پدیدارشناسی (فلسفه)
پدیدارشناسی یا پدیدهشناسی (به آلمانی Phänomenologie، از φαινόμενον phainómenon، به یونانی باستان به معنای «آنچه دیده میشود»، پدیدار یا پدیده و λόγος lógos به معنای «بررسی») فلسفهٔ مطالعهٔ ساختارِ تجربه یا آگاهی است. این جنبش فلسفی در ابتدای سدهٔ بیستم میلادی توسط ادموند هوسرل پایهگذاری شد و سپس توسط حلقهای از تأثیر یافتگانش در دانشگاه گوتینگن و دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ در آلمان گسترش یافت. جنبش فلسفی پدیدارشناسی سپس به فرانسه، ایالات متحده آمریکا و دیگر نقاط، اغلب در زمینهای بسیار متفاوت از کارهای اولیهٔ ادموند هوسرل، انتشار یافت. پدیدهشناسی را نباید جنبشی یکتا دانست بلکه نویسندگان مختلف این فلسفه در یک خانواده جای میگیرند ولی در همین حال تفاوتهای چشمگیری دارند. پدیدارشناسی یک دکترین یا مکتب یکتا نیست بلکه میتوان آن را یک طرز فکر، متُد و سبک، و تجربهای باز و همواره نو شونده که نتایج متفاوتی دارد، دانست.
ادموند هوسرل پدیدارشناسی را با تأکید بر وجوه التفاتی ذهن و با هدف منظم ساختن فلسفه و فلسفه شناخت بهطور اخص به کار برد. البته این واژه را نخستین بار یوهان هاینریش لامبرت در کتاب نو ارغنون (Neues Organon) به کار برد. پدیدارشناسی با تفکیک آگاهیِ با واسطه و بیواسطه از یکدیگر، آگاهی انسان را از پدیدارهای ذهنی که بدون واسطه در ذهن وی ظاهر میشوند و ممکن است حتی عینیتی هم نداشته باشند، مطالعه میکند. هوسرل معتقد است هر فعالیت ذهنی «وجه التفاتی» خاصی دارد، یعنی چیزی که ذهن ما در موردش به تفکر میپردازد در یک لحظه خاص به دلیل التفات ذهنی موجود میشود، حال آنکه ممکن است آن وجود ذهنی، موجودی عینی نباشد. در نظر هوسرل موضوع فلسفه همین موضوعات مورد آگاهی است، یعنی هر آنچه که تجربه میکنیم، اعم از اینکه وجود داشته باشد یا نداشته باشد. هوسرل اصطلاح پدیدارشناسی را هم برای «روش» خاص و هم برای اصول و مبادی فلسفی خود به کار میبرد. او از دو واژه «منشأ» و «آغاز» در تبیین و توضیح این اصول و مبادی استفاده میکند. اندیشهٔ هوسرل با خودآگاهی مبتنی بر پدیدارشناسی آغاز میشود و بر نقطه آغازین تفکر تأکید میورزد و بر این باور است که اندیشمند میتواند بر سبق ذهنها و تمایلات غالب آمده و تنها بر مطالب متیقن اتکا داشته باشد.[۱]
روش تحقیق پدیدارشناسی
ویرایشپدیدارشناسی در درجه اول یک اصلی از روش را نشان میدهد، که میتواند به بهترین شکل در عبارت هوسرل مشاهده کرد: «به خود چیزها برگردید.» این بیان به معنای این نیست که باید به رئالیسم ساده لوحانه بازگشت. اما این نشان میدهد که در فلسفه باید از کلیه اصول و ایدههایی که به طور کافی توضیح داده نشده یا به طور نادرست پایهگذاری شدهاند؛ از همه روشهای دلخواه و خودسرانه و همه پیشداوریها خودداری کرد، و صرفاً توسط خود شی ها هدایت شود.[۲]
پدیدهشناسی بررسی فلسفی ساختارهای تجربه و آگاهی است. این روش با بررسیهای ادموند هوسرل در زمینه فلسفه شناسانده شد. این روش پس از بسط دادن در خارج از فلسفه هم کاربردهایی پیدا کردهاست و بهمثابه روش تحقیق کیفی هم کاربرد دارد.[۳]
هدف پژوهش پدیدارشناسی، توضیح صریح و شناسایی پدیدهها است آنگونه که در موقعیتی خاص توسط افراد ادراک میشوند. براساس دستهبندی پارادایمهای بوریل و مورگان پدیدارشناسی در دسته پارادایمهای تفسیری قرار میگیرد. یعنی یک روش علمی که با رویکردی ذهنی به جمعبندی مباحث اجتماعی میپردازد.[۴]
