خاوری ها (هزاره های ایران)
این صفحه مطابق سیاست حذف ویکیپدیا برای حذف در نظر گرفته شده است. لطفاً اندیشههای خود را دربارهٔ این موضوع در نظرخواهی مربوط به این صفحه، که در صفحهٔ نظرخواهیهای برای حذف، قرار دارد، به اشتراک بگذارید. در ویرایش آزاد هستید، ولی صفحه نباید خالی شود و این آگاهسازی تا زمانی که بحث بسته شود نباید حذف شود. برای اطلاعات بیشتر، به ویژه دربارهٔ ادغام یا انتقال صفحه در مدت بحث، راهنمای حذف را بخوانید. |
هزارهها (خاوریها) یکی از بزرگترین اقوام فارسیزبان هستند[۱][۲][۳][۴][۵] که بومی مناطق مرکزی افغانستان با نام هزارستان و بخشهایی از ایران و پاکستان و تاجیکستان هستند. این قوم در مشهد، تربت جام، بجنورد و استان گلستان با نام بربری یاد شده و آنها با پخت و فروش نان سنتی خود (نان بربری) امرار معاش میکردند. بعدها یکی از افسران نظامی این قوم توانست نزد رضاشاه برسد و از او درخواست کند نام بربریها را به خاوری تعویض کند و از آن به بعد بهعنوان خاوری شناخته شدند.[۶]
در خاطرات عبدالرحمن آمده: قرنهای بسیار، هزارهها سبب وحشت حاکمان منطقه بودند و از سیصد سال پیش، هیچ سلطانی حتی بابُر تیموری و نادر افشار نتوانسته بود هزارههای افغانستان را مطیع و آرام کند و قرنها مطلق العنان بودند.[۷]اما بعضی از هزارهها که در جغرافیای ایران بودند در لشکر نادرشاه حضور داشتند. نادرافشار قبایلی از هزارهها را در بادغیس و هرات و اسفراین، شمال مشهد مستقر کرد تا در برابر حملات ترکمنها، مقابله کنند.[۸] این افراد سپس در لشکر کریمخان زند و قاجاریه خدمت کردند زیرا اوضاع اجتماعی هزارهها به دلیل سختی زندگی در سرزمین کوهستانی غرجستان به خودی خود در پرورش انسانهای توانمند از نظر روانی و جسمی اثرگذار بود.[۹]
خاوریها | |
---|---|
کل جمعیت | |
(برآورد، هزارهها) هزارهها (دربرگیرنده آنهایی که از تبار اجدادی هستند.) | |
مناطق با جمعیت چشمگیر | |
ایران عمدتاًخراسان رضوی، خراسان شمالی، خراسان جنوبی، قم، تهران، | |
زبانها | |
فارسی | |
دین | |
اسلام شیعه، اسلام سنی | |
قومیتهای وابسته | |
هزارهها، تاجیکها، فارسیزبانان ایران، مردمان ترک، ترکمنها، ازبکها |
محمدیوسف خان هزاره معروف به صولت السلطنه نمایندهٔ مردم مشهد در پنجمین دوره مجلس شورای ملی ایران (۱۳۰۲–۱۳۰۴ش) از هوادارن جنبش مشروطیت و از چهرههای سرشناس هزارههای اهل سنت شناخته شدهٔ ایران معرفی شده است.[۱۰] در سال ۱۳۱۱ش در پی گزارشهای که توسط وزارت جنگ علیه خوانین هزاره تهیه و به مرکز ارسال شد، حکم دستگیری و تبعید او به اجرا درآمد. املاک او در خراسان توقیف و زمینهای از خسروخان قشقایی در شیراز و اهواز در اختیار او قرار گرفت و به همراه خانواده، تبعید شد.[۱۱] در سال ۱۳۲۰ش و پس از سقوط رضاشاه، خوانین هزاره از جمله صولت السلطنه، به زادگاه خود برگشتند. اما منازعه بین وی و دولت بر سر بازگرداندن املاک ایشان ادامه یافت. گزارش شده است که تنش به تصرف مشهد و شهرهای اطراف از سوی صولت السلطنه و سران ایل هزاره انجامید و متعاقب آن دولت به خراسان لشکر کشی کرد.[۱۲] گفته شده که با وجود عقبنشینی صولت السلطنه و دریافت امان نامه از سوی دولت، ایشان در ۱۶ مهر ۱۳۲۲ش از سوی یکی از مأمورین حکومتی به قتل رسید.[۱۳]
ریشه نام هزاره
ویرایشمحمدیونس طغیانی ساکایی، استاد دانشگاه زبان و ادبیات، برای توضیح واژۀ هزاره به باور آریاییها اشاره کرده است؛ زیرا آریاییها بر این باورند که خداوند برای بندگان خویش، هفت کشور را آفریده است که یکی از آنها «اَرِزَهی» نام داشت. در اوستا، 6 مرتبه به این کشور اشاره شده و معنای آن کشتزار و چراگاه است. مردمان هزاره، در گویش هزارگی، خود را «اَزرَه» میخوانند. کارشناسان، ازره را همان تغییریافتۀ واژۀ «اَرِزَه» دانستهاند که با موقعیت جغرافیاییِ سرزمین کنونی هزارهها، بهصورت کامل مطابقت دارد.[۱۴]
کلمۀ هزاره، از نظر برخی از مردم با کلمۀ «شیعه» در افغانستان برابری میکند، این درحالی است که گروه بزرگی از هزارهها اهل تسنن و گروه سومی از آنها نیز پیرو مذهب اسماعیلیه هستند. واژۀ «هزاره» در فارسی بهمعنای 1000 است. برخی از محققان بر این باورند که در منطقۀ هزارهجات، هزار چشمۀ خوشگوار وجود داشته که در آن مکانها، هزار مسجد و هزار منبر بنا میشود. گروهی دیگر نیز معتقدند بهدلیل حضور هزار نهر، هزار دره و هزار کوه در منطقۀ هزارهجات، واژۀ هزاره را بر اهالی این منطقه نهادند. برخی دیگر از مورخان نیز دلیل این نامگذاری را اهدای هزار سوار در ازای مالیاتِ سالانه به قشون شاهی میدانند.[۱۵]
در دایرهالمعارف آمریکانا، ذیل واژۀ هزاره، عنوان «خزاره» آورده شده که میتواند به دریای خزر اشاره داشته باشد. در دایرهالمعارف فرهنگی روسی نیز قوم هزاره به مردمی اطلاق شده که در ولگا و قسمتهای جانبی قفقاز زندگی میکردهاند. بنابراین، آنها دریای خزر را در این نامگذاری بیتأثیر نمیدانند.[۱۶]
جغرافیای بومی
ویرایشسرزمین اصلی هزارهها، هزارهجات یا هزارستان در مرکز افغانستان بصورت کوهستانی و نیمه کوهستانی است. این منطقه، غور، غرجستان و زابلستان نیز نامیده شده است. هنری والتِر بلیو، افسر و مستشرق بریتانیایی که در نیمه دوم قرن ۱۹ میلادی در افغانستان خدمت میکرد، گستردگی هزاره جات را از مرزهای کابل و غزنی تا هرات و از نزدیکیهای قندهار تا بلخ نوشته است. پس از قتلعام هزارهها در دهه ۱۲۷۰ش، بسیاری از زمینهای آنان توسط کوچیهای پشتون تصرف شد.[۱۷]
نامهای گذشته
ویرایشدر منابع تاریخی از هزارستان به نامهای مختلفی یاد شده است. بلیومی مینویسد که در کتاب مقدس کشوری به نام عرساث نام برده شده است که با موطن هزارهای امروزی مطابقت دارد. این سرزمین از کابل و غزنه تا هرات و قندهار وسعت داشته است.[۱۸]ستاگیدا یکی از نامهای تاریخی هزارستان است که حدود ۲٬۵۰۰ سال پیش یاد میشده است.[۱۹]
بطلمیوس هزارستان را با نام پاروپامیزوس یاد کرده است.[۲۰]قسمتهای جنوبی هزارستان پیش از اسلام اراکوزیا نام برده میشد و پایتخت آن هزاله نام داشت.[۲۱] این سرزمین از حدود ارغنداب تا مالستان و جاغوری و تام دای پولاد وسعت داشت. زاول (زابل)، زاولستان (زابلستان) منطقهٔ وسیعی بود که از تخارستان تا جنوب غزنی و تمام هزارستان را تحت پوشش داشت. این نام جامعترین نام برای هزارستان بود و تا زمان تیمور گورکانی به این مناطق هزارستان گفته میشد.[۲۲] هیوانتسانگ در سفرنامهٔ خود اطراف و نواحی غزنی را به نام «تاوکپستوتو» یاد کرده است. غرب هزارستان پیشتر به زمینداور یا بلدداور یاد میشد.[۲۳]
در دوران اسلامی از شمال غرب هزارستان از حدود دایزنگی تا ولایت بادغیس و تمامی ولایت غور به غرجستان که به معنی کوهستان در فارسی قدیم است یاد میشد. گاهی این نام را دربارهٔ سراسر هزارستان به کار میبردند.[۲۴][۲۵]
مشهورترین نام هزارستان در دوران اسلامی غور و غورستان بود که بعداً به سراسر هزارستان گفته شد اما اکنون محدود به ولایت غور کنونی شده است. غور در لهجهٔ هزارگی به معنی گودال، شکاف یا دره است. پیش از حملهٔ عبدالرحمان به آنجا، این سرزمین به نام هزارستان یاد میشد که کلنل چارلز ادوارد ییت، محمدحیات خان افغان و میر محمدعظیم بیگ از هزارستان یاد کردهاند.[۲۶]
پیشینه
ویرایشهزارستان پیش از اسلام منطقه بودایی بوده که امپراطوریهای متفاوت نظیر یونانیان، ایرانیان، هندیان، کوشانیها - یفتلیها، غوریان، غزنویان، ایلخانان، تیموریان و گورکانیان در این منطقه حکمرانی کردهاند ویرانههای پایتخت باستانی پادشاهی بابر هنوز هم در یکاولنگ، ولایت بامیان موجود است. باستانشناسان مدارکی از امپراتوری یونانِ باختر و بوداییان در این منطقه کشف کردهاند. مایکل ویتزل (Michael Witzel) باستانشناس آلمانی معتقد است که هزارستان همان ایرانویج در اوستا است.[۲۷] براساس یافتههای اخیر وی بیوار مناطق جاغوری و ارزگان که از مناطق جنوب هزارستان میباشند بخشی از پادشاهی زابلستان و بعد از آن قلب امپراتوری کوشانیان بودهاند.[۲۸]
زبان
ویرایشگویش هزارگی یکی از گویشهای مهم زبان فارسی است که بهویژه در میان هزارهها، یکی از اقوام ساکن در افغانستان، ایران و پاکستان، صحبت میشود. این گویش بهطور عمده در مناطق مرکزی افغانستان، به ویژه در هزارهجات، رایج است. زبان هزارگی، بهعنوان یکی از گویشهای ایرانی از زبان فارسی، تحت تأثیرات مختلف تاریخی و فرهنگی قرار گرفته است و ترکیبهایی از فارسی قدیم، فارسی میانه، و کلمات اوستایی را در خود جای داده است.
نجیب مایل هروی در مورد گویش هزارگی: «گونهٔ فارسی هزارهای از اصیلترین و کهنترین خصیصههای مربوط به زبان فارسی برخوردار است بهطوری که خصیصههای معمول در گونههای زبان فارسی سدهٔ چهارم و پنجم مانند فعل مرکب به جای فعل بسیط، حروف، قیود، ادات تنبیه قدیم، کاربردهای فعلهای پیشوندی قدیم، تکرارهای فعلی، ضمیرهای قدیم و ابدالهای قابل توجه، در گونهٔ مزبور رواج تام دارد. بررسی این گونهٔ فارسی افغانستان پیش از آنکه مهجور و غریب شود، بخاطر بررسیهای تاریخی زبان فارسی و حل معضلات متون کهن و دیرینهٔ فارسی از امور فوری و ضرور عصر ماست.»[۲۹]
ویژگیهای گویش هزارگی
ویرایشگویش هزارگی شباهتهای زیادی با زبان فارسی دارد اما در عین حال ویژگیهای خاص خود را نیز دارد. یکی از ویژگیهای برجسته گویش هزارگی، وجود لغات و اصطلاحاتی است که بهطور خاص از زبانهای فارسی میانه، پهلوی و اوستا در آن حفظ شده است. این کلمات در طول زمان تغییرات جزئی در تلفظ و کاربرد خود داشتهاند و بهطور خاص در گویش هزارگی هنوز بهصورت سنتی و اصیل مورد استفاده قرار میگیرند.
