جنگهای نادرشاه
لشکرکشیهای نادرشاه یا جنگهای نادری مجموعهای از درگیریهایی بود که در اوایل تا اواسط قرن هجدهم در سرتاسر اوراسیا مرکزی عمدتاً توسط فاتح ایرانی نادرشاه انجام شد. مبارزات او از سرنگونی سلسله صفویه ایرانی توسط افغانهای هوتکی سرچشمه گرفت. در فروپاشی و تجزیه شدن امپراتوری صفوی و متعاقب آن پس از تسخیر اصفهان، پایتخت ایران به دست افغانها، شاه تهماسب دوم، مدعی تاج و تخت صفوی، نادر را به خدمت خود پذیرفت. نادر پس از تحت کنترل درآوردن شمال غرب ایران و نیز خنثی کردن افغانهای ابدالی در شرق و همچنین تبدیل طهماسپ دوم به یک دست نشانده، علیه افغانهای هوتکی لشکرکشی کرد و بقیه نقاط کشور را تسخیر کرد. در یک سری از پیروزیهای بزرگ، افغانها از بین رفتند و طهماسب دوم به عنوان یک پادشاه احیا شده صفوی به تاج و تخت بازگشت.
جنگهای نادرشاه | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
تصویری از نادرشاه | |||||||||
| |||||||||
طرفهای درگیر | |||||||||
صفویان (قبل از ۱۷۳۶) افشاریان (بعد ۱۷۳۶)
|
ابدالیهای افغانستان صفویان پادشاهی کاختی پادشاهی کارتلی | ||||||||
فرماندهان و رهبران | |||||||||
/ نادرشاه / خان منصور ایوانی /طهماسب خان جلایری /لطفعلی خان / فتحعلی خان کیانی / لطیف خان / میرزا قلی / حاجی بیگ خان / ابراهیم خان / ملا آدینه مصطفایی / مرتضی قلی خان / نصرالله میرزا / هراکلیوس دوم گرجستان / میر بولان ریگی/ / محمد زکی خان گشتاسبی |
الله یار خان |
از جمله جنگهای نادری میتوان اردوکشی سبزوار، جنگ کرنال، جنگهای ایران و عثمانی، شورش محمدخان بلوچ، محاصره قندهار، نبرد تنگه خیبر، نبرد دامغان (۱۷۲۹)، نبرد کافر قلعه، نبرد کرکوک و نبرد مورچهخورت را نام برد. نتیجه این جنگها تجدید حیات امپراتوری ایران (افشار) در خاورمیانه، آسیای مرکزی، جنوب و قفقاز بود.
پس از قدرت گرفتن مجدد صفویان، نادر به مناطق غربی و شمالی امپراتوری لشکرکشی کرد تا سرزمینهای از دست رفته به عثمانیها و روسها را بازپس گیرد. پس از یک جنگ تلخ پنج ساله، نادر توانسته بود مرزهای غربی ایران را احیا کند و همچنین حاکمیت ایران را بر بیشتر مناطق قفقاز دوباره تحمیل کند. مشروعیتی که دستاوردهای نظامی حیرتانگیز او برای او به ارمغان آورده بود، کودتای بدون خونریزی علیه سلطنت صفویه را به وجود آورد که در آن او از حمایت همهجانبه نخبگان حاکم ایران برخوردار بود. اولین لشکرکشی نادرشاه به عنوان پادشاه سلسله تازه تأسیس افشاریه، انقیاد کامل افغانستان بود. نتیجه الحاق افغانستان توسط امپراتوری نادر این بود که او اکنون مسیر مستقیمی برای حمله به هند مغول داشت. در یکی از خارقالعادهترین لشکرکشیهای خود، تنها با ده هزار نفر از گردنه خیبر عبور کرد و متعاقباً به قلب مغول فرود آمد، جایی که با ارتش مغول درگیر شد و با وجود اینکه تعدادشان شش به یک بود، دشمنانش را در کمتر از سه ساعت درهم شکست. پس از اینکه امپراتوری گورکانیان را مغلوب خود کرد و به دهلی رفت، دلیل این لشکرکشی کاملاً مشخص نیست، برخی به بدهیهای معوقی که هند به ایران داشت اشاره میکنند، برخی دیگر هم میگویند علت فرار افغانیهایی بود که به هند پناهنده شده بودند، نادرشاه ابتدا با احترام از پادشاه هند درخواست استرداد آنها را داشت اما هنگامی که پادشاه هند فرستاده نادر را به قتل رساند نادرشاه به هند لشکر کشید و طی نبرد کانال لشکر هند را درهم کوبید.
