نظریه یکسان بودن ویشتاسپ هخامنشی و ویشتاسپ کیانی
در این مقاله به دلایل اثبات و رد نظریه یکسان بودن ویشتاسپ هخامنشی و ویشتاسپ کیانی پرداخته شدهاست.
نظریه یکسان بودن ویشتاسپ هخامنشی و ویشتاسپ کیانی
ویرایشبرخی از دانشمندان عقیده دارند که داریوش بزرگ یک زرتشتی نو دین بودهاست و این دین را به عنوان دین دولتی در کشور نوپای خود رواج دادهاست. نمایندگان این نظر هرتل، هرتسفلد و لهمان هاوپت هستند. یکی از پایههای این استدلال این است که پدر داریوش ویشتاسپ هخامنشی را همان کوی ویشتاسپ پشتیبان زرتشت میداند. بنا بر این نظریه پیامبری زرتشت همزمان با بنیانگذاری شاهنشاهی هخامنشی است و همچنین زرتشت شورشها و رویدادهای واژگونگر سال ۵۲۲ پیش از میلاد را به چشم دیده بوده و چندی پس از آن درگذشته است.[۱] بسیاری از دانشمندان غربی از جمله اومستد و برستد تولد زرتشت را در سال ۵۷۰ قبل از میلاد تأیید کردهاند. همچنین دانشمندانی مانند دارمستتر فرانسوی و یوستی آلمانی نیز پادشاهان کیانی را با پادشاهان هخامنشی ارتباط دادهاند. زرتشت در ابتدای سلطنت داریوش به پنجاه سالگی رسیده بود و در همین زمان است که گشتاسپ، پدر داریوش، از سلطنت خود استفاده کرده و در شمال ایران سلطنت خود را رنگینتر ساخته و از زرتشت حمایت نموده و دین او را در پارت و شمال شرقی ایران رواج دادهاست. بنابراین مطابقت کوروش هخامنشی با کیخسرو کیانی و مطابقت گشتاسپ پدر داریوش با کیگشتاسپ و همچنین تاریخ تولد زرتشت در سال ۵۷۰ قبل از میلاد قابل تردید نیست.[۲]
دلایل اثبات
ویرایشویشتاسپ بنابر روایات ملی
ویرایشدربارهٔ ویشتاسپ (بشتاسب، بشتاسف، گشتاسپ) طبری، مسعودی، دینوری، حمزه اصفهانی، ابوریحان بیرونی، مطهر بن طاهر مقدسی، ثعالبی، دقیقی، فردوسی و ابن بلخی روایاتی نقل کردهاند. چون سی سال از سلطنت گشتاسپ گذشت زرتشت از آذربایجان به دربار او رفت و دین جدید را در آنجا اظهار کرد و کتاب موسوم به اوستا که با خط زرین بر روی دوازده هزار پوست گاو نر نوشته شدهبود، بر پادشاه عرضه کرد.
گشتاسپشاه دین زرتشت را پذیرفت و آتشکدهها بنا کرد. بعد داستان واقعهٔ جنگ ارجاسپ پادشاه توران پیش میآید. ارجاسپ بر کشور گشتاسپ حملهور شد. گشتاسپ برای دفاع، مردانی چون جاماسپ (داماد زرتشت)، زریر برادر خویش و دو پسرش بستور و اسفندیار (سپندیاذ) را داشت. تورانیان بر اثر پهلوانیهای اسفندیار شکست داده شدند ولی گشتاسپ بر اثر افتخاراتی که نصیب فرزندش اسفندیار شده بود بر او رشک برد و او را به جنگ رستم گسیل کرد. در این جنگ اسفندیار به دست رستم کشته شد.[۳]
ویشتاسپ کیانی همان پدر داریوش بزرگ است
ویرایشبر اساس عقیده بعضی از محققان کوروش بزرگ همان کیخسروی کیانی است و تاریخ ظهور زرتشت همزمان با پادشاهی ویشتاسپ پدر داریوش هخامنشی بودهاست. این دلایل عبارتند از:
- نام کیخسرو در ترجمهٔ پهلوی اوستا با لفظ هئوسروه یا هوسروه آمده و در فارسی به خسرو تبدیل شدهاست. هئوسروه از حیث تلفظ با کوروش شباهت کامل دارد.
