موراویای بزرگ
موراویای بزرگ (لاتین: regnum Marahensium, (به یونانی: Μεγάλη Μοραβία)، چکی: Velká Morava, اسلواکی: Veľká Morava, لهستانی: Wielka Morawia) نخستین دولت بزرگ عمدتاً اسلاو بود که در اروپای مرکزی شکل گرفت.[۱] قلمرو اصلی حوالی رودخانه موراوا بود که نام این حکومت از آن گرفته شدهاست.
موراویا | |||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۸۳۳ میلادی–حدود ۹۰۶/۹۰۷ میلادی | |||||||||||||||||||||||||
موراویای بزرگ طی حکومت سواتوپلوک یکم (سدهٔ نهم میلادی) | |||||||||||||||||||||||||
پایتخت | ولیگراد | ||||||||||||||||||||||||
زبان(های) رایج | زبانهای اسلاوی | ||||||||||||||||||||||||
دین(ها) | |||||||||||||||||||||||||
حکومت | شاهزادهنشین | ||||||||||||||||||||||||
ولادیکا (شاه، حاکم) | |||||||||||||||||||||||||
• حدود ۸۲۰/۸۳۰ میلادی | مویمیر یکم | ||||||||||||||||||||||||
• ۸۴۶ میلادی | روستیسلاو | ||||||||||||||||||||||||
• ۸۷۰ میلادی | سواتوپلوک یکم | ||||||||||||||||||||||||
• ۸۹۴ میلادی | مویمیر دوم | ||||||||||||||||||||||||
تاریخ | |||||||||||||||||||||||||
• بنیانگذاری | ۸۳۳ میلادی | ||||||||||||||||||||||||
• سقوط | حدود ۹۰۶/۹۰۷ میلادی | ||||||||||||||||||||||||
|
حدود و موقعیت موراویای بزرگ مورد بحث است.[۲] برخی نظریهها مرکز آن را در جنوب رود دانوب (صربستان کنونی) یا در دشتهای مجارستان در نظر گرفتهاند.[۳] همچنین تاریخ دقیق تأسیس دولت موراویا مشخص نیست، ولی احتمالاً در دههٔ ۸۳۰ میلادی به دست شاهزاده مویمیر یکم، که نخستین حاکم شناخته شدهٔ موراویایی بود، انجام شدهاست. مویمیر و جانشینش روستیسلاو که از ۸۴۶ تا ۸۷۰ میلادی حکومت کرد، ابتدا در قیمومیت حاکمان کارولنژی بودند؛ ولی نبرد آنها برای استقلال، مجموعهای از درگیریها با فرانک خاوری را از دههٔ ۸۴۰ میلادی، پدیدآورد.
موراویا در دوران روستیسلاو توسعهٔ فرهنگی قابل توجهی را با ورود مبلغان مسیحی در سال ۸۶۳ میلادی تجربه کرد. روستیسلاو از امپراتور بیزانس درخواست کرد معلمی را برای آموزش ادبیات و ایجاد الفبایی برای موراویای بزرگ بفرستد. برادران کنستانتین و متودیوس الفبای گلاگولیتی را ابداع کردند. الفبای گلاگولیتی توسط کنستانتین (سیریل مقدس) اختراع شده بود و زبانی که برای ترجمه متون مقدس به کار میبرد بر پایهٔ گویش اسلاوی بومی او و برادرش در سالونیک بود. این زبان که زبان اسلاوی کلیسایی باستان نامیده شد، نیای مستقیم زبانهای بلغاری و اسلاوی مقدونی بود.
شاه سواتوپلوک یکم دستیاران سیریل و متودیوس را از موراویای بزرگ اخراج کرد. آنان به بلغارستان مهاجرت کردند و مأموریت سیریل و متودیوس را ادامه دادند و جانشینی برای گلاگولیتی ایجاد کردند که الفبای سیریلیک خوانده شد. الفبای سیریلیک و ترجمههای متون مقدس در سایر کشورهای اسلاو بهویژه در بالکان و روس کیف منتشر شد و مسیر تازهای را در توسعهٔ فرهنگی آنها رسم کرد.
موراویا در دوران سواتوپلوک یکم (از ۸۷۰ تا ۸۹۴ میلادی) به بیشترین حد قلمرو خود رسید. مرزهای حکومت او به درستی مشخص نیست، ولی او علاوه بر موراویا بر نواحی مجاور همانند بوهم، بیشتر اسلواکی و بخشهایی از لهستان، مجارستان، اسلوونی و اوکراین سلطه داشت.
تجزیهطلبی و درگیریهای داخلی پس از مرگ سواتوپلوک، باعث اضمحلال موراویا گردید. تاریخ دقیق سقوط این حکومت مشخص نیست اما مارک بلوخ در کتاب جامعه فئودالی معتقد است نهایتاً تهاجم مجارها در سال ۹۰۶ میلادی، حاکمیت موراریا را برای همیشه از میان برد.[۴]
نام
ویرایشمعنی نام مورد بحث بودهاست.[۲] نخستین بار در کتاب کنستانتین هفتم امپراتوری بیزانس در حدود ۹۵۰ به موراویای بزرگ (Μεγάλη Μοραβία یا مگاله موراویا در زبان یونانی[۵]) اشاره شدهاست.[۶] امپراتور تنها پس از سقوط یک حکومت از واژهٔ مگاله برای اشاره به آن استفاده میکرد و احتمالاً باید به جای «بزرگ» به صورت «کهن» ترجمه میشد.[۷] بر اساس یک نظریهٔ دیگر، مگاله صفتی است که به قلمروهای خارج از امپراتوری بیزانس اشاره میکند.[۸]
«مواراوا» در زبان چکی و اسلواکی هم به رود و هم به منطقه دلالت میکند. از آنجایی که منطقهٔ مورد نظر، پیش از سکونت اسلاوها در اختیار ژرمنها بودهاست، این نام احتمالاً ریشهٔ ژرمن دارد. مور ممکن است با سایر واژهها هند و اروپایی به معنی آب، رطوبت و دریا مرتبط باشد.
