لری جنوبی

زبانی از گروه فارسی میانه/فارسی نو

لری جنوبی نام دسته‌ای از گویش‌های زبان لری است. دانشنامه ایرانیکا، [۳][۴] فهرست لینگوییست[۵] و اتنولوگ[۲] گویش‌های لری را به دو شاخه لری شمالی و جنوبی تقسیم کرده‌ اند. گویش‌های لری با تفاوت‌های کم و بیش از هم سخن گفته می‌شوند.[۶] دانشنامه ایرانیکا گویش لری را به دو دسته کلی لری شمالی و لری جنوبی تقسیم کرده‌ است.[۳][۴] از سوی دیگر فهرست لینگوییست لری را به سه دسته لری شمالی، لری بختیاری و لری جنوبی تقسیم کرده است که لری جنوبی شامل ( لری بهمئی، لری بویراحمدی، لری ممسنی، لری شولی، لری لیراوی و...) دسته‌بندی کرده‌ است.[۵]گویش‌های جنوبی زبان لری دارای تفاوت عمده در افعال، ضمایر، حروف اضافه و حتی گرامر با کردی و فارسی است. برای مثال علامت جمع در لری به سه گونهٔ " ئل، یل و گل " است که در فارسی وجود ندارد. حروف اضافه همچنین متفاوت است برای مثال؛ سی ← برای، نه ←را، وه ← از-به و… که متفاوت از کردی و فارسی‌اند.

لُری جنوبی
لری دومِنی[۱]
زبان بومی در ایران
منطقهغرب آسیا
قومیتمردم لر
شمار گویشوران
حدود ۵ میلیون نفر[۲]  (بدون تاریخ)
الفبای فارسی در ایران
کدهای زبان
ایزو ۱–۶۳۹luz
ایزو ۲–۶۳۹luz
ایزو ۳–۶۳۹در زمان‌های گوناگون:

mamasani 1241 – لری ممسنی

boyer.a 1238 – لری بویر احمدی

bahmaei 1238 – لری بهمئی

shuli 1241 – لری شولی

liravi 1238 – لری لیراوی
این نوشتار شامل نمادهای آوایی آی‌پی‌ای است. بدون پشتیبانی مناسب تفسیر، ممکن است علامت‌های سوال، جعبه یا دیگر نمادها را جای نویسه‌های یونی‌کد ببینید.

لری جنوبی با لری بختیاری ۸۶ درصد و با لری شمالی ۷۸ درصد به هم شباهت دارند مردم لر با یک زبان با لحجه های متفاوت سخن می گویند .[۷] شباهت لری بختیاری و جنوبی به گونه ای است که به دو روش می‌توان لری جنوبی را از لری بختیاری تشخیص داد:

  1. در گویش لری بختیاری ضمیر متصل سوم شخص مفرد و جمع که در فارسی"ش" است به صورت "س" تلفظ می‌شوند. مانند: بؤوخشش(اونو ببخش): بؤوخشس/ خوش (خودش): خوس. در لری جنوبی، "ش" همان "ش" تلفظ می‌شود.
  2. تلفظ متفاوت و تفاوت در برخی واژگان؛ برای مثال در لری بختیاری به مادر «دا»، ولی در لری جنوبی «دِی» یا «دای» گفته می‌شود.

جغرافیا

ویرایش
 
پراکندگی زبان لری در ایران (لری جنوبی:مناطق سبز رنگ)

لری جنوبی در پنج استان عمده تکلم می‌شود:[۸]

  1. کهگیلویه و بویراحمد: تمام استان
  2. خوزستان: شهرستان‌های بهبهان، امیدیه، رامهرمز، صیدون، هندیجان، ماهشهر، رامشیر، آغاجاری، هفتکل و باغملک
  3. فارس: اکثریت شهرستان های ممسنی، فراشبند، رستم، سپیدان، بخش های کامفیروز شمالی، کامفیروز جنوبی، گله دار، سده و بخشی از جمعیت شهرستان های کازرون، اقلید، آباده، کوه چنار، مرودشت، بیضا، شیراز
  4. بوشهر: شهرستان های دیلم، گناوه، بخشی از دشتستان و تنگستان و همچنین دهستان انگالی
  5. اصفهان: بخش های پادنا، پادناعلیا و شهر حنا