کلمات اوستایی و فارسی قدیم در گویش هزارگی
ویرایشزبان اوستا یکی از قدیمیترین زبانهای ایرانی است که بهویژه در متون مذهبی زرتشتیان مورد استفاده قرار میگرفته است. این زبان و اصطلاحات آن تأثیر زیادی بر زبانهای ایرانی از جمله فارسی و بهویژه گویش هزارگی گذاشته است. بسیاری از کلمات و عبارات موجود در گویش هزارگی، بهویژه در زمینههای مذهبی و فرهنگی، از ریشههای اوستایی و فارسی قدیم نشأت گرفتهاند. بهطور مثال، برخی از کلمات که هنوز در گویش هزارگی مورد استفاده قرار میگیرند، مانند «آهورا»، «پیر»، «مهر» و «شهر»، ریشههای اوستایی دارند.[۳۰]
مذهب
ویرایشاکثر هزارهها شیعه هستند و اقلیتی از آنان در گروه پیروان اسماعیلیه یا اهلسنت (حنفیه) جای دارند.[۳۱] در زمان ظهور اسلام، قبایل هزاره پیرو آیین بودا و تحت حکومت کوشانیها بود.[۳۲] تا سال ۱۲۰ق، فرماندهان اُموی در خراسان چندین بار به مناطق کوهستانی غور حمله کردند[۳۳] اما نتوانستند بر آن مسلط شوند و به عمق آن نفوذ کنند.[۳۴]
دربارهٔ زمان و چگونگی رواج تشیع بین هزارهها سه نظریه وجود دارد. منهاج الدین جوزجانی (قرن ۷ق)، تاریخنگار و نویسنده کتاب طبقات ناصری، نوشته که شَنسَب، اولین امیر غوریان در زمان ولایت جعدة بن هبیره، خواهرزاده امام علی (ع) بر خراسان، توسط وی نامهای از امام دریافت کرده و بخاطر لحن نامه، ولایت ابنهبیره را پذیرفته و او و اطرافیانش دوستدار علی ابن ابیطالب شدند.[۳۵] همچنین در قرن دوم و سوم قمری، جوزجان و طالقان (شمال منطقه هزارهجات) محل قیام علویان: یحیی بن زید و محمد بن قاسم بود.[۳۶] تیمور خانف، نویسنده «تاریخ ملی هزارهها» معتقد است هزارهها در زمان غازان خان (۶۹۴–۷۰۳ق)، امیر شیعه ایلخانی، تشیع را انتخاب کردند[۳۷] او اعزام مبلیغین علوی را توسط غازان خان به هرات و غرجستان، از عوامل اصلی گسترش تشیع بین هزارهها دانسته است.[۳۸] برخی از مستشرقین، ارتباط هزارهها را با شاه عباس صفوی زمانی که در هرات اقامت داشته، دلیل مؤثر در شیعه شدن آنها در زمان این شاه دانستهاند.[۳۹]
هزارههای اسماعیلی
ویرایشگروههای بزرگ هزارههای پیرو اسماعیلیه در ولایات کابل، پروان، بغلان و بامیان حضور دارند و در ولایات میدان، سمنگان و زابل بصورت دستههای کوچک زندگی میکنند.[۴۰] این هزارهها نیز در حملات دهه ۱۲۷۰ش مورد خشونت و کشتار قرار گرفتند.[۴۱]
هزارههای اهلسنت
ویرایشهزارههای اهلسنت در ولایات بادغیس، پنجشیر، بامیان، غور، بغلان و کُندُز ساکن هستند.[۴۲]
خلاصه تاریخ
ویرایشدر خاطرات عبدالرحمن آمده: قرنهای بسیار، هزارهها سبب وحشت حاکمان منطقه بودند و از سیصد سال پیش، هیچ سلطانی حتی بابُر تیموری و نادر افشار نتوانسته بود هزارههای افغانستان را مطیع و آرام کند و قرنها مطلق العنان بودند.[۷]
هزارهها قبل از اسلام
ویرایشریشههای تاریخی
ویرایشهزارهها از اقوام بومی منطقه خراسان بزرگ هستند و ریشه آنها به مردمان کهن ساکن فلات ایران و آسیای میانه بازمیگردد. برخی پژوهشها ارتباط آنها را با تمدنهای باستانی همچون سکاها، کوشانیها و هفتالیان مطرح میکنند.
- حضور کوشانیها
- هفتالیان
- هفتالیان یا هونهای سفید، یکی از اقوام قدرتمند آسیای میانه، در قرون 4 تا 6 میلادی بر شمال افغانستان و بخشهایی از خراسان حکومت کردند.
- شواهد نشاندهنده تأثیر فرهنگی، زبانی و نظامی هفتالیان بر هزارههاست.[۴۴]
دین و فرهنگ قبل از اسلام
ویرایشپیش از اسلام، هزارهها به آیینهای مختلفی مانند بودایی، زرتشتی و مذاهب محلی اعتقاد داشتند.
- آثار تاریخی برجستهای مانند مجسمههای عظیم بودا در بامیان، نشاندهنده حضور گسترده آیین بودایی در این منطقه است.
- برخی منابع نیز از ارتباطات فرهنگی هزارهها با تمدنهای زرتشتی منطقه خراسان خبر میدهند.
دوره اسلامی
ویرایشدوره غزنویان (قرن 10 تا 12 میلادی)
ویرایشبررسی احتمال هزاره وترک بودن غزنویان
ویرایشمقدمه
۱. منشأ قومی غزنویان
سلسله غزنویان از ترکتبارانی بودند که در ابتدا به عنوان غلامان نظامی در دستگاه سامانیان خدمت میکردند. سبکتکین، بنیانگذار این سلسله، یک غلام ترک بود که به تدریج قدرت گرفت و در نهایت استقلال یافت. با این حال، برخی مورخان به دلیل قرارگیری غزنین در نواحی کوهستانی هزارهنشین امروزی و آمیختگی فرهنگی منطقه، احتمال هزاره بودن یا تأثیرپذیری غزنویان از اقوام هزاره را مطرح کردهاند.[۴۵]
۲. موقعیت جغرافیایی غزنی و مناطق هزارهنشین
غزنین (غزنی) در مرکز افغانستان امروزی واقع شده است و از دیرباز به عنوان یکی از مراکز مهم فرهنگی و سیاسی شناخته میشد. مناطق هزارهنشین امروزی مانند بهسود، جاغوری و مناطق اطراف غزنی، در نزدیکی پایتخت غزنویان قرار داشتند. این همجواری جغرافیایی منجر به تبادل فرهنگی و قومی میان غزنویان و اقوام هزاره شده است.[۴۶]
۳. شواهد زبانی و فرهنگی
اقوام هزاره دارای فرهنگ ترکیبی هستند که شامل عناصر ترکی و فارسی میشود. زبان هزارهها (هزارهگی) شاخهای از زبان فارسی دری است که واژگان ترکی در آن به وفور یافت میشود. با توجه به این ویژگیها، برخی پژوهشگران احتمال میدهند که اقوام حاکم در غزنی نیز از همین ترکیب فرهنگی برخوردار بوده باشند.[۴۷]
از سوی دیگر، سلطان محمود غزنوی که به دلیل فتوحات گسترده خود شهرت دارد، علاقه زیادی به فرهنگ فارسی داشت و شاعران بزرگی چون فردوسی و عنصری در دربار او حضور داشتند. این تلفیق فرهنگی میتواند نشانهای از همزیستی غزنویان با اقوام مختلف، از جمله هزارهها باشد.
۴. ویژگیهای نژادی و قومیتی
از نظر ظاهری، هزارهها به دلیل ویژگیهای آسیای میانهای خود، دارای چهرههای مشخص (چشمهای بادامی و استخوانبندی خاص) هستند. این ویژگیها در میان فرماندهان و سرداران غزنوی نیز دیده میشده است. هرچند شواهد مستقیمی در منابع تاریخی در این زمینه وجود ندارد، اما نزدیکی فرهنگی و جغرافیایی میتواند این فرضیه را تقویت کند.
۵. هزارههای قارلوق و غزنویان
در کتاب بابرنامه که توسط ظهیرالدین محمد بابر نوشته شده است، چندین بار از "هزاره قارلوق" یاد شده است. بابر این قوم را در شرق افغانستان و مناطق هزارهنشین معرفی میکند. قوم قارلوق یکی از طوایف مهم ترکتبار بوده که به مرور زمان در نواحی هزارهنشین ساکن شدند و به هزاره قارلوق معروف شدند. از طرفی، امپراتوری بزرگ غزنویان که توسط سلطان محمود غزنوی شکل گرفت، از قوم قارلوق بودند. این شواهد میتواند ارتباط مستقیمی میان غزنویان و هزارهها برقرار کند.
بر اساس این دیدگاه، برخی پژوهشگران معتقدند که:
- هزارهها شاخهای از قوم قارلوق هستند.
- غزنویان به دلیل منشأ قارلوقی، با اقوام هزاره ارتباط نزدیکی داشتند.
- بنابراین، هزارهها میتوانند ادعا کنند که غزنویان ریشه در قوم هزاره دارند و این امپراتوری ارتباطی با تاجیکان یا پشتونها ندارد.[۴۸]
۶. ارتباط غزنویان با اقوام ترک و مغول
حضور اقوام ترک در خراسان بزرگ و آسیای میانه از قرنها پیش آغاز شده بود. غزنویان نیز از ترکانی بودند که در این منطقه قدرت گرفتند. بعدها، با هجوم مغولان به منطقه، بسیاری از اقوام ترکی و مغولی در افغانستان و مناطق هزارهنشین ساکن شدند. از این رو، پیوندهای تاریخی میان غزنویان و اقوام هزاره که دارای ریشههای ترکی-ایرانی هستند، غیرقابل انکار است.[۴۹]
۷. دیدگاه مورخان و پژوهشگران
دیدگاههای مختلفی در این زمینه مطرح شده است:
- برخی مورخان مانند رشیدالدین فضلالله همدانی و جوینی به منشأ ترک غزنویان اشاره کردهاند.
- ظهیرالدین محمد بابر در کتاب بابرنامه از قوم هزاره قارلوق به عنوان طایفهای یاد میکند که با غزنویان مرتبط هستند.
- پژوهشگران معاصر به دلیل نزدیکی فرهنگی و جغرافیایی غزنویان با هزارهها، احتمال تأثیرپذیری یا پیوند غزنویان با این قوم را مطرح کردهاند.[۵۰]
۸. نتیجهگیری
هرچند سلسله غزنویان به طور رسمی از ترکتباران به شمار میآیند، اما قرارگیری مرکز حکومت آنها در غزنی و مجاورت با مناطق هزارهنشین، احتمال پیوندهای قومی و فرهنگی میان غزنویان و هزارهها را تقویت میکند. شواهدی همچون "هزاره قارلوق" در بابرنامه و منشأ قارلوقی غزنویان، فرضیه هزاره بودن غزنویان را بیش از پیش تقویت میکند. بررسی دقیق این فرضیه نیازمند مطالعات بیشتر تاریخی، باستانشناسی و ژنتیکی است تا ارتباط دقیقتر میان این دو گروه روشن شود.[۵۱]
دوره غوریان (قرن 12 تا 13 میلادی)
ویرایشغوریان و ارتباط آنان با قوم هزاره
ویرایشغوریان دودمانی مسلمان و فارسیزبان بودند که در قرون ۱۲ و ۱۳ میلادی بر بخشهایی از خراسان بزرگ و هند حکومت میکردند. مرکز اصلی حکومت غوریان در منطقه غور (واقع در افغانستان امروزی) قرار داشت. از زمان شکلگیری و قدرت گرفتن غوریان، همواره بحثهایی درباره تبار قومی و ریشههای نژادی این سلسله مطرح شده است. برخی پژوهشگران و تاریخدانان، غوریان را مرتبط با قوم هزاره میدانند.
زمینه تاریخی
ویرایشمنطقه غور در غرب افغانستان، یکی از مناطق کوهستانی و صعبالعبور خراسان به شمار میرفت که از دوران باستان تاکنون، مردمانی سختکوش و جنگاور در آن زندگی میکردهاند. این منطقه از نظر قومی و فرهنگی، ترکیبی از عناصر آریایی، ترکتبار و مغولی را در خود جای داده است.
غوریان پس از غلبه بر سلسله غزنویان و شکست دادن آنان در قرن دوازدهم میلادی، قدرت خود را در خراسان تثبیت کردند. آنان با فتح دهلی در هندوستان، یکی از پایهگذاران سلسلههای مسلمان در شبهقاره هند شدند.
شباهتهای غوریان و قوم هزاره
ویرایش۱. موقعیت جغرافیایی
ویرایشمنطقه غور، که خاستگاه غوریان بود، در قلب مناطقی قرار دارد که امروز به عنوان مناطق هزارهنشین شناخته میشود. مناطقی همچون دایکندی، غور و بامیان از مهمترین مناطق محل سکونت هزارهها هستند.[۵۲]
۲. ویژگیهای فرهنگی و زبانی
ویرایشغوریان، علیرغم پذیرش اسلام، به زبان فارسی صحبت میکردند و تأثیر زیادی بر گسترش زبان فارسی داشتند. قوم هزاره نیز امروز یکی از بزرگترین گویشوران زبان فارسی (با گویش هزارگی) به شمار میرود.[۵۳]
۳. شواهد ظاهری و مردمشناختی
ویرایششباهتهای مردمشناختی (چهرههای شرقی و چشمهای بادامی) میان غوریان و هزارهها یکی دیگر از دلایلی است که برخی پژوهشگران، غوریان را با قوم هزاره مرتبط میدانند. این ویژگیها به دلیل اختلاطهای قومی در آسیای میانه و ورود اقوام مغولی به خراسان، قابل توجه است.[۵۴]
۴. روایتهای تاریخی
ویرایشبرخی منابع تاریخی از جمله کتابهای تاریخنویسان بعد از اسلام، مانند تاریخ جهانگشای جوینی و طبقات ناصری، اشارههایی به ریشههای غوریان دارند که آنان را قومی مستقل از نژادهای دیگر معرفی میکنند. این عدم شفافیت باعث شده است که برخی مورخان فرضیه هزاره بودن غوریان را مطرح کنند.[۵۵]
۵. ارتباط هزارههای جاغوری با غوریان
ویرایشمنطقه جاغوری، واقع در ولایت غزنی افغانستان، یکی از مناطق شناختهشده هزارهنشین امروزی است. جاغوری از نظر تاریخی و جغرافیایی ارتباط نزدیکی با منطقه غور، خاستگاه اصلی سلسله غوریان، دارد.
موقعیت جغرافیایی
ویرایشجاغوری در فاصلهای نهچندان دور از غور قرار گرفته و از نظر موقعیت کوهستانی، مشابهت زیادی با مناطق تاریخی غور دارد. این منطقه از دیرباز یکی از محلهای تمرکز قوم هزاره بوده و در منابع تاریخی، مردمان این ناحیه به داشتن روحیه جنگاوری و استقلالطلبی معروف بودهاند.
نام "غور" در جاغوری
ویرایشبرخی پژوهشگران معتقدند که نام "جاغوری" ریشه در واژه غور دارد. این احتمال وجود دارد که بخشی از بازماندگان و نوادگان غوریان در دورههای بعد، به مناطق جاغوری کوچ کرده و در این منطقه ساکن شده باشند. واژه "جا-غوری" به معنای جای غوریان، میتواند نشانهای از این پیوند تاریخی باشد.
شباهتهای فرهنگی
ویرایششباهتهای فرهنگی، از جمله گویش هزارگی (شکل محلی زبان فارسی)، سبک معماری سنتی و رسوم اجتماعی، در میان هزارههای جاغوری و دیگر مناطق غور قابل مشاهده است. این شباهتها میتواند بازتابی از تداوم فرهنگی و تاریخی میان غوریان و هزارههای جاغوری باشد.
شواهد مردمشناختی
ویرایشمردمان جاغوری، مانند دیگر هزارهها، ویژگیهای ظاهری شرقی و چشمهای بادامی دارند که در تاریخنگاری غوریان نیز توصیف شده است. این ویژگیها، که احتمالاً نتیجه مهاجرتها و اختلاطهای قومی آسیای میانه و خراسان است، به این فرضیه قوت میبخشد که هزارههای جاغوری میتوانند بازماندگان غوریان باشند.