کتاب کنستانتین تنها منبع تقریباً معاصر با موراویا است که از صفت «بزرگ» در مورد موراویا بهره میبرد.[۹] سایر اسناد سدهٔ نهم و دهم میلادی از «قلمرو موراویا»، «قلمرو موراویاییان»، «موراویا» ،[۱۰] «قلمرو اسلاوها»، «قلمرو روستیسلاو» یا «قلمرو سواتوپلوک» استفاده کردهاند.
قلمرو
ویرایشدیدگاه سنتی
ویرایشاز نظر بیشتر مورخان، قلمرو اصلی موراویا درهٔ رود موراوا در جمهوری چک و اسلواکی کنونی بودهاست.[۱۱] یافتههای باستانشناسی از قلعههای بزرگ اوایل قرون وسطی و دستههای قابل توجه سکونتگاههایی که در پیرامون آنها گسترش یافتهاند، نشان میدهند که مرکز قدرت مهمی در سدهٔ نهم در این ناحیه وجود داشتهاست.[۱۲] منابع اولیه (از جمله ترجمهٔ آلفرد بزرگ از تاریخ جهان ارسیوس که همسایگان موراویا را یاد میکند) نیز دیدگاه سنتی را تقویت میکنند.[۱۳]
نبود منابع معاصر دقیق باعث میشود که نتوان مرزهای موراویا را بهدقت تعیین کرد.[۱۴] راهبان نویسندهٔ سالنامهٔ فولدا اطلاع محدودی از جغرافیای ناحیههای دور اروپای مرکزی داشتند.[۱۵] سیاست توسعهطلبانهٔ حاکمان موراویایی در دههٔ ۸۳۰ نیز باعث تغییر مکرر مرزهای آنها میشد.[۱۶]
قلمرو موراویا در زمان سواتوپلوک به بیشترین میزان رسید.[۱۷] لهستان سفلی، پانونیا و سایر نواحی وادار شدند رسماً و برای مدت کوتاهی قیمومیت او را بپذیرند.[۱۴] یافتههای باستانشناسی و منابع مکتوب، دیدگاه سنتی دربارهٔ ضمیمه شدن مناطق بزرگی از پانونیا به موراویا را تأیید نمیکنند.[۱۷]
سایر نظریهها
ویرایشیک مورخ اسلواک در سال ۱۷۸۴ میلادی دیدگاه سنتی دربارهٔ مکان موراویا را رد کرد و مرکز آن را سیرمیوم (در صربستان کنونی) پیشنهاد داد و اظهار کرد که از مرکز خود به سوی شمال تا موراویا و بوهم توسعه یافتهاست.[۱۸] مشابه این پیشنهاد در دههٔ ۱۸۲۰ نیز مطرح شد.[۱۹] در دههٔ ۱۹۷۰ ایمره بوبا در مقالهای مرکز موراویا را حوالی سیرمیوم نزدیک به رود گریت موراوا دانست.[۲۰] پتر ناگی وجود دو موراویا را پیشنهاد کرد: موراویای بزرگ در جنوب رود موراوا در صربستان کنونی و موراویایی دیگر در شمال رود موراوا در جمهوری چک کنونی.[۲۱] مارتین اگرز پیشنهاد میکند که مکان اصلی موراویا در نزدیکی بانات کنونی در تلاقی رودهای تیسزا و مورش است.[۲۲]
تاریخ
ویرایشخاستگاه (پیش از ۸۰۰ میلادی)
ویرایشاحتمالاً نخستین اشاره به قبایل اسلاو ساکن در شمال رود موراوا توسط پروکوپیوس، مورخ بیزانسی انجام شد.[۲۳] او از گروهی از ژرمنها نوشت که هنگام حرکتشان به سوی دانمارک در سال ۵۱۲ از قلمرو همهٔ اسکلاونها گذشتند.[۲۴] آوارهای چادرنشین که از استپهای اوراسیا میآمدند، پس از سال ۵۶۸ سرزمینهای بزرگی را در جلگهٔ پانونی تصرف کردند.[۲۵] اسلاوها وادار شدند به آوارها خراج بپردازند و در حملات غارتگرانهٔ آنها به روم شرقی، فرانک و لمبارد شرکت کنند.[۲۳] در دورهٔ متأخر خانات آوار، آنان به سبک زندگی یکجانشینی متمایل شدند و نشانههایی از همزیستی فرهنگی میان آنها و اسلاوهای محلی وجود دارد.[۲۶][۲۷]
در سدههای هفتم و هشتم، توسعهٔ اسلاوهای محلی شتاب گرفت. نخستین سکونتگاههای مستحکم اسلاوی در اواخر سدهٔ هفتم در موراویای کنونی ساخته شد.[۲۸] احتمالاً از پایان سدهٔ هفتم، گروه تازهای از نخبگان اجتماعی با نام جنگجویان سوارکار در موراویا، اسلواکی و بوهم پدید آمدند.[۲۹] در سدهٔ هشتم، سازمان اجتماعی اسلاوها به رشد خود ادامه داد. تنوع کوزهگری وجود دستکم سه قبیلهٔ ساکن در ناحیهای وسیعتر در شمال رود موراوا را در اوایل سدهٔ نهم نشان میدهد.[۳۰] قلعههای برپاشده در براتیسلاوا و مکانهای دیگر در حدود ۸۰۰ میلادی، شاهدی بر توسعهٔ مراکز قدرت محلی در این ناحیهها است.[۶]
