نظریه‌ها درباره خاستگاه نژادی هزاره‌ها

از اقوام فارسی زبان افغانستان


هزاره (به هزارگی: آزره) یکی از اقوام پرجمعیت و بومی منطقهٔ هزارستان (هزاره‌جات)، در مرکز افغانستان هستند. اقلیت‌های بزرگی از هزاره‌ها عمدتاً در کویته، پاکستان و همچنان در مشهد، ایران سکونت دارند.

خاستگاه نژادی هزاره‌ها به‌طور کامل ثابت نشده است اما نظریات مختلفی دربارهٔ آن شکل گرفته است.

نظرات مختلف درباره منشاء قوم هزاره

ویرایش

مطالعه منابع تاریخی و نظرات محققین مختلف درباره منشاء قوم هزاره نشان می‌دهد که درباره ریشه‌ها و تاریخچه این قوم نظرات متفاوت و گاهی متضاد وجود دارد. در ادامه، به مرور برخی از این نظرات پرداخته می‌شود:

  1. فرير فرانسوي:
    • به استناد نوشته‌های «کورتس» مورخ قدیم یونانی، هزاره‌ها در زمان حملات اسکندر مقدونی در همان محلی زندگی می‌کردند که اکنون ساکن هستند. این نظریه بر اساس منابع تاریخی یونانی است و نشان می‌دهد که هزاره‌ها قبل از حملات مغول در افغانستان حضور داشته‌اند.[۱]
  2. یوشع هارلان آمریکایی:
    • هزاره‌ها را از تزویج متقابل باختری‌های قدیم و تاتارهای قدیم می‌داند.[۲] این نظر توسط آریانپور نیز ذکر شده است و اضافه می‌کند که سلاطین کیانی و شهزادگان آریانی اغلب از چین دوشیزه‌ها را به همسری انتخاب می‌کردند.[۳]
  3. ميخايل وير:
    • از نظر زبان‌شناسی، هزاره‌ها و مغول‌های افغانستان هیچ رابطه و قرابت تکاملی و پیدایشی ندارند و هزاره‌ها قبل از مهاجمین در هزارجات متوطن بوده‌اند.[۴]
  4. موسيو فوشه:
    • مردم هزاره را از ساکنان قدیمی افغانستان پیش از اسکندر می‌داند و نظریه مغولی بودن قوم هزاره را رد می‌کند. وی تأکید دارد که هزاره‌ها از قبیله‌های بومی و قدیمی افغانستان هستند.
  5. پوهاند عبدالحي حبيبي:
    • پوهاند عبدالحي حبيبي تمام سخنان موسيو فوشه را در كتاب خود نقل كرده و نظر وی را تأييد كرده مي نويسد: درباره هزاره و سرزمين هزارجات كه اصطلاحي متأخر است گاه گاهي نويسندگان و جستجوكنندگان چيزي نوشته و يا گفته‌اند كه معلومات ايشان نيز به دورة متأخر و بعد از تاخت و تاز چنگيز مربوط است و آنقدر ارزش و اعتبار تاريخي ندارد.[۵]
  6. پوهاند دكتر جاويد و پوهاند عمر صالح:
  7. شيرمحمد ابراهيم زي گنداپوري:
    • نظریه مغولی بودن هزاره‌ها را رد می‌کند و تأکید دارد که این قوم قبل از عهد چنگیزخان نیز بسیار بزرگ و پرجمعیت بوده است.[۷]
  8. زین العابدین شیروانی:
    • در مورد نسب هزاره‌ها توضیح می‌دهد که این قوم از فرزندان هزار نفری هستند که برای بستن بندی عظیم به کار گماشته شده بودند و توسط امیر حیدر آزاد شدند.[۸]
  9. پروفسور علی اکبر شارستانی و حسین نایل:.
    • پروفسر علي اكبر شارستاني استاد ادبیات دانشگاه کابل و حسین نایل نيز هزاره ها و سرزمين غرجستان را باستاني و تاريخي ميداند.[۹] حسين نایل ميگويد: «مليت هزاره يكي از قديم ترين و بومي ترين مردم اين سرزمين ميباشند كه بنا بر عللي نا شناخته و بي انعكاس مانده است. [۱۰]  انتساب دو نام «هزاره» و «هزارجات» به عساكر چنگيزخان نيز يك استنباط كاملا غير واقعي و غير محققانه است. زيرا به استناد مدارك، كلمة هزاره پيش از ظهور چنگيز موجود بوده[۱۱][و] از اوايل صده هفت هجري كلمه هزاره کم کم به وجود آمد و مورد پذیرش قرار گرفت و اين مسلما قبل از حمله چنگيزخان به اين سرزمين است.»
  10. تقی خاوری:
    • تقي خاوري نويسندة ايراني در كتاب«مردم هزاره و خراسان بزرگ» چنين گويد: «اما مسئلة مهم قبل از دورة ايلخاني [مغول] است كه قضيه مبهم مانده، و همين سبب شده كه برخي محققين به نظريه‌اي واهي استناد كنند و هزاره را از اعقاب چنگيز بپندارند. حال آنكه ساختار قومي هزاره را ششصد و به روايتي هفت صد طايفه شكل مي‌دهد. و اين همه طوايف متنوع غير ممكن است كه نشأت گرفته از يك سلسلة قومي يعني مغول باشد.[۱۲] بدون ترديد هزاره‌ها از ديرباز ساكن افغانستان بوده‌اند. اين را اگر چيز ديگري به اثبات نرساند، دست كم زبان هزاره خود گواهي بر اين پيشينة تاريخي است.[۱۳]
  11. تيمور خانوف:
    • تيمور خانوف نویسنده تاجیک تبار «تاریخ ملی هزاره» که طرفدار مغولی بودن هزاره ها است، در ضمن که فرضیات آشفته و متضاد خاورشناسان غربی و روسی چون «بارتولد» «بیکن» «دورن» «فردیناند» «پطروشفسکی» «شورمن» «برمودین» و... را در باره ترک مغولی و یا نکودری بودن هزاره ها شرح میدهد تصریح میکند که: « اما رشيد الدين و حافظ ابرو و جوزجاني [مورخ عصر چنگیز در طبقات ناصری] ثابت ميسازند كه : نه خود چنگيز و نه هيچ يك از فرماندهان سربزانش اش فرمان اسكان را در مناطق فعلي هزارجات صادر نكرده بودند، لذا منشأ تشكل هزاره ها قسما به حملات چنگيز خان ارتباط نمي گيرد، طوري كه آن رابطه به نوبت خود با تكامل ساير مليتهاي ساكن افغانستان نيز مربوط مي شود. بنا بر اين هيچ گونه دلايل موثقي وجود ندارد كه هزاره ها باقي ماندگان سربازان چنگيز باشند.»[۱۴]
  12. آریانپور بامیانی:
    • هزاره‌ها را خراسانیان باستانی و مغلوب توصیف می‌کند که در طول تاریخ با مهاجمان مختلف مواجه بوده‌اند.[۱۵]

