طلسم (فیلم)
طلسم فیلمی است ایرانی به نویسندگی و کارگردانی داریوش فرهنگ و با آهنگسازی بابک بیات که در سال ۱۳۶۵ ساخته شده و بازیگرانی همچون جمشید مشایخی، سوسن تسلیمی، پرویز پورحسینی و آتیلا پسیانی در آن ایفای نقش کردهاند. این فیلم همچنین در ۴ رشته نامزد دریافت سیمرغ بلورین از پنجمین و هشتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر بودهاست.
طلسم | |
---|---|
کارگردان | داریوش فرهنگ |
نویسنده | داریوش فرهنگ |
بازیگران | سوسن تسلیمی جمشید مشایخی پرویز پورحسینی آتیلا پسیانی سوگند رحمانی |
موسیقی | بابک بیات |
فیلمبردار | علیرضا زریندست |
تدوینگر | روحالله امامی |
شرکت تولید | مؤسسه امور سینمایی بنیاد مستضعفان |
تاریخهای انتشار | ۱۳۶۵ |
مدت زمان | ۹۵ دقیقه |
کشور | ایران |
زبان | فارسی |
خلاصه داستان
ویرایشاسب کالسکه یک زوج روستایی هنگام سفر به خانه داماد در طوفان شب عروسیشان رم میکند و آنها در جنگلی تاریک سرگردان میشوند و در جستجویشان برای خروج از جنگل به عمارتی بزرگ میرسند که متعلق به یکی از شاهزادگان قاجار است. با اجازه صاحب خانه آنها امکان مییابند که شب را در آنجا به سر برند. زوج جوان پس از ورودشان به خانه درمییابند که تنها ساکنان این عمارت بزرگ شازده و پیشکار خواجهاش که او را بیوجود صدا میزند هستند. آنها میبیند که شازده بیمار است و پیشکارش چنین توضیح میدهد که سالها پیش خانم آینده این خانه در شب عروسیش و پس از ورود به تالار آینه ناپدید شده و دیگر هیچ کس از او خبری نیافته است و شازده که بسیار به او علاقمند بوده در این سالها به انتظار بازگشت او نشسته و بیمار گشته است. صبح روز بعد زن جوان در جستجوی شوهر خود به تالار آینه که تمامی دیوارهایش با آینه پوشانیده شده است وارد شده و ناگهان متوجه میشود که یکی از آینهها همچون دری نیمه گشوده قرار گرفته است. او که بنا بر سنت تا چند روز نمیتواند با هیچ مردی سخن بگوید به گمان آنکه شوهرش آنجاست از آن در عبور کرده و وارد سردابی میشود که زنجیرها و چرخدندههای بسیاری گرداگردش را فراگرفته است. همان طور که زن جوان با تعجب به آنها مینگرد ناگهان چرخدندهها به حرکت درآمده، صدای نالهای شنیده شده و در پشت سر او بسته میشود. زن با وحشت به سوی در میدود و شروع به فریاد زدن میکند ولی ناگهان صدای زنی را میشنود که میگوید هیچ کس صدای تو را در اینجا نخواهد شنید. زن جوان با وحشت به پشت سرش نگاه میکند و شبح سفیدپوش یک زن را میبیند. او خانم خانه است که پنج سال پیش در تالار آینه ناپدید شده بوده و همگان فکر میکردهاند که فرار کرده است. خانم که لباس عروسی بر تن دارد و موها و پوست صورتش در آن سرداب تاریک به سپیدی لباسش درآمده به دختر جوان میگوید که آن کسی که او را در اینجا زندانی کرده پیشکار شازده، یعنی همان بیوجود است و او پسر معماری است که این عمارت را ساخته و بدین سبب تنها کسی است که از وجود این در مخفی در تالار آینه اطلاع داشته و اینک آمده است تا خانهای را که متعلق به خود میداند تصاحب نماید. از سوی دیگر مرد جوان که تمام عمارت را گشته و اثری از همسرش نیافته است شازده و پیشکارش را متهم به دزدیدن او میکند ولی ناگهان درمییابد که همسر شازده نیز در همین خانه ناپدید شده و او را بیمار ساخته است. شازده و مرد جوان که به پیشکار بدگمان شدهاند تصمیم به تعقیبش میگیرند و ناگهان میبینند که در تالار آینه ناپدید شد. مرد جوان که اینک مطمئن شده دری مخفی در اتاق وجود دارد به جستجوی آن میپردازد. در همین زمان پیشکار در سرداب است و در حالیکه معجون همیشگیش که در طول این سالها