حملات شارلمانی به آوارها در دهههای آخر سدهٔ هشتم، باعث فروپاشی خانات آوار شد.[۲۳] پس از آن، شمشیرها و سایر تجهیزات نظامی فرانکها در سرزمینهای شمال دانوب میانی محبوبیت یافت.[۱۲]
توسعهٔ موراویا (حدود ۸۰۰ تا ۸۴۶)
ویرایشموراویا که نخستین حکومت اسلاوی غربی بود، از اتحاد قبایل اسلاوی ساکن در شمال رود دانوب شکل گرفت؛[۳۱] هرچند که شکلگیری آن بهندرت توسط منابع همدوره ذکر شدهاست.[۳۲] به گفتهٔ بارفورد باستانشناس، نخستین گزارش دربارهٔ وجود دولت موراویا در سال ۸۱۱ ثبت شدهاست.[۶] بنا بر سالنامهٔ پادشاهی فرانک، در پاییز آن سال، حاکمان آوار و «رهبران اسلاوهای ساکن در امتداد دانوب»[۳۳] از دربار امپراتور لویی پارسا در آخن بازدید کردند.[۳۴] همچنین نخستین یادکرد قطعی موراویاییان به سال ۸۲۲ بازمیگردد[۳۵][۳۶] که طبق آن، «در مجلسی که در فرانکفورت برگزار شدهبود، امپراتور سفیران و هدایای همهٔ اسلاوهای شرقی شامل ابودریتها، سوربیان، ویلزیها، بوهمیان، موراویاییان و از آوارهای ساکن پانونیا را دریافت کرد».[۳۷]
در «تغییر دین باواریاییها و کارانتانیاییها» که در سال ۸۷۰ در سالزبورگ نوشته شد، برای نخستین بار به یک حاکم موراویایی اشاره شدهاست.[۳۸] طبق این کتاب، مویمیر «دوک موراویاییها» پریبینا را از نیترا بیرون کرد.[۳۹] کتاب دیگری که مردم ساکن در مرز شرقی فرانک خاوری را فهرست میکند، بیان میکند که مارهاری[۶] ۱۱ قلعه یا شهرستان دارد[۴۰] و میان باواریا و بلغار قرار گرفتهاست. همچنین بر اساس این سند، مرهانی ۳۰ قلعه دارد.[۴۱] به اعتقاد هاولیک، این سند توسط چند نویسنده در سالهای مختلف نوشته شدهاست و مارهاری و مرهانی هر دو به موراویا اشاره میکنند؛ ارجاع به مارهاری مربوط به سالهای ۸۱۷ تا ۸۴۳ و ارجاع به مرهانی مربوط به دوران حکومت سواتوپلوک یکم است.[۴۲] از سوی دیگر، اشتاینهوبل، ترشتیک و ولاستو مرهانی را همان شاهزادهنشین نیترا میدانند.[۴۳][۴۴][۴۵] دیدگاه سوم مربوط به پوسپوکی-ناگی و سنگا است که مرهانی موجود در جنوب دشت مجارستان تا شمال دانوب را یک موراویای دیگر میدانند.[۴۶][۴۷]
بر پایهٔ منبعی از سدهٔ سیزدهم،[۴۸] اسقفی از پاسائو همهٔ موراویاییان را در سال ۸۳۱ غسل تعمید داد.[۴۹] مویمیر نیز در همین زمان یا پیش از آن به مسیحیت گرویده بود.[۵۰][۴۹] بر پایهٔ سالنامهٔ فولدا، لوئی ژرمن شاه فرانک خاوری در اوت ۸۴۶ میلادی به موراویا لشکرکشی کرد. دلیل او، مقابله با اسلاوهای موراویایی بود که برای ارتداد نقشه میکشیدند.[۵۱][۵۲] ولاستو اعتقاد دارد که لوئی از منازعات داخلی پس از مرگ مویمیر بهره برد،[۵۳] ولی از نظر کیرشباوم، مویمیر طی لشکرکشی دستگیر و خلع شد.[۵۴] در هر صورت، شکی نیست که لوئی ژرمن در این لشکرکشی، روستیسلاو را به عنوان دوک جدید موراویا انتخاب کرد.[۵۲]
نبردهای استقلال (۸۴۶ تا ۸۷۰)
ویرایشروستیسلاو در ابتدا زعامت لوئی ژرمن را پذیرفت تا موقعیت خود را در موراویا تحکیم کند[۵۵] و مرزهای قلمرو خود را گسترش دهد.[۶] سپس از فرانک خاوری روی برگرداند و از شورش راتپوت، فرماندار معزول مرزنشین پانونیا در سال ۸۵۳ حمایت کرد.[۵۶][۵۷] حاکم فرانک نیز در سال ۸۵۵ برای انتقام به موراویا حمله کرد.[۵۸] بر پایهٔ سالنامهٔ فولدا موراویاییها «با استحکامات قدرتمندی محافظت میشدند»[۵۹] و فرانکها بدون شکست دادن آنها عقبنشینی کردند.[۶۰][۶۱] البته نبرد تا سال ۸۵۹ که پیمان صلحی منعقد شد، ادامه داشت.[۶۲] درگیریها میان موراویا و فرانک خاوری ادامه داشت.[۶۳] برای نمونه، روستیسلاو از شورش سال ۸۶۱ کارلمان پسر لوئی ژرمن، بر ضد پدرش حمایت کرد.[۶۴] به نظر میرسد که نخستین حملات ثبت شدهٔ مردم مجار در اروپای مرکزی در سال ۸۶۲ به همین رویداد مرتبط باشد.[۶۵]
