هیروشیما عشق من
هیروشیما عشق من (به فرانسوی: Hiroshima mon amour) فیلمی محصول ۱۹۵۹ اثری از فیلمساز فرانسوی آلن رنه است. نخستین فیلم بلند رنه که اغلب گفته میشود برای پیشبرد هنر سینما، نقشی به همان اندازه مهم را بازی کرده که همشهری کین (اورسن ولز، ۱۹۴۱).[۱] فیلمنامه این اثر را مارگریت دوراس، نویسنده شهیر فرانسوی نوشتهاست. این فیلم ضد جنگ در قالب درامی نامتعارف به حادثه بمباران اتمی هیروشیما میپردازد. این فیلم با استقبال منتقدان مواجه شد و در بخش خارج از مسابقهٔ جشنواره فیلم کن نشان داده شد و جایزه منتقدان بینالمللی را برد. همچنین مارگریت دوراس برای فیلمنامهٔ این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
هیروشیما عشق من | |
---|---|
کارگردان | آلن رنه |
تهیهکننده | سامی هالفون آناتول دومان |
نویسنده | مارگریت دوراس |
بازیگران | امانوئل ریوا ایجی اوکادا استلا داساس پیر باربو برنار فرسون |
موسیقی | ژرژ دلرو جووانی فوسکو |
فیلمبردار | میچیو تاکاهاشی ساشا ویرنی |
توزیعکننده | کمپانی پاته |
تاریخهای انتشار | ۱۰ ژوئن ۱۹۵۹ (فرانسه) ۱۶ مه ۱۹۶۰ (آمریکا) |
مدت زمان | ۹۰ دقیقه |
کشور | فرانسه ژاپن |
زبان | فرانسوی ژاپنی انگلیسی |
داستان
ویرایشبازیگری فرانسوی (ریوا) برای بازی در فیلمی به ژاپن میآید و با آرشیتکتی ژاپنی (اوکادا) برای دو روز رابطه برقرار میکند. رنجی که زن بابت کشتهشدگان بمباران هیروشیما حس میکند او را به یاد ضایعهای میاندازد که خود در گذشته متحمل شدهاست. زن به سربازی آلمانی دل باخته بوده و سرباز در روز آزادی به قتل رسیدهاست. سپس خانواده زن، او را به جرم عشق به دشمن در زیرزمینی تاریک به حبس کشیدهاند. او حالا تمام شهر ـ بمب، مرگ مصیبت، معلولیت جسمی ـ را معطوف مرد میکند. مردی که «هیروشیما» میخواندش…[۱]
ساختار فیلم
ویرایشدوراس فیلمنامه خود را همانند یک دو نوازی تنظیم کردهاست که در آن صدای زن و مرد روی تصویرها مدام در هم میدوند. غالباً بیننده نمیداند که آیا آنچه بر حاشیه صوتی فیلم میشنوند گفتگوی واقعی است، گفتگویی که خیال یکی از آدمها میگذرد یا اظهار نظرهایی است که شخصیتها به زبان میآورند. فیلم از رویدادهای جاری قصه به بخشهای مستند میپرد، به فیلمهای مستندی بیشتر از «هیروشیما» و گاهی هم از جوانی بازیگر زن در فرانسه. هر چند تماشاگران در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، ساختارهای فلاش بکی دیده بودند اما «رنه» به این گونه رفت و برگشتهای زمانی حالتی بی مقدمه و پارهپاره داد. در بسیاری از موارد، این فلاش بکها با حالت مبهم جایی بین خاطره و تخیل باقی میماند.
در بخش دوم هیروشیما عشق من، مرد ژاپنی یک شب تمام زن فرانسوی را در شهر دنبال میکند. حالا صدای درونی او جای فلاش بکها را میگیرد و دربارهٔ آنچه در زمان حال اتفاق میافتد، اظهار نظر میکند. اگر ضرباهنگ نیمه اول فیلم آن قدر تند است که بیننده را گیج میکند، نیمه دوم متهورانه همگام با آهنگ راه رفتن آنها، اکراه عصبی زن و انتظار بیمارگونه مرد، آهسته میشود. ریتم فیلم که به ما کمک میکند جزئیات حرکات آنها را ببینیم، یادآور ماجرای آنتونیونی است.[۲]
رویکرد «رنه» و «دوراس» نسبت به مسئله زمان، یکی از انقلابیترین جنبههای فرمال فیلم است. به طوری که کار آنها با شاهکار معروف مارسل پروست یعنی در جستجوی زمان از دست رفته مقایسه میگردد. زمان از منطق و بعدی چندگانه برخوردار میگردد و این رویکرد در رابطهای مستقیم با محتوا و تم فیلم است که معنا مییابد.[۳]