهم هجری و دقیقاُ قاجار به بعد به نام ولایت نور نام‌گذاری شد.

چارلز فرانسیس مکنزی که در سال ۱۸۵۹ میلادی از این محل عبور کرده چنین وصفی در خصوص آن ارائه می‌دهد. «دهکدهٔ سولده، هشتصد متر از دریا فاصله داشت. سولده دهکدهٔ بزرگی است و میرزا آقاخان نوری به‌خصوص به آن توجه داشت. این ده دویست خانه، بیست دکان و دو حمام دارد و یک پل آجری به سه دهنه روی رودخانه‌ای به همین نام ساخته‌اند.»[۴۹]

نور در گذشته بخشی از شهرستان آمل بوده و با نام سولده شناخته می‌شد. پس از جدایی از آمل به بخش‌های مرکزی، بلده و چمنستان تقسیم شد.

منطقهٔ کجور

ویرایش

محدودهٔ تاریخی کجور از شمال به دریای خزر از غرب به رود چالوس از شرق به سولده (نور) و از جنوب به دره نور محدود می‌شود.[۵۰] منطقه کجور به همراه کلارستاق، لنگا، تنکابن، سختسر و هوسم بخشی از رویان کهن بود که بعدها رسمتدار نام گرفت. رویان کهن از نواحی غربی طبرستان محسوب می‌شده‌است.[۵۱]

 
هتل نارنجستان نور

محال ثلاث نور

ویرایش

محال ثلاث نور منطقه ای در غرب مازندران متشکل از سه منطقهٔ نور، کجور و کلارستاق بوده که پس از انقراض سلسلهٔ پادوسبان در منطقهٔ رویان و رستمدار شکل گرفت که از آن به عنوان ولایت نور یا محال ثلاث نور یاد می‌شده‌است. در عصر صفوی منطقه کلارستاق و کجور از توابع نور به حساب می‌آمدند و این مسئله تا اواخر عصر صفوی پایدار ماند. در این دوره حکامی از منطقه یوش نور همچون عباسعلی بیک ویلک یوشی نوری بر محال ثلاث نور، کجور و کلارستاق حاکم بودند.[۵۲] در دوران سلطان حسین صفوی، کیا نعیم بیک میار از خاندان کلارستاق که از نوادگان ملک کیومرث رستمدار بود حکمران محال کجور، کلارستاق، کلاردشت و مضافات گردید.[۵۳] در عصر زندیه محمد خان دادوئی از خاندان سوادکوه حاکم مازندران و محال ثلاث نور، کجور و کلارستاق گشت.[۵۴]

طوایف

ویرایش

مردم نور از قومیت طبری هستند[۵۵] طایفهٔ نوری یکی از بزرگ‌ترین طوایف قوم طبری می‌باشد که به تیره‌های کپج، لونج، دارچن، وازی، گیل (برزگر)، لر، قائمی و بیشم، لورائی، کاردار، لاویج، کلیج، ننیج، نمیج، اوزیج، سپار و اسفندیاری (یوشیج) تقسیم می‌شوند.[۵۶]

اقلیم

ویرایش

شهر نور به دلیل مجاورت با دریای مازندران از اقلیم معتدل و مرطوب برخوردار است و حداکثر دمای آن در فصل تابستان ۳۶ درجهٔ سانتی‌گراد است و این میزان در فصول سرد سال به منفی ۱ درجه سانتی‌گراد کاهش می‌یابد.[نیازمند منبع]