روستیسلاو تمایل داشت نفوذ کشیشان فرانکی در قلمرو خود را که در جهت منافع فرانک خاوری فعالیت میکردند، کاهش دهد.[۶۶] او نخست نمایندگانی را در سال ۸۶۱ به محضر پاپ نیکلاس فرستاد و درخواست کرد مبلغانی را به موراویا بفرستد که به زبان اسلاو تسلط داشته باشند.[۶۳] پس از آن که پاسخی از رم دریافت نکرد، همین درخواست را از میخائیل سوم امپراتور بیزانس تکرار کرد.[۶۳] هدف دیگر او از برقراری رابطه با قسطنطنیه، مقابله با اتحاد ضد موراویایی میان فرانکها و بلغارها بود.[۶۶] امپراتور بیزانس، در سال ۸۶۳ دو برادر به نامهای کنستانتین و متودیوس را که اسلاوی را به گویش ناحیهٔ سالونیک سخن میگفتند، به موراویا فرستاد.[۵۷] کنستانتین نخستین الفبای اسلاوی را توسعه داد و انجیل را به زبان اسلاوی کلیسایی باستان ترجمه کرد.[۶۷][۶۸]
برادران بیزانسی در سال ۸۶۷ وارد رم شدند.[۶۳] پاپ آدریان دوم به ترجمههای آنها از کتابهای عبادی جواز داد و شش نفر از شاگردان آنان را به مقام کشیش رساند.[۶۳][۶۹] پاپ موافقت خود با استفاده از زبان بومی در کتابهای دینی در نامهای در سال ۸۶۹ به سه حاکم محلی (روستیسلاو، سواتوپلوک و کوتسل حاکم پانونیای سفلی) اطلاع داد.[۷۰] متودیوس در سال ۸۶۹ توسط پاپ به سوی سه حاکم فرستاده شد، ولی تنها کوتسل را ملاقات کرد و توسط او دوباره به درگاه پاپ فرستاده شد. پاپ او را با عنوان مطران سیرمیوم به مقام اسقف اعظم رساند.[۷۱] سواتوپلوک در آن زمان، حاکم شاهزادهنشین نیترا و تحت امر روستیسلاو بود.[۷۲] نیروهای فرانکی در اوت ۸۶۹ به قلمرو روستیسلاو و سواتوپلوک حمله کردند.[۶۳][۷۳] طبق سالنامهٔ فولدا آنان بسیاری از دژها را خراب کردند و نیروهای موراویایی را شکست دادند؛[۷۳] ولی پس از آن که نتوانستند قلعهٔ اصلی روستیسلاو را تصرف کنند، عقب نشستند.[۶۳][۷۳]
حکومت سواتوپلوک (۸۷۰ تا ۸۹۴)
ویرایشسواتوپلوک در سال ۸۷۰ با فرانکها متحد شد و به آنها کمک کرد که روستیسلاو را به زیر کشند.[۷۴] کارلمان قلمرو روستیسلاو را ضمیمهٔ سرزمین خود کرد و دو لرد فرانکی را برای ادارهٔ آن فرستاد.[۷۵] سربازان او در پایان سال، متودیوس را در هنگام بازگشتش از رم به موراویا دستگیر کردند.[۷۵] سواتوپلوک که پس از سقوط عمویش، به حکومت در سرزمین خود ادامه میداد، در سال ۸۷۱ متهم به خیانت شد و به فرمان لوئی ژرمن توسط کارلمان دستگیر شد.[۷۵][۷۶] موراویاییها بر ضد دو حاکم فرانکی شورش کردند و یکی از خویشاوندان سواتوپلوک با عنوان دوک اسلاوومیر را انتخاب کردند.[۷۷][۷۶] سواتوپلوک به موراویا بازگشت، رهبری شورشیان را به عهده گرفت و فرانکها را از موراویا بیرون کرد.[۷۷] لوئی ژرمن در سال ۸۷۲ نیروهای خود را به موراویا فرستاد. آنان حومهٔ شهر را غارت کردند؛ ولی نتوانستند دژ کاملاً مستحکمی که سواتوپلوک به آن پناه بردهبود را تصرف کنند.[۷۸] سواتوپلوک لشکری را جمعآوری کرد و گروهی از نیروهای امپراتوری را شکست داد تا فرانکها وادار به عقبنشینی شوند.[۷۵][۷۸] پس از آن، سواتوپلوک مذاکراتی را با لوئی آغاز کرد که نتیجهٔ آن امضای پیمان صلح در مهٔ ۸۷۴ در فرشهایم بود.[۷۵]