دیدگاه پژوهشگران
ویرایشبرخی تاریخنگاران و شرقشناسان همچون گویا، محققین معاصر افغانستان و غلاممحمد غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ اشاره کردهاند که ممکن است غوریان یکی از پیشینیان قوم هزاره باشند. شواهد باستانشناسی و زبانشناسی این فرضیه را به صورت قطعی تأیید نمیکند، اما تداوم فرهنگی و جغرافیایی منطقه غور با مناطق هزارهنشین امروزی، به این گمانهزنی قوت بخشیده است.
کلاوس فری، محقق آلمانی، در تحلیلهای مردمشناسی خود به این نکته اشاره میکند که کوهنشینان غور به دلیل انزوای جغرافیایی، کمتر با اقوام دیگر آمیخته شدند و به احتمال زیاد، پایههای هویتی قوم هزاره را تشکیل دادهاند.
نتیجهگیری
ویرایشبا توجه به شواهد جغرافیایی، فرهنگی و تاریخی، برخی پژوهشگران معتقدند که غوریان ارتباط نزدیکی با قوم هزاره داشتهاند و احتمالاً میتوان آنان را از پیشینیان این قوم دانست. با این حال، نبود مدارک قطعی و دقیق تاریخی، این مسئله را به عنوان یک فرضیه در مطالعات تاریخی باقی نگه داشته است.
حمله مغول (قرن 13 میلادی)
ویرایش- حمله مغول تأثیر عمیقی بر منطقه خراسان گذاشت.
- برخی محققان معتقدند که هزارهها از ترکیب اقوام بومی خراسان و ترک تبار به وجود آمدند.
- در این دوران، مناطق هزارهنشین مانند بامیان و دایکندی از پایگاههای مهم مقاومت در برابر مغولها بود.[۵۶]
دوره تیموریان (قرن 14 و 15 میلادی)
ویرایش- در دوره تیموریان، هزارهها عمدتاً در مناطق مرکزی افغانستان، بهویژه بامیان، غور و دایکندی، زندگی میکردند.
- با وجود فشارهای سیاسی و مذهبی، هزارهها توانستند هویت فرهنگی و اجتماعی خود را حفظ کنند.
- برخی شواهد نشان میدهد که هزارهها در ساختار سپاه تیموریان حضور داشتند.[۵۷]
دوره صفویان (قرن 16 تا 18 میلادی)
ویرایش- با تشکیل سلسله صفویه و گسترش تشیع، هزارهها که عمدتاً پیرو اسلام شیعه بودند، مورد حمایت نسبی این حکومت قرار گرفتند.
- مناطق هزارهنشین مانند بامیان و غزنی بهعنوان پایگاههای شیعیان در خراسان شناخته میشد.
نقش هزارهها در دوران هوتکیان (قرن 18 میلادی)
ویرایشهوتکیان و فتح ایران
ویرایش- هوتکیان، که از قوم غلجایی برخاسته بودند، در اوایل قرن 18 میلادی قدرت را در افغانستان و ایران به دست گرفتند.
- میر ویس هوتک، بنیانگذار سلسله هوتکیان، موفق شد شورشی را علیه صفویان رهبری کند و پایهگذار این سلسله شود. جانشینان او، بهویژه محمود هوتک و اشرف هوتک، ایران را فتح کردند و مدتی بر آن حکومت نمودند.
نقش هزارهها در فتح ایران
ویرایش- برخی شواهد تاریخی نشان میدهد که بخشی از نیروهای سپاه هوتکیان از میان هزارهها بودند.[۵۸]
- هزارهها بهدلیل تجربه نظامی و مهارت در جنگهای کوهستانی و سخت، در سپاه هوتکیان جایگاه ویژهای داشتند.
- همراهی برخی از هزارهها با هوتکیان در جنگهای فتح اصفهان و نبرد با صفویان ذکر شده است.[۵۹]
- نقش هزارهها در این دوره بیشتر بهعنوان متحدان موقت هوتکیان برای تحقق اهداف مشترک ضدصفوی شناخته میشود.
استقلال نسبی هزارهها در دوران هوتکیان
ویرایش- با وجود مشارکت در لشکرکشیهای هوتکیان، هزارهها به استقلال سیاسی و اجتماعی خود پایبند بودند.
- مناطق مرکزی افغانستان در این دوران همچنان بهعنوان پایگاههای مقاومتی هزارهها باقی ماند.
نقش هزارهها در دوران افشاریان (قرن 18 میلادی)
ویرایشنافرمانی هزارهها از نادرشاه افشار
ویرایش- کتاب خاطرات عبدالرحمن خان و سایر منابع تاریخی نشان میدهند که نادرشاه افشار نتوانست هزارهها را بهطور کامل مطیع سازد.[۷]
- هزارهها که عمدتاً در مناطق کوهستانی و استراتژیک مانند بامیان، غور، و دایکندی مستقر بودند، از جغرافیای طبیعی منطقه برای مقاومت بهره بردند.
- مقاومت هزارهها به دلایل زیر قابلتوجه است:
- استقلالطلبی و حفظ هویت قومی و مذهبی.
- موقعیت جغرافیایی دشوار مناطق هزارهنشین که دسترسی به آنها را برای ارتش افشاریان سخت میکرد.
- بیاعتمادی به نادرشاه بهدلیل سیاستهای نظامی و خشن او در منطقه.[۶۰]
سیاست نادرشاه در برابر هزارهها
ویرایش- نادرشاه تلاش کرد از طریق لشکرکشی و ایجاد فشار نظامی، هزارهها را مطیع کند، اما موفق به تسلط کامل بر آنها نشد.
- بااینحال، برخی از هزارهها در سپاه نادرشاه حضور داشتند و در جنگهای او، از جمله حملات به هند، شرکت کردند.[۶۱]
دوره امپراتوری درانی (قرن 18 میلادی)
ویرایش- احمدشاه درانی، بنیانگذار این سلسله، تلاش کرد قدرت خود را بر تمام اقوام منطقه، از جمله هزارهها، اعمال کند.
- هزارهها در این دوران بهطور مداوم در برابر فشارهای حکومت مرکزی مقاومت کردند.
دوره عبدالرحمان خان (قرن 19 میلادی)
ویرایش- حکومت عبدالرحمان خان، یکی از سختترین دوران برای هزارهها بود.
- در این دوران:
- کشتار گسترده: 67درصد هزاره ها نسل کشی و برخی آواره شدند.
- مصادره زمینها: زمینهای مناطق هزارهنشین به پشتونها واگذار شد.
دوره حاکمیت امانالله خان (قرن 20 میلادی)
ویرایشدر دوران حاکمیت امانالله خان (1919-1929 میلادی)، هزارهها به عنوان بخشی از جامعه افغانستان با تحولات مهم سیاسی و اجتماعی مواجه شدند.
- دوره اصلاحات امانالله خان: امانالله خان پس از استقلال افغانستان در سال 1919، برنامههای گستردهای برای مدرنیزه کردن کشور آغاز کرد. او تلاش کرد تا از اختلافات قومی و مذهبی بکاهد و با ایجاد نظامی مدرن، برابری بیشتری میان اقوام مختلف برقرار کند.
- بهبود نسبی وضعیت هزارهها: برخلاف دورههای پیشین، به ویژه حکومت عبدالرحمن خان که شاهد سرکوب و کوچ اجباری هزارهها بود، در دوره امانالله خان وضعیت هزارهها بهبود نسبی یافت. سیاستهای او بر کاهش تنشهای قومی تمرکز داشت و هزارهها توانستند تا حدودی در زندگی اجتماعی و سیاسی کشور مشارکت کنند.
- فرصتهای آموزشی و اجتماعی: امانالله خان با گسترش مدارس نوین و حمایت از آموزش، زمینهای برای اقوام مختلف، از جمله هزارهها، فراهم کرد تا به تحصیل و آگاهی اجتماعی بیشتری دست یابند.
- موانع و محدودیتها: با وجود اصلاحات، هزارهها همچنان با تبعیضات اجتماعی و سیاسی مواجه بودند. برخی از اصلاحات امانالله خان توسط نیروهای محافظهکار مخالف، از جمله رهبران مذهبی و قبیلهای، که نفوذ تاریخی بر هزارهها داشتند، به چالش کشیده شد.
- پایان حکومت امانالله خان: سقوط امانالله خان در سال 1929 و مخالفتهای گسترده علیه اصلاحات او، باعث شد که بسیاری از امیدهای هزارهها برای بهبود پایدار وضعیتشان به سرانجام نرسد.
به طور خلاصه، دوران امانالله خان برای هزارهها دورهای از بهبود نسبی و فرصتهای نوین بود، اما تبعیضات تاریخی و مقاومت نیروهای سنتی مانع از تحقق کامل برابری اجتماعی و سیاسی شد.
جنگ شوروی در افغانستان (۱۹۷۹-۱۹۸۹)
ویرایشجنگ شوروی در افغانستان در سال ۱۹۷۹ آغاز شد زمانی که اتحاد جماهیر شوروی، برای حفظ رژیم کمونیستی داکتر نورمحمد ترهکی (رژیم دموکراتیک خلق افغانستان) که در ۱۹۷۸ به قدرت رسید، نیروهای نظامی خود را به افغانستان فرستاد. شورویها در تلاش بودند تا در برابر حملات گروههای مجاهدین (مقاومتکنندگان افغان) از رژیم کمونیستی حمایت کنند.
این جنگ به مدت ده سال ادامه یافت و در آن بیش از یک میلیون افغان کشته شدند و میلیونها نفر آواره شدند. شورویها نتواستند در این جنگ پیروز شوند و در نهایت در سال ۱۹۸۹ از افغانستان خارج شدند.
مقاومت هزارهها در دوران جنگ شوروی
ویرایشدر دوران جنگ شوروی، هزارهها نقش مهمی در مقاومت علیه اشغال شورویها ایفا کردند. هزارهها که بیشتر در مناطق مرکزی افغانستان (به ویژه در ولایتهای دایکندی، غور، بامیان، و بلخ) ساکن بودند، به دلیل تاریخ طولانیای از تبعیضهای قومی و مذهبی، از هر فرصتی برای مبارزه علیه نیروهای اشغالگر استفاده کردند.
هزارهها بهویژه در مناطق کوهستانی مرکزی افغانستان که به دلیل موقعیت جغرافیاییاش بسیار دشوار برای دسترسی نیروهای شوروی بود، مقاومت کردند. این مقاومت به رهبری برخی شخصیتها و فرماندهان محلی سازماندهی میشد. در این دوره، بسیاری از هزارهها به جنبشهای جهادی پیوستند که علیه شورویها میجنگیدند، اما در عین حال، برخی از این گروهها روابط پیچیدهای با دیگر گروههای قومی و جهادی داشتند.
یکی از ویژگیهای مهم این دوره این بود که هزارهها در بسیاری از مواقع برای دست یافتن به حقوق خود از طرف نیروهای مجاهدین مورد تبعیض و تهدید قرار میگرفتند، زیرا بسیاری از گروههای جهادی که علیه شورویها میجنگیدند، غالباً از میان اقوام پشتون بودند که در مواردی حتی با هزارهها دشمنی داشتند.
جنگ داخلی افغانستان (۱۹۹۲-۱۹۹۶)
ویرایشبعد از خروج شوروی از افغانستان در سال ۱۹۸۹، حکومت کمونیستی تحت رهبری نجيبالله در کابل باقی ماند تا زمانی که در ۱۹۹۲ سقوط کرد. پس از این سقوط، افغانستان وارد دوران جنگهای داخلی شد که در آن گروههای مختلف مجاهدین برای به دست آوردن قدرت وارد رقابت شدید شدند. این رقابتها منجر به سقوط کابل و بحران شدید داخلی در کشور شد.
در این دوره، هزارهها با گروههای مختلفی از مجاهدین روبهرو بودند که برخی از آنها از اقوام پشتون و برخی از تاجیکها بودند. هزارهها بهویژه در این دوره با مشکلات زیادی روبهرو شدند، زیرا گروههای مجاهدین که بهویژه در شمال و غرب افغانستان نفوذ داشتند، در مواردی سیاستهای تبعیضآمیز علیه هزارهها داشتند. در همین زمان بود که جنبش "وحدت اسلامی" به رهبری استاد عبدالعلی مزاری شکل گرفت تا از حقوق هزارهها دفاع کند.
استاد عبدالعلی مزاری و مقاومت هزارهها
ویرایشدر جنگ داخلی افغانستان، استاد عبدالعلی مزاری بهعنوان یکی از رهبران برجسته هزارهها در آمد. او با تأسیس جنبش "وحدت اسلامی" هدف خود را متحد کردن هزارهها و دفاع از حقوق آنان قرار داد. مزاری علاوه بر دفاع از حقوق هزارهها، به دنبال ایجاد یک دولت فراگیر و بدون تبعیض بود که تمامی اقوام افغانستان در آن سهم داشته باشند.
مقاومت هزارهها تحت رهبری مزاری از یک طرف در برابر حملات طالبان، که بهشدت ضد هزاره بودند، و از طرف دیگر در برابر سایر گروههای جهادی که بر سر قدرت در حال جنگ بودند، ادامه یافت. مزاری تلاش میکرد تا هزارهها را از سلطه گروههای جهادی پشتونگرای مقایسه با طالبان و دیگر گروهها محافظت کند.
ظهور طالبان و سقوط کابل
ویرایشدر ۱۹۹۶، طالبان که یک گروه تندرو اسلامی از پشتونها بودند، به سرعت قدرت را در افغانستان بهدست آوردند. طالبان با شعار بازگرداندن نظم و شریعت اسلامی، توانستند کابل را تصرف کنند. این گروه بهویژه به دلیل مواضع ضد هزارهای خود مشهور بود. هزارهها تحت سلطه طالبان با سرکوب، تبعیض و قتلهای گسترده روبهرو شدند.
استاد عبدالعلی مزاری در این زمان به شدت مخالف طالبان بود و تلاش داشت تا هزارهها را در برابر تهدیدات آنها متحد کند. او در نهایت در ۹ مارس ۱۹۹۵ توسط طالبان اسیر شد و به همراه تعدادی از اعضای جنبش وحدت اسلامی کشته شد. مرگ مزاری ضربهای سنگین به جنبش هزارهها وارد کرد، اما همچنان روح مقاومت و تلاش برای حقوق برابر برای هزارهها در تاریخ افغانستان باقی ماند.