بررسی

ویرایش

در نهایت، نظریه بومی بودن جامعه هزاره در افغانستان را مستدل و قابل دفاع است. دلایل اصلی شامل موارد زیر است:

  1. سخت‌گذر بودن دره‌های جبال هندوکش و بابا:
    • این مناطق به دلیل سخت‌گذر بودن و وجود دژهای مستحکم، به روی بیگانگان بسته بوده و جابجایی گسترده جمعیتی در آن‌ها دشوار بوده است.
  2. شواهد تاریخی از قرن چهارم تا نهم هجری:
    • بررسی تواریخ دوره‌های مختلف نشان می‌دهد که مردمی شیعه مشرب و دری زبان به نام غرجستانی و غوری در این سرزمین زندگی می‌کردند و در برابر مهاجمان مقاومت می‌کردند.[۱۶]
  3. اشارات ادبی:
    • اشارات ادبی همچون دیوان ناصر خسرو بلخی که به «تار هزاره» اشاره کرده، نشان‌دهنده وجود تاریخی این قوم است.

بنابراین، بر اساس این دلایل و شواهد، نظریه بومی بودن قوم هزاره در افغانستان به نظر منطقی و قابل قبول می‌آید.[۱۷]


بسی کردم گه و بیگه نظاره -  ندیدم کار دنیا را کناره


سخن صحبت گذارد نغز و زیبا -  که لفظ اوست منطق را گزاره


هزاران قول خوب و راست و باریک -  ازو یابند چون تار هزاره[۱۸]


جستارهای وابسته

ویرایش

منابع

ویرایش
  1. تيمور خانف، ر.ك. تاریخ ملی هزاره. ص. ۱۹.
  2. تاریخ ملی هزاره. ص. ۲۱.
  3. آریان پور، م. خراسانيان در قرون وسطي. ص. ۲۳۱.
  4. نائيل. سايه روشنها. ص. ۲۹.
  5. حبیبی، عبدالحی. جغرافياي تاريخي افغانستان. ص. ۱۱۳.
  6. جغرافياي تاريخي افغانستان. پوهاند عبدالحي حبيبي. ص. ۱۱۴.
  7. تواریخ خورشید جهان. شيرمحمد خان ابراهيم زي. ص. ۳۱۴.
  8. بستان السیاحه. زین العابدین شیروانی. ص. ۶۱۲.
  9. ساختار طبيعي هزارجات. حسين نایل. ص. ۴۵.
  10. سایه روشنی از جوامع هزاره. حسین نایل. ص. ۲۷.
  11. ساختار طبيعي هزارجات. حسین نایل. ص. ۴۴.
  12. مردم هزاره و خراسان بزرگ. تقی خاوری. ص. ۸.
  13. مردم هزاره و خراسان بزرگ. تقی خاوری. ص. ۴۲.
  14. تاریخ ملی هزاره. ص. ۲۲.
  15. خرسانیان در قرون وسطا. اریان پور. ص. ۱۱.
  16. طبقات ‏ناصرى. ج. ۲. منهاج سراج جوزجانی. صص. ۲۳ و ۱۰۷و ۱۱۷.
  17. دیوان ناصر خسرو (214).
  18. دیوان ناصرخسرو (214).