در این میان، متودیوس که در سال ۸۷۳ به درخواست پاپ ژان هشتم آزاد شدهبود، به موراویا بازگشت.[۷۶] به گفتهٔ متودیوس، سواتوپلوک و همهٔ موراویاییان «تصمیم گرفتند همهٔ کلیساها و روحانیون در همهٔ شهرها را به متودیوس واگذار کنند».[۷۹][۸۰] متودیوس کار ترجمه را که در زمان زندگی برادرش آغاز شدهبود، ادامه داد.[۸۱][۸۲] کشیشان فرانکی موراویا با ترجمهٔ کتابهای مقدس به زبان اسلاوی مخالفت کردند و متودیوس را به ارتداد متهم کردند.[۸۳] با این وجود که مقام پاپی ارتدکس بودن متودیوس را رد نکرد، پاپ در سال ۸۸۰ به درخواست سواتوپلوک که مراسم لاتینی را ترجیح میداد، مخالف اصلی او ویچینگ را به مقام اسقف نیترا منصوب کرد.[۷۵][۸۴]
پاپ ژان در ژوئن ۸۸۰ فرمان پاپی را به درخواست متودیوس برای سواتوپلوک صادر کرد[۷۵] و در آن، حفاظت پاپی را برای حاکم موراویا و مقامات آن اعطا کرد.[۷۶] در این فرمان، موقعیت متودیوس به عنوان رئیس کلیسای موراویا تأیید شد[۸۵][۷۶] و زبان اسلاوی کلیسایی باستان به عنوان چهارمین زبان مقدس پس از زبانهای لاتین، یونانی و عبری به رسمیت شناخته شد.[۸۶]
طی جنگ داخلی میان دو گروه نجیبزادگان محلی در مرزنشین پانونیا بین سالهای ۸۸۲ تا ۸۸۴، سواتوپلوک «نیروهایی را از همهٔ سرزمینهای اسلاونشین جمعآوری کرد»[۸۷] و به پانونیا حمله برد.[۸۸][۸۹] پس از آن، طی ملاقات با امپراتور شارل فربه در تولن باواریا در سال ۸۸۴، سواتوپلوک خراجگزار امپراتور شد و «سوگند وفاداری به او ابراز کرد»[۹۰] و تعهد داد که هرگز به قلمرو امپراتور حمله نکند.[۹۱]
اسقف اعظم متودیوس در ۶ آوریل ۸۸۵ درگذشت.[۹۲] مخالفان متودیوس به رهبری ویچینگ (اسقف نیترا) از این رخداد بهره بردند و پاپ استفان پنجم را بر آن داشتند که طی فرمانی، بهکارگیری زبان اسلاوی کلیسایی باستان در امور دینی را محدود کند.[۹۱][۹۳][۹۴] ویچینگ در سال ۸۸۶ سواتوپلوک را نیز متقاعد کرد که شاگردان متودیوس را از موراویا اخراج کند.[۹۱][۹۵] این کار باعث زیان به ادبیات و فرهنگ اسلاوهای اروپای مرکزی شد. در فرمان پاپی، پیشنهاد شد که سواتوپلوک از پایان سال ۸۸۵، به عنوان شاه تاجگذاری کند.[۹۶][۹۴] سالنامههای فرانک نیز در بیان رویدادهای این دوره، از سواتوپلوک با عنوان شاه یاد میکردند.[۹۴]
در سالهای پایانی حکومت سواتوپلوک، موراویا به بیشترین وسعت خود رسید.[۹۱] احتمال دارد که او در سالهای آغازین دههٔ ۸۹۰ سیلزی و لوسیتس را نیز تصرف کرده باشد.[۹۱] طبق سالنامهٔ فولدا آرنولف در سال ۸۹۲ پیشنهاد یک ملاقات با سواتوپلوک را داد، ولی او مخالفت کرد.[۹۷] آرنولف نیز به موراویا حمله کرد، ولی نتوانست سواتوپلوک را شکست دهد.[۹۷][۷۷]
زوال و سقوط (۸۹۴ تا پیش از ۹۰۷)
ویرایشسواتوپلوک در تابستان ۸۹۴ درگذشت[۹۱] و پسرش مویمیر دوم جانشین او شد؛[۹۸][۹۹] ولی امپراتوری او در مدت کوتاهی از هم پاشید؛ زیرا قبایلی که وادار به اطاعت از سواتوپلوک شدهبودند، آغاز به رهایی از سلطهٔ موراویا کردند.[۶۸] برای نمونه، در ژوئن ۸۹۵ دوکهای بوهم زعامت شاه آرنولف را پذیرفتند و حملات دوسالهٔ مویمیر دوم برای برگرداندن سلطهٔ خود بر آنها ناموفق بود.[۹۱][۱۰۰] از سوی دیگر مویمیر با ترغیب پاپ ژان نهم به فرستادن نمایندههای خود به موراویا در سال ۸۹۸، در بازیابی ساختار کلیسای موراویا موفق بود.[۱۰۱] نمایندگان در مدتی کوتاه، یک اسقف اعظم و سه اسقف دستیار او را در موراویا منصوب کردند.[۱۰۲]
درگیریهای میان مویمیر دوم و بردارش سواتوپلوک دوم، بهانهای به دست آرنولف داد تا نیروهای خود را در سالهای ۸۹۸ و ۸۹۹ به موراویا ارسال کند.[۱۰۳][۹۸][۱۰۱] طبق سالنامهٔ فولدا در سال ۸۹۹ نیروهای باواریایی مویمیر دوم و مردانش را از سیاهچال شهر نجات دادند.[۱۰۴] به گفتهٔ بارتل، باواریاییها دژ نیترا را نیز نابود کردند.[۱۰۱]