- کوروش در زبان یونانی به لفظ سیروس ذکر شده و این لفظ مخفف سئوسروس میباشد که در زبان سانسکریت نام کیخسروی کیانی است.
- کیخسرو در یشت دهم اوستا به صفت متحدکنندهٔ اقوام ایرانی توصیف شده که همان صفت کوروش بزرگ است.
- در یشت دهم اوستا کیخسرو در کنار دریاچه چیچست برای آناهیتا قربانی میکند. این دریاچه در غرب ایران است نه در شرق ایران و بنابراین معقول نیست که قلمرو سلطنت کیخسرو در بلخ و خوارزم باشد. کوروش پس از تسخیر ماد بر آذربایجان نیز تسلط داشتهاست و مرکز فرماندهی خود را در ماد قرار داده بود. از این جهت است که در اوستا به کرات نام چیچست آمدهاست.
- کوروش پس از تسخیر گرگان، ویشتاسپ پدر داریوش را به حکومت پارت و گرگان گمارد. این ویشتاسپ همان کی گشتاسپ کیانی است که طبق اوستا و شاهنامه فردوسی جانشین کیخسرو کیانی بود. پدر داریوش در شمال ایران دستگاه سلطنت داشته و به همین جهت در اوستا به او کی گشتاسپ گفته میشود.[۲]
یکی دانستن هوتهسا همسر داریوش بزرگ و هوتهسای اوستا
ویرایشداریوش پس از پیروزی در نبردها با آتوسا دختر کوروش بزرگ ازدواج کرد. نام آتوسا بدون تردید همان هوتهسا و همنام همسر کوی ویشتاسپ است. هرتل در این نام نیز دلیلی میبیند که هر دو ویشتاسپ یکی هستند. بنا بر نظر او آنچه در بند ۳۵ و ۳۶ یشت پانزدهم آمده معنیاش این نیست که هوتهسا زن ویشتاسپ بودهاست بلکه تنها به این معنا است که هوتهسا با پیوند زناشویی با فرزند ویشتاسپ داریوش به عنوان یک عضو در خانوادهٔ او راه یافتهاست.
او را بستود هوته سا دارندهٔ برادران بسیار از خاندان نوذر در روی تخت زرین در روی فرش زرین. نزد برسم گسترده. بند ۳۵ از او درخواست این کامیابی را به من ده تو ای اندروای زبردست که من در خانهٔ کی گشتاسپ عزیز و محبوب و خوب پذیرفته شوم. بند ۳۶ رام یشت (یشت پانزدهم) کردهٔ ۹[۴]
یسنای ۵۳ و ارتباط دادن آن به شورش گئومات
ویرایشهرتل دانشمند آلمانی از سخنان زرتشت در یسنای ۵۳ استشهاد میکند که این فصل از گاتها در میان دوم آوریل و بیست و نهم سپتامبر ۵۲۲ پیش از میلاد انشاء شدهاست. به عقیدهٔ او در چند قطعه زرتشت از ویشتاسپ پدر داریوش درخواست میکند که دست گئومات مغ را از تاج و تخت شاهی ایران کوتاه کند.[۵] همچنین هرتسفلد و دیگران در دو بند پایانین یسنای ۵۳ در نفرینهایی که بر پیروان دروگ میشود، بازتابی میبینند از اوضاعی که به دنبال شورش گئومات، داریوش و پیرامون او را فرا گرفتهبود.
