میترنس (یونانی: Mιθρένης or Mιθρίνης: Mιθρένης یا Mιθρίνης) فرمانده پارسی نیرویی بود که ارگ سارد را در اختیار داشت. به گفته سیریل تومانوف، او همچنین یکی از اعضای دودمان یرواندی، ایرانی‌تبار بود. والدمار هکل، از سوی دیگر، میترنس را یک نجیب‌زاده ایرانی با پیشینه خانوادگی ناشناخته می‌داند. پس از نبرد گرانیک میترنس داوطلبانه به اسکندر مقدونی تسلیم شد و مورد احترام زیادی قرار گرفت. میترنس پس از نبرد ایسوس در اردوگاه مقدونی حضور داشت و اسکندر به او دستور داد تا قبل از تغییر عقیده و واگذاری وظیفه به لئوناتوس، از خانواده اسیر شده داریوش سوم دیدن کند و به آنها اطمینان دهد که داریوش زنده است. او برای اسکندر در نبرد گوگمل جنگید، و از قضا در حال مبارزه با ارتشی بود که پدرش یرواند دوم نیز در آن حضور داشت. پس از آن اسکندر او را ساتراپ ارمنستان منصوب کرد.

میترنس یکم
ساتراپ ارمنستان دوره یونانی
سلطنت۳۳۱ پ. م – ۳۲۱؟
تاج‌گذاری۳۳۱ پ. م
پیشینیرواند دوم
جانشینیرواند سوم
فرزند(ان)یرواند سوم؟
نام کامل
میترنس
دودماندودمان یرواندی؟
پدریرواند دوم؟

میترنس پس از این انتصاب از سوابق تاریخی ناپدید می‌شود و سرنوشت نهایی او مشخص نیست. مشخص نیست که آیا او واقعاً توانسته کنترل ساتراپی خود را به دست بگیرد یا خیر. به گفته کورتیوس، اسکندر مقدونی در سخنرانی خود در هکاتومپیلوس در سال ۳۳۰ پیش از میلاد، ارمنستان را در زمره سرزمین‌های فتح شده توسط مقدونی‌ها قرار داد، به این معنی که میترنس موفق به فتح آن شد. از سوی دیگر، ژوستین بازنقل تروگ پمپه‌ای از سخنرانی منسوب به مهرداد ششم (پنتوس) را بازنویسی کرد که در آن ذکر شده بود که اسکندر ارمنستان را فتح نکرده‌است.

دکسیپوس ساتراپی کارمانیا را که پس از مرگ اسکندر به نئوپتولموس واگذار شد، فهرست می‌کند. با این حال، دیودور و ژوستین این ساتراپی را به تپولموس اختصاص دادند. متن دکسیپوس را اصلاح کرد تا کارمانیا را به تپولموس و ارمنستان را به نئوپتولموس اختصاص دهد. پت ویتلی و والدمار هکل این اصلاحیه را بعید می‌دانستند که متن اصلی را نشان دهد، و محتمل‌تر می‌دانستند که بخشی از متن دکسیپوس شامل یک خطای کتبی باشد، زیرا «نئوپتولموس» یک تخریب آسان از «Tlepolemus» است. نئوپتولموس ظاهراً پس از مرگ اسکندر به ارمنستان لشکرکشی کرد، اما وضعیت رسمی او در این منطقه نامشخص است. او ممکن است یک رهبر ارتش باشد تا یک ساتراپ. نئوپتولموس تنها موفق به ایجاد ویرانی در ارمنستان شد که نشان می‌دهد او با هیچ ساتراپ موجود همکاری نمی‌کرد.

دیودور و پولیانوس از مردی به نام یرواند یاد می‌کنند که در جریان جنگ دوم دیادوخوی‌ها ساتراپ ارمنستان بود. دیودور اضافه می‌کند که این یرواند دوست Peucestas بود. ادوارد آنسون و والدمار هکل این ساتراپ را همان یرواند می‌دانند که برای داریوش سوم در نبرد گوگمل جنگید. نویسندگان بیان می‌کنند که میترنس ممکن است در تلاشی ناموفق برای بیرون کشیدن ارمنستان از دست یرواند کشته شده باشد.

از سوی دیگر، NGL Hammond منابع را اینگونه تفسیر کرد که نشان می‌دهد ارمنستان قبلاً در زمان اعزام میترنس از بابل در اواخر سال ۳۳۱ پیش از میلاد به آنجا تسلیم شده بود، که میترنس آن را به عنوان ساتراپ از طرف حکومت جدید مقدونیه به دست گرفت و او در سال ۳۲۳ پیش از میلاد، زمانی که پردیکاس اجازه داد برخی از ساتراپی‌ها زیر نظر ساتراپ‌های موجود باقی بمانند، به عنوان ساتراپ باقی ماند. در سال ۳۱۷ پیش از میلاد، میترنس دیگر ساتراپ نبود، اما یرواند جایگزین او شد. هاموند خاطرنشان کرد که استرابون ساتراپی ارمنستان را در مقایسه با وسعت ارمنستان در زمان آرتاشس یکم و زریر توصیف می‌کند. بر اساس این متن هاموند پیشنهاد کرد که حکومت میترنس ممکن است تا دریاچه وان گسترش نیافته باشد.