توسط خانم برایش تهیه شده است را مینوشد به دو زن زندانی میگوید که به دلیل حضور این زوج جوان تمامی نقشههایش بر هم خورده و برای تصاحب هرچه سریعتر خانهای که حقاً به او تعلق دارد باید تمامی آنها را از سر راهش بردارد. ناگهان زنجیرها و چرخدندهها به صدا درآمده و شازده و مرد جوان در آستانهٔ در مخفی تالار آینه ظاهر میشوند. شازده با دیدن عروس گمشدهاش بیاختیار میشود ولی پیشکار بر روی آنها اسلحه میکشد. زن جوان که میداند در طول این سالها خانم در معجون مورد علاقهٔ پیشکار زهر میریخته است از او میخواهد که این را بگوید چون او نمیتواند در حال حاضر با مردان سخن بگوید ولی خانم که از دیدن شازده هیجانزده شده چیزی نمیگوید، پس زن جوان تصمیم به شکستن سکوت خود کرده و به شازده و مرد جوان میگوید که از پیشکار نترسند زیرا او زهر خورده است. با گفتن این حرف، پیشکار که دستپاچه شده در صدد شلیک به آنها بر میآید که مرد جوان با او درگیر شده و سرانجام پیشکار از پای درمیآید. ناگهان از بیرون صدای روستائیانی که به جستجوی زوج جوان آمدهاند شنیده میشود و زن و مرد جوان آن عمارت مرموز را ترک میگویند. شازده با شادی بسیار خانم را به اتاق عقدی که در طول این ۵ سال همچنان دست نخورده باقی مانده است میبرد، میخواهد پردهها را بکشد ولی نور آفتاب، چشمان به تاریکی عادتکردهٔ خانم را میآزارد پس او شمعهای سر میز را روشن میکند. ناگهان آستین لباس عروسی خانم به یکی از شمعها گیر کرده و آنرا سرنگون میسازد. سفره از شعلهٔ شمع آتش میگیرد. شازده به خانم میگوید که آیا اجازه میدهد که آنرا خاموش کند ولی خانم که به آتش خیره شده میگوید سردش است و امیدوار است این آتش تن یخ کردهٔ او را گرم سازد.
زوج جوان دیگر از خانه فاصله گرفتهاند و با همراهی دیگر روستائیان در حال خروج از جنگل هستند. آن دو لحظهای سرشان را برمیگردانند تا آخرین نگاه را به آن خانه مرموز بیندازند. عمارت بزرگ در میان شعلههای آتش در حال سوختن است.
فیلمنامه
ویرایشفیلمنامه این کار را داریوش فرهنگ بر اساس فیلمنامه مغاک و آونگ (فیلم ۱۹۶۱) نوشت که خود آن فیلم هم اقتباسی مختصر از داستان کوتاهی به همان نام اثر ادگار آلن پو بود.
بازیگران
ویرایش- جمشید مشایخی در نقش شازده
- سوسن تسلیمی در نقش خانم
- پرویز پورحسینی در نقش پیشکار
- آتیلا پسیانی در نقش داماد
- سوگند رحمانی در نقش عروس
- عطالله زاهد در نقش عاقد
- آتش تقیپور در نقش پسر عموی بزرگ
گروه تولید
ویرایش- نویسنده و کارگردان: داریوش فرهنگ
- مدیر فیلمبرداری: علیرضا زریندست
- طراح صحنه: امیر اثباتی
- عکس: اکبر اصفهانی
- تدوین: روحالله امامی
- موسیقی: بابک بیات
- گریم: فرهنگ معیری، گلی پیکان
جوایز
ویرایش- ۱۳۶۸ - نامزد سیمرغ بلورین بهترین عکس فیلم از هشتمین جشنواره فیلم فجر - اکبر اصفهانی
- ۱۳۶۵ - نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد از پنجمین جشنواره فیلم فجر - آتیلا پسیانی
- ۱۳۶۵ - نامزد سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن از پنجمین جشنواره فیلم فجر - بابک بیات
- ۱۳۶۵ - نامزد سیمرغ بلورین بهترین تدوین از پنجمین جشنواره فیلم فجر - روحالله امامی
- ۱۳۶۶ - انتخاب بهعنوان پنجمین فیلم سال در دومین دوره منتخب نویسندگان و منتقدان[۱]
پانویس
ویرایش- ↑ «داریوش فرهنگ». ایران اکت. بایگانیشده از اصلی در ۱۷ فوریه ۲۰۱۲. دریافتشده در ۲۴ مهر ۱۳۸۸.
منابع
ویرایش- سپانلو، محمدعلی (۱۳۹۱). دیدهبان خوابزده: دیدارهای پراکنده با ادبیات و زندگی. تهران: انتشارات نیلوفر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۸-۵۰۴-۶.