پرویز نیکخواه
پرویز نیکخواه (اردیبهشت ۱۳۱۸ – ۲۲ اسفند ۱۳۵۷) ابتدا فعال سیاسی چپ و یکی از رهبران اصلی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی - از مهمترین گروههای اپوزیسیون محمدرضاشاه پهلوی در اروپا و ایالات متحده - بود که با تغییر عقیده در زندان به یکی از تئوریسینهای کشور تبدیل شد و به همین روی هدف کینه و اتهام همفکران پیشین بود پس از انقلاب ۵٧ با تحریک همانان دستگیر و بدون محاکمه عادلانه مانند هزاران نفر اعدامی آن روزها اعدام شد.
زندگی
ویرایشنیکخواه در سال ۱۳۱۸ در تهران زاده شد و تحصیلات متوسطه خود را در رشته ریاضیات به پایان رساند. وی تا ۱۳۳۳ در سازمان جوانان حزب توده عضویت داشت. در فاصله ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ که در دبیرستان ادیب درس میخواند فعالیت سیاسی نداشت. پس از پایان دبیرستان به انگلستان رفت و در دانشگاه منچستر ادامه تحصیل داد[۱] و در محیط تحصیلی جذب حزب توده شد. وی تا سال ۱۳۴۱ در حزب فعال بود و در کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی نقش فعال و تعیینکننده داشت. وی و دوستانش توسط ساواک همواره تحت کنترل و نظارت بودند و از تمامی جلسات و رفتوآمدهایشان مراقبت میشد. موضوع جلسات نیکخواه عموماً «مباحث تئوریک» بود.[۲]
فعالیت سیاسی
ویرایشکنفدراسیون دانشجویان
ویرایشدر همین دوره به دلایلی که معمولا بدلیل وابستگی سیاستهای حزب توده به شوروی میان هواداران با حزب پیش می آمد او نیز مانند بسیاری دیگر با رهبران حزب توده در اروپا اختلاف پیدا کرد و از حزب جدا شده و به کنفدراسیون دانشجویان پیوست. نیکخواه از ۱۳۳۹ نقش زیادی در سازماندهی کنفدراسیون برعهده گرفت و تا سال ۱۳۴۳ که به ایران بازگشت، فعالیتش را در کنفدراسیون ادامه داد. به رغم فعالیتهای سیاسی اش در اروپا، دستگاههای اطلاعاتی ایران او را تحت تعقیب قرار ندادند و او که در رشته فیزیک از دانشگاه منچستر فارغالتحصیل شده بود، در دانشگاه پلی تکنیک تهران به تدریس پرداخت و به ریاست آزمایشگاه دانشکده صنعتی منصوب شد.
نیکخواه در تهران همکاری خود را با تعدادی از دوستان و هم مسلکان خود که با آنها در انگلستان تحصیل میکرد در سال ۱۳۴۳ آغاز کرد. احمد منصوری، منصور پورکاشانی، رسول مقدم و فیروز شیروانلو از همراهان نیکخواه بودند. فعالیت اصلی آنها، متشکل کردن مبارزات چریکی و پارتیزانی به ویژه در نواحی جنگلی شمال کشور بود.[۱] اما دستگیری اعضای این جلسات با توجه به رعایتی که نسبت به اعضا و تشکلهای دانشجویی میشد چندان معمول نبود، (ساواک) تنها در صورت اقدام ضد امنیتی آنها مجاز میگردید آنها را دستگیر و مانع فعالیتشان شود.[۳]
واقعه کاخ مرمر و دستگیری