افراد برجسته و سرشناس

ویرایش

منابع

ویرایش
  1. اطلس گیتاشناسی استان‌های ایران، تهران: ۱۳۸۳خ.
  2. نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم. نشرنی = ۲۵۳.
  3. نصری اشرافی، جهانگیر (١٣٧٧). واژه‌نامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحه ۳۱ جلد اول. شابک ۹۶۴۹۱۱۳۱۵۰.
  4. کتاب گویش کجور (در تاریخ و ادبیات ایران)، ۱۳۹۳ مؤلف: ابوالقاسم پاشازانوسی، ناشر: کلام مسعود، جلد اول، صفحهٔ ۱۲
  5. عمادی، اسدالله (۱۳۷۲). بازخوانی تاریخ مازندران. نشر فرهنگ خانه مازندران. ص. ۷۲.
  6. مارکوارت، یوزف (۱۳۷۳). ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی. ترجمهٔ مریم میر احمدی. تهران انتشارات اطلاعات. ص. ۲۴۵.
  7. BORJIAN, HABIB (2004). "Mazandaran: Language and People (The State of Research)". Yerevan State University (به انگلیسی): 289. doi:10.1163/1573384043076045.
  8. محمدپور، صفرعلی (۱۳۸۶). چالوس در آیینه تاریخ. انتشارات کلام مسعود. ص. ۳۷۰.
  9. «لزوم توجه به سیاست جوانی جمعیت در مازندران». ایسنا. دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۰۲-۱۰.
  10. «تعداد جمعیت و خانوار به تفکیک تقسیمات کشوری براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵». مرکز آمار ایران.
  11. نصری اشرافی، جهانگیر (١٣٧٧). واژه‌نامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحه ۳۱ جلد اول. شابک ۹۶۴۹۱۱۳۱۵۰.
  12. حبیب برجیان، جاینام‌شناسی البرز مرکزی، 21.
  13. حبیب برجیان، جاینام‌شناسی البرز مرکزی، 22.
  14. حبیب برجیان، جاینام‌شناسی البرز مرکزی، ص ۲۲.
  15. حبیب برجیان، جاینام‌شناسی البرز مرکزی، ص ۲۰.
  16. حبیب برجیان، جاینام‌شناسی البرز مرکزی، 24.
  17. عمادی، اسدالله (۱۳۷۲). بازخوانی تاریخ مازندران. نشر فرهنگ خانه مازندران. ص. ۷۲.
  18. مارکوارت، یوزف (۱۳۷۳). ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی. ترجمهٔ مریم میر احمدی. تهران انتشارات اطلاعات. ص. ۲۴۵.
  19. BORJIAN, HABIB (2004). "Mazandaran: Language and People (The State of Research)". Yerevan State University (به انگلیسی): 289. doi:10.1163/1573384043076045.
  20. عمادی، اسدالله (۱۳۷۲). بازخوانی تاریخ مازندران. نشر فرهنگ خانه مازندران. ص. ۳۷.
  21. کتاب گیلان، جلد اول، انتشارات گروه پژوهشگران ایران، چاپ دوم، زمستان ۱۳۸۰ خورشیدی
  22. هدایتی، هادی (۱۳۸۴). تاریخ هرودوت جلد اول. انتشارات دانشگاه تهران. ص. ۲۱۱.
  23. مارکوارت، یوزف (۱۳۷۳). ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی. انتشارات اطلاعات. ص. ۲۵۶.
  24. All regions of this country are fertile except the part towards the north, which is mountainous and rugged and cold, the abode of the mountaineers called Cadusii, Amardi, Tapyri, Cyrtii and other such peoples, who are migrants and predatory. strabo (11.13.3)
  25. بارتلد، واسیلی (۱۳۰۸). تذکره جغرافیای تاریخی ایران. اتحادیه تهران. ص. ۲۸۳.
  26. ایران باستان مادها و آمردها. کاروند کسروی، مجموعه مقاله‌ها و رساله‌های احمد کسروی، به‌کوشش یحیی ذکا
  27. مینوی، مجتبی (۱۳۴۲). مازیار. مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر. ص. ۹.
