درگاه:فلسفه
درگاه فلسفهواژه فلسفه ریشه در کلمه یونانی آرخه به معنی بذر دارد. در واقع فلسفه به دنبال کشف علتی است که جهان هستی را به وجود آورده. همچنین واژهٔ فلسفه به معنای دوستدارِ خِرَد نیز هست. که خود به تنهایی نمایان گر علت کنجکاوی فلاسفه جوان نیز هست و ریشهٔ یونانی (به یونانی: φιλοσοφία) دارد که سپس به عربی و فارسی راه یافتهاست. فلسفه در تلقی سنتی، مطالعهٔ مسائل کلی و اساسی پیرامون موضوعاتی چون وجود، آگاهی، ارزشها، خرد، ذهن و زبان است؛ که وجه افتراق آن با راههای دیگر پرداختن به پرسشهای اساسی این چنینی (راههایی نظیر عرفان و اسطوره)، رویکرد نقّادانه و معمولاً سازمانیافتهٔ فلسفه، و تکیهاش بر استدلالهای عقلانی است. در این تعبیر، فلسفه همانا مطالعهٔ واقعیت است، اما نه جنبهای از واقعیت که پیشتر علوم گوناگون بدان پرداختهاند. پرسشهایی که نه تجربیاند و نه ریاضی به فلسفه واگذار میشوند. همه نمیپذیرند که چنین پرسشهای وانهادهای وجود دارند. در تعبیری دیگر، فلسفه همانا بررسی عمل توجیه است، و به نقّادی توجیهی که ما از دعاوی خود به دست میدهیم، میپردازد. به باور گروهی دیگر از فیلسوفان نیز، فلسفه تحلیل مفاهیمی است که در ذهنیّات و تفکرات ما نقش اساسی دارند.
نوشتار پیشنهادیاگزیستانسیالیسم یا هستیگرایی(به انگلیسی: Existentialism) اصطلاحیست که به کارهای فیلسوفان مشخصی از اواخر سدهٔ نوزدهم و اوایل سدهٔ بیستم اعمال میشود که با وجود تفاوتهای مکتبی عمیق در این باور مشترک اند که اندیشیدن فلسفی با موضوع انسان آغاز میشود نه صرفاً اندیشیدن موضوعی. در هستیگرایی نقطه آغاز فرد به وسیله آنچه «نگرش به هستی» یا احساس عدم تعلق و گم گشتگی در مواجه با دنیای به ظاهر بیمعنی و پوچ خوانده میشود مشخص میشود. طبق باور اگزیستانسیالیستها زندگی بیمعناست مگر اینکه خود شخص به آن معنا دهد؛ این بدین معناست که ما خود را در زندگی می یابیم، آنگاه تصمیم میگیریم که به آن معنا یا ماهیت دهیم همان طور که سارتر گفت ما محکومیم به آزادی یعنی انتخابی نداریم جز اینکه انتخاب کنیم. و بار مسئولیت انتخابمان را به دوش کشیم بعضی مواقع اگزیستانسیالیسم با پوچگرایی اشتباه گرفته میشود در حی که با آن متفاوت است، پوچگرایان عقیده دارند که زندگی هیچ هدف و معنایی ندارد در حالی که اگزیستانسیالیستها بر این باورند که انسان باید خود معنا و هدف زندگی اش را بسازد. اگزیستانسیالیسم از واژهٔ اگزیستانس به معنای وجود بر گرفته میشود. سورن کییرکگارد را نخستین اگزیستانسیالیست مینامند، میان «اگزیستانسیالیسم بیخدایی» و «اگزیستانسیالیسم مسیحی» تفاوت هست. از میان شناخته شدهترین اگزیستانسیالیستهای مسیحی میتوان از سورن کییرکگارد، گابریل مارسل، و کارل یاسپرس نام برد. پس از جنگ جهانی دوم جریان تازهای به راه افتاد که میتوان آن را اگزیستانسیالیسم ادبی نام نهاد. از نمایندگان این جریان تازه میتوان سیمون دوبووآر، ژان پل سارتر، آلبر کامو و بوری ویان را نام برد. گفتاوردفیلسوفان سرشناس
نوشتارهای برگزیدهزندگینامهٔ پیشنهادیباروخ اسپینوزا و بعدها بندیکت دِ اسپینوزا (۱۶۳۲ - ۱۶۷۷ میلادی) فیلسوف مشهور هلندی است. او قابلیتهای علمی فراوانی داشت و گستره و اهمیت آثارش تا سالها پس از مرگ او به طور کامل درک نشد. امروزه، اسپینوزا یکی از بزرگترین خردگرایان فلسفه قرن هفدهم و زمینه ساز ظهور نقد مذهبی و همچنین عصر روشنگری در قرن هجدهم به شمار میرود. اسپینوزا یک سفاردی بود. پدر او در جریان تفتیش عقاید در پرتغال، به مدارا پذیرترین کشور جهان آن زمان یعنی هلند مهاجرت کردند تا از مجازات یهودی بودن در امان بمانند. اسپینوزا عهد عتیق و سایر متون یهودی را به خوبی فرا گرفت، اما با گذر زمان نظرهای بحث برانگیزی دربارهٔ سندیت عهد عتیق و سرشت امر مقدس پیدا کرد که به نظر میرسد در نهایت منجر به تکفیر و رانده شدن او از جامعهٔ یهودیان در سن ۲۳ سالگی شد. حتی پیش از واکنش یهودیان، کلیسای کاتولیک کتابهای او را در فهرست کتابهای ممنوعه قرار داد و پروتستانهای هلندی این کتابها را به آتش کشیدند. فیلسوف و مورخ، گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، دربارهٔ فیلسوفان هم عصر خود نوشت: «شما یا پیرو اسپینوزا هستید، یا اساساً فیلسوف نیستید.» ادامه... نگارهٔ برگزیدهتصویر روی جلدِ کتابِ اصول فلسفهٔ نیوتون، اثر ولتر. در اینجا تفکراتِ نیوتون بهشکل نوری تصویر شده، که پس از بازتاب از طریق امیلی دوشاتله به ولتر رسیده. آیا میدانستید؟
|