ویرایشگروه نیکخواه تا ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ که فردی به نام رضا شمسآبادی در کاخ مرمر به قصد ترور شاه گلولههایی به او شلیک کرد هیچگونه اقدامی آشکار ضد امنیت کشور صورت نداد.[۴] واقعه کاخ مرمر به این گونه بود که در روز ۲۱ فروردین سال ۱۳۴۴ سرباز وظیفه رضا شمسآبادی ۲۲ ساله، یکی از افراد گارد سلطنتی که در کاخ مرمر مأمور نگهبانی بود، محمدرضا شاه را هنگامی که از اتومبیل در مقابل سرسرای کاخ سفید پیاده شد به رگبار مسلسل بست. شاه باشتاب خود را به داخل ساختمان رسانید؛ ولی دو تن از درجه داران اسکورت او از جمله شمسآبادی کشته شدند.[۵]
ساواک با جدیت در پی کشف علت و دستگیری بانی اصلی این واقعه برآمد و ابتدا احتمال داد این اقدام یک جنون آنی باشد، به طوری که روزنامهها نوشتند: «تحقیقات ادامه دارد که روشن گردد آیا ضارب عمداً دست به این عمل زده یا دچار جنون آنی شدهاست».[۶] بعد از تحقیقات بیشتر ساواک به گمان ارتباط شمسآبادی با کمونیستها رسید و بعد از پیشرفت تحقیق این عمل را به احتمال نقشهای از طرف حزب توده دانسته و بیان داشتند که «بعد از بازجوییهای مربوط به یاران و همدستان سوء قصد کاخ مرمر، نام گروهی از مهندسان ایرانی که در انگلستان تحصیلکرده بودند، مطرح گشت.».[۷] در اینجا ساواک به ضرورت برخورد با کنفدراسیون جریان چپ و سازمان حزب توده متقاعد شد، و سرنخ ترور شاه را نیکخواه و رفقایش دیده و آنها را پیگرد مینماید.[۳]
اسناد و مدارک مستندی وجود دارد که پرویز نیکخواه، مهندس منصوری و همچنین احمد کامرانی که برای پذیرفته شدن در شبکه کمونیستی آماده گردیده بود، مستقیماً در تحریک رضا شمسآبادی عامل اصلی سوء قصد شرکت و معاشرت داشتهاند.[۸]
نیروهای اطلاعاتی پس از جستجوی سطحی به ارتباط شمسآبادی با گروه نیکخواه پی بردند و بسیاری از آنان از جمله نیکخواه را دستگیر کردند. دادگاه وی را به حبس ابد محکوم کرد؛ اما او که حتما پیشبینی تحمل سختیها را پیشتر داشته و در این راه جوانی خود را فدا کرده بود در زندان از رویه جنگ وناسازگاری طبقاتی دست برداشت و برای اصلاح و ترقی به همکاری با ارگانهای کشور تمایل نشان داد هرچند بسیاری همفکران قدیم او بدون دادن حق بازنگری در اندیشه و بدون سند به او اتهام وادادگی زدند.
همکاری و عفو
ویرایشدر پایان سال ۱۳۴۶ نیکخواه در زندان بروجرد تماسهایی با ساواک برقرار کرد.[۹] متعاقب آن با انجام مصاحبههای تلویزیونی که از اقدامات و فعالیتهای سیاسی پیشین خود اظهار ندامت و پشیمانی کرد و به همکاری جدی با نهادهای امنیتی کشیده شد و خیلی زود مورد توجه آنها قرار گرفت.[۱]
در دادگاه تجدید نظر حبس نیکخواه به ۱۰ سال تقلیل پیدا کرد. حکومت مشروطه پادشاهی نیز به منظور جلب توجه افراد مستعد به ویژه دانشجویان به یک سلسله تبلیغات دست زد و چهرههای پشیمان چون پرویز نیکخواه و همفکرانش از رسانه ها به بیان سرگذشت و دیدگاه خود پرداختند. از جمله درج و انتشار توبهنامهها و مصاحبههای آنان در جراید انجام شد . بدین ترتیب نیکخواه در زندان تغییر دیدگاه میدهد و با انجام مصاحبههایی با رسانههای گروهی خود از هواداران سیاستهای کشوری میشود و پس از چند سال از زندان آزاد شده و فرصت فعالیت در مدارج بالاتر می یابد و متقاعد کردن روشنفکران برای همکاری با برنامه های اعلامی کشوری را در پیش میگیرد .[۱۰]
