ویکیپدیا:فلسفه رهنمودهای ثانویه سرشناسی
این صفحه حاوی یک انشا است. این انشا شامل توضیحات و توصیههای یک یا چند مشارکتکنندهٔ ویکیپدیا است. انشاها جزو مقالههای دانشنامه یا سیاستها یا رهنمودهای ویکیپدیا نیستند؛ چرا که بهطور کامل توسط جامعه مورد بررسی قرار نگرفتهاند. بعضی از انشاها هنجارهای متداول را بیان میکنند؛ در حالی که سایر انشاها فقط دربردارندهٔ دیدگاههای اقلیت هستند. |
یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین رهنمودهای ویکیپدیا، رهنمود سرشناسی است. بر اساس این رهنمود «اگر موضوعی پوشش قابل توجهی در منابع معتبر داشته باشد و این منابع، مستقل از موضوع باشند، فرض میشود که معیارهای لازم برای آمدن در ویکیپدیا در قالب یک مقاله یا فهرست جداگانه را دارد.» این عبارت با عنوان «معیار عمومی سرشناسی» شناخته میشود و به رهنمودی که این عبارت در آن آمده نیز «رهنمود اصلی سرشناسی» گفته میشود.
رهنمود اصلی سرشناسی سعی میکند که ویرایشگران را به این سمت هدایت کند که دانشنامهٔ ویکیپدیا فقط در مورد موضوعاتی مقالهٔ جدا داشته باشد که پیشتر در حد قابل توجهی توسط منابع معتبر و مستقل مورد پوشش بودهاند. به بیان دیگر، ویکیپدیا بنا نیست راجع به چیزی مقاله داشته باشد که منابع معتبر دیگر آن را شایستهٔ پوشش گسترده ندانستهاند.
حال دو سؤال مهم پیش میآید:
- اگر رهنمود اصلی سرشناسی راهکاری به این روشنی پیش پای ما نهاده، چه نیازی به رهنمودهایی ثانویهٔ سرشناسی نظیر ویکیپدیا:سرشناسی (وب)، ویکیپدیا:سرشناسی (جغرافیا) و غیره داریم؟
- وقتی پاسخ به سؤال اول داده شد و قبول کردیم که رهنمودهای ثانویه لازم هستند، آن وقت چه انتظاری از معیارهایی که در رهنمودهای ثانویه آمدهاند خواهیم داشت؟
در ادامهٔ این انشا تلاش شده که به دو پرسش بالا پاسخ داده شود. در انتهای انشا نیز دلیل این که این پرسش و پاسخ مهم است، شرح داده شدهاست. مرور این موارد میتواند در بحثهای مربوط به سرشناسی راهگشا باشد (به خصوص جایی که خود رهنمودها به چالش کشیده میشوند، یا در موضوعاتی که رهنمود سرشناسی مخصوص به خود ندارند).
پرسش اول: چرایی رهنمودهای ثانویهٔ سرشناسی
ویرایشاگر در یک آرمانشهر میزیستیم میشد فقط رهنمود اصلی سرشناسی را به کار ببندیم. در چنان دنیایی، هر موضوعی که «سرشناس» میبود، قبلاً توسط منابع معتبر و مستقل مورد بحث قرار گرفته بود و وظیفهٔ ما به عنوان نویسندگان دانشنامهٔ ویکیپدیا فقط این بود که منابع را پیدا کنیم و خلاصه کنیم و در مقالهها به کار ببندیم. هر جایی که راجع به سرشناسی سؤالی پیش آمد هم بلافاصله میشد رفت سراغ رهنمود اصلی و بررسی کرد که آیا منابع معتبر و مستقل به آن موضوع پرداختهاند یا نه.