با بازگشت نادر به امپراتوری، جنگهای جدیدی در مناطق آسیای مرکزی رخ داد. نادر نفوذ ایران را در منطقه مرکزی آسیا توسعه داد تا جایی که قلمرویی بزرگتر از امپراتوری قدیمی ساسانیان ایجاد شد. با این حال، در این مرحله، نادر با سختیهای روزافزون روانی روبرو بود که به آرامی به دیوانگی و وسواس فکری و پارانویا دچار شد. جنگهای بعدی او علیه لزگیها در شمال قفقاز کمتر موفق بود و محاصرهاش بر بغداد به دلیل بی حوصلگی غیرمعمول در فرمانروایی نادر، زودتر از موعد لغو شد. همانطور که نادر در برابر ساکنان امپراتوری سیاستهای نابخشودنی و سرکوب را ادامه میداد، ارتباط او با زیردستانش بدتر میشد. وی چشمان وارث خود را بخاطر شکی که به او داشت از جا درآورد و بسیاری از خادمان وفادار خود را به عنوان خائن و شورشی اعلام کرد، در نهایت این اقدامها سبب شد که آنها علیه او شورش کنند.
سالهای آخر نادر با سرگردانی در امپراتوری خود، در یک سری از کمپینهای وحشیانه و بی رحمانه که شورشها را با روشهای بسیار خشن و وحشیانه سرکوب کرد، گذشت. یکی از آخرین نبردهای بزرگ او، نبرد شهر کارس بود که با عثمانیان صورت گرفت و در آن نادر، ارتش عثمانی را کاملاً نابود کرد و باعث شد که استانبول به دنبال صلح باشد. او در آخر به دست یک گروه از افسران خود در خیمهگاهش به قتل رسید. مرگ نادر، آغاز فصلی بسیار مشکل و خونین در تاریخ ایران بود، که در آن جنگ داخلی پی در پی کشور را برای بیش از نیم قرن فرا گرفت تا اینکه دودمان قاجار تحت سلطهٔ آغا محمدخان قاجار تأسیس گردد.
فتح خراسان
ویرایششورش و جدایی
شورشها در طول دهه ۱۷۲۰ به عنوان پیامد مستقیم شورش افغانها در استانهای شرقی امپراتوری که در نهایت منجر به تهاجم هوتکیان به رهبری محمود هوتکی شد، در سراسر این استان درگرفت. محمود در یک نبرد تنومند شکستی تحقیرآمیز به نیروهای شاهنشاهی اعزامی از اصفهان در نبرد گلونآباد وارد کرد و پس از آن به سمت خود پایتخت رفت و پس از یک محاصره طولانی اصفهان را تصرف کرد. یکی از درباریان اصفهانی به نام ملک محمود سیستانی با فاتحان هوتکی افغان به توافق رسید که در ازای به رسمیت شناختن محمود به عنوان شاه ایران، پادشاهی مستقلی در خراسان تشکیل دهد. سیستانی وارد خراسان شد و توانست در مدت نسبتاً کوتاهی با افتادن پایتخت مشهد به دست وی، بیشتر خراسان را از شورشیان و جنگ سالاران محلی پس بگیرد. در این برهه نادر خود را در قلعه کلات در شمال مشهد مستقر کرده بود و تنها با نیرویی متشکل از ۱۲۰۰ نفر به قلمرو سیستانی یورش بردند، هر چند که در تقابل مستقیم قرار نگرفتند، نادر خود را تنها چالش واقعی برای نفوذ سیستانی در خراسان معرفی کرده بود.
