پرده آخر

فیلمی از واروژ کریم‌مسیحی

پردهٔ آخر نام فیلمی ایرانی به نویسندگی و کارگردانی واروژ کریم‌مسیحی و آهنگسازی بابک بیات است که در سال ۱۳۶۹ ساخته شده و بازیگرانی همچون جمشید هاشم‌پور، فریماه فرجامی، سعید پورصمیمی، داریوش ارجمند، نیکو خردمند و ماهایا پطروسیان در آن بازی کرده‌اند. این فیلم در نهمین دورهٔ جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در چندین رشته نامزد دریافت جایزه بوده و در نهایت، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، بهترین صدابرداری، بهترین فیلمبرداری، بهترین چهره‌پردازی، بهترین صحنه‌آرایی، بهترین بازیگر نقش دوم زن، بهترین بازیگر نقش دوم مرد و بهترین بازیگر نقش اول زن را به خود اختصاص داده‌است.

پرده آخر
کارگردانواروژ کریم‌مسیحی
تهیه‌کنندهمجید مدرسی
محمدمهدی دادگو
نویسندهواروژ کریم‌مسیحی
بازیگرانفریماه فرجامی
داریوش ارجمند
سعید پورصمیمی
جمشید هاشم‌پور
نیکو خردمند
شهین علیزاده
ماهایا پطروسیان
حسین محجوب
مرتضی ضرابی
غلامحسین لطفی
لوریک میناسیان
بهروز مسروری
موسیقیبابک بیات
فیلم‌برداراصغر رفیعی‌جم
تدوین‌گرواروژ کریم‌مسیحی
ژیلا ایپکچی
شرکت
تولید
كادر فيلم
توزیع‌کنندههدایت‌فیلم
تاریخ‌های انتشار
۲۳ مرداد ۱۳۷۰
مدت زمان
۱۱۰ دقیقه
کشورایران
زبانفارسی

نسخهٔ مرمت شدهٔ فیلم پردهٔ آخر در سی و هفتمین دورهٔ جشنوارهٔ جهانی فیلم فجر و در بخش «فیلم‌های کلاسیک مرمت‌شده» به نمایش درآمد.

خلاصه داستان

ویرایش

با مرگِ «حسام‌میرزا رفیع‌الملک»، میراث خاندان رفیع‌الملک به همسرش «فروغ‌الزمان» می‌رسد؛ اما خواهر و برادرِ حسام‌میرزا، «تاج‌الملوک» و «کامران میرزا»، که تنها بازماندگان این خاندان هستند از این موضوع خشنود نیستند؛ بنابراین با طرح نقشه‌ای، سعی در تصاحب مجدد میراث خانوادگی دارند. نقشهٔ توطئه این است که با اجرای نمایشی که «کامران میرزا» نوشته، ثابت کنند «فروغ الزمان» مجنون است و احتمالاً بعداً او را از سر راه بردارند.

«کامران میرزا» برای این منظور، یک گروه نمایشی دوره‌گرد به نام «جامی» را به خانه می‌آورد و نقشهٔ خود را در قالب پرده‌های نمایش آنان (که از نیت اصلی این خواهر و برادر بی‌خبرند) به پیش می‌برد. «فروغ‌الزمان» که یا در شهرستان ساکن بوده (بنا بر گفتهٔ تاج الملوک) یا ساکن خارج از کشور بوده‌است (بنا بر گفتهٔ خودش)، بی‌خبر از همه جا وارد خانه می‌شود و از همان ابتدایِ نمایش، به او وانمود می‌کنند که شوهرش را کشته‌اند. «فروغ الزمان» دچار ترس و بحران روحی گشته و فرار می‌کند و از شهربانی کمک می‌خواهد و «بازرس رکنی» و مأمورانش بدین ترتیب، وارد بازی می‌شوند. در بازرسی‌های اولیه، مدرکی به‌دست نمی‌آید و «تاج الملوک» به‌طور ضمنی به «بازرس رُکنی» می‌فهماند که فروغ دچار پریشانی روانی است. با رفتنِ «بازرس رُکنی» و مأمورانش مجدداً بازی‌ها ادامه می‌یابد و فروغ که ندانسته خود یکی از بازیگران اصلی این نمایش است، هر بار فریب می‌خورد و کارش به بیماری می‌کشد.

در ادامه نمایش او را در موقعیتی قرار می‌دهند که دست به قتل بزند و طبیعتاً پای «بازرس رُکنی» و همکارانش دوباره به میان کشیده می‌شود. «بازرس رُکنی» که این‌بار به ماجرا مشکوک شده، دستور پیگیری و تحقیق می‌دهد، ولی بازی‌ها همچنان ادامه می‌یابد. فروغ که متوجه شده جانش در خطر است، قصد گریز می‌کند اما راهش بسته‌است. او کم‌کم «واقعاً» دچار پریشانی روانی می‌شود. «تاج الملوک» که گردانندهٔ اصلیِ ماجراست، موقعیت را برای از میان برداشتن فروغ مناسب می‌یابد، اما گروه بازیگران که به نیت اصلی او پی برده‌اند از ادامه کار منصرف شده و خانه را ترک می‌کنند. «کامران میرزا» هم که دلباخته فروغ شده، حاضر به قتل او نمی‌شود و در مقابل خواهرش می‌ایستد. از سوی دیگر بازرس رکنی که در جریان تحقیقاتش متوجهٔ اصلِ ماجرا شده‌است، فروغ را در جریان همهٔ قضایا قرار می‌دهد و همچنین بازیگران را به خانه بازمی‌گرداند و آن‌ها را وادار به ادامهٔ نمایش می‌کند؛ زیرا می‌خواهد خواهر و برادر فریبکار را به شیوهٔ خود، به دام اندازد. نمایش ادامه می‌یابد و در «پردهٔ آخر» که کارگردانیش را خودِ بازرس بر عهده گرفته‌است، دسیسهٔ خواهر و برادر رو می‌شود. در خاتمه، «تاج‌الملوک» دچار جنون می‌گردد و «فروغ‌الزمان» که اینک به آرامش دست یافته‌است؛ قصد دارد پس از مدتی، خانه را وقف بیمارستانی برای سالمندان و مستمندان نماید.

بازیگران

ویرایش

جوایز

ویرایش

جستارهای وابسته

ویرایش

منابع

ویرایش

پیوند به بیرون

ویرایش