به گفتهٔ نزدیکترین منابع، مجارها نقش اساسی در سقوط موراویا داشتند.[۱۰۵] مجارها پس از شکست از اتحاد بلغارها و پچنگها در غرب استپهای پونتی در سال ۸۹۵، حملهٔ خود به جلگهٔ پانونی را آغاز کردند.[۱۰۶] نامهای مربوط به حدود سال ۹۰۰، نشان میدهد که باواریاییها و موراویاییها یکدیگر را به تشکیل اتحاد با مجارها متهم میکنند.[۱۰۷] به گفتهٔ لیودپراند، مجارها در مراسم تاجگذاری لویی بچه (پسر آرنولف) در سال ۹۰۰، «سرزمین موراویاییان را که آرنولف به کمک مجارها رام کردهبود، برای خود درخواست کردند».[۱۰۸][۱۰۹] مویمیر دوم که با تهدید حملات بعدی مجارها روبرو بود، در سال ۹۰۱ پیمان صلحی با لویی بچه منعقد کرد.[۱۰۳][۱۱۰]
در نبود شواهد مستند، نمیتوان سال از میان رفتن موراویا را به دقت تعیین کرد.[۱۱۱] برای نمونه، به گفتهٔ رونا-تاس مجارها در سال ۹۰۲ موراویا را اشغال کردند.[۱۱۲] ویکتور اسپینل این رویداد را در سال ۹۰۳ یا ۹۰۴[۱۱۱] و اسپیز آن را در سال ۹۰۷ میدانند. مارک بلوخ نیز معتقد است تهاجم مجارها در سال ۹۰۶ میلادی، حاکمیت موراریا را برای همیشه از میان برد.[۱۱۳] [۹۸] سندی که در سالهای ۹۰۳ تا ۹۰۶ صادر شدهاست، کماکان از بازارهای موراویا نام میبرد که نشان از وجود احتمالی موراویا در آن زمان است.[۱۰۵] بدون شک در نبرد پرسبورگ در سال ۹۰۷ که مجارها نیروهای باواریا را شکست دادند، اثری از نیروهای موراویا نبود.[۱۰۵]
دولت و جامعه
ویرایشمنابع
ویرایشمنابع مکتوب سدهٔ نهم تقریباً هیچ اطلاعاتی دربارهٔ امور داخلی موراویا وجود ندارد.[۸۸] تنها دو متن حقوقی باقی ماندهاست.[۸۸][۸۱] هر دو متن، ترجمههایی از قوانین روم شرقی هستند[۸۲] که توسط متودیوس مدت کوتاهی پیش از مرگش انجام شدهاند.[۸۱] افزون بر مطالعهٔ تاریخنگارها و منشورها از پژوهشهای باستانشناسی برای درک دولت و جامعهٔ موراویا استفاده شدهاست. چند مرکز موراویایی در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ مورد کاوش قرار گرفتهاند.[۱۱۴]
ساختار مسکونی
ویرایشسکونتگاههای محصور محافظتشده هستهٔ ساختار مسکونی موراویای بزرگ بودند. این سکونتگاهها توسط اسلاوهای محلی در ارتفاعات و زمینهای مسطح ساخته شدند. میتوان سکونتگاههای موراویایی را به چهار دسته تقسیم کرد: مهمترین آنها مکانهایی با عملکرد مرکزی مانند نیترا بودند که شامل چند قلعه و سکونتگاه بودند. افزون بر مراکز اصلی، پایگاههای اداری محلی، دژهایی که عملکرد اصلی آنها نگهبانی و دفاع بود و نیز پناهگاههایی برای زمان خطر وجود داشتند.[۱۱۵]
پانویس
ویرایش- ↑ Drulák 2012, p. 91.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ Rogers 2010, p. 293.
- ↑ Collins 2010, p. 402.
- ↑ Bloch، Feudal Society، 37.
- ↑ Constantine Porphyrogenitus: De Administrando Imperio (ch. 13. , 38. , 40.), pp. 64-65. , 172-173. , 176-177.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ Barford 2001, p. 109.
- ↑ Bowlus 1994, p. 10.
- ↑ Goldberg 2006, p. 138.
- ↑ Havlík 2004, p. 227.
- ↑ Havlík 2013, p. 354–355.
- ↑ Macháček 2009, p. 261.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ Curta 2006, p. 130.
- ↑ Betti 2013, pp. 144–145.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ Macháček 2012, p. 11.
- ↑ Curta 2006, p. 128.
- ↑ Barford 2001, pp. 109–110.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ Barford 2001, p. 110.
- ↑ Marsina 2000, p. 156.
- ↑ Marsina 2000, p. 157.
- ↑ Macháček 2009, p. 261–262.
- ↑ Püspöki-Nagy 1978, pp. 60–82.