فرح پهلوی از دیدار پرویز نیکخواه (از اعضای حزب توده) و محمدرضا پهلوی پس از ترور نافرجام شاه چنین میگوید: روزی که پرویز نیکخواه را به قصر آوردند، من هم حضور داشتم. او در چند قدم مانده به ما، سلام و ادای احترام کرد. شاهنشاه گفت: « برای چه میخواستی مرا بکشی؟!» مهندس نیکخواه جواب داد: «اشتباه کردم و تقاضای عفو دارم!» ارتشبد نصیری (رئیس سازمان امنیت) که در کنار نیکخواه ایستاده بود، اجازه خواست تا گزارشی را به عرض ما برساند؛ اما شاهنشاه به او تشر زد و گفت: «اگر شما وظایف خودتان را درست انجام داده بودید، این اتفاق نمیافتاد !» در این موقع نصیری ساکت شد و محمدرضا از نیکخواه خواست تا صادقانه همه چیز را شرح بدهد. در پایان این گفتگو نیکخواه از شاهنشاه تقاضای عفو و بخشش کرد و من هم پادرمیانی کردم و از شاهنشاه خواستم تا او را ببخشد. محمدرضا رو به ارتشبد نصیری کرد و گفت: «نظر شما چیست؟» ارتشبد نصیری گفت: «امر امر اعلی حضرت است؛ اما اگر نظر جان نثار را بخواهید، باید عرض کنم این شخص باید فوراً اعدام و مایه عبرت دیگران شود!» من بار دیگر از شاهنشاه خواستم او را ببخشد و محمدرضا در کمال بهت و ناباوری گفت که «نیکخواه را میبخشد !» بدین ترتیب نیکخواه از مرگ حتمی نجات یافت و پس ازآن خود را در خدمت اهداف " انقلاب سفید شاه و مردم " قرار داد.[۱۱][نیازمند منبع]
ورود به ساختار حاکمیت
ویرایشوی در زندان به این نتیجه رسید که اصلاحات موسوم به انقلاب سفید و در رأس آن اصلاحات ارضی شاه از روش مبارزان سیاسی پیشین (مارکسیسم مائوئیستی) نیز مترقیانه تر است و بنابراین نظام شاهنشاهی مشروطه در شئون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در مسیر تکامل پیش میرود. نیکخواه که توانسته بود با روش صادقانه نظر مساعد و اعتماد دستگاه را به خود کسب کند، مدتی بعد به استخدام رادیو و تلویزیون ملی ایران درآمد تا از رسانههای همگانی نقش شاه و مجموعه حاکمیت او را در توسعه و تعالی کشور به اطلاع هموطنان و نیز جهانیان برساند. او به همراه بسیاری از هم مسلکان قدیمی خود و نیز توده ایهای سابق که از جمله آنان باید به محمود جعفریان و منوچهر آزمون اشاره کرد، در زمره پیشقراولان تحلیل علمی–ایدئولوژیک پدیده انقلاب سفید و فلسفه آن قرار گرفتند و به تبلیغ اهداف و نتایج آن پرداختند. چنانکه وقتی شاه قرارداد سنت موریس با شرکتهای نفتی امضاء کرد، قراردادی که از نگاه گروهی از کارشناسان نفتی به ضرر ایران بود[نیازمند منبع]. وقتی در پایان مذاکرات با مدیران شرکتهای نفتی همه با هم یکصدا شدند تا رهبریهای شاه را بستایند. پرویز نیکخواه روی پرده تلویزیون تأکید کرد این پیروزی به مراتب از پیروزی در ملی کردن صنعت نفت مهمتر است. «هنگامی که شاه