شاه طهماسب دوم و محاصره مشهد
پس از پایان محاصره اصفهان، محمود گروهی از افغانهای خود را برای تسلط بر قزوین فرستاد، جایی که طهماسب مدعی جدید صفوی برخاسته بود و خود را شاه معرفی کرده بود. او مجبور به فرار از قزوین شد، اما نتوانست برای همیشه در منطقه بماند، زیرا مناطقی که تحت کنترل افغانها نبودند، بیوقفه زیر چکمههای راهپیمایی سربازان عثمانی که از غرب حمله میکردند، میرفتند. طهماسب از غرب کشور تعقیب شد و در استرآباد یک جنگسالار وفادار به نام فتحعلیخان قاجار از طایفه قاجار پیدا کرد. با این تصمیم که خیلی زود است برای رهایی قلب ایران به اصفهان راهپیمایی کنند، از خراسان شروع میکنند، جایی که میتوانند اتحاد ایجاد کنند و نیروهای بیشتری را زیر پرچم خود جمع کنند. با حرکت به سمت خراسان، با نادر آشنا شد که که وفاداری او را به همراه نیروی جنگی بسیار گستردهاش به دست آوردند. یک نیروی ترکیبی متشکل از ۳۰۰۰۰ نفر در حالی که سیستانی و فرمانده کل او پیرمحمد در داخل دیوارهای شهر گیر افتاده بودند، مشهد را محاصره کردند. طهماسب با فتحعلی خان رابطه پرتنشی برقرار کرده بود و کارها در ۱۰ اکتبر ۱۷۲۶ زمانی که نادر نامه ای رهگیری شده را برای طهماسب آورد که مضمون نفرین آمیز آن شواهد فراوانی از یک خط ارتباط مخفیانه بین فتحعلی و سیستانی ارائه میکرد، آغاز شد. نادر از ترس آنکه مبادا گروه قاجار در صورت آسیبی به رهبرشان بروند، به طهماسب توصیه کرد که فتحعلی خان را اعدام کند. طهماسب اگرچه با قضاوت نادر موافق بود، اما روز بعد فتحعلی را اعدام کرد. لشکر قاجار با وجود سر بریدن فتحعلی در کنار ارتش وفادار ماندند و از قضا این یک خیانت در طرف دیگر درگیری بود که محاصره را به پایان رساند و پیرمحمد به نادر اجازه داد تا به دیوارهای شهر نفوذ کند و سیستانی را مجبور به پناه بردن به ارگ کرد. اندکی بعد تسلیم شد.
پیامدهای محاصره
با ملک محمود سیستانی شکست خورده در کمال تعجب با ادب رفتار شد و در یک نمایش رحمت صلح جویانه به او اجازه داده شد که بقیه عمر خود را به عنوان یک حکیم بگذراند (البته سال بعد که در نظر نادر مظنون شد او را اعدام کردند). نتایج محاصره، پایتخت خراسان را به طهماسب هدیه داد و همچنین موقعیت فتحعلی را به یگانه شخص نادر اعطا کرد، زیرا او اکنون بر سر تسلط بر خانها و طوایف باقیمانده استان میکوشد و از این رو نیروهای خود را بیشتر میکند. فتح او بر خراسان به جنبش وفادار صفوی اجازه داد تا بر لشکرکشی به سمت شرق به سوی هرات تمرکز کند.[۴]
فتح غرب افغانستان
ویرایشفتح افغانستان توسط نادرشاه شامل یک سری درگیریهای متناوب بود که در پایان عملیات نظامی نادر علیه افغانهای ابدالی به اوج خود رسید. نادر که اخیراً یک کمپین موفقیتآمیز علیه پادشاه و شاهزاده خود، طهماسب دوم به شدت تحقیر شده به پایان رسانده بود، در ۴ مه ۱۷۲۷ از مشهد به راه افتاد و مطمئن شد که شاه نیز او را در این سفر همراهی میکرد، جایی که میتوان او را تحت نظارت دقیق نگه داشت. این درگیری همچنین از نظر تأثیرات ارتش نادر در تکمیل سیستم تاکتیکی خود از طریق تجربه به دست آمده از مقابله با ارتشهای سواره نظام سبک مرگبار اهمیت دارد، چیزی که در نبرد مهماندوست (جایی که افغانها در آن مقدمهای بیادبانه ارائه میشدند، اهمیت غیرقابل محاسبهای دارد. به جنگ مدرن توسط ارتش خوب حفاری نادر). نیروهای ابدالی متشکل از ۱۵۰۰۰ سوار به فرماندهی اللهیارخان، والی هرات، در اطراف کافر قلعه متمرکز شده بودند و یک دسته دیگر متشکل از ۱۲۰۰۰ نفر به رهبری فرماندهی به نام ذوالفقارخان که از جنوب به کافره قلعه نزدیک میشد. در فروپاشی بعدی راهپیماییها و راهپیماییهای متقابل که در آن دهها درگیری، تهاجم، تظاهر، نیرنگ و عقبنشینی، نادر به سختی میتوانست دست بالا را در محیطی دائماً در حال تغییر میدان نبرد، جایی که حتی آب و هوا غیرقابل پیشبینی میشد، حفظ کند.