دوره طالبان (دهه 1990 و 2000)
ویرایشدر دوران طالبان (دهه 1990 و 2000 میلادی)، هزارهها دوباره با سرکوب و خشونتهای شدید مواجه شدند. در این دوران، حکومت طالبان که در سال 1996 قدرت را در افغانستان به دست گرفت، سیاستهای تبعیضآمیز و وحشیانهای را علیه هزارهها و دیگر اقلیتها اعمال کرد. در اینجا یک خلاصه از وضعیت هزارهها در این دوره آمده است:
1. حکومت طالبان و سرکوب هزارهها
ویرایشطالبان که عمدتاً از قوم پشتون تشکیل شده بود، پس از تصرف کابل در 1996، به شدت با اقوام غیرپشتون به ویژه هزارهها برخورد کرد. طالبان، به دلیل دیدگاههای سنی و افراطی خود، هزارهها را به عنوان "کفار" و تهدیدی برای نظام خود میدانستند.
2. نسلکشی و کشتار
ویرایشیکی از بزرگترین و وحشیانهترین اقدامات طالبان علیه هزارهها، کشتار مزار شریف در 1998 بود. در این واقعه، نیروهای طالبان پس از تصرف مزار شریف، هزاران نفر از هزارهها را به قتل رساندند. این کشتارها در سراسر مناطق هزارهنشین ادامه داشت و بسیاری از مردان، زنان و کودکان هزاره به قتل رسیدند.
3. سیاستهای اجتماعی و فرهنگی
ویرایشطالبان سیاستهای سختگیرانهای برای محدود کردن حقوق هزارهها داشتند. زنان هزاره همچنان از آموزش و کار خارج از خانه محروم بودند و حقوق آنها شدیداً محدود شد. علاوه بر این، طالبان در تلاش بودند که فرهنگ و مذهب شیعه هزارهها را سرکوب کرده و تنها به تفسیر سنی از اسلام تسلط یابند.
4. مقاومت هزارهها
ویرایشبا وجود سرکوبهای شدید، برخی از گروههای هزاره مقاومت کردند. در مناطقی مانند هزارستان و بامیان، گروههای هزاره در برابر طالبان به صورت مسلحانه جنگیدند. این مقاومتها هرچند از نظر نظامی نتوانستند طالبان را شکست دهند، اما نشاندهنده اراده قوی هزارهها برای حفظ هویت و حقوق خود بودند.
پس از سقوط طالبان (2001 به بعد)
ویرایشپس از سقوط طالبان در سال 2001، هزارهها به عنوان یک اقلیت قومی در افغانستان توانستند به دستاوردهای مهمی در زمینههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دست یابند، اگرچه همچنان با چالشها و تهدیدات زیادی روبهرو بودند. در ادامه، یک خلاصه از وضعیت هزارهها از سال 2001 تا 2021 آمده است:
1. حضور هزارهها در دولت جدید
ویرایشپس از سقوط طالبان، حکومت جدید افغانستان تحت حمایت جامعه جهانی شکل گرفت و هزارهها نقش مهمی در این دولت ایفا کردند. برخی از شخصیتهای هزاره به مقامات بلندپایه دست یافتند، از جمله عبدالله عبدالله (رئیس اجرائیه پیشین افغانستان) و محمد محقق (رهبر حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان). این حضور در دولت، نمایانگر پیشرفت قابل توجه هزارهها در مشارکت سیاسی بود.
2. دسترسی به آموزش و بهبود شرایط اجتماعی
ویرایشبا سقوط طالبان، وضعیت آموزشی هزارهها بهبود یافت. هزاران دختر و پسر هزاره توانستند به مدارس و دانشگاهها دسترسی پیدا کنند. در مقایسه با دوران طالبان که هزارهها از تحصیل محروم بودند، این تغییرات نشاندهنده پیشرفتهای چشمگیر بود. مناطق هزارهنشین به ویژه در بامیان و دایکندی شاهد پروژههای عمرانی و بهبود زیرساختها شدند.
3. تهدیدات امنیتی و حملات تروریستی
ویرایشبا وجود بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی، هزارهها همچنان هدف حملات گروههای تروریستی مانند طالبان و داعش بودند. در سالهای پس از 2001، هزارهها به ویژه در مناطق شهری مانند کابل، مزار شریف و بلخ هدف حملات تروریستی قرار گرفتند. حملات به مساجد، مدارس و تجمعات هزارهها به شدت افزایش یافت. یکی از بزرگترین حملات تروریستی علیه هزارهها، حمله داعش به یک مسجد شیعه در کابل در سال 2020 بود که دهها کشته بر جای گذاشت.
4. جایگاه اجتماعی و اقتصادی
ویرایشهزارهها پس از سقوط طالبان توانستند به طور نسبی در عرصههای مختلف اقتصادی و اجتماعی به پیشرفتهایی دست یابند. بسیاری از هزارهها به مشاغل دولتی و خصوصی راه یافتند، به ویژه در زمینههای آموزش، بهداشت و رسانهها. با این حال، هنوز هم در برخی مناطق، هزارهها با تبعیضها و مشکلات اقتصادی مواجه بودند.
5. توسعه زیرساختها در مناطق هزارهنشین
ویرایشمناطق هزارهنشین مانند بامیان، دایکندی و غزنی شاهد پروژههای عمرانی و توسعهای بودند که با همکاری جامعه جهانی و دولت افغانستان انجام میشد. در این مناطق، راههای جدید، مدارس و بیمارستانها ساخته شد و این امر به بهبود شرایط زندگی هزارهها کمک کرد.
6. چالشها و ناامنیها
ویرایشبا وجود این دستاوردها، هزارهها همچنان با چالشهای زیادی روبهرو بودند. گروههایی مانند طالبان و داعش که نسبت به هزارهها دیدگاههای خصمانه داشتند، تهدیدات امنیتی را برای این قوم ادامه دادند. در برخی مواقع، هزارهها به عنوان اقلیتی آسیبپذیر در برابر حملات تروریستی و خشونتهای گروهی قرار داشتند.
7. سقوط دوباره طالبان (2021)
ویرایشبا بازگشت طالبان به قدرت در سال 2021، وضعیت هزارهها دوباره به شدت تهدید شد. طالبان که قبلاً با سرکوب و نسلکشی هزارهها روبهرو بودند، بار دیگر حکومت را به دست گرفتند و بسیاری از دستاوردهای هزارهها در زمینههای حقوق بشری و اجتماعی به خطر افتاد. هزارهها که در دوران پیشین از حضور در دولت و آموزش بهرهمند شده بودند، پس از بازگشت طالبان با تهدیدات جدی امنیتی و اجتماعی مواجه شدند.
2021 تا کنون
ویرایشپس از سال ۲۰۲۱، با وجود چالشهای موجود در افغانستان، هزارهها در خارج از کشور در زمینههای مختلف علمی، فرهنگی، ورزشی و اجتماعی به موفقیتهای چشمگیری دست یافتهاند. در ادامه، به برخی از این دستاوردها اشاره میکنیم:
۱. تحصیلات عالی و پژوهشهای علمی: هزاران دانشجوی هزاره در دانشگاههای معتبر جهان مشغول به تحصیل هستند و در رشتههای مختلفی مانند پزشکی، مهندسی، علوم کامپیوتر و حقوق به موفقیتهای علمی دست یافتهاند. برخی از این دانشجویان با ارائه پژوهشهای نوآورانه و مشارکت در پروژههای بینالمللی، توانستهاند نام خود را در عرصههای علمی مطرح کنند.
۲. هنر و فرهنگ: هنرمندان هزاره در خارج از افغانستان در زمینههای مختلف هنری مانند موسیقی، نقاشی، تئاتر و سینما فعالیت میکنند. برخی از آنها با برگزاری نمایشگاهها، کنسرتها و تولید آثار هنری، فرهنگ غنی هزاره را به جهانیان معرفی کردهاند.
۳. ورزش: ورزشکاران هزاره در رشتههای مختلف ورزشی مانند فوتبال، والیبال، تکواندو و کشتی در کشورهای میزبان فعالیت میکنند. برخی از آنها با کسب مدالها و جوایز در مسابقات بینالمللی، افتخارآفرینی کردهاند.
۴. فعالیتهای اجتماعی و حقوق بشری: فعالان هزاره در خارج از افغانستان در زمینههای حقوق بشر، آموزش و پرورش و کمکهای بشردوستانه فعالیت میکنند. آنها با تأسیس سازمانهای غیردولتی، برگزاری کارگاهها و سمینارها، به ارتقاء آگاهی و حمایت از حقوق هزارهها و دیگر اقلیتها میپردازند.
۵. کارآفرینی و تجارت: کارآفرینان هزاره در کشورهای مختلف با راهاندازی کسبوکارها و شرکتهای موفق، به اقتصاد جوامع میزبان کمک کردهاند. برخی از آنها با ایجاد فرصتهای شغلی و سرمایهگذاری در پروژههای مختلف، نقش مهمی در توسعه اقتصادی ایفا میکنند.
این دستاوردها نشاندهنده پتانسیل و توانمندیهای هزارهها در خارج از افغانستان است که با تلاش و پشتکار، در عرصههای مختلف به موفقیتهای چشمگیری دست یافتهاند.
جشن نوروز
ویرایشجشن نوروز در هزارستان
ویرایشجشن نوروز به عنوان سنتی پسندیده و قدیمی در تاریخ و فرهنگ هزارههای افغانستان، جایگاه والایی دارد. محال است که با ابراز عصبانیت کسانی که از مبدأ تاریخی و ارزشمندی فرهنگی آن آگاهی ندارند، نوروز از مردم هزارستان فاصله بگیرد یا از حافظه زمان محو شود. واقعیتهای زندگی انسانی و اجتماعی مردمان این سرزمین، توأم با استقبال همیشگی از فصل بهار به مثابه موسم کشت و کار و غرس نهال، نوروز را همواره گرامی میدارند.[۶۲]
در میان هزارههای افغانستان که در مرکز کشور زندگی میکنند، نوروز جشن بزرگی محسوب میشود زیرا زندگی، شادی و کارآفرینی را برای کوهستانهای سرد هزارستان به ارمغان میآورد. مردم همانند دیگر مناطق کشور از اواخر زمستان، با خانهتکانی و فراهم آوردن خوراک و پوشاک نوروزی، خود را برای استقبال از نوروز آماده میکنند. در روز عید همه لباسهای تازه میپوشند و به دید و بازدید و زیارت آرامگاههای بستگان و بزرگان میروند. میهمانان با شیرینیهای سنتی پذیرایی میشوند و هر خانه، گندم سبز میکند.[۶۲]
هزارهها پیدایش نوروز را به موجودی فراطبیعی به نام «آجیزک» یا «آجیگگ» نسبت میدهند. آجیزک، یا آجیگگ پیرزنی زشتچهره است و به باور آنان، اگر در مدت چهل روز پس از نوروز، همان دوره «میله ارغوان»، باران ببارد، سالی پرباران پیش رو خواهد بود. آنان میگویند باران نشانه آن است که آجیزک، موی خود را شستوشو میدهد.[۶۲]
هزارهها شب پیش از روز عید نیز حلوای «سمنک» میپزند و میان همسایگان تقسیم میکنند. همچنین پس از برافروختن «پلته» (فتیله؛ تارهای پنبه) که به روغن آغشته است، بر گرد آن به نیایش میپردازند. قرآنخوانی و نذر کردن برای شادی روح درگذشتگان از دیگر آیینهای هزارههاست. مردم بامیان در میدان مقابل سرخبت و خنگبت (بتهای معروف بودا که دو سال پیش به دست طالبان ویران شدند) گرد میآیند. سپس به شهر باستانی «غلغله» یا «بند امیر» میروند.
آداب و رسوم نوروزی در هزارستان
ویرایشبرخی از آداب و رسوم هزارهها در روزهای قبل و پس از نوروز عبارتاند از:
خرید لباس نوروزی: از یک یا دو ماه به نوروز مانده، هزارهها به بازار میروند و لباس یا پارچههای لباس عید نوروزیشان را میخرند. پارچههایی که معمولاً خریداری میشود برای زنان دارای رنگ روشن و سرخ یا سپید و رنگهای گوناگوناند. لباس مردان باید ساده باشد. هزارهها دربارهٔ دوختن لباسهای نوروزی و شاید هر لباسی معتقدند پارچه لباس را خوب است روزهای سعد و جمعهها قیچی کنند. روز پنجشنبه ساعت سنگین است و لباس مدتی روی دست میماند تا دوخته شود. آنانی که قدرت خرید ندارند بهترین لباسشان را برای روز نوروز نگه میدارند زیرا پوشیدن لباس تمیز و زیبا باعث شادی در تمام سال میشود. در روز نوروز نباید غمگین بود. اگر کسی در روز نوروز غمگین و ناراحت باشد، تا آخر سال غمگین خواهد ماند. هزارهها باور دارند که درگذشتگان در روز نوروز به نزد بازماندگانشان برمیگردند و اگر آنان را غمگین ببینند، غمگین میشوند. شاد بودن و پوشیدن لباس نو و شاد، شادی را به خانه میآورد.[۶۲]
سبزهکاری: هزارهها سال نو را با سبزه و رنگ سبز آغاز میکنند. سبزیها پیامآور بهار است. با سبز شدن سبزهها، هزارهها زمستان را که گاهی با تلخی و سختی همراه است پشت سر میگذارند. آنان در داخل جام یا هر ظرفی مقداری گندم، عدس، ترهتیزک، ده پانزده روز به عید مانده در خانه میکارند و با سبز شدن آنان شاد میشوند. برای این کار بیشتر از ظرفی استفاده میکنند که از جنس مس یا روی باشد. وقتی مقداری دانه را برای سبز شدن در داخل ظرف میریزند، نخست به سلامتی امام زمان و به ترتیب بعد از آن نام اعضای خانواده را میآورند. برای آنان سلامتی و سال خوب از درگاه دادار پاک میخواهند و دوستان و همسایهها را از یاد نمیبرند.[۶۲]
خانهتکانی یا رفتوروب: یکی دو هفته و گاهی چند روز مانده به نوروز، خانهتکانی یا رفتوروب انجام میگیرد. اثاثیه را جابهجا و گردگیری میکنند و دوباره آنها را میچینند. گلیمها روی برف تکان میدهند و پوشیدنیهای خواب را در باد میجنبانند. هزارهها باور دارند که فرشتگان در روز نوروز به امر خدا رزق و روزی بندگان را قسمت میکنند و به خانهها سر میزنند. اگر خانهای تمیز و پاک باشد خوشحال میشوند و برای آنان دعا میکنند و از خداوند میخواهند که برکت به روزی آنان بدهد. اما اگر خانهای پاک نباشد ناراحت میشوند.[۶۲]
شیرینیپزی: در هزارستان، شیرینیپزی به شکل مدرن و امروزی وجود نداشته است. اگرچه این روزها در برخی از شهرستانها مغازههای شیرینیپزی وجود دارند. در قدیم و اکنون نیز «بسراغ» شیرینی همیشگی سفرههای نوروزی هزاره است.[۶۲]
نان بربری
ویرایشنقش خاوریها در ترویج نون بربری
ویرایشخاوریها یکی از زیرشاخههای قوم هزاره هستند که به دلیل مرز کشی تاریخی از نقاط هزارستان جدا شدهاند. خاوریها به مناطق مرکزی و غربی ایران به ترویج و شناخته شدن نون بربری کمک بسیاری کرده است. به ویژه در دوران قاجار و پهلوی، مهاجرتهای گستردهای از خراسان به تهران و سایر شهرهای بزرگ انجام شد و همین امر باعث شد تا نون بربری به سرعت در سراسر ایران شناخته و محبوب شود.[۶۳]
ویژگیهای نون بربری
ویرایشنون بربری به خاطر ویژگیهای منحصر به فردش متمایز از سایر نانها است. این نان به صورت بیضی شکل و دارای بافتی نرم و پفکی است. بر روی سطح نان بربری معمولاً خطوطی با کمک دست یا ابزار خاصی ایجاد میشود که این خطوط علاوه بر زیبایی، به بهتر پختن نان نیز کمک میکند. از دیگر ویژگیهای نان بربری میتوان به استفاده از آرد گندم، خمیر مایه، و برخی افزودنیهای طبیعی همچون شیر یا ماست اشاره کرد که باعث نرمی و طعم لذیذ آن میشود.