پدیدارشناسی و نقد آثار هنری
ویرایشتیموتی کی. کیسی از پدیدارشناسان معاصر در این باره می گوید:
- تمام آثار هنری نقشی در زندگی اجتماعی و سیاسی انسان ایفا می کنند و با این وجود به راحتی ممکن است در مورد این نقش برداشت اشتباهی داشته باشیم، چون به هیچ وجه نمی توان صرفاً از طریق کارکردهای سیاسی و اجتماعی یک شکلی از زیبایی شناسانه، تعریف دقیقی از آن ارائه داد. هنر در مسیر خود یک نقد فلسفی محسوب می شود و بنابراین همواره به دنبال یک وضعیت آرمانشهری و مخالفت با وضعیت موجود است.[۵]
تاریخچهی پدیدار شناسی
ویرایش- به سوی خود چیزها ، مهمترین اصل ، خاستگاه و سرآغاز پدیدار شناسی است . «لامبرت» نخستین بار لفظ «فنومنولوژی» را به زبان آلمانی در کتاب خود به کار برد که ما آن را پدیدارشناسی مینامیم . لامبرت پدیدارشناسی را علمی ـ انتقادی میدانست که از دیدگاه این علم انتقادی «فنومن» را باید به «نمود» ترجمه کرد. در این علم از اینکه «نمود» نه «بود» است و نه نبود و نه حقیقت است و نه خطا بلکه برزخ بین آنهاست سخن میرود و نباید نمود با حقیقت یا خطا اشتباه شود. پس از لامبرت دیگران نیز کم و بیش در همین معنا پدیدارشناسی را با تطبیق به موردی خاص به کار بردند. به عنوان مثال کتاب مقدس را متنی دانستند که با ما کودکان، پدیدارشناسانه سخن میگوید و عالمیکه در آن تصویر شده است چنان است که بر ما مینماید و این حکم و حسابی غیر از بیان دقیق علمی و هندسی است. کسانی نیز در مباحث اپتیک و چگونگی دیدن و در هنر آنرا به کار گرفتند و این اصطلاح پس از آن به دلیل عنوان کتاب هگل رواج بسیار یافت. البته باید دانست که لفظ «گایست» آلمانی که در عنوان این کتاب به کار رفته ترجمه نوس یونانی است که در سنت فلسفی ما آنرا به عقل ترجمه کردهاند. بنابراین نام کتاب هگل پدیدارشناسی عقل میتواند بود. این کتاب زمانی منتشر شد که شهر «ینا» به تصرف ناپلئون درآمده بود و انتشار آن با مشکل مواجه شده بود. از نظر وی هگل به فنومنولوژی مطلق نپرداخته بلکه به فنومنولوژی روح یا روان یا عقل میپردازد و قصد میکند که سیستم علم را چنان به تدوین در آورد که نهایتا فلسفه که تا او، عشق به دانایی بوده است رسیدن به دانایی شود. پس از آن هوسرل بود که پس از درآمدن به حلقه شاگردان فیلسوف اتریشی (فرانس برنتانو ) به معنای حیث التفاتی ادراک واقف شد. برنتانو برای اینکه فصل ممیز امر نفسانی از جسمانی رادر کتاب علمالنفس از دیدگاه تجربی به دست دهد به اینجا میرسد که هر امر نفسانی ملتفت و معطوف و متوجه به چیزی است که این همان حیثالتفاتی خواهد بود. هوسرل پس از انتقادات فرگه منطقی بزرگ آلمانی بود که به مکتب پسیکولوژی به شکل انتقادی نظر کرد و در جلد اول کتاب پژوهشهای منطقی به بیان مغالطات منطقی این مکتب که در آن بین کار نفسانی آگاه شدن از چیزی که کاری تجربی و در خور مطالعه روانشناسی است با آنچه در این کار انسان از آن آگاه میشود خلط و اشتباه صورت میگیرد، پرداخت. در مکتب پسیکولوژی سعی بر آن است که ضروریات منطقی از راه رد و ارجاع آنها به واقعیات تجربی که در ذهن انسان میگذرد توضیح داده شود و این به آن میماند که درستی یک حکم ریاضی منوط به چگونگی کشف آن باشد. این گونه است که هوسرل این مساله را خلط منطقی دانسته و در جلد دوم کتابش با روشی جدید سعی در بیان ضروریات منطقی و نحوه تعلق علم به آنها با فنومنولوژی