آنانیکه زشتکردارند ناگزیر از فریفتارانند لاجرم محکوم بزوال گردند. همگی فریاد و خروش برآورند. شهریار نیکی باید تا آنانرا گرفتار ساخته به خاک و خون درکشد و این چنین در مملکت خرم صلح برقرار دارد. سزاوار است که آن (خدای) بزرگتر از همه آنان را به شکنج درآورد و فوراً به زنجیر مرگ دچارشان سازد. قطعه هشتم یسنای ۵۳[۶]
جای فساد و زوال از آن کسی است که بدین دروغین گرویدهاست، این خوارشمرندگان آئین مقدس برآنند که دینداران را پست نمایند و تن آنان را به گناه آلودهاست. کجاست نگهبان آئین آن سرور دادگر تا آنان را از زندگی و آزادی بیبهره سازد ای مزدا تراست توانائی و از پرتو آن بینوایان راستکردار را با بهترین مزد توانی نواخت. قطعه نهم یسنای ۵۳[۶]
بدیهی است که داریوش یا به این دین تازه درآمده بوده یا در این پیشآمد به دین زرتشت درآمدهاست.[۷]
نظریه یکسان نبودن ویشتاسپ هخامنشی و ویشتاسپ کیانی
ویرایشهنریک ساموئل نیبرگ نوشتهاست سرتاسر ساخت این نظریه به اندازهای بیمعناست که از آن بالاتر نمیشود پنداشت. اینکه نویسندگان باستان پیش از اینها هر دو ویشتاسپ را باهم درآمیختهاند، دلیلی بر درستی این نظر نیست.[۸] کسانی چون وندیشمن، ویلیام گیگر، تیل، الدنبرگ، بارتولومه، ادوارد مایر، کریستن سن، مری بویس، ابراهیم پورداود و شاپور کاووسجی روایات سنتی را از همه جهات با دلایل قاطعی رد کردهاند.[۹]
دلایل رد نظریه
ویرایشمورخان یونانی
ویرایشهمهٔ مورخان یونانیای که زمان زرتشت را بین شش تا هفت هزار سال پیش از میلاد ذکر کردهاند، در عهد هخامنشی میزیستند، اگر زرتشت در دوران هخامنشیان ظهور میکرد، باید آنها از آن اطلاع میداشتند. چطور ممکن است هرودوت، مورخ سرشناس یونان که مقارن داریوش بزرگ میزیستهاست و حتی از بیان جزئیترین موضوعات تاریخ ایران هم هرگز امتناع نکرده، از معاصر بودن زرتشت و پدر داریوش ویشتاسپ، آگاه نبوده باشد یا اگر بوده، در امر به این مهمی به سکوت گذراندهباشد.
ذکر نشدن نام هخامنشیان در اوستا
ویرایشزرتشت از داریوش و دگر شاهان هخامنشی هیچ ذکری نمیبرد.[۵]
شاه نبودن ویشتاسپ
ویرایشداریوش به پدرش، عنوان پادشاهی نمیدهد و مثل سایر ساتراپهای ایالتها از او اسم میبرد در صورتیکه زرتشت به حامی خود عنوان شاهی میدهد.[۵]
هوتهسا یک نام معمول در بین ایرانیان بوده است
ویرایشاثری از یک دلیل یا یک احتمال برای این تعبیر که هوتهسا همسر داریوش بزرگ همان هوتهسای اوستا باشد، وجود ندارد. تا جائیکه هرتسفلد هم که در دیگر موضوعها از هرتل پیروی میکند، این نظر را درست نمیداند. نام هوتهسا یک نام بسیار ساده و معمول است و تنها و سادهترین معنایی که میتواند داشته باشد، خوشاندام است. هیچ دلیلی نیست که هر کس که نام هوتهسا داشته، متعلق به یک خانوادهٔ زرتشتی بودهاست. اثری از یک دلیل با یک احتمال برای این تعبیر وجود ندارد. تا جائیکه هرتسفلد هم که در دیگر موضوعها از هرتل پیروی میکند، این نظر را درست نمیداند.[۱]
کتیبههای بیستون
ویرایشدر صورت قبول حمایت زرتشت از داریوش بزرگ در قبال شورش گئومات مغ آدمی باید بیاندازه در شگفت افتد که داریوش که در سنگنبشته بیستون بند ۶۸ نزدیکترین یاریکنندگان خود را بدقت برمیشمارد و آنها را به ویژه در جهان آینده سفارش میکند، اینچنین یکباره جاماسپ کیانی، فرشوشتر نامدار و خود پیامبر را که در این موقعیت مهمترین یاریدهندهٔ او بودهاست، یکسره فراموش میکند.[۸]
تفاوت در شجره نامهها