اهمیت فرهنگی و اجتماعی نون بربری
ویرایشنون بربری نه تنها به عنوان یک غذای ساده و مغذی در سفرههای مردم هزاره حضور دارد، بلکه به عنوان بخشی از هویت فرهنگی و تاریخی خراسانیان نیز شناخته میشود. این نان در مراسم و جشنهای مختلف همچون نوروز و ماه رمضان جایگاه ویژهای دارد. در واقع، نون بربری نمادی از مهماننوازی و سخاوت خراسانیان است.[۶۴]
تأثیر نون بربری بر صنعت نانوایی
ویرایشبا گذشت زمان، نون بربری نه تنها در افغانستان وایران بلکه در بسیاری از کشورهای جهان نیز شناخته شده و مورد استقبال قرار گرفته است. بسیاری از نانواییها در کشورهای مختلف این نان را به عنوان یکی از محصولات اصلی خود عرضه میکنند و باعث آشنایی بیشتر جهانیان با این نان خوشمزه و تاریخی میشوند.[۶۴]
فرهنگ و موسیقی هزارهها
ویرایشزبان و ادبیات
ویرایشزبان اصلی هزارهها فارسی دری است که با لهجه خاصی همراه است. این زبان در مناطق مختلف با گویشها و لهجههای متنوعی مورد استفاده قرار میگیرد. ادبیات شفاهی در میان هزارهها جایگاه ویژهای دارد و شامل افسانهها، داستانهای حماسی و اشعار میشود. یکی از اشعار معروف، اشعار «بابا خوشدل» است که تأثیر زیادی در حفظ و انتقال فرهنگ هزارهها دارد.[۶۵][۶۶]
هنر و صنایع دستی
ویرایشهزارهها در زمینه هنرهای دستی مانند قالیبافی، گلیمبافی و سفالگری نیز معروفاند. قالیهای هزاره با طرحهای بومی و رنگهای زنده شناخته میشوند و به عنوان نمادی از هویت فرهنگی هزارهها بهشمار میروند. هنرهای دستی هزارهها علاوه بر ارزشهای اقتصادی، به عنوان راهی برای حفظ و انتقال فرهنگ و تاریخ این قوم مورد استفاده قرار میگیرند.[۶۷]
رسوم و آیینها
ویرایشهزارهها به عنوان یک قوم خراسانی دارای رسوم و آیینهای خاص خود هستند. جشن نوروز با برگزاری مراسمی چون پهن کردن سفره هفتسین، دید و بازدیدهای خانوادگی، و اجرای موسیقیهای محلی جشن گرفته میشود. این آیینها نه تنها به عنوان رویدادهای فرهنگی، بلکه به عنوان فرصتهایی برای تقویت همبستگی اجتماعی و خانوادگی نیز مورد توجه قرار میگیرند.[۶۸][۶۹]
موسیقی هزارهها
ویرایشموسیقی هزارهها تلفیقی از نغمهها و مقامهای محلی با تأثیراتی از موسیقی ایرانی و آسیای مرکزی است. این موسیقی با سازهای سنتی مانند «دمبوره»، «تنبور» و «نی» نواخته میشود. دمبوره یکی از سازهای اصلی موسیقی هزارهها است و به خاطر صدای گرم و گیرایش در اجرای نغمههای محلی و حماسی مورد استفاده قرار میگیرد.[۷۰]
سبکها و نغمهها
ویرایشنغمههای هزارهای اغلب شامل مضامین عاشقانه، حماسی و مذهبی هستند. این نغمهها با لهجه هزارهای اجرا میشوند و تجربههای روزمره و احساسات عمیق انسانی را به تصویر میکشند. «مقام هزاره» یکی از سبکهای معروف موسیقی هزاره است که با ریتم خاص و نغمههای دلنشین همراه است و در مراسمهای مختلف فرهنگی و اجتماعی اجرا میشود.[۷۱]
موسیقی مذهبی
ویرایشموسیقی مذهبی در میان هزارهها جایگاه ویژهای دارد و در مراسمهای مذهبی مانند عزاداریهای محرم و جشنهای مذهبی استفاده میشود. این موسیقی با نغمههای عرفانی و دعاهای مذهبی همراه است و به عمق بیشتری از احساسات مذهبی و فرهنگی میپردازد.[۷۲]
تأثیرات موسیقی هزاره بر موسیقی منطقه
ویرایشموسیقی هزارهها تأثیر قابل توجهی بر موسیقی نواحی شرقی ایران و افغانستان گذاشته است. تلفیق نغمههای هزاره با موسیقی محلی این نواحی به تنوع و پویایی موسیقی در منطقه کمک کرده است. در سالهای اخیر، موسیقی هزاره با اجرای هنرمندان معاصر به شناخت و پذیرش بیشتری در سطح بینالمللی دست یافته است.[۷۳]
جمعیتشناسی
ویرایشمنابع مختلف جمعیت هزارهها را با احتساب هزارههای اسماعیلی و اهل تسنن، در حدود 40 درصد از جمعیت افغانستان تخمین زدهاند.[۷۴] هرچند، از جمعیت دقیق مردم هزاره در سراسر دنیا، آمار دقیقی در دست نیست. [۷۵]برخی از آمار ثبتشده نشان میدهند که جمعیت مردم هزاره در 1306ش، در حدود 2,250,000 نفر بوده که در 1350ش به 3 میلیون نفر و در اواخر دهۀ 1360ش، به حدود 4 میلیون نفر (با احتساب مهاجرین هزاره در ایران و پاکستان) افزایش یافته است.[۷۶]
ویژگیهای ظاهری
ویرایش- رنگ پوست و مو:
- چشمها:
- بیشتر هزارهها چشمهای قهوهای رنگ و بادامی شکل دارند.[۸۰]
- صورت:
- صورت هزارهها دارای گونههای برجسته و بینی متوسط تا کوچک است.[۷۹]
- قد و قامت:
- قد مردمان هزاره معمولاً متوسط تا بلند است، هرچند این ویژگی میتواند بر اساس محیط زندگی و تغذیه متفاوت باشد.[۷۹]
- لباسهای سنتی:
- مردان هزاره معمولاً پیراهن و شلوار گشاد به همراه جلیقه و کلاه میپوشند، در حالی که زنان لباسهای رنگارنگ و بلند به همراه روسری یا شال سر میکنند.[۷۹]
- رنگ مو:
- رنگ مو در مردمان هزاره معمولاً سیاه یا قهوهای تیره است. برخی ممکن است موهای موجدار یا صاف داشته باشند.[۸۱]
- پیشانی بلند:
- بسیاری از هزارهها دارای پیشانی بلند و نسبتاً پهن هستند که به چهره آنها حالت خاصی میدهد.[۸۲]
- ساختار بدنی:
- هزارهها اغلب دارای ساختار بدنی قوی و تنومند هستند. این ویژگی میتواند به دلیل شرایط زندگی در مناطق کوهستانی و نیاز به قدرت فیزیکی برای زندگی در این محیطهای چالشبرانگیز باشد.[۸۳][۸۴][۸۵]
قبایل
ویرایشمردم هزاره از قبایل مختلف تشکیل یافتهاند. برخی از این قبایل پیشوند «دای» را دارند. نظر به جلد اول سراج التواریخ اثر فیضمحمد کاتب، آنان شامل دایکندی، دایزنگی، دای میرکشه، دای دهقان، دایچوپان، دای خیتای، دایمیرداد، دای کلان، دای قوزی، دای فولاد، دای میرک، دای مردگان و غیره هستند. این قبایل در سراسر افغانستان، بخشهای از پاکستان و ایران و نیز در سایر مناطق هزارهنشین زندگی میکنند.[۸۶]
واژه «افغان» و دیدگاه هزارهها دربارهٔ آن
ویرایشواژه «افغان» در افغانستان تاریخی طولانی دارد و بهطور گسترده برای اشاره به ساکنان این کشور به کار میرود. با این حال، این واژه در طول زمان بهطور خاص برای اشاره به قوم پشتون مورد استفاده قرار گرفته است و از این رو برای گروههای قومی دیگر در افغانستان، بهویژه هزارهها، حساسیتبرانگیز شده است. برخی از هزارهها و اقوام دیگر افغانستان این عنوان را به عنوان نمایندهٔ هویت خود نمیپذیرند، چرا که آن را نمایندهٔ فرهنگی و قومی خاص و نه کل جامعه میدانند.
تاریخچه واژه «افغان»
ویرایشواژه «افغان» در متون تاریخی، نخست به عنوان عنوانی برای قوم پشتون به کار رفته است. بسیاری از مورخان و محققان معتقدند که این واژه از قرنها پیش به قوم پشتون اشاره داشته و به مرور زمان برای اشاره به ساکنان مناطق تحت کنترل پادشاهیهای افغانستان استفاده شده است. برای نمونه، در کتاب «افغانستان در پنج قرن اخیر»، این عنوان بهطور خاص به پشتونها اشاره دارد و بیان میشود که این اصطلاح تا دورههای اخیر بهندرت برای اقوام دیگر استفاده شده است فغان به عنوان عنوان ملی در قرن بیستم و با شکلگیری دولت مدرن افغانستان، عنوان «افغان» به عنوان اصطلاحی ملی برای تمام ساکنان این کشور مورد استفاده قرار گرفت. اما این تصمیم بهویژه در میان هزارهها و تاجیکها موجب ناراحتی شد، چرا که این عنوان به صورت تاریخی برای پشتونها بهکار میرفت و استفاده از آن برای تمام اقوام به مثابهٔ نادیدهگرفتن هویتهای قومی دیگر تلقی شد. محققانی همچون نانسی دوپری و توماس بارفیلد به این نکته اشاره کردهاند که سیاستهای هویتی در افغانستان باعث ایجاد تنشهای قومی شده و بسیاری از اقلیتها این اصطلاح را نمایندهٔ خود نمیدانند.[۸۷]
رهها دربارهٔ واژه افغان
ویرایشهزارهها، به عنوان یکی از بزرگترین اقلیتهای قومی افغانستان، نسبت به استفاده از عنوان «افغان» حساسیت دارند. بسیاری از هزارهها این عنوان را بیانگر هویت پشتونی میدانند و معتقدند که استفاده اجباری از آن برای هویت خود، نادیده گرفتن فرهنگ و تاریخ مستقل آنهاست. در مقالهای از مؤسسه تحقیقات اجتماعی کابل آمده است که هزارهها بهدلیل تجربیات تاریخی و سیاسی، تمایل دارند هویتی مستقل از واژه «افغان» داشته باشند.
بحث و جدلی و اجتماعی
ویرایشدر سالهای اخیر، بحث دربارهٔ استفاده از عنوان «افغان» در اسناد رسمی، مانند شناسنامهها و گذرنامهها، مورد بحث و اعتراض بسیاری از اقوام غیرپشتون، از جمله هزارهها، قرار گرفته است. این مخالفتها بهویژه در زمان اجرای پروژه توزیع شناسنامههای الکترونیکی شدت گرفت، جایی که برخی از نمایندگان هزاره در پارلمان و فعالان جامعه مدنی خواستار حذف عنوان «افغان» از اسناد هویتی شدند تا امکان شناسایی اقوام بهطور مستقل فراهم شود.[۸۸][۸۹][۹۰]
چشمانداز آینده
ویرایشبانشهای قومی موجود در افغانستان، استفاده از عنوان «افغان» به عنوان یک اصطلاح ملی همچنان مورد بحث و جدل است. برای بسیاری از هزارهها، این اصطلاح به عنوان بخشی از هویت ملی قابل قبول نیست، مگر این که به نوعی بازتعریف شود که تنوع قومی و فرهنگی افغانستان را منعکس کند. پژوهشگران بر این باورند که به رسمیت شناختن هویتهای مختلف قومی و امکان تعیین هویت ملی به صورت داوطلبانه، میتواند به کاهش تنشهای قومی و تقویت همبستگی ملی در افغانستان کمک کند.