در راه هرات
نبرد کافر قلعه به پیروزی تاکتیکی نادر منجر شد و پس از آن اللهیارخان تحت تعقیب قرار گرفت و دوباره درگیر شد. در اوج نبرد، پیشاهنگان نادر از نزدیک شدن ذوالفقارخان خبر دادند و نادر را به انجام یک نیرنگ مبتکرانه برانگیخت. ستونی از سپاهیان ایران با صدای بلند طبل پیروزی خود به دور لشکر اللهیارخان به راهپیمایی فرستاده شد که او را به این باور رساند که افراد ذوالفقارخان قبلاً شکست خوردهاند و او را مجبور به عقبنشینی عجولانه دیگری کردند. با جدا شدن اللهیار به سمت هرات، نادر بخشی از ارتش خود را برای تعقیب او فرستاد، اما بخش اعظمی از افراد خود را نگه داشت تا با نیروهای تازهنفس تحت فرماندهی ذوالفقار روبرو شوند، اما قبل از اینکه نادر با گروه ذوالفقار درگیر شود، طوفان شن به منطقه دراز کرد و بیشتر به آن منطقه رسید. نبرد با همه غیرممکنها، از این طریق پوششی فراهم کرد که تحت آن نیروهای ابدالی بدون مزاحمت به سوی هرات عقبنشینی کردند. کل کارزار تا کنون زنجیرهای از زد و خوردها، راهپیماییها و ضد راهپیماییها بودهاست که در آن نادر به عنوان یک فرمانده سریعاندیش که در هر گوشهای از دشمنان خود را فریب میدهد، علیرغم اینکه گاهی در موقعیتهای تقریباً غیرممکن به نظر میرسد، مانند زمانی که خبر ورود قریبالوقوع ذوالفقار به او میرسد، برتری مییابد. زمانی که او قبلاً به شدت با افراد اللهیارخان درگیر بود. اما لشکرکشی چشمگیر منجر به نابودی ابدالی نشد و نادر عقبنشینی آنها را به سمت شرق دنبال کرد تا اینکه به منظره هرات رسید، جایی که نیروهای ترکیبی اللهیار و ذوالفقار برای دیدار با او در پایان کارزار حرکت کردند.
انقیاد هرات
هنگامی که نبرد برای آخرین بار از نظر خود هرات به هم پیوست، عمل به طرز عجیبی شبیه درگیریهای قبلی بین ایرانیان و ابدالیها بود، با این تفاوت که در این موقعیت خاص، حمله پیشانی ابدالیها توسط تفنگهای پیادهنظام ایرانی بهطور محکم متوقف شد. سقوط همزمان با شکستن انگیزه اتهامات افغانها و ایجاد ترغیب کافی برای ابدالیها برای سقوط از پشت دیوارهای شهر. هرات اکنون تحت بمباران شدید تفنگها و خمپارههای ایرانی قرار گرفت و اللهیار خان والی هرات را متقاعد کرد که در ازای به رسمیت شناختن ایران به عنوان فرمانروای هرات برای صلح شکایت کند.
پیامدهای استراتژیکی و تاکتیکی
با وارد شدن ابدالیها در هرات به مدار زمین، اکنون راه به سمت قلب امپراتوری ایران باز شده بود و آزادی اصفهان با توجه به موفقیتهای لشکرکشیهای قبلی امکانپذیر به نظر میرسید. نادر همچنین کارآمدی سیستم نظامی خود را نشان داده بود و از طریق درگیریهای متعدد، هنر و تکنیک غلبه بر ضربات شدید سوارهنظام را توسط گروههای پیادهنظام ثابت که توسط توپ پشتیبانی میشدند و توسط سواره نظام در جناحینی که آتش ترکیبی تفنگدار و شلیک توپ محافظت میشد، به کمال رساند. شکستن اتهام مهاجمان سواره. این سیستم تاکتیکی در نبردهای میهماندوست و مورچهخورت توسط سربازان کهنهکار نادر در برابر بهترینهای سواره نظام که جهان شرقی ارائه میکرد، مورد آزمایش قرار میگیرد.[۴]
احیا صفویان
ویرایشبازگرداندن صفویان به تاج و تخت ایران در اواخر سال ۱۷۲۹ با سلسله نبردهایی بین نادر، فرمانده کل طهماسب و اشرف هوتکی صورت گرفت. علیرغم اینکه اسماً طهماسب را به کرسی قدرت رساند، اقتدار واقعی همچنان در اختیار نادر بود که از زمان لشکرکشی سبزوار توانسته بود طهماسب دوم را به عنوان دست نشاندهٔ خود بگیرد. در مورد حکومت افغانستان، افغانهای غلزای برای همیشه از فلات ایران بیرون رانده شدند و در سالهای بعد توسط نادر دوباره ضمیمه شدند و بار دیگر در امپراتوری ایران جذب شدند.