پس از مرگ نئوپتولموس و در جریان مبارزات میان دیادوخوی‌ها، به نظر می‌رسد میترنس نه تنها به جایگاه اجدادی خود بازگشت، بلکه خود را پادشاه اعلام کرد.[نیازمند منبع] [ نیازمند منبع ]

یکی از کتیبه‌های کوه نمرود که جزئیات اصل و نسب آنتیوخوس یکم تئوس کوماژن را نشان می‌دهد، نیاکانی را فهرست می‌کند که نامش به‌طور ناقص حفظ شده‌است و پسر یرواند، جد دوم آنتیوخوس است که در کتیبه‌های کوه نمرود ذکر شده‌است که این نام را یدک می‌کشد. با یرواند که توسط کارل یولیوس بلوخ و هرمان بریدر فرماندهی در نبرد گوگمل بود، شناسایی شد؛ فردریش کارل دورنر این شناسایی را مشکوک یافت. ارنست هونیگمن نام پسر یرواند را به صورت [Mιθρ]άνην، [Mithr]anen اصلاح کرد. با این حال، فردریش کارل دورنر و جان اچ یانگ (۱۹۹۶) اولین حرف حفظ شده از نام را به عنوان دلتا تفسیر کردند، به طوری که نام پسر یرواند با -δανης, - danes به پایان می‌رسید.

هرمان بریدر (۲۰۱۴) نیز این کتیبه را اینگونه تفسیر کرد که نشان می‌دهد نام پسر یرواند دوم با - danes ختم می‌شود.

منابع

ویرایش
  • Smith, William (editor); w:en:Dictionary of Greek and Roman Biography and Mythology, "Mithrenes", Boston, (1867)
  • riant, Pierre (2012). Alexander the Great and His Empire: A Short Introduction. Princeton University Press. p. 113. ISBN 978-1400834860. Yet the Persian Mithrenes had not been given a high-level post in the imperial administration; such posts were reserved for Greeks and Macedonians.
  • Anson, Edward M. (2014). Alexander's Heirs: The Age of the Successors. John Wiley & Sons. ISBN 978-1118862407. (...) Mithrenes, a Persian nobleman, was appointed satrap of Armenia by Alexander.
  • Herrmann, J.; Zurcher, E., eds. (1996). History of Humanity: From the seventh century B.C. to the seventh century A.D. UNESCO. p. 170. ISBN 978-9231028120. As early as the year 334, the king had given clear evidence of his desire to win over the Persian nobles: he allowed Mithrenes, who had just surrendered (...)
  • Curtis, John E.; Tallis, Nigel, eds. (2005). Forgotten Empire: The World of Ancient Persia. University of California Press. p. 17. ISBN 978-0520247314. Darius still had many noble Persians, satraps and strategists all ready to serve him. The first was that of Mithrenes, governor of Sardis (...)
  • Nawotka, Krzysztof (2009). Alexander the Great. Cambridge Scholars Publishing. p. 127. ISBN 978-1443818117. This is what must have happened before the surrender of Sardis and Mithrenes had a lot to bargain with; in return for capitulation he guaranteed for himself a position in Alexander's closest circle as the first Iranian, indeed first Asian to be so honoured.
  • Waldemar Heckel (2005). The Marshals of Alexander's Empire. Routledge. ISBN 978-1134942657. page 92; "(...) by sending to them Mithrenes, who spoke Persian."
  • Chaumont, M. L. (1986). "ARMENIA AND IRAN ii. The pre-Islamic period". Encyclopaedia Iranica, Vol. II, Fasc. 4. pp. 418–438. Armenia was annexed to Alexander’s empire but not really subdued. The governorship was given to Mithrenes (Mithrana), a Persian who had been the satrap of Sardis.
  • Cyril Toumanoff (Georgetown University Press, 1963; Studies in Christian Caucasian History, part III. The Orontids of Armenia. ). p. 278-290"
  • Cyril Toumanoff (Georgetown University Press, 1963; Studies in Christian Caucasian History, part III. The Orontids of Armenia. ). p. 278; "The eponym's praeonemen Orontes is as Iranian as the dynasty itself, derived from the Avestan auraund/aurvant ('mighty,' 'hero') and related to the Pehlevi arvand."
  • Toumanoff, Cyril (1959). "INTRODUCTION TO CHRISTIAN CAUCASIAN HISTORY (The Formative Centuries (IVth-VIIIth))". 15: 27. Already in the Achaemenian phase, the office of Satrap of Armenia became hereditary in the Iranian families of the Hydarnids and, then, the Orontids...[...]. The fact that the Orontids were descended from the Achaemenid Great Kings, who were no more, and that they held sway over most of the territory of the old Vannic Monarchy, when conjoined with their power and their de facto, autonomy, led them to assume the status of kings
  • Waldemar Heckel (2006). "Mithrenes (Mithrines, Mithrinnes)". Who's who in the age of Alexander the Great: prosopography of Alexander's empire. Blackwell Publishing. ISBN 978-1-4051-1210-9.