اما در دنیای واقعی، بسیاری از موضوعاتی که مشابه هم هستند، به یک اندازه مورد پوشش منابع قرار نمیگیرند. هدف این انشا، بررسی دلیل این امر نیست. صرفاً به یک مثال خیالی اکتفا میکنیم: دانشمندی گمنام را در نظر بگیرید که به طور اتفاقی یک کشف عظیم میکند (مثلاً سیاهچالهای کشف میکند که اندازهاش قانون نسبیت را زیر سؤال میبرد). فرض کنید این دانشمند موفق میشود قانون جدیدی بهتر از قانون نسبیت ارائه کند و این قانون به شدت مورد استقبال جامعهٔ علمی فیزیکدانان قرار میگیرد چنان که سال بعد وی برندهٔ جایزهٔ نوبل فیزیک میشود. احتمالاً همهٔ نویسندگان دانشنامه قبول دارند که اگر دانشمندی به چنان درجهای رسیده که جایزهٔ نوبل گرفته، لابد سرشناس است. با این حال، از آنجا که وی تا پیش از این گمنام بوده، منابع مستقل و معتبر به حدی وجود ندارد که بتوان معیار اصلی سرشناسی را برای این شخص احراز کرد. به طور دقیقتر، میزان پوشش منابع در ابتدای امر ممکن است محدودتر باشد اما به مرور زمان، منابع معتبر بیشتری به آن شخص خواهند پرداخت. وقتی که ما از لحظهای که کسی برندهٔ جایزهٔ نوبل میشود میتوانیم قویاً ادعا کنیم که او سرشناس است، آیا باید صبر کنیم که منابع مختلف به آن شخص بپردازند؟ نمیشود همان اول کار برای وی مقاله بسازیم و بعد تدریجاً آن را کاملتر کنیم؟ آیا این، یک نقص رهنمود اصلی سرشناسی نیست؟
این قضیه روی دومی هم دارد: این که منابع معتبر و مستقل به یک موضوع بپردازند یک چیز است و این که ما (به عنوان نویسندگان دانشنامه) بتوانیم به این منابع دسترسی داشته باشیم یک چیز دیگر. سرشناسی یک موضوع، یک ویژگی خود آن موضوع است و نباید وابسته باشد به دسترسی دانشنامهنویسان. اما تعریفی که در رهنمود اصلی سرشناسی ارائه شده، عملاً احراز سرشناسی را وابسته به دسترسی داشتن نویسندگان به حجم عظیمی از منابع میکند، که احتمالاً به جز عدهای محدود (مثلاً دانشگاهیان یا کسانی که به کتابخانههای بزرگ دسترسی دارند) برای بقیه ممکن نیست. آیا رهنمود اصلی سرشناسی در تقابل با سومین اصل از پنج بنیاد ویکیپدیا نیست که میگوید «ویکیپدیا یک محتوای آزاد است که هر کسی میتواند آن را تغییر دهد»؟ (چرا که چنین به نظر میرسد که این رهنمود عملاً حق ایجاد مقالهها را محدود به عدهٔ کوچکی از مردم میکند.)
رهنمودهای ثانویهٔ سرشناسی دقیقاً برای رفع این دو نقص رهنمود اصلی سرشناسی ایجاد شدهاند. هدف این رهنمودها آن است که موضوعاتی را شناسایی کنند که به احتمال خیلی خیلی زیاد یا مورد پوشش گستردهٔ منابع معتبر و مستقل قرار گرفتهاند (حتی اگر نتوانیم آن منابع را شناسایی یا مطالعه کنیم) و یا به زودی مورد پوشش گستردهٔ چنان منابعی قرار خواهند گرفت (حتی اگر هنوز این اتفاق نیفتاده باشد).
پرسش دوم: انتظارات از رهنمودهای ثانویهٔ سرشناسی
ویرایشبا توجه به آنچه بالاتر ذکر شد، انتظار داریم که رهنمودهای ثانویه سرشناسی معیارهایی را ارائه کنند که همبستگی بالایی با پوشش موضوعات مربوط در منابع مستقل و معتبر داشتهاند.