نبرد مهماندوست
ویرایشاشرف با تأخیر کافی در رویارویی با طهماسب، خود را در معرض تهدید مدعی تاج و تخت صفوی و سردار جوانش نادر دید. با شنیدن لشکرکشی آنان به ابدالی هرات، اشرف تصمیم گرفت پیش از بازگشت نادر از شرق، به سوی پایتخت خراسان حرکت کند و مشهد را تصرف کند. با این حال نادر قبل از اینکه اشرف فرصت حمله به خراسان را پیدا کند به مشهد بازگشته بود. در مسیر لشگرکشی به سمت دامغان نادر و اشرف در نزدیکی روستای مهماندوست با هم درگیر شدند، جایی که ایرانیها علیرغم اینکه تعدادشان بسیار کمتر بود، درس خونینی در جنگ مدرن به افغانها دادند و ارتش اشرف را در هم شکستند و او را مجبور به عقبنشینی به سمت سمنان کردند.
کمین گذرگاه خوار
ویرایشاشرف به سمت غرب عقبنشینی کرد و در گذرگاه خوار (نزدیکی ورامین فعلی)، کمین ارزیابی شدهای برپا کرد و امیدوار بود ایرانیان که از پیروزی اخیرشان سرخوش بودند، غافلگیر شوند و ضربه سنگینی وارد کند. اما نادر با کشف کمین، آن را محاصره کرد و سپس آن را کاملاً منهدم کرد اما تعدادی به سمت اصفهان فرار کردند.
نبرد مورچه خورت
ویرایشبا درخواست حمایت فوری از امپراتوری عثمانی، اشرف در صدد مقابله با پیشروی ارتش ایران به سمت اصفهان بود. عثمانیهایی که مایل بودند به جای دیدن یک ایران در حال ظهور در مرزهای شرقی خود، اشرف را در قدرت نگه دارند، همگی مشتاق کمک با تفنگ و توپخانه بودند. در نبرد مورچه خورت، افغانها بار دیگر با قاطعیت شکست خوردند و اشرف را مجبور به فرار از جنوب کردند.
آزادی اصفهان
ویرایشنادر اصفهان را آزاد کرد و اندکی بعد از طهماسب دوم در بیرون از دروازههای اصلی شهر استقبال کرد و شاه از نادر تشکر کرد. این شهر توسط افغانها ویران شده بود، طهماسب معروف است که با دیدن آنچه بر پایتخت آمده بود گریه کرد. شهر هم از نظر جمعیت و هم از نظر ثروت بسیار کاهش یافت بود و مردم از افغانهایی که در سراسر شهر پنهان شده بودند انتقام گرفتند.
پایان دوران حکومت افغانها در ایران
ویرایشنادر از اصفهان به سمت شیراز حرکت کرد، جایی که اشرف با حمایت برخی از قبایل محلی عرب مشغول جمعآوری آنچه در توان داشت بود. در این مقطع هیچ امید واقعی برای احیای ثروت افغانها وجود نداشت و ایرانیان در نزدیکی زرقان با آخرین ارتشی که اشرف فرماندهی آن را برعهده داشت درگیر و آنرا از بین بردند. منابع تاریخی در مورد سرنوشت دقیق اشرف پس از نبرد اختلاف نظر دارند.