- ↑ Macháček 2009, p. 262.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ Bartl et al. 2002, p. 18.
- ↑ Barford 2001, pp. 53, 291.
- ↑ Curta 2006, pp. xii, 62-63.
- ↑ Ruttkay 2002, p. 45.
- ↑ Bartl 2002, p. 19.
- ↑ Měřínský 2002, p. 246.
- ↑ Měřínský 2002, p. 564.
- ↑ Barford 2001, p. 108.
- ↑ Angi 1997, p. 360.
- ↑ Poulík 1978, p. 159.
- ↑ Royal Frankish Annals (year 811), p. 94.
- ↑ Bowlus 1994, pp. 60–61.
- ↑ Havlík 1992, p. 229.
- ↑ Vlasto 1970, pp. 24, 326–327.
- ↑ Royal Frankish Annals (year 822), pp. 111-112.
- ↑ Poulík 1978, p. 160.
- ↑ Curta 2006, pp. 133–134.
- ↑ Goldberg 2006, pp. 135–136.
- ↑ Bowlus 1994, p. 11.
- ↑ Havlík 2013, p. 109.
- ↑ Steinhübel 2011, p. 54.
- ↑ Třeštík 2010, pp. 132-35.
- ↑ Vlasto 1970, p. 20.
- ↑ Püspöki-Nagy 1978, p. 15.
- ↑ Senga 1983, pp. 318.
- ↑ Opačić, Zoë, Great Moravia, retrieved 2014-10-12
- ↑ ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ Vlasto 1970, p. 24.
- ↑ Sommer et al., p. 221.
- ↑ The Annals of Fulda (year 846), p. 25.
- ↑ ۵۲٫۰ ۵۲٫۱ Goldberg 2006, p. 140.
- ↑ Vlasto 1970, p. 25.
- ↑ Kirschbaum 2005, p. 26.
- ↑ Spiesz & Caplovic 2006, p. 20.
- ↑ Goldberg 2006, p. 242.
- ↑ ۵۷٫۰ ۵۷٫۱ Kirschbaum 2005, p. 27.
- ↑ Spiesz & Caplovic 2006, p. 20–21.
- ↑ The Annals of Fulda (year 855), p. 37.
- ↑ Bartl et al. 2002, pp. 19-20.
- ↑ Barford 2001, p. 115.
- ↑ Mahoney 2011, p. 25.
- ↑ ۶۳٫۰ ۶۳٫۱ ۶۳٫۲ ۶۳٫۳ ۶۳٫۴ ۶۳٫۵ ۶۳٫۶ Bartl et al. 2002, p. 20.
- ↑ Bowlus 1994, p. 126.
- ↑ Kristó 1996, p. 133.
- ↑ ۶۶٫۰ ۶۶٫۱ Obolensky 1994, p. 44.
- ↑ Vlasto 1970, p. 37-39.
- ↑ ۶۸٫۰ ۶۸٫۱ Kirschbaum 2005, p. 30.
- ↑ Vlasto 1970, pp. 55–56.
- ↑ Vlasto 1970, p. 66.
- ↑ Vlasto 1970, p. 67.
- ↑ Goldberg 2006, p. 284.
- ↑ ۷۳٫۰ ۷۳٫۱ ۷۳٫۲ Bowlus 1994, p. 161.
- ↑ Kirschbaum 2005, p. 31.
- ↑ ۷۵٫۰ ۷۵٫۱ ۷۵٫۲ ۷۵٫۳ ۷۵٫۴ ۷۵٫۵ ۷۵٫۶ Bartl et al. 2002, p. 21.
- ↑ ۷۶٫۰ ۷۶٫۱ ۷۶٫۲ ۷۶٫۳ ۷۶٫۴ Havlík 2004, p. 232.
- ↑ ۷۷٫۰ ۷۷٫۱ ۷۷٫۲ Kirschbaum 2005, p. 29.
- ↑ ۷۸٫۰ ۷۸٫۱ Goldberg 2006, p. 312.
- ↑ The Life of Methodius (ch. 10.), p. 119.
- ↑ Poulík 1978, pp. 161–162.
- ↑ ۸۱٫۰ ۸۱٫۱ ۸۱٫۲ Curta 2006, p. 126.
- ↑ ۸۲٫۰ ۸۲٫۱ Vlasto 1970, p. 78.
- ↑ Poulík 1970, pp. 71–73.
- ↑ Poulík 1970, pp. 71, 73–74.
- ↑ Kirschbaum 1995, p. 29.
- ↑ «The Sts. Cyril and Methodius Parish». بایگانیشده از اصلی در ۱۶ ژانویه ۲۰۱۷. دریافتشده در ۷ دسامبر ۲۰۱۶.
- ↑ The Annals of Fulda (Regensburg version, year 884), p. 109.
- ↑ ۸۸٫۰ ۸۸٫۱ ۸۸٫۲ Štefan 2011, p. 333.
- ↑ Bowlus 1994, pp. 208–216.
- ↑ The Annals of Fulda (Regensburg version, year 884), p. 110.
- ↑ ۹۱٫۰ ۹۱٫۱ ۹۱٫۲ ۹۱٫۳ ۹۱٫۴ ۹۱٫۵ ۹۱٫۶ Bartl et al. 2002, p. 22.
- ↑ Spiesz & Caplovic 2006, p. 24.
- ↑ Havlík 2004, p. 234.