برای مثال، بررسی منابع در مورد کسانی که پیش از این جایزهٔ نوبل فیزیک بردهاند نشان میدهد که این افراد معمولاً به سرعت مورد پوشش گستردهٔ منابع مستقل و معتبر (از جمله خبرگزاریهای عمومی و علمی، نشریات علمی، شبکههای تلویزیونی مختص علوم، کتابهای مربوط به علوم و ...) قرار میگیرند. با توجه به این که بین گرفتن جایزهٔ نوبل فیزیک از یک سو، و پوشش در منابع مستقل و معتبر از سوی دیگر، رابطهای تنگاتنگ وجود دارد، میشود خودِ گرفتن جایزهٔ نوبل را یک معیار ثانوی برای سرشناسی دانشمندان دانست. به همین خاطر است که در رهنمود ویکیپدیا:سرشناسی (دانشگاهیان) بندی داریم که میگوید «فرد یک جایزه یا نشان افتخار با اعتبار بالا در سطح ملی یا بینالمللی کسب کرده باشد» و با استناد به آن میتوانیم برای کسی که جایزهٔ نوبل گرفته مقاله بسازیم، حتی اگر فقط به منابع محدودی دسترسی داشته باشیم، یا منابع در دسترسمان اعتبار بالایی نداشته باشند (مثلاً فقط خبرگزاریهای عمومی).
توجه کنید که در این انشا عمداً از لفظ «همبستگی» استفاده شدهاست تا تأکید بشود که رابطهٔ بین معیار ثانویه و پوشش منابع، لزوماً رابطهٔ رابطه عِلّی نیست. در مثالی که زدیم، میشود ادعا کرد که گرفتن جایزهٔ نوبل دلیل پوشش بعدی توسط منابع معتبر و مستقل است؛ ولی میشود هم گفت که این رابطه علی نیست، یعنی دلیل پوشش توسط منابع، جایزه نیست بلکه جایزه صرفاً منابع را نسبت به شخص و دستاوردش آگاه میکند، سپس آن منابع خودشان به تحقیق بیشتر در مورد زندگی و دستاوردهای وی میپردازند و نهایتاً دلیل این که او را مورد پوشش قرار میدهند، یافتههای تحقیق خودشان است، نه صرف برنده شدن جایزه.
در برخی موارد، علی نبودن رابطه بیشتر قابل درک است؛ مثلاً در همان رهنمود سرشناسی دانشگاهیان بند دیگری داریم که میگوید «شخص صاحب بالاترین درجه اداری (اجرایی) در یک مؤسسهٔ آموزش عالی یا جامعهٔ علمی بزرگ بوده باشد» و میشود انتظار داشت که منابع معتبر، به صرف این که کسی به یک منصب آموزشی گماشته بشود به وی نمیپردازند؛ بالعکس، معمولاً افراد به خاطر دستاوردهایی که دارند هم به مناسب مختلف میرسند و هم مورد پوشش منابع قرار میگیرند، چیزی که در آمار با نام اختلاط شناخته میشود. برای درک بهتر اختلاط، زیرنویس تصویر سمت چپ را ببینید.
اهمیت درک فلسفهٔ وجودی رهنمودهای ثانویهٔ سرشناسی
ویرایشدرک این که رهنمودهای ثانویهٔ سرشناسی برای چه ایجاد شدهاند و این که معیارهایی که در رهنمودهای سرشناسی ثانویه ارائه میشوند صرفاً بناست که راهی برای «پیشبینی» پوشش گستردهٔ منابع معتبر و مستقل باشند، از چند جهت اهمیت دارد:
یکم: در تفسیر معیارهای ثانویه سرشناسی که همینک موجود هستند: اگر جایی در تفسیر یک معیار ثانویهٔ سرشناسی دچار ابهام شدیم، میتوانیم برگردیم به نیت اصلی وجود چنان معیاری و بر آن مبنا مصادیق درست آن معیار را شناسایی کنیم.