اصطلاحات

ویرایش
  • و خۆ گرۆتن:به خودگرفتن:اعتراف کردن vakhỏ gerỏtan
  • آمخته وابیدن:عادت کردن، آموخته شدن،خو گرفتن Amokhta vabiyan
  • بونگ کردن:صدا زدن،بانگ زدن bong
  • ورفراهسن:یهو پریدن varfrahesan
  • چاکسن: چاک خوردن،چاکستن chakesan
  • ترزسن: سوختن مو انسان یا پوست مو حیوان terzesan
  • بُل کردن: بال کردن، پریدن bol
  • دک زدن: درنگ کردن dok
  • دردن: پاره کردن-دریدن derdan
  • تک کردن: چکیدن tok kerdan
  • پق کردن: اخم کردن pogh
  • سیل کردن: نگاه کردن seyl
  • شی کردن: شوی کردن، شوهر کردن shi
  • بسی کردن: فرستادن bsi
  • بهر کردن:تقسیم کردن bahr
  • رو کردن:حرکت کردن (رو کن:حرکت کن)row
  • تنگسن :tengesan پرتاب شدن(همان تنگیدن در گویش های منطقه ی فارس که در لری تنگستن گفته میشود)
  • ور کردن: بر کردن،به تن کردن،پوشیدن را var kerdan
  • ور دادن: انداختن ver dayan
  • تر دادن: غلتاندن ter
  • وتاسه رفتن: به تاسه رفتن: از نفس افتادن در اثر گریه یا خنده زیادtaasah
  • واداشتن: نگه داشتن vadashtan
  • جر کردن: دعوا کردنjar
  • رمسن/رمبسن:رمبیدن یا رمبستن،فرو ریختن راrombesan/remesan
  • نشسن سرکرپا:نشستن روی دوپاsar krapaa
  • سک زین: سیخونک زدن sok zayan
  • لک زین: چرت زدن lek zayan
  • داسون گرتن: کنایه از بد گفتن پشت سر دیگران-داستان گرفتن (داسون یا داستون همان داستان هست )daasoon
  • رنجه رنجه کردن:ریزریز کردن renja renja
  • شفت دادن: سخن را به درازا کشاندن Sheft
  • غمه زدن: غمبه زدن-غرولند کردن ghoma
  • غل زدن: غل غل کردن- جوشیدن ghel
  • کمخزه کردن/ کُمسُخَه: خزیدن بچه نوزاد روی شکم komkheza / komsokhah
  • چنگ پل کردن:راه رفتن نوزاد روی دو دست و دو زانو Changa pol
  • لت و لو خوردن: تلوتلو خوردن lat low
  • خنج زین: چنگ زدن،خنج زدن khenj
  • بنا کردن: آغاز کردن bena kerdan
  • مله کردن: شنا کردن mala kerdan
  • مندیر بیدن:منتظر بودن bandir biyan
  • آخون کردن: خرمن کردن Akhoon
  • تش برکردن: آتش برکردن tash bor kerdan
  • تنگ کردن: محکم بستن چیزی مانند بار خر Teng
  • (پشک دادن): ریختن و پخش کردن چیزی مانند آب Peshk dayan
  • مُهل دادن:اجازه دادن mohl dadan
  • یه پاره: بعضی
  • بیو وَ دینم : بیا به دنبالم beuo VA dinom