جنگ افغانستان-شوروی
ویرایشمردم هزاره در جریان جنگ شوروی در افغانستان نقش مهمی در مقاومت علیه اشغالگران شوروی ایفا کردند. جنگ شوروی در افغانستان، که از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ به طول انجامید، تأثیرات عمیقی بر وضعیت سیاسی و اجتماعی افغانستان داشت و منجر به تحولات مهمی در ساختار قدرت و فعالیتهای سیاسی در کشور شد. هزارهها به عنوان یکی از اقوام شیعهمذهب و تحت فشار از سوی دولتهای قبلی افغانستان، در این جنگ به دفاع از حقوق و آزادیهای خود پرداختند.[۹۱][۹۲][۹۳]
پیشزمینه تاریخی
ویرایشدر اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰، افغانستان با بحران سیاسی و اجتماعی شدیدی روبرو بود. کودتای کمونیستی در سال ۱۹۷۸ و روی کار آمدن حزب دموکراتیک خلق افغانستان، تغییرات عمدهای را در ساختار حکومت و سیاستهای داخلی ایجاد کرد. این تغییرات با مخالفت گسترده اقوام مختلف از جمله هزارهها مواجه شد.[۹۱]
ورود شوروی به افغانستان
ویرایشدر دسامبر ۱۹۷۹، اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله کرد و کنترل کابل را به دست گرفت. این حمله با مقاومت شدید اقوام مختلف از جمله هزارهها مواجه شد. هزارهها، که پیشتر از سیاستهای دولت کمونیستی نگران بودند، به سرعت به صفوف مقاومت پیوستند.[۹۱][۹۲][۹۳]
سازمانهای مقاومت هزاره
ویرایش۱. حزب وحدت اسلامی افغانستان
ویرایشیکی از مهمترین گروههای مقاومت هزاره، حزب وحدت اسلامی افغانستان به رهبری عبدالعلی مزاری بود. این حزب در سال ۱۹۸۲ تشکیل شد و به یکی از بزرگترین و قدرتمندترین گروههای مقاومت در مناطق هزارهنشین تبدیل شد. حزب وحدت اسلامی نقش مهمی در سازماندهی نیروهای مقاومت، بسیج مردمی، و برقراری نظم و امنیت در مناطق تحت کنترل خود داشت.[۹۱]
۲. شورای اتفاق اسلامی
ویرایششورای اتفاق اسلامی یکی دیگر از گروههای مهم مقاومت هزارهها بود که در سال ۱۹۸۱ تشکیل شد. این گروه تحت رهبری محمد اکبری فعالیت میکرد و در مناطق بامیان و سایر مناطق هزارهنشین فعالیت داشت.[۹۲]
نقش هزارهها در جنگ
ویرایشهزارهها به عنوان یکی از اقوام محوری مقاومت علیه شوروی، نقش مهمی در حملات و عملیاتهای نظامی علیه نیروهای شوروی و دولت کمونیستی افغانستان ایفا کردند. آنها از موقعیت جغرافیایی و کوهستانی مناطق هزارهنشین برای انجام عملیاتهای چریکی بهره بردند. نیروهای مقاومت هزاره، با تکیه بر حمایتهای مردمی و استفاده از تسلیحات سبک، توانستند تلفات و خسارات قابل توجهی به نیروهای شوروی وارد کنند.[۹۲]
دستاوردها و چالشها
ویرایشدستاوردها
ویرایش- تحکیم هویت ملی و مذهبی: مقاومت هزارهها در برابر شوروی و دولت کمونیستی، باعث تقویت هویت ملی و مذهبی آنها شد و زمینهساز وحدت و همبستگی بیشتر در میان جامعه هزاره گردید.[۹۱]
- ایجاد نهادهای سیاسی و نظامی: جنگ شوروی باعث شد تا هزارهها نهادهای سیاسی و نظامی خود را تقویت کرده و به عنوان یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاسی افغانستان به رسمیت شناخته شوند.[۹۲]
چالشها
ویرایش- تلفات و خسارات انسانی: جنگ شوروی تلفات انسانی و خسارات مادی زیادی به جامعه هزاره وارد کرد. بسیاری از مردم هزاره مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدند و به مناطق دیگر مهاجرت کردند.
- تفرقه و اختلافات داخلی: هرچند مقاومت هزارهها در برابر شوروی موفقیتآمیز بود، اما اختلافات داخلی بین گروههای مختلف مقاومت بعضاً منجر به تفرقه و نزاعهای داخلی شد.[۹۳]
جنگ ایران-عراق
ویرایشدر طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (معروف به جنگ دفاع مقدس در ایران) که از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ به طول انجامید، هزارهها و خاوریها (مردم فارسیزبان شیعهمذهب ساکن در مناطق مختلف افغانستان و ایران) نیز نقشی مهم و ارزشمند در دفاع از خاک ایران ایفا کردند.[۹۴][۹۵][۹۶]
پیشینه تاریخی و فرهنگی
ویرایشهزارهها به عنوان یکی از اقوام شیعهمذهب و تاریخی با پیوندهای فرهنگی و دینی قوی با جامعه ایران، از دیرباز در تحولات مختلف منطقهای و دفاع از مشترکات فرهنگی و مذهبی مشارکت داشتهاند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، ارتباطات فرهنگی و اجتماعی بین هزارههای افغانستان و جامعه ایران تقویت شد. این پیوندها باعث شد که هزارهها نیز به صورت داوطلبانه در دفاع از ایران شرکت کنند.[۹۴]
انگیزهها و عوامل مشارکت
ویرایش۱. پیوندهای مذهبی و اعتقادی
ویرایشیکی از عوامل اصلی مشارکت هزارهها در جنگ دفاع مقدس، اشتراکات مذهبی و اعتقادی با مردم ایران بود. بسیاری از هزارهها با انگیزههای دینی و اعتقادی و به منظور دفاع از انقلاب اسلامی و آرمانهای مشترک مذهبی، به جبهههای جنگ پیوستند.[۹۵][۹۴][۹۶]
۲. پناهندگی در ایران
ویرایشبا آغاز جنگ شوروی در افغانستان در سال ۱۹۷۹، بسیاری از هزارهها به دلیل ناامنی و جنگ به ایران پناهنده شدند. این گروه از هزارهها به دلیل دریافت حمایت و پناهندگی از سوی دولت و مردم ایران، احساس وظیفه کردند که در دفاع از ایران مشارکت کنند.
نقش هزارهها در جنگ دفاع مقدس
ویرایشهزارهها در طول جنگ ایران و عراق، به عنوان نیروهای داوطلب و بسیجی در جبهههای مختلف جنگ حضور یافتند. این نیروها عمدتاً در قالب گردانهای مختلف بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سازماندهی شدند. آنها در عملیاتهای مهمی مانند عملیات والفجر و عملیات خیبر نقشآفرینی کردند.[۹۴][۹۶][۹۵]
نمونههایی از مشارکتها
ویرایش- عملیات والفجر: هزارهها در عملیات والفجر، که یکی از عملیاتهای بزرگ ایران در جنگ بود، حضور فعال داشتند و در پیشروی نیروهای ایرانی نقش مهمی ایفا کردند.[۹۴]
- عملیات خیبر: در این عملیات نیز هزارهها به عنوان نیروهای پیشقراول و در کنار سایر نیروهای ایرانی، در مناطق دشوار و باتلاقی جنوب عراق به مقابله با نیروهای عراقی پرداختند.
دستاوردها و تأثیرات
ویرایش۱. تحکیم پیوندهای فرهنگی و مذهبی
ویرایشحضور هزارهها در جنگ دفاع مقدس، به تحکیم و تقویت پیوندهای فرهنگی و مذهبی بین هزارهها و مردم ایران کمک کرد. این مشارکت باعث شد که هزارهها به عنوان بخشی از جامعه گستردهتر ایرانی شناخته شوند و در تحولات اجتماعی و فرهنگی ایران نقش بیشتری ایفا کنند.[۹۶]
۲. پذیرش اجتماعی و فرهنگی
ویرایشمشارکت هزارهها در جنگ، زمینهساز پذیرش بیشتر آنان در جامعه ایران شد و به تعامل و همبستگی بیشتر بین دو جامعه منجر شد.
نقش هزارهها در استقلال پاکستان
ویرایشهزارهها به عنوان یک قوم با تاریخ طولانی و هویت منحصربهفرد، نه تنها در افغانستان بلکه در کشورهای همسایه نیز نقش مهمی در رویدادهای تاریخی داشتهاند. یکی از این کشورها پاکستان است که هزارهها در فرایند شکلگیری و استقلال آن مشارکت داشتند. با توجه به اینکه پاکستان در سال ۱۹۴۷ به عنوان یک کشور مستقل از هند تأسیس شد، هزارههای ساکن مناطق مختلف بهویژه در بلوچستان، نقش مهمی در جنبشهای سیاسی و اجتماعی منتهی به استقلال ایفا کردند. در این مقاله به بررسی نقش هزارهها در استقلال پاکستان و مشارکتهای آنان در تحولات پس از آن میپردازیم.[۹۷][۹۸][۹۹]
حضور هزارهها در پاکستان قبل از استقلال
ویرایشمهاجرت هزارهها به پاکستان به ویژه به ایالت بلوچستان، در قرن نوزدهم و پس از سرکوبهای شدید توسط امیر عبدالرحمان خان در افغانستان آغاز شد. هزاران هزاره از خشونتها و کشتارها در افغانستان به مناطق مرزی از جمله کویته، پایتخت بلوچستان، پناه آوردند. کویته به تدریج به مرکز اصلی زندگی هزارههای مهاجر تبدیل شد و این قوم در این منطقه به زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود ادامه دادند.
هزارهها که اغلب به عنوان سرباز و نظامی شناخته میشدند، به دلیل شجاعت و وفاداری خود در نیروهای مسلح بریتانیا (که آن زمان حاکمیت بر هند داشت) بهویژه در منطقه بلوچستان و مناطق شمالی هند استخدام شدند. این حضور نظامی زمینهساز مشارکت آنان در رویدادهای مهم سیاسی بعدی شد.[۹۷]
جنبش استقلال پاکستان و نقش هزارهها
ویرایشجنبش استقلال پاکستان تحت رهبری محمدعلی جناح و حزب مسلم لیگ، برای تشکیل یک کشور مستقل مسلماننشین جدا از هند بریتانیایی، حمایت بسیاری از اقوام مسلمان هند را به همراه داشت. هزارههای ساکن کویته و بلوچستان نیز به دلیل پیوندهای مذهبی و فرهنگی خود با سایر جوامع مسلمان، به حمایت از این جنبش پرداختند.
در این زمان، هزارهها علاوه بر نقش اجتماعی و اقتصادی، بهعنوان بخشی از نیروهای نظامی بریتانیا که بعدها در روندهای مربوط به تقسیم هند و پاکستان شرکت داشتند، فعال بودند. هزارههای نظامی در ارتش بریتانیا نقشهای کلیدی در حفظ امنیت مرزهای بلوچستان و دفاع از مناطق مسلماننشین ایفا کردند. برخی از این سربازان و افسران بعدها به ارتش پاکستان پیوستند و نقش مهمی در استقرار نظم و امنیت پس از تشکیل پاکستان داشتند.
هزارهها پس از استقلال پاکستان
ویرایشپس از استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷، هزارهها به عنوان یکی از اقلیتهای مهم قومی و مذهبی در این کشور، به زندگی و فعالیتهای خود در بلوچستان و بهویژه در شهر کویته ادامه دادند. کویته به مرکز اصلی جامعه هزارهها در پاکستان تبدیل شد و هزارهها در زمینههای مختلف از جمله تجارت، آموزش و ارتش به موفقیتهایی دست یافتند.
نقش نظامی هزارهها
ویرایشهزارهها در ارتش پاکستان حضور قابل توجهی داشتند و بسیاری از آنان در جنگهای مهم از جمله جنگهای هند و پاکستان در سالهای ۱۹۴۸، ۱۹۶۵ و ۱۹۷۱ شرکت کردند. سربازان هزاره به دلیل انضباط، مهارتهای نظامی و وفاداری خود به ارتش پاکستان شناخته شده بودند و تعدادی از آنان به درجات بالای نظامی دست یافتند.
نقش هزارهها در توسعه اجتماعی و فرهنگی
ویرایشعلاوه بر نقش نظامی، هزارهها در توسعه اجتماعی و فرهنگی بلوچستان و دیگر مناطق پاکستان نیز نقش فعالی داشتند. آنان در حوزههای آموزش، تجارت و ساختارهای مدنی به موفقیتهایی دست یافتند. با این حال، در سالهای بعد، به ویژه در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، هزارهها به دلیل تعصبات مذهبی و اختلافات قومی با چالشهای جدی روبرو شدند.
چالشها و تبعیضها علیه هزارهها در پاکستان
ویرایشدر دهههای اخیر، جامعه هزاره در پاکستان به دلیل مذهب شیعه و هویت قومی خود، هدف حملات تروریستی و خشونتهای فرقهای قرار گرفته است. گروههای افراطگرایی مانند لشکر جهنگوی و تحریک طالبان پاکستان بارها به جامعه هزاره حمله کرده و صدها نفر از هزارهها را کشتهاند. این حملات به ویژه در شهر کویته رخ داده است و باعث افزایش مهاجرت هزارهها به دیگر کشورها شده است.
جنگ داخلی سوریه
ویرایشفاطمیون، یک گروه شبهنظامی عمدتاً تشکیلشده از شیعیان هزاره افغانستان، نقش مهمی در جنگ داخلی سوریه داشتهاند. این گروه توسط نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در سال ۲۰۱۳ تأسیس شد تا در کنار نیروهای دولتی سوریه علیه گروههای مخالف و داعش بجنگند. به دلیل شرایط اقتصادی دشوار و تبعیضهای قومی و مذهبی که هزارهها در افغانستان تجربه کردهاند، بسیاری از اعضای این گروه از میان مهاجران هزاره در ایران استخدام شدهاند و وعدههایی مانند دریافت حقوق ماهیانه، مجوز اقامت و مزایای رفاهی در ازای خدمت نظامی به آنها داده شده است.[۱۰۰]
نقش و فعالیتها: لشکر فاطمیون با حمایتهای نظامی و مالی ایران در سوریه به یکی از بزرگترین گروههای شبهنظامی تبدیل شد. این گروه در برخی از درگیریهای مهم مانند نبرد حلب و تدمر نقش کلیدی ایفا کرد. فاطمیون به دلیل انگیزههای مذهبی و اعتقادی که در جنگ علیه گروههای سنی تندرو و داعش داشتند، بهعنوان بخشی از نیروهای اصلی مبارزه علیه این گروهها شناخته شد.[۱۰۱]
دلایل پیوستن هزارهها: بسیاری از هزارهها، بهویژه مهاجران مقیم ایران، به دلیل مشکلات اقتصادی، فقدان موقعیتهای شغلی و عدم دسترسی به حقوق شهروندی جذب این گروه شدهاند. در عین حال، ایران با ارائه حمایتها و خدمات اجتماعی مانند مجوز اقامت به خانوادههای اعضای این گروه، بسیاری از جوانان هزاره را ترغیب به پیوستن به فاطمیون کرد.[۱۰۲]
آموزش و پیشرفتهای علمی
ویرایشآموزش و پیشرفتهای علمی هزارهها در افغانستان: مسیری پرچالش ولی الهامبخش
ویرایشهزارهها به عنوان یکی از گروههای اصلی در افغانستان، با وجود موانع و مشکلات، در سالهای اخیر پیشرفتهای چشمگیری در زمینهٔ آموزش و علوم داشتهاند.
