استحسان
استحسان قاعدهای در اصول فقه به این معناست که دربارۀ یک مسئلهٔ شرعی بنا به مصلحت خاصی از قیاس یا قاعدهٔ کلی صرفنظر کرده و حکمی مخالف برای آن مسئله پیدا کنیم. انگیزهٔ استحسان ممکن است وجود قیاسی پنهان و قویتر از قیاس ظاهری یا رعایت عرف و گریز از عسر و حرج باشد.
حنفیان بیش از همه به کاربرد استحسان شهرت دارند. مالکیان، حنبلیان، زیدیان و اباضیه نیز کمابیش از استحسان بهره میجویند. اما شافعیان، شیعیان و ظاهریان با آن بهشدت مخالفند.
مثالهای استحسان
ویرایش- هرگاه کسی حیوان در حال مرگی را ببیند و آن را سر ببرد تا گوشتش حلال شود. بر اساس قاعدهٔ کلی از آنجا که مالِ غیر را تلف کرده، ضامن است. اما با توجه به استحسان کار وی جایز بودهاست.
- هرگاه سفیهی وصیت کند که بخشی از اموالش در کار خیری صرف شود، وصیت او علیالقاعده غیرنافذ است؛ اما حنفیان آن را صحیح میدانند، چراکه ممنوعیت سفیه از تصرف در اموال خود برای از دست ندادن اموالش در زمان حیات است ولی وصیت به صرف مال در راه خیر بهنفع وی و دیگران است.
- اجازه عدم رعایت حجاب در برابر پزشک و جراح یا شخصی که در صدد ازدواج است.
- اگر حکم شود دست راست سارقی قطع شود ولی جلاد به جای دست راست به اشتباه دست چپ او را قطع کند، بنا بر قیاس مجری حکم باید دیه بپردازد؛ ولی بنا بر استحسان از آنجا که دست راست مفیدتر است و بهنفع محکوم عمل شده است، پس جلاد ضامن نخواهد بود.
ادله حجیت استحسان
ویرایشمدافعانِ استحسان در جهت اثبات حجیت آن به ادله گوناگونی تمسک جستهاند. مهمترین مستند آنان، آیه ۱۸ سوره زمر است: «فَبَشَّرْ عِبادِ الَّذینَ یَسْتَمِعونَ القَوْلَ فَیَتَّبِعونَ اَحْسَنَه» که مردمان را به پیروی «قول احسن» فراخوانده است و آیهٔ ۱۴۵ سورهٔ اعراف، آیهٔ ۱۸۵ سورهٔ بقره: «یریدالله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر: خدا بر شما آسان خواهد و نخواهد برای شما سختی را»، آیهٔ ۷۸ سورهٔ حج و آیهٔ ۵۵ سورهٔ زمر: «اتبعوا احسن ما انزل الیکم من ربکم: از بهترین آنچه از سوی پروردگارتان برای شما فرستاده شدهاست پیروی کنید». همچنین روایتی از ابن مسعود به مضمون «ماراءه المسلمون حسناً فهو عندالله حسن: آنچه را مسلمانان نیکو شمارند، همان نزد خداوند نیکوست»،
تاریخچه
ویرایشابوحنیفه، پیشوای مکتب حنفی، شاخصترین فقیه در عمل به استحسان بود. پس از او شاگردانش از جمله قاضی ابو یوسف و محمد بن حسن شیبانی در آثار خود اهمیت زیادی به استحسان میدادند. با اینحال کاربرد استحسان با مخالفت شدید محمد بن ادریس شافعی امام مکتب شافعی روبرو شد که استحسان را بیقیدی در اجتهاد و «تعطیل قیاس» میدانست و این جمله از او شهرت یافته است که «من استحسن فقد شرع: هر آن کس که استحسان کند، در واقع تشریع کردهاست». با این حال ناقدان شافعی به این نکته اشاره کردهاند که او خود نیز در ۳ مسئلهٔ فقهی، در ابواب طلاق، شفعه و مکاتبه به استحسان روی آورده، و عمل خود را نیز استحسان نامیدهاست.
با شکلگیری مذاهب فقهی در سدهٔ چهارم منازعات فراوانی درباره اعتبار استحسان شکل گرفت و اصولیان حنفی با پافشاری بر مشروعیت استحسان، استحسان را به نوعی تعریف میکردند که نمیتوانست از سوی اصولیان دیگر مذاهب اهل سنت مورد انکار قرار گیرد. ابوالحسن کرخی فقیه حنفی در تعریف استحسان، آن را عبارت از عدول مجتهد در یک مسئله از حکم کردن به مثلِ مواردِ نظیر (قیاس) به انگیزهٔ وجود وجهی قویتر که عدول را اقتضا کند، دانسته است.» در این تعریف و تعاریف متأخر استحسان بر دو نوع است: استحسان قیاسی و آن استحسانی است که در آن عدول از یک قیاس جلی و ضعیفالاثر به قیاس دیگری است که خفی اما قویالاثر است؛ و استحسان ضرورت که وجه عدول در آن مصلحت یا ضرورتی بوده باشد که ترک قیاس را اقتضا دارد.
بر پایه این تعریف برخی همچون سرخسی و پزدوی از مکتب حنفی، ابن سمعانی شافعی و ابن حاجب مالکی منازعات پیرامون استحسان را نزاعی لفظی دانسته و معتقدند این اختلافات ثمرهٔ عملی چندانی ندارد.
منابع
ویرایش- محمدی، ابوالحسن (۱۳۸۳)، اصول فقه، تهران: دانشگاه تهران، شابک ۹۶۴-۰۳-۴۰۷۶-۶
- محقق داماد، سیدمصطفی (۱۳۸۲)، مباحثی از اصول فقه. ج ۲: منابع فقه، تهران: مرکز نشر علوم اسلامی، شابک ۹۶۴-۶۵۶۷-۱۲-۶
- پاکتچی، احمد. استحسان. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی