پیمان‌شکن (بازی تاج‌وتخت)

«پیمان‌شکن» (انگلیسی: Oathbreaker) قسمت سوم از فصل ششمِ مجموعهٔ تلویزیونیِ خیال‌پردازانهٔ بازی تاج‌وتخت و قسمت ۵۳ از کلِ این سریال است.

«پیمان‌شکن»
قسمت بازی تاج‌وتخت
شمارهٔ قسمتفصل ۶
قسمت ۳
کارگرداندانیل سَـکهایم
نویسندهدیوید بنیاف
دی. بی. وایس
موسیقیرامین جوادی
فیلم‌بردارآنته هالمیک
تدوینکیتی وایلند
تاریخ پخش اصلی۸ مه ۲۰۱۶ (۲۰۱۶-05-۰۸)
مدت۵۳دقیقه
بازیگر(های) مهمان
گاه‌نگاری قسمت
قبلی →
«خانه»
← بعدی
«سِـفْر بیگانه»
بازی تاج‌وتخت (فصل ۶)
فهرست قسمت‌های بازی تاج‌وتخت

فیلم‌نامه‌نویس‌های این قسمت دیوید بنیاف و دی. بی. وایس، و کارگردان آن دانیل سَـکهایم است.

داستان

ویرایش
 
پیمان شکن قسمت سوم سریال بازی تاج و تخت می باشد

آن سوی دیوار

برن استارک و کلاغ سه چشم رؤیایی از ادارد استارک جوان، لرد هاولند رید و چهار سرباز شورشی دیگر را مشاهده می‌کنند که در اوج شورش رابرت به برج شادی در کوه‌های سرخ دورن می‌رسند. سر آرتور داین و سر جرولد هایتاور با ورود ادارد از او استقبال می‌کنند. ادارد اعلام می‌کند که شاهزاده ریگار تارگرین و پادشاه دیوانه کشته شده‌اند و می‌پرسد که چرا سر آرتور در نبرد ترایدنت حضور نداشت. سر آرتور پاسخ می‌دهد که به او دستور داده شده در برج بماند. پس از اینکه ادارد می‌خواهد بداند خواهرش لیانا کجاست، نبرد آغاز می‌شود. ادارد سر جرولد را می‌کشد، اما سر آرتور بیشتر مردان ادارد را به تنهایی شکست می‌دهد و می‌خواهد ادارد را بکشد که هاولند زخمی برمی‌خیزد و قبل از اینکه ادارد ضربه مهلکی را وارد کند، از پشت سر آرتور را می‌کوبد.

هنگامی که فریاد زنی از برج بیرون می‌آید، ند شروع به دویدن در داخل می‌کند. کلاغ سه چشم توضیح می‌دهد که مشاهده بقیه ماجرا برای زمان دیگری در نظر گرفته شده‌است، اما برن می‌خواهد بماند و ند را صدا می‌کند. ند برای یک ثانیه می‌چرخد، ظاهراً صدای برن را شنیده‌است، اما به رفتن به داخل ادامه می‌دهد، قبل از اینکه کلاغ سه چشم برن را از آنجا بیرون بکشد. در بازگشت به غار، برن می‌خواهد بداند در برج چه چیزی وجود دارد. کلاغ سه چشم به خواسته‌های برن توجه نمی‌کند و می‌گوید که او در نهایت باید غار را ترک کند اما ابتدا باید «همه چیز» را یاد بگیرد.

در دریای باریک

در حالی که سم و گیلی با کشتی به سمت اولدتاون حرکت می‌کنند، سمول تارلی به گیلی توضیح می‌دهد که زنان در سیتادل مورد استقبال قرار نمی‌گیرند و او قصد دارد او و نوزادش، سم کوچولو، را با خانواده اش در هورن هیل رها کند، اما او به او اطمینان می‌دهد. که او و سم کوچولو برای او مهم هستند.

در وینترفل

اسمالجان امبر با رمزی و هارالد کارستارک ملاقات می‌کند. اسمالجان علیرغم بیزاری از روز بولتون و امتناع او از وفاداری به رمزی، مایل است با بولتون‌ها متحد شود تا ویلدلینگ‌هایی را که جان اجازه داده در جنوب دیوار مستقر شود، نابود کند. اسمالجون برای نشان دادن وفاداری خود، ریکن استارک و اوشا را به عنوان زندانی خود معرفی می‌کند، و هویت ریکون را با ارائه سر بریده شده گرگش، ثابت می‌کند.

در مقر فرمانروایی

سرسی و جیمی جلسه شورای کوچکی را که لرد کوان لنیستر، لیدی اولنا تایرل، لرد میس تایرل و استاد بزرگ پیسل در آن حضور دارند، قطع می‌کنند. سرسی و جیمی اشاره می‌کنند که الاریا و مارهای شنی کنترل دورن را به دست گرفته‌اند و خواستار حضور در شورای کوچک هستند. هنگامی که آنها از ترک اتاق امتناع می‌کنند، کوان به جای آن به شورا دستور می‌دهد تا خودشان اتاق را ترک کنند.