تصرف هندوستان توسط نادر شاه
ویرایشیکی از زرینترین برگهای فتوحات نادر پیروزی بر سپاههای هندی بود. هندوستان در ۱۷۰۷ امپراتوری بزرگ و قدرتمندی بود که از نظر ثروت و جمعیت رقیبی در منطقه نداشت. در ۱۷۱۹ با روی کار آمدن محمدشاه (رقیب نادر) شمارش معکوس برای سقوط این امپراتوری آغاز شد. اشتباه فاحش او پناه دادن به فراریان قندهار و کشتن قاصد نادر بود. مشاوران او هرگز تصور نمیکردند که سربازان نادر بتوانند افغانستان را کامل فتح کرده و قصد دهلی را کنند اما مقدر چنین بود که هندوستان ضربه اول در قرون جدید را از همسایه غربی خود بخورد.
فتح کابل
نادر برای آنکه گرفتار کوههای جنوب افغانستان(پاکستان امروزی) نشود هزار کیلومتر راه خود را دور کرده و خود را به کابل میرساند. کابل سر راه تنگه خیبر و تنها راه ورود به افغانستان بود. وی سپس کابل را فتح کرد. وی تنها پس از اینکه کابل را فتح کرد جانی تازه گرفت چرا که پول و آذوقه او رو به اتمام بود اما نبردهای خسته کننده خیبر عملیات نظامی او را ماهها با مشکل مواجه کرد.[۵]
نبرد کرنال
پس از شکست اشرف افغان در نبردهای دامغان، مورچهخورت، نبرد خشت و دالکی در حومه کازرون به سمت کرمان گریخته و از آنجا عازم هرات و قندهار، گردیدند نادرشاه آنان را تعقیب کرد و پس از یک درگیری در قندهار آنان را شکست داده و شهر را به تصرف خویش درآورد. سپس بقایای افغانان شکست خورده به سمت دهلی گریخته و در آنجا مستتر شدند و به دربار محمدشاه گورکانی پناهنده گردیدند. نادر با اعزام فرستادگانی به دربار محمدشاه خواستار استرداد یاغیان و فرماندهان افغان به ایران گردید. نادر سه بار به محمد شاه اخطار نمود که افسران افغان که تعداد آنان تا ۸۰۰ نفر برآورده شدهاست را به دیار ایران بازگرداند.
اما محمد شاه پس از مشورت با امیران و وزیران، رای به بازنگرداندن پناهندگان افغان به دربار ایران داد و با فرستندگان نادر با تندی رفتار نموده و سرانجام آنان را به قتل رساند پس بهانه لازم نادرشاه برای لشکرکشی به هند فراهم گردید. مشاوران محمد شاه هرگز تصور نمیکردند که سپاه ایران بتواند افغانستان را به صورت کامل فتح کرده و قصد لشکرکشی به هند را داشته باشند. اما با وجود گمانه زنیها نادر با سربازان ورزیده و پس از چندین نبرد دهلی را تصرف کرد.
قطعاً یکی از بزرگترین فتوحات نادرشاه فتح هند بود زیرا که امپراتوری گورکانی در سال ۱۷۰۷ میلادی به یکی از قدرتمندترین کشورهای آسیا و حتی جهان شده بود و از نظر ثروت و جمعیت رقیبی نداشت. اما با روی کار آمدن محمد شاه گورکانی در سال ۱۷۱۹ شمارش معکوس برای سقوط این امپراتوری آغاز شد.
