نوشدارو
نوشدارو یا انوشدارو در اساطیر ایرانی و طب سنتی به داروی حیاتبخش گفته میشود. ابن سینا جلد پنجم قانون در مورد نوشدارو میفرماید: انوش دارو ابتکار طبیبان هند است. شادی آور، نیروبخش و مفرح قلب میباشد، بدن را تقویت و زردی رنگ رخسار را از بین میبرد. بدن و عرق را خوشبو میکند و برای کبد بسیار مفید است. از خوردن انوش دارو هیچ زیانی به انسان روی نمیآورد. در دائرةالمعارف غیاثاللغات آمدهاست که «نوشدارو معجونی شیرینمزه، مفرح قلب و مقوی معده و دوایی است که دفع جمیع آلام و جراحتها کند». در فرهنگ آنندراج به عنوان مرهمی برای رویش و رشد گوشت بیان شده و برخی منابع متقدم دیگر آن را نوعی پادزهر یا تریاق بیان کردهاند.[۱]
نسخه ترکیبات
ویرایشترکیبات این داروی معجزه آسا به نقل از قانون چنین است: گل سرخ ایرانی هفت درهم، مشک زمین پنج درهم، میخک، مصطکی، سنبل و برباله از هر کدام سه درهم، قرفه، سرخدار، زعفران، بسپاسه، قاقُلَّه درشت، قاقُلَّه ریز و جوزبوا از هر یک دو درهم. همه داروها را کوبیده و ساییده و به وسیله حریر الک کن تا بسیار خوب درهم مخلوط شوند. بعد از آن آمله تازه بسیار خوب نود مثقال و آب شیرین و گوارا ششصد و هفتاد مثقال بیاور. آمله را در آب ریخته و بگذار بر روی اجاق تا بجوشد به حدی که یک سوم آن بماند. و ادامه دستور ساختن نوشدار که در کتاب قانون موجود است.[۲]
خاستگاه
ویرایشچنانکه ابن سینا در قانون فرموده این دارو از ابتکارات طبیبان هند است. در امثال و حکم اثر علیاکبر دهخدا نیز آمدهاست که مهمترین اشارهٔ به نوشدارو در اساطیر و تاریخ ایران ریشه در داستان رستم و سهراب دارد. در این داستان که در شاهنامهٔ فردوسی شرح داده شدهاست، رستم دستان، پدر سهراب، در نبردی با او رویارو میشود و بدون آگاهی از اینکه سهراب پسرش است، پهلوی او را میدَرَد و چون سهراب در حال جان دادن است، نشان سهراب را میبیند و درمییابد که او فرزندش است. پس، گودرز را سراغ کاووس میفرستد تا از او نوشدارو بگیرد و کاووس از این کار سر باز میزند.[۳] ابوالقاسم انجوینژاد در فردوسینامه، ادامهٔ داستان را چنین توصیف میکند:[۴]
رستم خشمگین میشود و به طرف بارگاه حرکت میکند. خبر به کیکاووس میدهند که رستم خشمگین شده و به طرف تو میآید. کیکاووس از درِ حرمسرا فرار میکند و رستم وارد کاخ میشود. موقعی که میبیند از کاووس خبری نیست، دارو را برمیدارد و به طرف سهراب میرود اما متأسفانه دیر میرسد. منجّم میآید و میگوید که کار از کار گذشتهاست.
مرشد عباس زریری، از نقالان شهیر شاهنامه، ادامهٔ بخشی از ادامهٔ داستان را که در شاهنامه به آن اشاره نشدهاست این چنین تقریر میکند:[۵]
رستم چون برای آوردن نوشدارو پا در رکاب شد، سهراب به هوش آمد و رستم را خواست. رستم بازگشت و دوباره گودرز را برای گرفتن نوشدارو به درگاه کاووس فرستاد: «گویند گودرز در این مرتبه نوشدارو را آورد که سهراب داعی حق را لبیک گفته بود».
ضربالمثل
ویرایش«نوشداروی پس از مرگ سهراب» ضربالمثلی است که این داستان دستمایهٔ ایجاد آن شده و به مضمون انجام کاری پس از موعد بایستهٔ آن است. کهنترین منبعی که به این ضربالمثل اشاره دارد، دیوان اثیرالدین اخسیکتی است:[۳]
بکوش آنکه پس از گفتِ وی جگر نکنی | که نوشدارو بعد از اجل ندارد سود |
در ادبیات فارسی
ویرایشبسیاری از شاعران کهن و معاصر فارسیگوی در آثارشان به نوشدارو اشاره نمودهاند.
- سعدی شیرازی:
زهر از قبل تو نوشدارو فحش از دهن تو طیبات است - پروین اعتصامی:
دانی که نوشداروی سهراب کی رسید؟ آنگه که او ز کالبدی بیشتر نداشت - اوحدی مراغهای:
نوشدارو که غیر دوست دهد زهر باشد، به خاک ریز و مچش - صائب تبریزی:
نوشداروی امان در گره حنظل نیست به چه امید به این سبز حصار آمدهای؟ - خواجوی کرمانی:
نوشداروی من از لعل تو میفرمایند بشکر گر چه دوای خفقان نتوان کرد - شهریار:
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا
منابع
ویرایش- ابن سینا، حسین (۱۳۶۷). قانون در طب. ج. ۵. ترجمهٔ عبدالرحمان شرفکندی. تهران: سروش. ص. ۲۵۱.
- ↑ «مدخل نوشدارو». لغتنامه دهخدا. دریافتشده در 24/12/2017. تاریخ وارد شده در
|بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ ابن سینا، حسین (۱۳۶۷). قانون در طبف ترجمه عبدالرحمان شرفکندی. تهران: سروش.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ابوالفضل خطیبی (۱۳۸۹). «منشأ ضربالمثل «نوشدارو بعد از مرگ سهراب»» (PDF). فرهنگنویسی. ۳: ۲۵۳.
- ↑ انجوی شیرازی، ابوالقاسم (۱۳۶۳). فردوسینامه، مردم و شاهنامه. تهران.
- ↑ زریری، مرشدعباس (۱۳۶۹). داستان رستم و سهراب، به کوشش جلیل دوستخواه. تهران: توس.