کرده است. پدیدارشناسی در دوران عمر خود هوسرل نیز تحولاتی پذیرفت که در شخصیت متفکری عمیق و جدی چون او ریشه داشت که همواره از نو میآغازید و میپنداشت که برای رساندن پدیدارشناسی به جایی در خور، عمر نوح خواهد داشت، اما به گفته دکتر پرویز ضیاء شهابی در بیان احوال تاریخی هایدگر او هنوز به دبیرستان میرفت که رساله برنتانو توسط کشیش شهر زادگاهش به او هدیه شد که عنوانش: درباره وجوه معانی مشکک موجود نزد ارسطاطالیس بود و وی تمام عمر به دنبال معنایی گشت که میان معانی مختلف لفظ موجود به آن معانی وحدت میبخشد. این به معنی پرسش از معنای حقیقی وجود است. او ابتدا در شهر زادگاهش به خواندن تئولوژی یا الهیات مشغول شد و سپس به فلسفه و ریاضیات و علوم طبیعی روی آورد و از همان ترم نخست کتاب پژوهشهای منطقی روی میز کارش به چشم میخورد. هایدگر شدیدا متاثر از ارسطوست که میپرسد: اوسیا چیست؟ که اوسیا به معنای هست راستین یا آنچه حقیقتا هست، میباشد. هایدگر در کتاب وجود و زمان سعی میکند بنیاد این کهن پرسش فلسفی را نو کند و آنرا از نو بنیاد نهد البته نه از حیث مضمون و محتوا، بلکه از حیث شیوه درمیان آوردن پرسش و روش طرح پرسش. در تطبیق فنومنولوژی در هوسرل و هایدگر باید گفت: فلسفه هوسرل پدیدارشناسی آگاهی است و پدیدارشناسی هایدگر پدیدارشناسی دازاین (انسان) است. در دازاین لفظ «دا» در زبان آلمانی یک معنی مکانی دارد که در آن هم معنی اینجا و آنجا میدهد و هم به معنای نه اینجا و نه آنجاست بنابراین «Da» گاه اینجاست گاه آنجا و گاه نه اینجاست و نه آنجا. گذشته از این معنی مکانی یک معنی زمانی نیز دارد که در آن هم ابهام دارد. گاه به معنی اکنون و گاه به معنی «آنگاه» است. بنابراین هایدگر انسان را که نحوه وجودش غیر از نحوه وجود چیزهاست و آنچه حقیقتا «هست» هنوز «نیست» و مقامش در روشنیگاه و حضرت وجود است (دازاین) مینامد. بنابراین خود پدیدارشناسی نزد هایدگر و هوسرل مشترک است، اما هوسرل آنرا در صورتهای مختلف آگاهی انسان از چیزها اعمال کرده است و هایدگر آنرا برای به دید آوردن حقیقت دازاین به کار بسته است. هایدگر به جز آنکه در آنچه به مدد پدیدارشناسی، «پدیدار» میشود با هوسرل اختلاف دارد، بلکه روش را نیز به صورت تازه درآورده است که اگر کسی معنای آنرا درست بفهمد همواره باید از نو بنیاد کند، زیرا از یک سری قالبها و کلیشهها عبارت نیست و نمیتوان آنرا به دستورالعمل و تکنیک و صناعت تبدیل کرد.[۶]
جستارهای وابسته
ویرایشپانویس
ویرایش- ↑ فهیمه دهقانی ناژوانی. «پدیدارشناسی Phenomenology». پژوهشکده باقرالعلوم. برگرفته از: هوسرل، ادموند؛ ایدهی پدیدهشناسی، ترجمهی عبدالکریم رشیدیان، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1386.
- ↑ پیکلز، جان (۱۴۰۰). پدیدار شناسی، علم و جغرافیا: فضازیستی و علوم انسانی. ترجمهٔ فرهاد برندک و مهسا خوش سیما. اردبیل: انتشارت گونش نگار.
- ↑ حبیبی، آرش (۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸). «روش پدیدارشناسی». پارسمدیر. دریافتشده در ۲۸ شهریور ۱۴۰۲.
- ↑ آرش حبیبی. «روش تحقیق پدیدارشناسی». انتشارات دانشگاه تهران. برگرفته از دستنوشتههای ادموند هوسرل
- ↑ تیموتی کی. کیسی و دیگران، نظریه های زیبایی شناسی، گردآوری مارک فاستر گیج، ترجمه احسان حنیف، تهران:فکر نو، ۱۳۹۹. ص۳۸۸-۹.
- ↑ سخنان پرویز ضیاء شهابی در نشست «پدیدارشناسی تطبیقی هوسرل و هایدگر»