افعال

ویرایش
  • گروتن: گرفتن gerotan
  • وَریساۮَن: پا شدن-: پاشو varisaḓan
  • جکسن:دویدن:جیکسم-جیکسی-جیکس-جیکسیم-جیکسیت-جیکسن jekesan
  • جݵسن:دویدن jesan
  • واداشتن:نگهداشتن (وادار:نگه دار)vadashtan
  • خُوسیۮَن: خسبیدن، خوابیدن khowsiḋan
  • اِسَیَن:گرفتن (بسون:بگیر)Esayan
  • وابین (وابیدن): شدن- وابید-> وابود-> (شد) Vabiyan
  • ورچردن: بالا رفتن از چیزی مانند صخره با چنگ و پا varchardan
  • ورموتسن: پلاسیده شدن varmootesan
  • پروسن (پروستن):پرورش یافتن (به منظور بیان اینکه چیزی مانند ترشی خوب جا افتاده و به عمل آمده به کار می‌رود)parvestan
  • ورریچسن:از هم باز شدن و پخش وپلا شدن یک مجموعه (ورریچنادن تلویزیون: باز کردن و جداکردن قطعات تلویزیون)varichesan
  • دلسن:نشت کردن و بیرون رفتن شیره یا آب چیزی Dalesan
  • واپلادن (واپلاییدن): آب چیزی را گرفتن Vapladan
  • وراشکنادن: یک باره از جا پریدن و فرار کردن Varoshkanadan
  • پشکسن: پخش و پلا شدن Peshkesan

افعال ماضی یا مضارع استمراری که با اضافه کردن «می» به ریشه فعل در فارسی ساخته می‌شود در لری بویراحمدی با اضافه کردن «ای» ساخته می‌شود:

  • می‌رم: ایرم
  • می‌رفتم: ایرݴتُم
  • می‌پزم: ایپزُم
  • می‌پختم: ایپۆتم
  • می‌رفتند:ایرݴتن

بعضی کلمات مانند توانست و دانست به این صورت نبوده و با اضافه شدن (ست) به قسمت اصلی فعل مضارع ساخته می‌شوند. در لری بیشتر افعال گذشته با اضافه شدن این یکی (ست) ساخته می‌شوند مانند:

  • کَنِس: کندست، کنده شد
  • پِرِس: پَرست، پرید
  • بۆرس: بُرست، برید (از نفس افتاد)
  • خندِس: خندید
  • دِرِس: دریده شد
  • گِریوِس: گریه کرد
  • چّسبِس: چسپید
  • خارِس: خارید
  • جُمبِس: جمبید

ماضی نقلی در این گویش با اضافه شدن (اِ) به ماضی ساده ساخته می‌شود که در نوشتن به (ه) تبدیل می‌شود مانند:

  • رݴتمه=رفته‌ام
  • گۆتیه: گفته‌ای
  • بردیمه:برده‌ایم
  • گۆتیته: گفته‌اید
  • گۆتیه: گفته‌ای
  • ورگشتمه:برگشته ام
  • اشنفتمه: شنفته ام، شنیده‌ام
  • کردمه-کردیه- کرده-کردیمه- کردیته-کردنه:کرده‌ام-کرده ای- کرده -کرده‌ایم- کرده‌اید-کرده‌اند

علامت جمع

ویرایش

علامت جمع در این زبان «اَل» می‌باشد. مثال:
کتابَل (کتابها)، ماشینَل (ماشینها)، کُرَل (پسرها)

  • برای ضمایر اول شخص و دوم شخض به صورت «نَل» به کار می‌رود. مثال:

ایمانل (ماها)، ایشانل (شماها)

  • برای ضمایر سوم شخص به صورت «گَل» به کار می‌رود. مثال:

اینگل (اینها)، اونگل (اونها)

  • برای کلماتی که آخر آن‌ها صدا دار باشد «یَل» به کار می‌رود. مثال:

شاخَیَل (شاخه‌ها)، بچیل (بچه‌ها)

کلمه گله از همین ریشه گرفته شده‌است.

حروف اضافه

ویرایش

حروف اضافه‌ای که در لری به کار می‌روند با معادل فارسی خود تفاوت دارند. در زیر چند نمونه از این حروف اضافه را می‌بینیم:

  • وه(va): به، از

مثال: ایخی بری وه کوچو؟ (می‌خواهی بری به کجا؟). وه کوچو اومِی؟ (از کجا آمدی؟)

  • نه(na) / اَ(a): را

نکته: «نه» بعد از کلماتی که آخرشان صدا دار باشد استفاده می‌شود
مثال: تونَه دوس دارُم (تورا دوس دارم). کتابَه بۮه (کتاب را بده). جیجَه‌نه غذا وَش بۮه (جوجه را بهش غذا بده)