در پی عدم تحویل پناهندگان افغان به ایران، سپاهیان ایران از رود سند گذشتند و در نبرد کرنال با سپاهیان هند پیکار کردند و آنان را شکست سختی داده و دهلی را تصرف کردند و آن ۸۰۰ افغان پناهنده را در بازار دهلی به دار مجازات آویختند.[۶]در این پیکار خونین بیش از ۳۰۰۰۰ نفر کشته شدند. محمدشاه به ناچار از نادر امان خواست؛ سپس او سریر پادشاهی هند که به تخت طاووس مشهور بود به همراه الماس کوه نور و دریای نور را به نادرشاه واگذار کرد. ولی تاج شاهی را بر سر محمد شاه باقی گذاشت.[۷]
فتح آسیای مرکزی
ویرایشدر اواسط قرن هجدهم، امپراتوری ایران دست به تسخیر و الحاق خانات بخارا و خیوه زد. درگیریهای اولیه در اواخر دهه ۱۷۳۰ توسط پسر نادرشاه، رضاقلی میرزا انجام شد که در حالی که نادر سرگرم حمله به جنوب و هند بود، چند پیروزی قابل توجه در این میان به دست آورد، تهاجم رضا قلی خان خشم ایلبارس خان رهبر خانات خیوه را برانگیخت. زمانی که ایلبارس تهدید به ضد حمله کرد، نادر دستور داد که با وجود موفقیت پسرش، خصومتها متوقف شود و بعداً پیروزمندانه به دهلی بازگشت تا خودش یک کارزار تعیینکننده را آغاز کند. پس از ضمیمه کردن خیوه ایلبارس را اعدام کرد و ابوالفیض خان را جانشین او کرد این درگیریها منجر به بزرگترین پیروزی ایران بر خاناتهای آسیا مرکزی در تاریخ معاصر شد و با آمیختن الحاق قبلی او به شمال هند، امپراتوری نادر در شرق از امپراتوریهای ایرانی قبل خود پیشی گرفت[۵]
کارزار نادر در غرب ایران
ویرایشاولین لشکرکشی نادر به عثمانی اولین لشکرکشی او علیه شاید شدیدترین دشمنانش، یعنی عثمانیها بود، جایی که او در فتح پیروز شد. با این حال، موفقیتهای بزرگ لشکرکشی او زمانی که شاه طهماسب دوم تصمیم گرفت در غیاب نادر شخصاً فرماندهی تئاتر را به دست گیرد، نادر خشمگین را مجبور به بازگشت و اصلاح وضعیت پس از اجبار طهماسپ به نفع پسرش عباس سوم کرد.
عثمانیها در اوایل دهه ۱۷۲۰ زمانی که حمله هوتکیها به محمود اول علیه دولت صفوی آغاز شد، وارد مناطق غربی کشور شده بودند. محمود هوتکی در یک درگیری قاطع در نزدیکی گلن آباد، یک پیروزی شگفتانگیز در برابر ارتش ایران بسیار بزرگتر (هر چند به شدت تقسیمشده) به دست آورد. مسیر ارتش شاهنشاهی به او اجازه داد تا به سمت اصفهان پایتختی که پس از یک محاصره ۶ ماهه به تصرف خود درآمد و باعث بدبختی ناشنیده و تلفات جانی در شهر شد، حرکت کند. در خلال هرج و مرج سرنگونی صفویان، تزاروم روسیه و امپراتوری عثمانی از این فرصت استفاده کردند و تا آنجا که میتوانستند سرزمینی را به خاک خود ضمیمه کردند و ترکیه عثمانی غرب ایران را گرفت و قفقاز را با روسها تقسیم کرد.
به زودی فاتحان هوتکی از طریق یک کودتا یک رهبر جدید را به عنوان پادشاه منصوب کردند که در آن محمود اول با پسر عموی توانا جایگزین شد. اشرف. اشرف به سمت غرب لشکر کشید تا جلوی توسعه بیشتر عثمانیها را بگیرد و در کمال تعجب عثمانیها را شکست داد. با این حال، نتیجه دیپلماتیک بسیار آشتیجویانه بود، زیرا عثمانیها وعده به رسمیت شناختن اشرف را به عنوان شاه قانونی ایران در ازای تصدیق حکومت عثمانی توسط اشرف در سرزمینهای جدید خود در قفقاز و غرب ایران دادند.
از آنجایی که نادر و اشرف در یک درگیری که سرنوشت کشور را تعیین میکرد، رودررو شدند، عثمانیها خردمندانه از اشرف در برابر وفاداران صفوی به عنوان ایران قیام یافته تحت رهبری یک ژنرال جاه طلب و با استعداد که با موفقیت فتح سرخ میشد حمایت کردند. برای عثمانیها نوید خوبی برای استانهای تازه تصاحب شدهشان نخواهد بود. علیرغم حمایت ترکها، نادر همچنان توانست در درگیریهای متعدد نیروهای اشرف را بهطور کامل نابود کند که منجر به برقراری مجدد دولت صفوی تحت حکومت اسمی طهماسب دوم شد. ترس استانبول محقق شده بود زیرا نادر مطمئناً به آزادسازی مناطق از دست رفته امپراتوری روی میآورد. با این حال، عثمانیها نزدیک به یک دهه در غرب کشور حضور داشتند و چالشی بسیار بزرگ در برابر هرگونه تلاش برای بیرون راندن آنها از آنچه اکنون مرزهای شرقی امپراتوری آنها را تشکیل میداد، نشان میدادند.