۱. تاریخچهٔ آموزش و محرومیت هزارهها
در طول قرن بیستم، هزارهها به دلیل تبعیضهای اجتماعی و فرهنگی، به ویژه در دورههای مختلف حکومتهای افغانستان، به امکانات آموزشی بسیار محدودی دسترسی داشتند. سیاستهای تبعیضآمیز در دولتهای گذشته افغانستان، مخصوصاً در دورهٔ حکومت طالبان، سبب شد که هزارهها و دیگر اقلیتها از امکانات آموزشی محروم بمانند. به گفتهٔ یکی از محققان دانشگاه آکسفورد، این محدودیتها از طریق ساختارهای حکومتی و تصمیمگیریهای سیاسی تداوم یافت.[۱۰۳]
۲. تحولات آموزشی پس از سقوط طالبان
ویرایشبا سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ و شکلگیری نظام جدید، فرصتهای آموزشی بیشتری برای هزارهها فراهم شد. با وجود مشکلات اقتصادی و اجتماعی، والدین هزارهها تلاش کردند فرزندان خود را به مدارس و دانشگاهها بفرستند و از هر فرصتی برای دسترسی به آموزش بهره ببرند. بنا به گزارش یونیسف، نرخ ثبتنام دانشآموزان هزاره در دورههای ابتدایی و متوسطه افزایش قابل توجهی داشت.[۱۰۴]
۳. دستاوردهای علمی و دانشگاهی
ویرایشدر دو دههٔ اخیر، بسیاری از دانشجویان هزاره توانستهاند در رشتههای مختلف دانشگاهی تحصیل کنند و در رشتههای پزشکی، مهندسی، علوم اجتماعی، و علوم انسانی به مدارج عالی برسند. دانشگاه بامیان به عنوان یکی از مراکز مهم آموزشی برای هزارهها نقش اساسی در ارتقای سطح علمی این قوم داشته است. این دانشگاه با تربیت دانشجویان توانمند و ارائه برنامههای آموزشی مؤثر، زمینه را برای پیشرفت علمی جامعهٔ هزاره فراهم کرده است.[۱۰۵]
۴. نقش دانشگاهیان هزاره در جامعهٔ افغانستان
ویرایشبسیاری از فارغالتحصیلان هزاره در بخشهای مختلف علمی و پژوهشی کشور فعال شدهاند و به عنوان اساتید دانشگاه، محققان، و کارشناسان در مراکز علمی و تحقیقاتی مشغول به کارند. این افراد علاوه بر تدریس و پژوهش، به انتشار مقالات علمی و شرکت در کنفرانسهای ملی و بینالمللی نیز پرداختهاند که سبب شناخته شدن جامعهٔ علمی هزاره در سطح جهان شده است.[۱۰۶]
۵. چالشها و مشکلات موجود
ویرایشبا وجود این پیشرفتها، جامعهٔ هزاره همچنان با مشکلاتی در حوزهٔ آموزش مواجه است. به ویژه در مناطق دورافتاده و فقیرنشین، کمبود امکانات آموزشی و نبود امنیت باعث شده تا بسیاری از کودکان و جوانان هزاره نتوانند به آموزش مناسب دسترسی پیدا کنند. برخی از گروههای افراطگرا به مدارس و مراکز آموزشی هزارهها حمله کردهاند، که به شدت بر امنیت دانشآموزان و دانشجویان تأثیر گذاشته است. این چالشها نشاندهندهٔ نیاز مبرم به حمایتهای بینالمللی برای ارتقای سطح آموزش در مناطق هزارهنشین است.[۱۰۷]
رویدادهای معاصر و تأثیرات سیاسی
ویرایشدر قرن اخیر، هزارهها به عنوان یکی از مهمترین گروههای قومی در افغانستان و ایران، تأثیرات مهمی بر رویدادهای سیاسی و اجتماعی منطقه داشتهاند. این مقاله به بررسی وقایع معاصر و تأثیرات سیاسی هزارهها در افغانستان و ایران میپردازد.[۱۰۸]
۱. آغاز خشونتها و مهاجرتهای گسترده
ویرایشهزارهها در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با موجهای شدید خشونت و تبعیض روبرو شدند. در زمان عبدالرحمن خان، امیر افغانستان، هزارستان شاهد جنگها و سرکوبهای گستردهای بود که به کشته شدن، اسارت، و مهاجرتهای اجباری هزاران نفر منجر شدسرکوب گسترده، جمعیت زیادی از هزارهها به ایران و دیگر کشورها مهاجرت کردند و جوامع بزرگی در مشهد، تهران، و استان گلستان تشکیل دادند که به خاوریها یا بربریها مشهور شدند.[۱۰۹]
۲ سیاسی و اصلاحطلبی در دوران معاصر
ویرایشپس از دهه ۱۹۶۰ میلادی، هزارهها در صحنه سیاسی افغانستان حضور پررنگتری یافتند. در دوران سلطنت ظاهر شاه و بهویژه با تشکیل «حزب وحدت اسلامی افغانستان» به رهبری عبدالعلی مزاری، هزارهها به دنبال برابری و کاهش تبعیض بودند. این حزب به عنوایروهای اصلی مقاومت در مقابل نیروهای طالبان در دهه ۱۹۹۰ شناخته شد و در دفاع از حقوق هزارهها و سایر گروههای قومی فعالیت کرد. مزاری، که به «بابای ملت هزاره» شهرت دارد، با تلاش برای کسب برابری و خودمختاری برای هزارهها نقش مهمی در تغییرات سیاسی این قوم ایفا کرد.[۱۱۰]
۳. نقش هزارهها در خلی افغانستان
ویرایشهزارهها پس از سقوط رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱، فرصت بیشتری برای حضور در ساختارهای سیاسی و اجتماعی افغانستان یافتند. در این دوره، بسیاری از رهبران و اعضای این قوم وارد نهادهای دولتی شدند و هزارهها توانستند نقش مهمی در بازسازی کشور و دموکراسی نوپای افغانستان ایفا کنند. با این حال، مناطق هزارهنشین ماننمچنان با مشکلات اقتصادی و عدم توسعه روبرو بودند، و تبعیضات ساختاری مانع از توسعه کامل این مناطق میشد.[۱۱۱]
۴. تهدیدات امنیتی و کشتارهای هدفمند
ویرایشداخیر، هزارهها در افغانستان هدف حملات تروریستی و خشونتهای مذهبی و قومی بودهاند. گروههای افراطگرایی مانند طالبان و داعش بارها به تجمعات و اماکن مذهبی شیعیان هزاره حمله کردهاند. این خشونتها به کشتار گسترده مردم هزاره منجر شده و احساس ناامنی و نیاز به دفاع از خود را در میان این قوم تقویت کرده است.[۱۱۲]
۵. نقش هزارهها در ایران و تأثیرات مهاجرت
ویرایشجمعیی مهاجر به ایران در چند دهه اخیر افزایش یافته است. هزارهها بهطور عمده در استانهای خراسان رضوی و گلستان ساکن هستند و به عنوان نیروی کار آزاد در بخشهای مختلف از جمله کشاورزی، ساختمانسازی، و خدمات خانگی فعالیت میکنند. با اینکه هزارههای مهاجر با چالشهای زیادی روبرو هستند، از جمله عدم دسترسی کامل به خدمات آموزشی و بهداشتی، برخی از آنها توانستهاند در عرصههای مختلف موفقیتهایی کسب کنند و به تدریج وارد اجتماع و بازار کار ایران شوند.[۱۱۳]
۶. رشد فرهنگی و هویتی هزارهها
ویرایشرشد جنبشهای فرهنگی و هنا در افغانستان و کشورهای میزبان نشانگر تلاش این قوم برای حفظ هویت و فرهنگ خود است. فعالیتهای هنری و ادبی مانند شعر و داستان، فیلمسازی، و هنرهای تجسمی از جمله ابزارهای این قوم برای بیان مسائل و دغدغههایشان بودهاند. این آثار هنری به تقویت هویت هزارهای در برابر چالشهای داخلی و خارجی کمک کردهاند.[۱۱۴]
۷. چشمانداز آینده و چالشهای پیش رو
ویرایشدر حال حاضر، هزارهها همچناهای متعددی روبرو هستند؛ از جمله نبود امنیت، تبعیضهای اجتماعی و اقتصادی، و تهدیدات امنیتی از سوی گروههای افراطگرا. هزارهها در تلاشند تا از طریق مشارکت در ساختارهای سیاسی و تقویت همبستگی جامعه، به وضعیت بهتری دست یابند. امید میرود که با تغییرات اجتماعی و سیاسی، این قوم در آینده نزدیک بتواند نقش پررنگتری در تعیین سرنوشت خود ایفا کند.[۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷]
نسل کشی
ویرایشقوم هزاره، در طول دوران سلطنتی افغانستان و نیز در دهههای اخیر همواره مورد ظلم و خشونت حکومت مرکزی در افغانستان بودهاند. بسیاری از کارشناسان، شروع این نسلکشی را از زمان حکومت عبدالرحمن خان میدانند که در حدود 60 درصد از مردم هزاره را قتلعام کرده است[۱۱۸] پس از روی کار آمدن گروه طالبان نیز این مردم همواره مورد آزار و اذیت قرار گرفتند؛ برای مثال، طالبان، به هزارههای شیعه در ولایت مزارشریف هشدار دادند که یا مسلمان شوند یا این کشور را ترک کنند و پس از آن، هزاران نفر از شیعیان هزاره را در این ولایت کشتند. کشتاری مشابه نیز در ولسوالی «یکهاولنگ» در ولایت بامیان برای شیعیان هزاره رخ داد. گروههای هزاره، آمار کشتهها در دورۀ طالبان را تا 15 هزار نفر اعلام کردهاند. همچنین، از سال 2015م، گروه تندروی داعش نیز در افغانستان حضور یافت و در نتیجه، جمعیت هزاره در معرض حملات مرگبارتری قرار گرفتهاند.[۱۱۹] بسیاری از مردم افغانستانی در سراسر دنیا، نسبت به کشتارهای هدفمند، طی این سالها اعتراض کرده و مدافعان حقوق بشر، جامعۀ جهانی و برخی نهادهای بینالمللی را به سکوت در برابر کشتار قوم هزاره متهم کردند.
از جمله حملات صورتگرفته علیه مردم هزاره، تا زمان نگارش این مقاله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- حمله و درگیری تعدادی از اهل سنت با عزاداران در شهر هرات در روز عاشورای سال 1384ش.
- انفجار بمب میان عزاداران روز عاشورا و به شهادت رسیدن بیش از 60 نفر در شهرهای کابل و مزار شریف، در 1390ش.
- تیرباران 14 مسافر هزاره، در مسیر فیروزکوه بهسمت کابل، در 27 رمضان 1393ش.
- انفجار دو بمب در میان اجتماع معترضین شیعیان هزاره، موسوم به جنبش روشنایی، در کابل، در 1395ش.
- انفجار مسجد باقرالعلوم در غرب کابل، در روز اربعین سال 1395ش.
- حملۀ انتحاری به مسجد الزهرا، در دشت برچی کابل، در شب قدر سال 1396ش.
- حملۀ انتحاری به مسجد امام زمان قلعۀ نجارهای خیرخانه در کابل، در 1396ش.
- حمله به روستای شیعهنشین میرزاولنگ و به شهادت رسیدن تعداد زیادی از مردم این روستا در 1396ش.
- انفجار در مرکز آموزشی موعود، در سمت غرب کابل و کشته شدن 48 دانش آموز در 1397ش.
- حمله به مراسم سالگرد شهادت عبدالعلی مزاری در مصلی شهید مزاری در غرب کابل در 1398ش.
- حمله به بیمارستان زنان و کودکان در دشت برچی کابل و کشته شدن 24 نفر در 1399ش.
- انفجار در مرکز آموزشی کوثر دانش در دشت برچی کابل و کشته و زخمی شدن 100 نفر در 1399ش.
- انفجار در نزدیکی مدرسه سیدالشهدای کابل و کشته شدن 85 نفر که بیشتر آنها دانشآموزان دختر بودند در 1400ش.
- حمله به دبیرستان عبدالرحیم شهید در دشت برچی و به شهادت رسیدن تعداد زیادی کودک و نوجوان در 1401ش.
- انفجار در آموزشگاه کاج در غرب کابل و کشته شدن حداقل 53 نفر که بیشتر قربانیان آن دانشآموزان دختر بودند در 1401ش.
در سال 1401ش، نسلکشی هزارهها مورد توجه تبلیغاتی برخی بنگاههای خبری در جهان قرار گرفت؛ اما از منظر اندیشمندان شیعه در افغانستان، تبعیض سیستماتیک علیه مردم هزاره، یک سیاست رسمی دولتهای افغانستان در سدۀ اخیر بوده است. این تبعیض در حوزههای گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین پذیرش در دانشگاه، ارتش و حتی عرصۀ دیپلماسی، إعمال شده است. با دستیابی دوبارۀ طالبان به قدرت در افغانستان، تهدیدها علیه قوم هزاره از سوی گروههای تکفیری، همچنان ادامه دارد و طالبان نیز در کنترل این وضعیت، ناتوان هستند تا جایی که دامنۀ حملات انتحاری حتی به شهرهای پشتوننشین نیز گسترش یافته است. از منظر اندیشمندان شیعه افغانستان، افراطیگریِ گروههای تکفیری کاملا مورد حمایت سازمانهای اطلاعاتی و رادارگریز قدرتهای جهانی است.