  28. مهاجری نژاد، عبدالرضا؛ کریمیان، حسن (۱۳۹۶). «سازمان فضایی و گاهنگاری شهر ناتل با اتکاء به منابع تاریخی و شواهد باستان شناسانه». پژوهش‌های باستان‌شناسی ایران (نامه باستان‌شناسی). ۷ (۱۲): ۲۴۷–۲۴۸.
  29. ابن رسته، احمد بن عمر (۱۳۶۵). الاعلاق النفیسه. ترجمهٔ حسین قره چانلو. مؤسسه انتشارات امیرکبیر. ص. ۱۷۶.
  30. آقاجانی الیزه، هاشم (۱۳۹۲). «خاستگاه تپوریها تا تشکیل شهربی تبرستان» (PDF). ۸ (۳۱): ۵–۹.
  31. سجادی، محمد تقی (۱۳۷۸). تاریخ و جغرافیای تاریخی رامسر. انتشارات معین. ص. ۶۷.
  32. ذبیحی، علی (۱۳۹۱). آمل. رسانش نوین. ص. ۱۸.
  33. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام فتح وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  34. حسین حسینیان مقدم، منصور داداش نژاد، حسین مرادی نسب و محمدرضا هدایت پناه زیر نظر دکتر سید احمدرضا خضری. تاریخ تشیع ۲: دولت‌ها، خاندان‌ها و آثار علمی و فرهنگی شیعه. تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1393. 145.شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۷۸۸-۳۷-۳
  35. مقدسی، شمس‌الدین (۱۳۶۱). احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم جلد دوم. شرکت مؤلفان و مترجمان ایران. ص. ۵۱۹.
  36. ستوده، منوچهر (۱۳۶۲). حدودالعالم. انتشارات زبان و فرهنگ ایران. ص. ۱۴۶.
  37. حسین‌نیا امیرکلایی، هانیه؛ موسوی حاجی، سید رسول (۱۳۹۹). «مطالعه نمونه‌های سفالین دوران اسلامی شهر تاریخی ناتل». مطالعات باستان‌شناسی پارسه. ۴ (۱۴): ۸۸.
  38. اقبال، مهدی (۱۳۸۹). تاریخ چالوس. انتشارات شاملو. ص. ۲۳.
  39. سجادی، محمد تقی (۱۳۷۸). تاریخ و جغرافیای تاریخی رامسر. انتشارات معین. ص. ۵۷.
  40. اصفهانی، حمزه (۱۳۶۲). تاریخ پیامبران و شاهان (سنی ملوک الارض و الانبیا). انتشارات بنیاد فرهنگ ایران. ص. ۲۱۴.
  41. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Nabi وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  42. اقبال، مهدی (۱۳۸۹). تاریخ چالوس. انتشارات شاملو. ص. ۲۳.
  43. کیا، صادق (۱۳۵۳). شاهنامه و مازندران. انتشارات وزارت فرهنگ و هنر. ص. ۲۹–۲۸.
  44. علی اصغر یوسفی نیا، لنگا، ۲۴.
  45. مارکوارت، یوزف (۱۳۷۳). ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی. انتشارات اطلاعات. ص. ۲۵۵.
  46. مهاجری نژاد، عبدالرضا؛ کریمیان، حسن (۱۳۹۶). «سازمان فضایی و گاهنگاری شهر ناتل با اتکاء به منابع تاریخی و شواهد باستان شناسانه». پژوهش‌های باستان‌شناسی ایران (نامه باستان‌شناسی). ۷ (۱۲): ۲۴۷–۲۴۸.
  47. منوچهر ستوده، تاریخ رویان، ۱۲.
  48. امیرخانی، محمدباقر (۱۳۴۰). «تاریخ مازندران و فرمانروایان آن سامان». دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز 1340 (۵۹): ۴۹۳.
  49. سفرنامه شمال. چالز فرانسیس مکنزی. منصوره اتحادیه نظام مافی. نشر گستره. تهران. ۱۳۵۹
  50. [۱]
  51. [۲]
  52. میرزا عبدالله میار کلارستاقی، تاریخ خاندان میار، ۱۲.
  53. امین نعیمایی عالی، مقدمه ای بر تاریخ اقوام، طوایف و خاندان‌های کلارستاق (چالوس و کلاردشت) و تاریخ خاندان میار، ۲۵۰.
  54. امین نعیمایی عالی، مقدمه ای بر تاریخ اقوام، طوایف و خاندان‌های کلارستاق (چالوس و کلاردشت) و تاریخ خاندان میار، ۱۷۴.
  55. نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم. نشرنی = ۲۵۳.
  56. نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم. نشرنی = ۲۵۲.