یکباره تأسیس حزب رستاخیز را اعلام کرد، وی به همراه محمود جعفریان و داریوش همایون در تلویزیون میزگردی برقرار کردند و به ستایش از درایت و آیندهنگری شاه پرداختند که از نگاه آنان تأسیس این حزب راه رسیدن کشور به مرزهای تمدن بزرگ را بسی کوتاهتر ساخته بود. از آن پس نیکخواه از مهمترین تئوریسینهای حزب رستاخیز شده و در مجموعه تصمیمسازیهای این حزب و نیز برنامهریزیهای مدیریتی، اجرایی و تشکیلاتی نقش قابل توجهی برعهده گرفت.»[۱]
پایاننامه کارشناسی ارشد نیکخواه
ویرایشعباس میلانی در کتاب نگاهی به شاه با اشاره به اتمام پایاننامه کارشناسی ارشد نیکخواه در میانه دهه ۱۳۵۰ مینویسد:
گزارش جالب دیگری که بیش و کم در همان دوران(اواسط دهه پنجاه) تدارک شد، رساله کارشناسی ارشد پرویز نیکخواه بود. او در نتیجه تحقیقات خود به این نتیجه رسیده بود که در سالهای دهه شصت و هفتاد (میلادی)، شمار طلبهها در ایران به طوری غیرمتعارف و استثنایی فزونی گرفته است. (نیکخواه) میگفت این پدیده اهمیتی ویژه دارد و مستحق هم تحقیق بیشتر و هم تبیین دقیق جامعه شناختی است. نیکخواه یاداور شده بود که معمولا در فرایند نوسازی جوامع، تعداد کسانی که به طلبگی، کشیشی، یا خاخامی رو میکنند کاهش پیدا میکند. در ایران جریانی درست عکس این رخ داده است. برای نمونه میتوان به این نکته اشاره کرد که شمار مساجد و حوزهها هم در آن سالها شاهد رشدی شگفتانگیز بود. در سال ۱۹۷۷ مثلا چیزی نزدیک به ۷۵ هزار مسجد و حوزه در ایران مشغول کار بود. به علاوه، شبکهای سخت و پیچیده از تکیهها، هییتها، مجالس تدریس قران و نشر احکام و حتی مجلهها و انتشارات مذهبی به ترویج احکام اسلام و تشیع و در بسیاری از موارد نظرات رادیکال ایتاله خمینی بود. هیچکس، نه روشنفکران و محققان، نه ساواک، به واکاوی ریشههای این شبکه و چند و چون فعالیتش عنایتی نداشتند. حتی هشدار نیکخواه را هم کسی به جد نگرفت. شگرف اینکه (نیکخواه) در زمان نگارش رساله تیزبینش، او رییس دفتر تحقیقات رادیو تلویزیون ملی ایران بود و زمانی، پیش از انکه در زندان تغییر نظر بدهد و به صف حامیان شاه بپیوندد، در زمرهی نامدارترین مخالفان رژیم بود. [۱۲]
البته طبیعیست که همراه رشد اقتصادی طبقات جامعه، مردم سنتی بخشی از دارایی خود را مطابق سنتهایشان به تقویت نهادهای دینی اختصاص دهند و بخش سنتگدای جامعه هم رونق یابد
در جریان انقلاب ۱۳۵۷ و پس از آن
ویرایشبا آغاز هیجانات بنیادگرایی دینی با حمایت کامل جریان چپ و بخشی از مصدقی ها در ایران، پرویز نیکخواه با احساس خطر از آینده، تلاش بی وقفهای در دفاع از خدمات پهلوی و پیشرفتهای کشور در شئون مختلف از خود نشان داد و به ویژه از طریق تلویزیون در تبلیغات مکرر هر روزه بر پیشرفتهای کشور تأکید میکرد. او معتقد بود که پیشرفتهای کشور در دوران ۱۵ ساله اخیر دوران انقلاب سفید سرآغاز جهش بزرگ در شئون مختلف بوده و نتایج درخشان آن خیلی زود آشکار خواهد شد.