جستارهای وابسته
ویرایشمنابع
ویرایش- ↑ بهادرزاده، سعید. "هزارههای افغانستان".
- ↑ "هزارهها در افغانستان" اثر وینسنت اودونل
- ↑ کتاب "افغانستان: ملتهای قومی و قومیشناسی" نوشته لویی دوپری
- ↑ کتاب "فرهنگ و زبانهای افغانستان" اثر عبدالرحمن پُردِل
- ↑ "سرزمین و مردم افغانستان" نوشته محمدعلی معصومی
- ↑ «خاوری ها».
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ عبدالرحمن، سفرنامه و خاطرات، ۱۳۶۹ش، ص۲۸۷–۲۹۰.
- ↑ هزارهای افغانستان. موسوی. ۱۳۸۷. صص. ۱۹۸–۲۰۳.
- ↑ هزارههای افغانستان. موسوی. ۱۳۸۷. صص. ۱۹۸–۲۰۳.
- ↑ داستان ناتمام صولت السلطنه هزاره خانِ بزرگ تایباد و باخرز. خرمی.
- ↑ خرمی، «داستان ناتمام صولت السلطنه هزاره خانِ بزرگ تایباد و باخرز»، مندرج در وبگاه کارخانهدار.
- ↑ خرمی، «داستان ناتمام صولت السلطنه هزاره خانِ بزرگ تایباد و باخرز»، مندرج در وبگاه کارخانهدار.
- ↑ خرمی، «داستان ناتمام صولت السلطنه هزاره خانِ بزرگ تایباد و باخرز»، مندرج در وبگاه کارخانهدار.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1386ش، ص62؛ بندهش (فرنبغ دادگی)، تهران، توس، 1375ش.، ص70؛
- ↑ یزدانی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، 1373ش، ج1، ص146.
- ↑ خاوری، مردم هزاره و خراسان بزرگ، 1385ش، ص273.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۰.
- ↑ مردمشناسی ایران. ص. ۸۱۱.
- ↑ افغانستان در مسیر تاریخ. ج. اول. میرغلام محمد. ص. ۴۰.
- ↑ مردمشناسی ایران. ص. ۶۹.
- ↑ یزدانی، حسینعلی (۱۳۶۸). تاریخ هزارهها. صص. صفحهٔ ۱۳۸.
- ↑ یزدانی، حسینعلی (۱۳۶۸). تاریخ هزارهها. صص. صفحهٔ ۱۳۸.
- ↑ یزدانی، حسینعلی (۱۳۶۸). تاریخ هزارهها. صص. صفحهٔ ۱۳۸.
- ↑ یزدانی، حسینعلی (۱۳۶۸). تاریخ هزارهها. صص. صفحهٔ ۱۳۸.
- ↑ دلجو، عباس. تاریخ باستانی هزارهها. صص. ۲۰۲–۲۰۶.
- ↑ یزدانی، حسینعلی (۱۳۶۸). تاریخ هزارهها. صص. صفحهٔ ۱۳۸.
- ↑ ویتزل، مایکل، خانه آرین (PDF)، هاروارد.
- ↑ تاریخ جهان از اولین دوره تا زمان حاضر توسط ایورت ا. دوکینگ.
- ↑ «کتاب سایه به سایه اثر نجیب مایل هروی».
- ↑ سیمین، لوین. زبان و زبانشناسی هزارهها. پژوهشهای زبان و فرهنگ.
- ↑ پولادی، هزارهها، ۱۳۸۷ش، ص۲۰۷–۲۰۵.
- ↑ پولادی، هزارهها، ۱۳۸۷ش، ص۹۹.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۵۵.
- ↑ فروغی ابری، تاریخ غوریان، ۱۳۹۸ش، ص۱۳.
- ↑ جوزجانی، طبقات ناصری، ۱۳۶۳ش، ص۳۲۰و۳۱۹.
- ↑ جوزجانی، طبقات ناصری، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۸۸.
- ↑ . تیمور خانف، تاریخ ملی هزارهها، ۱۳۷۲ش، ص۳۰.
- ↑ . تیمور خانف، تاریخ ملی هزارهها، ۱۳۷۲ش، ص۳۰.
- ↑ پولادی، هزارهها، ۱۳۸۷ش، ص۲۱۲.
- ↑ شفق خواتی، مجله طلوع، ۱۳۸۲ش، ص۶۸–۵۲.
- ↑ کاتب هزاره، سراج التواریخ، ج ۳، صص ۴۵۹–۴۵۸و ۵۰۲–۴۹۸.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، ۱۳۸۷ش، ص۱۱۲.
- ↑ Vogelsang, W. (2002). The Afghans. Wiley-Blackwell.
- ↑ Barfield, T. (2010). Afghanistan: A Cultural and Political History. Princeton University Press.
- ↑ تاریخ غزنویان، کلیفورد ادموند باسورث
- ↑ جهانگشای جوینی، عطاملک جوینی
- ↑ تاریخ هزارهها، سید عسکر موسوی
- ↑ Rashid al-Din Fazlullah, Jami' al-Tawarikh
- ↑ Bosworth, C.E. "The Ghaznavids: Their Empire in Afghanistan and Eastern Iran 994-1040"
- ↑ بابرنامه، ظهیرالدین محمد بابر
- ↑ تاریخ باستانی ترکها، منابع متعدد تاریخی
- ↑ غبار، غلاممحمد. افغانستان در مسیر تاریخ.
- ↑ جوینی، عطاملک. تاریخ جهانگشای جوینی.
- ↑ . منهاج سراج. طبقات ناصری.
- ↑ فری، کلاوس. مطالعات مردمشناسی افغانستان.
- ↑ Morgan, D. (1986). The Mongols. Wiley-Blackwell.
- ↑ Mousavi, S. A. (1998). The Hazaras of Afghanistan.
- ↑ Mousavi, S. A. (1998). The Hazaras of Afghanistan: An Historical, Cultural, Economic and Political Study.
- ↑ Gommans, J. (1995). The Rise of the Indo-Afghan Empire, c. 1710-1780. Oxford University Press.
- ↑ Dupree, L. (1980). Afghanistan. Princeton University Press.
- ↑ Abdur Rahman Khan, "The Life of Abdur Rahman, Amir of Afghanistan," 1900. Barfield, T. (2010). Afghanistan: A Cultural and Political History.
- ↑ ۶۲٫۰ ۶۲٫۱ ۶۲٫۲ ۶۲٫۳ ۶۲٫۴ ۶۲٫۵ ۶۲٫۶ مادر، %20اسپند%20دود%20میکند. «نوروز در هزارستان» مقدار
|نشانی=
را بررسی کنید (کمک). - ↑ کریمی، رضا (۱۳۹۵). نانهای سنتی ایران. انتشارات دانشگاه فردوسی.
- ↑ ۶۴٫۰ ۶۴٫۱ ناصری، مهدی (۱۳۹۸). غذاهای محلی و نانهای ایران. اصفهان: نشر طلوع.
- ↑ Ethnologue. (2021). Hazara. Retrieved from Ethnologue.
- ↑ Central Asian Survey. (2002). Orality and Textuality in Hazaragi Culture. DOI: 10.1080/13698010220124261.
- ↑ ResearchGate. (2015). Handicrafts of the Hazara: A Study in Cultural Preservation. Retrieved from ResearchGate.
- ↑ Academia.edu. (2018). Newroz Celebrations among the Hazara: Cultural Significance and Practices. Retrieved from Academia.edu.
- ↑ Journals OpenEdition. (2019). Traditional Ceremonies of the Hazara and Their Impact on Society. Retrieved from Journals OpenEdition.
- ↑ Cultural Survival. (2020). Afghanistan: The Hazara and the Dambura. Retrieved from Cultural Survival.
- ↑ Cambridge University Press. (2017). The Music of the Hazara: Instruments and Tunes. Retrieved from Cambridge.
- ↑ Taylor & Francis. (2018). Religious Music of the Hazara: A Cultural and Social Perspective. DOI: 10.1080/1547402X.2018.1450463.
- ↑ JSTOR. (2015). The Influence of Hazara Music on Regional Music. Retrieved from JSTOR.
- ↑ دولت آبادی، شناسنامه افغانستان، 1387ش، ص28.
- ↑ پولادی، هزارهها، 1387ش، ص32.
- ↑ موسوی، هزارههای افغانستان، 1386ش، ص100.
- ↑ بیات، ی. (۱۳۹۸). تاریخ و فرهنگ هزارهها. تهران: نشر ماهور.
- ↑ جعفری، ح. (۱۴۰۰). هویت و تاریخچه هزارهها. کابل: انتشارات بینالمللی هزاره.
- ↑ ۷۹٫۰ ۷۹٫۱ ۷۹٫۲ ۷۹٫۳ رهنما، م. (۱۳۹۹). مردمان افغانستان. مشهد: نشر آفتاب.
- ↑ رهنما، م. (۱۳۹۹). مردمان افغانستان. مشهد: نشر آفتاب.
- ↑ Aksu, A. , et al. (2016). "Anthropological studies on the Hazara people of Afghanistan: Physical characteristics." Journal of Central Asian Studies.
- ↑ Dupree, N. H. (1980). "Afghanistan." Oxford University Press.
- ↑ Emadi, H. (2005). "Culture and Customs of Afghanistan." Greenwood Press.
- ↑ Mousavi, S. A. (1998). "The Hazaras of Afghanistan: An Historical, Cultural, Economic and Political Study." St. Martin's Press.
- ↑ Olesen, A. (1995). "Islamic and Ethnic Identities in Afghanistan." Routledge.
- ↑ کاتب، فیض محمد (١٨۶٢). سراج التواریخ. ج. جلد اول. کابل: دارالسلطنه کابل.
- ↑ افغانستان در پنج قر آثار نانسی دوپری و توماس بارفیلد در مورد هویتهای قومی افغانستان.
- ↑ وسسه تحقیقات اجتماعی کابل و مقالات مرتبط.
- ↑ گزارشهای مربوط به توزیع شناسنامههای الکترونیکی افغانستان.
- ↑ پژوهشهای انجام شده دربارهٔ همبستگی و تنشهای قومی در افغانستان.
- ↑ ۹۱٫۰ ۹۱٫۱ ۹۱٫۲ ۹۱٫۳ ۹۱٫۴ "افغانستان در آتش جنگ" نوشته عبدالغنی لودین، انتشارات آریانا، ۱۳۸۵.
- ↑ ۹۲٫۰ ۹۲٫۱ ۹۲٫۲ ۹۲٫۳ ۹۲٫۴ "مقاومت اسلامی در افغانستان" نوشته محمدرضا حسینزاده، نشر دانشیار، ۱۳۹۰.
- ↑ ۹۳٫۰ ۹۳٫۱ ۹۳٫۲ گزارشهای سازمان عفو بینالملل دربارهٔ وضعیت حقوق بشر در افغانستان، دهه ۱۹۸۰.
- ↑ ۹۴٫۰ ۹۴٫۱ ۹۴٫۲ ۹۴٫۳ ۹۴٫۴ کتاب "نقش اقوام در جنگ تحمیلی" نوشته سیدمحمد حسینی، نشر شاهد، ۱۳۸۹.
- ↑ ۹۵٫۰ ۹۵٫۱ ۹۵٫۲ "تاریخ شفاهی جنگ ایران و عراق" نوشته محمد درودیان، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ۱۳۹۰.
- ↑ ۹۶٫۰ ۹۶٫۱ ۹۶٫۲ ۹۶٫۳ گزارشهای مرکز تحقیقات دفاع مقدس دربارهٔ نقش اقوام در جنگ ایران و عراق.
- ↑ ۹۷٫۰ ۹۷٫۱ Rubin, Barnett R. The Fragmentation of Afghanistan: State Formation and Collapse in the International System. Yale University Press, 2002.
- ↑ Harrison, Selig S. In Afghanistan's Shadow: Baluch Nationalism and Soviet Temptations. Carnegie Endowment for International Peace, 1981.
- ↑ Emadi, Hafizullah. Culture and Customs of Afghanistan. Greenwood Press, 2005.
- ↑ کارلوتا گال، The New York Times، ۲۰۱۷ - مقالهای دربارهٔ نحوه استخدام و نقش هزارهها در جنگ سوریه.
- ↑ ارین کانینگهام، The Washington Post، ۲۰۱۶ - بررسی شرایط و انگیزههای هزارهها برای پیوستن به فاطمیون.
- ↑ علی الفونه، Carnegie Middle East Center، ۲۰۱۸ - تحلیل نقش ایران در ایجاد و حمایت از لشکر فاطمیون.
- ↑ محققان دانشگاه آکسفورد دربارهٔ محرومیتهای تاریخی هزارهها در افغانستان.
- ↑ گزارش یونیسف دربارهٔ نرخ ثبتنام دانشآموزان هزاره پس از سقوط طالبان.
- ↑ دانشگاه بامیان و نقش آن در ارتقای سطح علمی جامعهٔ هزاره.
- ↑ مقالات و کنفرانسهای بینالمللی دانشگاهیان هزاره در سطح جهانی.
- ↑ چالشها و حملات گروههای افراطی به مدارس هزارهنشین
- ↑ Hazara: Oppression and Resistance, National Geographic.
- ↑ “Afghanistan’s Hazaras Fight for Equality,” Al Jazeera.
- ↑ Olesen, Asta. "Islam and Politics in Afghanistan," Nordic Institute of Asian Studies.
- ↑ Emadi, Hafizullah. "Culture and Customs of Afghanistan."
- ↑ Williams, Bryan Glyn. “The Taliban: War, Religion and the New Order in Afghanistan. ”
- ↑ “The Future of Afghanistan’s Hazaras,” Middle East Institute.
- ↑ “Hazara Killings and Sectarian Violence,” Human Rights Watch.
- ↑ “Afghan Refugees in Iran: The Forgotten Story,” ReliefWeb.
- ↑ “Art as Resistance: Hazara Art and Activism,” Amnesty International.
- ↑ “The Political Struggles of Hazaras in Modern Afghanistan,” Brookings Institution.
- ↑ پولادی، حسن، هزارهها: تاریخ، سیاست، اقتصاد و فرهنگ، 1989م؛ «نسلکشی خاموش هزارهها»، خبرگزاری جمهوری اسلامی.
- ↑ چرا مردم هزاره در افغانستان از نسلکشی هراس دارند؟»، وبسایت دیدار نیوز.