ویرایشنام پدربزرگ داریوش بزرگ، پدر ویشتاسپ هخامنشی، آرشام است در صورتیکه نام پدر کی گشتاسپ، لهراسب میباشد. شجره و نسب پادشاهان کیانی که در اوستا، کتب پهلوی، کتاب حمزه اصفهانی و آثار الباقیه بیرونی و شاهنامه و غیره آمدهاست به هیچ عنوان با نسب و شجره هخامنشیان که در کتیبهها ذکر شده، همخوانی ندارند.[۵]
شجرهنامهٔ ویشتاسپ هخامنشی
ویرایشهخامنش نیای بزرگ | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چیشپیش شاه انشان و پارس | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آریارمنه شاه پارس | کوروش یکم شاه انشان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آرشامه شاه پارس | کمبوجیه یکم شاه انشان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ویشتاسپ شاهزاده | کوروش بزرگ شاه ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
داریوش بزرگ شاه ایران
| کمبوجیه دوم شاه ایران
| بردیا شاهزاده
| آرتیستون شاهدخت
| رکسانا شاهدخت
| آتوسا شاهدخت | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پارمیدا شاهدخت | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شجرهنامه کوی ویشتاسپ
ویرایشكيقباد | |||||||||||||||||||||||||||||||||
کیاپیوه (در اوستا) | |||||||||||||||||||||||||||||||||
کیبیرشن | کیپیسین | کیآرش | کیکاووس | ||||||||||||||||||||||||||||||
مَنوش | سیاوش | ||||||||||||||||||||||||||||||||
ارزان | کیخسرو | ||||||||||||||||||||||||||||||||
کیلهراسپ | |||||||||||||||||||||||||||||||||
زریر | کیگشتاسپ | ||||||||||||||||||||||||||||||||
بستور | پشوتن | اسفندیار | |||||||||||||||||||||||||||||||
مهرنوش | نوشآذر | کیبهمن | |||||||||||||||||||||||||||||||
کیداراب | |||||||||||||||||||||||||||||||||
ویشتاسپ هخامنشی یک مرد پارسی و فرزند یک مرد پارسی به نام آرشام که هنوز در سال ۵۲۲ پیش از میلاد زنده بوده فرزند آریارمنه، فرزند چیشپی، فرزند هخامنش چطور میتواند همان کوی ویشتاسپ باشد. در غرب هیچگاه مردبلندپایهای کوی نامیده نشدهاست. کوی ویشتاسپ فرزند آئوروتاسپه از خاندان نوتریها از تیرهٔ تورانی فریانه که در کنارههای بالای رود سیحون میزیستهاست را چطور میتواند با پدر داریوش یکسان بهشمار آورد. خانوادهشناسیهای باستان را باید همیشه با انتقاد لازم بکار برد. وگرنه به خوبی میشد کارل دوازدهم، پادشاه سوئد را با کارل دوم پادشاه اسپانیا یا ویلهم دوم پادشاه هوهن تسلرن را با ویلهم پادشاه اورانیا یکی دانست.[۱]
پانویس
ویرایش- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ دینهای ایران باستان، ص ۳۵۸
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ تاریخ اجتماعی ایران باستان، ص ۱۶۸ و ۱۶۹
- ↑ کیانیان، ص ۱۷۵
- ↑ یشتها، پورداود، ص ۱۵۲
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ گاتها، پورداود، ص ۳۰
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ گاتها، پورداود، ص ۱۴۷
- ↑ دینهای ایران باستان، ص ۳۵۷
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ دینهای ایران باستان، ص ۳۵۶
- ↑ مزداپرستی در ایران قدیم، ص ۲۴
جستارهای وابسته
ویرایشمنابع
ویرایش- نیبرگ، هنریک ساموئل (۱۳۵۹)، دینهای ایران باستان، ترجمهٔ نجمآبادی، سیف الدین، تهران: مرکز ایرانی مطالعهٔ فرهنگها
- کریستن سن، آرتور (۱۳۶۸)، کیانیان، ترجمهٔ ذبیحالله صفا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
- پورداوود، ابراهیم، گات ها
- کریستن سن، آرتور (۱۳۵۷)، مزداپرستی در ایران قدیم، ترجمهٔ صفا، ذبیحالله، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران
- هجوان، موسی (۱۳۴۰)، تاریخ اجتماعی ایران باستان، تهران: مؤلف