جنگهای نادرشاه در مصر
ویرایشنادر شاه افشار، پادشاه ایران در سلسله افشاریه، سه بار به مصر لشکرکشی کرد. این جنگها در سالهای ۱۱۴۸، ۱۱۵۱ و ۱۱۶۱ هجری قمری رخ دادند و به پیروزی قاطع ایرانیان و تصرف مصر برای مدتی کوتاه منجر شدند.
دلایل جنگ
ویرایش- تسلط بر عثمانی: عثمانیها رقیب اصلی ایران در منطقه بودند و مصر به عنوان یکی از ولایات عثمانی، از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار بود. نادرشاه با تصرف مصر، میتوانست ضربه سنگینی به عثمانیها وارد کند.
- حفاظت از مرزهای غربی: اعراب ساکن در شرق شبه جزیره عربستان، بهطور مداوم به مرزهای غربی ایران حمله میکردند. نادرشاه با تصرف مصر، میتوانست این حملات را متوقف کند.
- جلوگیری از نفوذ اروپاییها: اروپاییها در حال افزایش نفوذ خود در منطقه بودند و نادرشاه نگران بود که آنها از مصر به عنوان پایگاهی برای حمله به ایران استفاده کنند.
جنگ اول
ویرایشدر سال ۱۱۴۸ هجری قمری، نادرشاه با سپاهی بزرگ به مصر لشکرکشی کرد. عثمانیها که توان مقابله با ارتش قدرتمند ایران را نداشتند، به سرعت تسلیم شدند. نادرشاه پس از تصرف مصر، عثمان پاشا، والی عثمانی مصر را به قتل رساند و علی بیک را به عنوان حاکم جدید مصر منصوب کرد.
جنگ دوم
ویرایشدر سال ۱۱۵۱ هجری قمری، علی بیک علیه نادرشاه شورش کرد. نادرشاه بار دیگر به مصر لشکرکشی کرد و علی بیک را شکست داد. پس از این جنگ، نادرشاه مصر را بهطور کامل تحت کنترل خود درآورد و مقرری سنگینی از مردم مصر دریافت کرد.
جنگ سوم
ویرایشدر سال ۱۱۶۱ هجری قمری، عثمانیها با کمک ممالیک، دوباره به مصر حمله کردند. نادرشاه برای سومین بار به مصر لشکرکشی کرد و عثمانیها و ممالیک را شکست داد.
نتایج جنگها
ویرایش- تسلط کوتاهمدت ایران بر مصر: با وجود پیروزیهای قاطع نادرشاه، ایران نتوانست بهطور دائمی بر مصر تسلط یابد. پس از مرگ نادرشاه در سال ۱۱۶۰ هجری قمری، مصر دوباره به تسلط عثمانیها درآمد.
- ضعیف شدن عثمانی: جنگهای نادرشاه، عثمانیها را به شدت ضعیف کرد و باعث شد که آنها برای مدتی از دخالت در امور ایران خودداری کنند.
- افزایش نفوذ ایران در منطقه: پیروزیهای نادرشاه در مصر، باعث افزایش نفوذ ایران در منطقه و تثبیت موقعیت ایران به عنوان یک قدرت بزرگ شد.
جستارهای وابسته
ویرایشمنابع
ویرایش- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ Axworthy, Michael (2009). The Sword of Persia: Nader Shah, from tribal warrior to conquering tyrant. I. B. Tauris
- ↑ Ghafouri, Ali (2008). History of Iran's wars: from the Medes to now. Etela'at Publishing
- ↑ Ghafouri, Ali (2008). History of Iran's wars: from the Medes to now. Etela'at Publishing
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ CITATIONClose [6] Ghafouri, Ali(2008). History of Iran's wars: from the Medes to now, p. 371. Etela'at Publishing. کاراکتر line feed character در
|عنوان=
در موقعیت 14 (کمک) - ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ «مهرمیهن | رسانهٔ فرهنگ ایران». www.mehremihan.ir. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۷-۱۱.
- ↑ کتاب درسی تاریخ سال سوم راهنمایی ایران، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، ۱۳۷۹، شابک ۹۶۴۰۵۰۰۶۶۶.
- ↑ Cust, Edward, Annals of the wars of the eighteenth century, (Gilbert & Rivington Printers:London, 1862), 228.
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Naderian Wars». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۴.