نیکخواه به ویژه در هدایت مطبوعات اوخر دوره پهلوی دوم نقش عمدهای داشت[نیازمند منبع]. شایع بود در تهیه متن مقاله معروف «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم مستعار رشیدی مطلق، پرویز نیکخواه، محمود جعفریان و شجاعالدین شفا دست داشتند[نیازمند منبع]. آنان متنهای جداگانهای را تهیه کردند که در نهایت شاه متن کامل شده آن را جهت انتشار در نشریات کشور تأیید کرد. تا زمان نخستوزیری شریف امامی، نیکخواه و دوستان سابقاً چپی اش در رادیو و تلویزیون فعال مایشاء بودند. اما به تدریج با سیاست خانه تکانی شریف امامی که قصد داشت با برخی اقدامات از نارضایتی های بیشتر جلوگیری کند با استعفاء و خروج قطبی از تلویزیون آنها نیز از آن جا رفتند.[۱] با این وجود نیکخواه به عنوان یک تئوریسین وقوع یک انقلاب را در ایران آن روز پیشبینی نموده بود و خود در مصاحبهای اختصاصی با «جیمز بیل» در دفتر کارش در وزارت اطلاعات به درستی گفته بود: «اگر در ایران یک تحول سیاسی پایدار صورت نگیرد انفجار بزرگی روی خواهد داد.»[۱۳]
اعلام جرم مسعود بهنود علیه نیکخواه و جعفریان
ویرایشمسعود بهنود پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، جزو اولین افرادی بود که علیه جعفریان و نیکخواه اعلام جرم کرد که یکی سابقه تودهای و دیگری سابقهٔ سازمان انقلابی (مائوئیستی) را داشته و در رژیم پهلوی از دیگران آسیبپذیرتر بودند. سرانجام جعفریان و نیکخواه در ۲۲ اسفندماه ۱۳۵۷ و جزئی از اولین دستههایی بودند که بدون فرصت دفاع از دیدگاههای خود توسط دادگاه انقلاب محاکمه و اعدام شدند.[۱۴][۱۵][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸]روزنامه کیهان در مورد اعلام جرم مسعود بهنود علیه جعفریان و نیکخواه نوشت:[۱۴]
«بهنود در این اعلام جرم، از این دو نفر به عنوان عوامل به وجود آوردن محیط ارعاب و خفقان در رادیو و تلویزیون و کسانی که باعث آزار و ایذاء نویسندگان و برنامه سازان مردمی این سازمان شدهاند اسم بردهاست. … بهنود ضمن اشاره به مقدار زیادی نوار، نوشته و فیلم که در انبارهای رادیو تلویزیون جمع شدهاند یا به دور ریخته شدهاند و حتی در میان آنها مقدار زیادی مصاحبه و گفتار مقامات مملکتی هم وجود دارد، اظهار داشت: جعفریان در طول این سالها در سه کانال اصلی ارتباط با مردم (حزب رستاخیز به عنوان تنها حزب سیاسی کشور، رادیو تلویزیون ملی و خبرگزاری پارس) ریشه دوانیده بود و این امکان برای او به وجود آمده بود که علاوه بر این که هرچه دلش میخواهد بگوید و از تلویزیون پخش کند، حتی اخبار ساختگی و مجعول را از طریق خبرگزاری پارس به عنوان اخبار رسمی کشور پخش کند.»
مسعود بهنود ۳۲ سال پس از گلولهباران نیکخواه و پس از پیوستنش به تلویزیون بیبیسی فارسی بود که در یادداشتی اذعان داشت که دادگاه انقلابی به ریاست خلخالی تنها به استناد شایعات و غیبتها و توهم برای جعفریان و نیکخواه حکم اعدام صادر کرده است.[۱۹]
دستگیری و محاکمه
ویرایشاطلاعی در مورد دستگیری و بازداشت این متهم در دست نیست جز این که وی در خانهاش توسط مأموران مسلح در برابر چشمان همسر و فرزندانش بازداشت شد.[۲۰]
کیفر خواست
ویرایشمتن کیفرخواست علیه پرویز نیکخواه به شرح زیر بوده است:
«آقای پرویز نیکخواه فرزند سیدحسن به شماره شناسنامه ۳۰۲ متولد ۱۳۱۸ تهران مدیر سابق مرکز خبر تلویزیون، سرپرست گروه تحقیق تلویزیون، نظریهپرداز حکومت غاصب استعماری، مقالهنویس و مداح رژیم دست نشانده پهلوی، مسلمان، تبعه ایران متهم است به:
- فساد در ارض از طریق پراکندن تخم فساد فرهنگی و وابستگی ذهنی استعماری و فریب خلق و سانسور اخبار و انتشار اخبار جعلی و مقالات دروغآمیز و تأیید مشی جباران نوکر اجنبی که خود متهم نوکری آنان را به استعمار غرب عموماً و آمریکا خصوصاً اقرار دارد.