تامن با گنجشک اعظم صحبت می‌کند و از او می‌خواهد تا مادرش سرسی آرامگاه میرسلا را ببیند. گنجشک اعظم توضیح می‌دهد که وقتی گناهانش جبران شد و او با محاکمه روبرو شد، قادر خواهد بود. بعد از اینکه به سربازان مربوطه می‌گوید که کنار بروند، گنجشک اعظم اهمیت مادر در ایمان هفت را توضیح می‌دهد و به تامن شباهت خود را به مادرش نشان می‌دهد.

در براووس

آریا استارک با استفاده از چوب با وایف در خانه سیاه و سفید تمرین می‌کند. در بین دوئل‌ها، وایف از آریا سؤال می‌کند که قبلاً چه کسی بوده‌است. آریا همه اعضای خانواده‌اش را فاش می‌کند و فاش می‌کند که قبل از اینکه او را ترک کند تا بمیرد، سگ شکاری را از لیست کشتار خود خارج کرده بود، و در مورد تمایلش برای کشتن او اختلاف نظر داشت. پس از اینکه او بالاخره توانست ضربات وایف را جبران کند، جاکان به آریا پیشنهاد می‌کند که اگر نامش را بگوید بینایی خود را بازگرداند. هنگامی که او پاسخ می‌دهد «دختر نامی ندارد»، جاکان به او آب را از چاه سمی در اتاق ورودی معبد ارائه می‌دهد. آریا می‌نوشد و بینایی اش برمی گردد.

در Vaes Dothrak

دنریس با خالسار خل مورو به Vaes Dothrak می‌رسد و برای ملاقات با دوش خالین همراهی می‌شود. دوش خالین سعی می‌کند با دنریس همدردی کند و توضیح می‌دهد که خالسارهای مختلف در Vaes Dothrak جمع شده‌اند تا دربارهٔ شهرها و شهرهایی که باید فتح کنند صحبت کنند و امیدوار است، برای امنیت دنریس، آن‌ها اجازه دهند او نزد دوش خالین بماند.

در میرین

واریس از والا که با پسران هارپی در حمله به آنسالید توطئه کرده بود بازجویی می‌کند. والا اعتراف می‌کند که اگر اطلاعاتی در مورد پسران هارپی به او بدهد، احتمالاً او را خواهند کشت. واریس در ازای دریافت اطلاعات به او و پسرش پیشنهاد عبور امن با کشتی به پنتوس را می‌دهد.

بعداً، واریس به تیریون، کرم خاکستری و میساندی توضیح می‌دهد که متوجه شده‌است که اربابان برده یونکای، آستاپور و ولانتیس از پسران هارپی حمایت مالی می‌کنند. تیریون هشدار می‌دهد که اقدام نظامی میرین را بی دفاع می‌کند و آنها به این نتیجه می‌رسند که تنها راه برای شکست دادن پسران هارپی شکار آنها است. تیریون از واریس می‌خواهد که «پرنده‌های کوچک» خود را برای رساندن پیامی به رهبران آستاپور، یونکای و وولانتیس بفرستد.

در دیوار

پس از زنده شدن جان، داووس و ملیساندر از او استقبال می‌کنند. ملیساندر به جان می‌گوید که دین او بازگشت یک شاهزاده قهرمان را پیشگویی می‌کند و پیشنهاد می‌کند که این شاهزاده ممکن است همان‌طور که او ابتدا فکر می‌کرد، استنیس نباشد، بلکه جان باشد. جان وارد حیاط می‌شود تا با وحشی‌ها ملاقات کند و دوباره با تورموند و اد متحد شود. تورموند به جون می‌گوید که وحشی‌ها فکر می‌کنند او یک خداست از زمانی که از مرگ بازگشته است.

جان سرپرستی به دار آویختن تورن، اولی، اتل یارویک و بوون مارش را بر عهده دارد. تورن پشیمان نیست و اعلام می‌کند که فقط کاری را که فکر می‌کرد برای نگهبانان شب درست است انجام داد و دوباره همان انتخاب را خواهد کرد. تورن مرگ اجتناب ناپذیر خود را می‌پذیرد و به جان می‌گوید که برای همیشه در نبردهای وحشی‌ها خواهد جنگید. اولی در حالی که با نفرت به جان خیره می‌شود چیزی نمی‌گوید. پس از به دار آویختن شورشیان، جان از نگهبانی شب استعفا می‌دهد.

منابع

ویرایش

پیوند به بیرون

ویرایش