برای مثال، فرض کنید که یک کاربر با استناد به معیار «فرد یک جایزه یا نشان افتخار با اعتبار بالا در سطح ملی یا بینالمللی کسب کرده باشد» از رهنمود سرشناسی دانشگاهیان مدعی میشود که فلان شخص که جایزهٔ «دانشمند نخبهٔ ایران» را برده، سرشناس است. این در حالی است که بسیاری از ویرایشگران دیگر که در زمینهٔ دانش دارای اطلاعات فراوان هستند تا به حال اسم این جایزه را هم نشنیدهاند! بحثی بین این دو طرف در میگیرد که آیا آن جایزه مصداقی از یک «جایزه با اعتبار بالا در سطح ملی» هست یا نه. پاسخ این بحث نباید در گرو نظرات شخصی ویرایشگران ویکیپدیا باشد؛ روش درست برای پاسخگویی آن است که به منابع معتبر و مستقل مراجعه کنیم و ببینیم آیا (۱) افراد دیگری که پیش از این جایزهٔ «دانشمند نخبهٔ ایران» گرفتهاند را به طور گستردهای مورد پوشش قرار دادهاند یا نه، و (۲) به طور خاص، این که این افراد برندهٔ آن جایزهٔ خاص شدهاند را مورد پوشش گسترده قرار دادهاند یا نه؟ اگر پاسخ هر دو سؤال مثبت باشد، میشود گفت که این جایزه مصداقی درست از آن معیار سرشناسی است. اگر جواب به هر دو پرسش منفی باشد، نمیشود از آن جایزه به عنوان مصداقی برای سرشناسی استفاده کرد. اگر فقط جواب اولی مثبت باشد، استفاده از این جایزه برای احراز سرشناسی مناسب نیست اما مردود هم نیست.
دوم: در نبود رهنمود سرشناسی برای یک موضوع خاص: فرض کنید که کاربری میخواهد راجع به یک امامزاده مقاله بسازد؛ همچنین فرض کنید که هنوز رهنمود سرشناسی امامزادهها را نساختهایم. از یک سو، آن کاربر معتقد است که امامزادهای که میخواهد برایش مقاله بسازد حقیقتاً بسیار مهم و شاخص است و انتظار دارد که از دید ویکیپدیا هم «سرشناس» تلقی بشود. اما از سوی دیگر، هر چه دنبال رهنمودی برای ارزیابی سرشناسی امامزادهها میگردد، چیزی پیدا نمیکند. دست آخر این که رهنمود اصلی سرشناسی هم به کارش نمیآید چون او فقط به دو منبع دسترسی دارد که یکی از آنها هم وبگاه خود امامزادهاست و در نتیجه یک منبع «مستقل» نیست.
این کاربر برای توجیه کردن دیگران (مثلاً در یک نظرخواهی برای حذف) میتواند خودش معیارهای ثانویهای برای ارزیابی سرشناسی امامزادهها پیشنهاد کند. برای این که این معیار مورد پذیرش اجتماع قرار بگیرد، این کاربر باید تلاش کند که معیارهایی را پیشنهاد کند که در مورد دیگر امامزادهها، همبستگی بالایی با پوشش آن امامزادهها در منابع معتبر و مستقل داشته باشد. بهتر آن است که این همبستگی به طور علنی (با ذکر شواهد و مدارک) به اطلاع دیگر ویرایشگران دانشنامه رسانده بشود؛ اما بسیار پیش میآید که این همبستگی به طور ضمنی در دل معیار پیشنهادی هست، و ویرایشگران بدون آن که علنی راجع به آن بحث کنند، با هم به توافق میرسند که معیار پیشنهادی، معیار خوبی است چرا که در ذهن خودشان این همبستگی را ارزیابی کردهاند و پذیرفتهاند.
سوم: وقتی قصد داریم رهنمود سرشناسی ایجاد کنیم: این حالت سوم، فرق زیادی با حالت دوم ندارد. تنها تفاوتش در این است که حالت دوم مصداقی است (مثلاً موضوع بحث، یک امامزادهٔ خاص است) و حالت سوم، کلیتر است (موضوع بحث، کلیت تشخیص سرشناسی امامزادههاست). دلیل این که در این انشا این مورد سوم به طور جداگانه برشمرده شدهاست، تعدد دفعاتی است که در قهوهخانههای ویکیپدیا بحثهایی راجع به ایجاد معیارهای جدید سرشناسی در میگیرد. متأسفانه بسیاری از این بحثها، بیشتر از آن که ناشی از درک فلسفهٔ معیارهای ثانویهٔ سرشناسی باشند، یا زمینهٔ اظهار نظرات شخصی ویرایشگران ویکیپدیا میشوند و یا عرصهٔ تلاش برخی از کاربران برای توجیه کردن سرشناسی یک سری مصادیق خاص از یک موضوع. در هر دوی این حالات، اشاره به این انشا و بازگرداندن بحث به سمت و سوی درک فلسفهٔ وجودی معیارهای ثانویهٔ سرشناسی ممکن است به پیشرفت بحث کمک کند.