- نقض حقوق اساسی مطرح در قانون اساسی قبلی و اعلامیه حقوق بشر و قوانین جاری مملکتی و اصول شناخته شده شرعی و عرف
- تبانی با قاتلان حاکم در پوشانیدن خیابان، قتلها، فسادها، توطئه از طریق مدیریت دستگاههای تبلیغاتی و هم زبانی با حیات و حیثیت ملی دروغین و استقلال سیاسی و سیاست مستقل اصولاً بیپایه و کذب
- گزارش خلاف واقع از وقایع و حقایق به ملت و اشاعه اکاذیب
- قیام علیه استقلال مملکت و اقدام علیه حاکمیت ملت، با نظریهپردازی و اداره مؤثر تشکیلات حزب رستاخیز و تبلیغات دربارهٔ حکومت استبدادی.»
بر اساس گزارش سازمان عفو بینالملل اتهام علیه نیکخواه فساد فی الارض بودهاست. همچنین در این گزارش ذکر شده که او نامه تهمتآمیزی دربارهٔ خمینی نوشته بود که در روزنامه اطلاعات در دی یا بهمن سال ۱۳۵۶ منتشر شد. در جریان دادگاه وی حداقل تضمینهای دادرسی رعایت نشد و وی از یک محاکمه منصفانه محروم بود، بنابراین صحت جرایمی که به وی نسبت داده شد مسلم و قطعی نیست.
دلایل اتهام
ویرایش- تصدی مشاغل کلیدی که حسب اقرار متهم مستقیماً به وسیله شاه و مأموران امنیتی اداره و کنترل میشوند.
- اقاریر متهم و اظهارات ایشان به شرح نوارهای مضبوط در پرونده از جمله این که رژیم دست نشانده آمریکا بوده و به انتظار حصول نتایج مثبت رژیم پایگاه خلقی نداشته و متهم به انتشار حصول نتایج مثبت استبدادی و فاسد همکاری کردهاست.
- انتشار مقالات کثیر در روزنامهها و مجله تماشا و نشریههای رستاخیز و غیره و سخنرانیهای مهم
مجموع تحقیقات انجام شده و محتویات پرونده و نیز شیاع جنایات متهم در افواه به استناد مواد ۶۱ و ۶۲ قانون مجازات و مقررات مربوط و قوانین شرعی تقاضای اعدام برای متهم و صدور حکم مصادره اموال از حضور دادگاه میشود.
دفاعیات
ویرایشقسمتی از دفاعیات وی در دادگاه بشرح زیر است است:
«.... من فقط میخواستم یک رفرم ایجاد کنم و همه شما اعضای دادگاه میدانید که دست من چه مستقیم و چه غیرمستقیم به خون هیچ فردی آلوده نشده و من امروز در برابر شما و در برابر دادگاه عدل انقلاب اسلامی اعلام میکنم، من هرگز به خلق خود خیانت نکردم. در سال ۴۷ که از زندان شاه آزاد شدم با این تصور که امکان یک حرکت رفرمیستی در داخل رژیم وجود داشت و اگر مطلبی هم در آن زمان و یکی دو سال بعد نوشتم اکثراً با این تصور بود، که در چند سال اخیر به تدریج ثابت شد که رژیم شاه عمیقاً تباه و فاسد است و به همین علت کوشش بسیار کردم که خود را از زیر سلطه این رژیم کنار بکشم. هنگامی که مبارزه مردم علیه رژیم شدت گرفت من هرگز در مقابل این مبارزه نبودهام. خیلی متأسفم رژیم شاه به ملت خیانت کرد، به ارتش خیانت کرد، به همه خیانت کرد قربانیان بسیاری گرفت و شاید من هم یکی از قربانیان باشم.»[۲۱]
اعدام
ویرایشدادگاه وی بسیار کوتاه بود و زمان بازداشت تا اعدام تنها سیزده روز فاصله داشت. وی در ۲۲ اسفند سال ۱۳۵۷ به همراه جمعی دیگر از بلندپایگان رژیم پهلوی اعدام شد.
پانویس
ویرایش- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ حزب رستاخیز؛ اشتباه بزرگ، جلد اول، خودکامگی در ایران عصر پهلوی، مطهر شاهدی، مؤسسه اطلاعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، زمستان ۱۳۸۲، چاپ اول، ص ۱۴۳ – ۱۴۲.
- ↑ چپ در ایران به روایت ساواک – پرویز نیکخواه، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۵، مقدمه ص: نه – ده.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ چپ در ایران به روایت ساواک–پرویز نیکخواه، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۵، مقدمه ص: نه – ده.