  • سی(si): برای، واسه

مثال: بیو سی مو کار کو (بیا برای من کار کن). سیچه ایگریوی؟ (برای چه گریه می‌کنی؟)

پسوند "ین

ویرایش

این پسوند به آخر برخی کلمات اضافه می‌شود و نشان دهنده زیاد بودن آن در فرد یا چیزیست که به آن نسبت داده شده‌است.
مثال:

  • لونجین (لونج + ین): کسی که لب‌های بزرگ و برآمده داشته باشد. لونج به معنی لب می‌باشد.
  • پقین (پق + ین): اخمو، کسی که زیاد اخم می‌کند. پُق به معنی اخم می‌باشد. پُق کردن: اخم کردن
  • کمین (کم + ین): شکمو، کسی که زیاد غذا می‌خورد. کُم: شکم
  • مُل ملین (مُل مل + ین): پر مو. مُل: مو

ضمایر ملکی

ویرایش
  • اُم-اِت -اِش- مون- تون- شون نمونه: کتابُم- کتابِت- کتابِش- کتابمون- کتابتون- کتابشون

البته «ن» آخر ضمایر در زبان گفتاری اکثراً گفته نمی‌شود

ضمایر شخصی

ویرایش
  • مو- یو - وو- ایما- ایشا- اونگل

مثال:

  • «ایما رݴتیم وه هونه»: ما رفتیم خونه
  • «یو هونه سی مویه»: این خانه مال منه

جمله‌ها

ویرایش
  • لِری دومِنی یَکی وَ لِغدییَل زُونِ لِریَه: لری جنوبی یکی از شاخه‌های زبان لری است.
  • وَری بِفِک اَنومَتَه بِخو: پاشو برو درست را بخون
  • یِنَه سی ایشا اِئسَمِه: این رو برای شما خریده‌ام.

نمونه‌ای از ضرب‌المثل‌ها

ویرایش
  • داری که خل وابی دَ راس وانیبو (درختی که خم شد دیگه راست نمیشه) در مورد آدمی که رذایل اخلاقی نهادینه شده‌ای دارد به کار می‌رود
  • گلو دسش وَه گوشت نیرسه ایگه بوش ایا (گربه دستش به گوشت نمی‌رسه میگه بو میده) موقعی گفته می‌شود که فردی توانایی انجام کاری را نداشته باشد و با بهانه‌هایی سعی در انکار آن داشته باشد.
  • خر همو خره جلش عوض وابیه (خر همون خره پالونش عوض شده) موقعی گفته می‌شود که فردی در ظاهری جدید فخر فروشی کند
  • آردشه بݶته آربیزشه ور کشیۮه (آردشو بیخته و الکشو آویخته) در مورد کسی که از کاری برای همیشه دست می‌کشد و دیگر مسئولیتی را نمی‌پذیرد گفته می‌شود
  • ایخمِت نه بهزه خوم (دوستت دارم نه بهتر از خودم) زمانی گفته می‌شود که یکی از دو دوست بخواهد چیزی را با دوستش تقسیم کند و تمایل دارد قسمت بهتر برای خودش باشد.

جستارهای وابسته

ویرایش

منابع

ویرایش
  1. http://www.amazon.com/Phonology-Southern-Luri-Eric-Anonby/dp/3895867233
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ "Luri, Northern" (به انگلیسی). اتنولوگ. Archived from the original on 9 February 2014. Retrieved 21 September 2014.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ "E. Anonby, LORI LANGUAGE ii. Sociolinguistic Status of Lori" (به انگلیسی). Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 23 April 2013. Retrieved 23 April 2014.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ "Colin MacKinnon, LORI DIALECTS" (به انگلیسی). Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 26 January 2013. Retrieved 11 September 2014.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ "Language by Country" (به انگلیسی). Linguist List. ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۴. Archived from the original on 10 September 2014. Retrieved 10 September 2014.
  6. «بختیاری». دانشنامه جهان اسلام. بایگانی‌شده از روی نسخه اصلی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۴.
  7. Ethnologue report for Bakhtiâri
  8. "Luri, Northern" (به انگلیسی). اتنولوگ. Archived from the original on 9 February 2014. Retrieved 21 September 2014.