- ↑ حزب رستاخیز؛ اشتباه بزرگ؛ خودکامگی در ایران عصر پهلوی، مطهر شاهدی، مؤسسه اطلاعات و پژوهشهای سیاسی، ج۱، تهران، زمستان ۱۳۸۲، چاپ اول، ص ۱۴۳ – ۱۴۲.
- ↑ یوسف مازندی، ایران ابرقدرت قرن، نشر البرز، ۱۳۷۳، ج ۱، ص ۴۹۷.
- ↑ روزنامه اطلاعات، ۲۶/۱/۱۳۴۴.
- ↑ جوانی پررنج، ناصرالدین صاحب زمانی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، فروردین، ۱۳۴۶، ص ۳۹۸.
- ↑ ترور شاه؛ حادثهٔ کاخ مرمر به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزرات اطلاعات، چاپ اول، دی ماه ۱۳۷۸، ص ۵۳.
- ↑ مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، ناشر: مؤلف، ری، ۱۹۹۰، ج ۹، صص ۱۴۸.
- ↑ حمید روحانی، نهضت امام خمینی، مرکز انقلاب اسلام، ۱۳۷۴ ش، تهران، ج ۳، ص ۳۱۳ – ۳۱۵.
- ↑ اسرار زندگی شاه و فرح، فرح دیبا، صفحه 366 -370
- ↑ میلانی، عباس. نگاهی به شاه (ویراست چاپ اول). پرشین سیرکل. ص. ۴۶۸. شابک ۹۷۸-۰-۹۹۱۸۹۶۴-۰-۰.
- ↑ غلامرضا نجاتی، تاریخ بیست و پنج سالهٔ ایران، خدمات فرهنگی رسا، ج ۱، چاپ ۴، ۱۳۷۳، ص ۳۱۵.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ نگاهی با چشم جان- گره بر باد: Gereh bar bad. Ketab.com, 2010.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ مصداقی، ایرج (۲۰۱۹-۱۲-۲۴). «بهنود پدیدهای که از نو باید شناخت». www.pezhvakeiran.com. بایگانیشده از اصلی در ۲۰۱۹-۱۲-۲۴. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۴.
- ↑ «اعلام جرم مسعود بهنود علیه مدیران صداوسیما و یک خبرگزاری +سند». مشرق نیوز. ۲۰۱۸-۰۱-۲۳. بایگانیشده از اصلی در ۲۰۱۸-۰۱-۲۳. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۴.
- ↑ «محمود جعفریان: یک سرگذشت». بنیاد عبدالرحمن برومند. بایگانیشده از اصلی در ۲۴ دسامبر ۲۰۱۹. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۴.
- ↑ «پرویز نیکخواه: یک سرگذشت». بنیاد عبدالرحمن برومند. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۴.
- ↑ نگار، مسعود بهنود روزنامه (۲۰۱۹-۱۲-۲۴). «ایرج گرگین؛ چهره ای از سالهای خوش». BBC News فارسی. بایگانیشده از اصلی در ۲۰۱۹-۱۲-۲۴. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۴.
- ↑ جاودانه: For All Time. Ketab.com, 2015.
- ↑ روزنامه اطلاعات ۲۸ اسفند ۱۳۵۷
منابع
ویرایشدر این مقاله از نشانیهای وب عریان استفاده شده است که مستعد خراب شدن پیوند هستند. |
- https://web.archive.org/web/20131020001308/http://www.iranrights.org/farsi/memorial-case--3614.php
- https://web.archive.org/web/20130128101323/http://www.iranliberal.com/Maghaleh-ha/Hassan_Behgar/Behgar-NIKKHAH%201.htm
- http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=39588
- Abbas Milani: Eminent Persians. Syracuse University Press, 2008
- بالاترین: پرویز نیکخواه که بود و چرا توسط انقلابیون ۵۷ تیرباران شد؟!
- https://web.archive.org/web/20150425203056/http://dowran.ir/show.php?id=55579570
- https://web.archive.org/web/20140308171703/http://omidparsanejad.blogspot.com/2004/06/blog-post_11.html