- ↑ ۹۴٫۰ ۹۴٫۱ ۹۴٫۲ Vlasto 1970, p. 81.
- ↑ Poulík 1978, p. 161.
- ↑ Bowlus 1994, p. 189.
- ↑ ۹۷٫۰ ۹۷٫۱ Kristó 1996, p. 175.
- ↑ ۹۸٫۰ ۹۸٫۱ ۹۸٫۲ Spiesz & Caplovic 2006, p. 25.
- ↑ Vlasto 1970, p. 83.
- ↑ Barford 2001, p. 253.
- ↑ ۱۰۱٫۰ ۱۰۱٫۱ ۱۰۱٫۲ Bartl et al. 2002, p. 23.
- ↑ Sommer et al., p. 324.
- ↑ ۱۰۳٫۰ ۱۰۳٫۱ Kirschbaum 2005, p. 34.
- ↑ Bowlus 1994, p. 243.
- ↑ ۱۰۵٫۰ ۱۰۵٫۱ ۱۰۵٫۲ Štefan 2011, p. 344.
- ↑ Curta 2006, pp. xviii, 178-179.
- ↑ Kristó 1996, pp. 178, 198.
- ↑ Liudprand of Cremona: Retribution (2.2), p. 75.
- ↑ Kristó 1996a, p. 200.
- ↑ Bowlus 1994, p. 250.
- ↑ ۱۱۱٫۰ ۱۱۱٫۱ Spinei 2003, p. 69.
- ↑ Róna-Tas 1999, p. 338.
- ↑ Bloch، Feudal Society، 37.
- ↑ Macháček 2012, p. 7.
- ↑ Štefanovičová 1989, p. 96, 100.
منابع
ویرایش- Bloch, Marc (1989). Feudal Society: Vol 1: The Growth and Ties of Dependence. Routledge. p. 3. ISBN 0-203-40625-7.
منابع اولیه
ویرایش- Constantine Porphyrogenitus: De Administrando Imperio (Greek text edited by Gyula Moravcsik, English translation by Romillyi J. H. Jenkins) (1967). Dumbarton Oaks Centre for Byzantine Studies. ISBN 0-88402-021-5.
- "Liudprand of Cremona: Retribution" (2007). In: The Complete Works of Liudprand of Cremona (Translated by Paolo Squatriti); The Catholic University of Press; ISBN 978-0-8132-1506-8.
- The Annals of Fulda (Ninth-Century Histories, Volume II) (Translated and annotated by Timothy Reuter) (1992). Manchaster University Press. ISBN 0-7190-3458-2.
- "The Life of Methodius" (1983). In Medieval Slavic Lives of Saints and Princes (Marvin Kantor) [Michigan Slavic Translation 5]. University of Michigan. pp. 97–138. ISBN 0-930042-44-1.
- Havlík, Lubomír E. (1966–1977). Magnae Moraviae Fontes Historici I. -V., Brno: Masarykova univerzita.
منابع ثانویه
ویرایش- Angi, János (1997). "A nyugati szláv államok [=Western Slavic states]". In Pósán, László; Papp, Imre; Bárány, Attila; Orosz, István; Angi, János (eds.). Európa a korai középkorban ["Europe in the Early Middle Ages"]. Multiplex Media - Debrecen University Press. pp. 358–365. ISBN 963-04-9196-6.
- Barford, P. M. (2001). The Early Slavs: Culture and Society in Early Medieval Eastern Europe. Cornell University Press. ISBN 0-8014-3977-9.
- Bartl, Július; Čičaj, Viliam; Kohútova, Mária; Letz, Róbert; Segeš, Vladimír; Škvarna, Dušan (2002). Slovak History: Chronology & Lexicon. Bolchazy-Carducci Publishers, Slovenské Pedegogické Nakladatel'stvo. ISBN 0-86516-444-4.
- Betti, Maddalena (2013). The Making of Christian Moravia (858-882): Papal Power and Political Reality. Brill. pp. 27–34. ISBN 978-9-004-26008-5.
- Boba, Imre (1971). Moravia's History Reconsidered: A Reinterpretation of Medieval Sources. Martinus Nijhoff. ISBN 978-90-247-5041-2.
- Bowlus, Charles R. (1994). Franks, Moravians and Magyars: The Struggle for the Middle Danube, 788–907. University of Pennsylvania Press. ISBN 0-8122-3276-3.
- Bowlus, Charles R. (2009). "Nitra: when did it become a part of the Moravian realm? Evidence in the Frankish sources". Early Medieval Europe. Oxford, UK: Blackwell Publishing Ltd. 17 (3): 311–328. doi:10.1111/j.1468-0254.2009.00279.x. Retrieved 2013-08-27.
- Collins, Roger (2010). Early Medieval Europe, 300-1000. Palgrave Macmillan. ISBN 978-1-137-01428-3.
- Curta, Florin (2006). Southeastern Europe in the Middle Ages, 500-1250. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-89452-4.
- Goldberg, Eric J. (2006). Struggle for Empire: Kingship and Conflict under Louis the German, 817–876. Cornell University Press. ISBN 978-0-8014-7529-0.
- Drulák, Petr (2012). "Czech geopolitics: struggling for survival". In Guzzini, Stefano (ed.). The Return of Geopolitics in Europe? - Social Mechanisms and Foreign Policy Identity Crises. Cambridge University Press. pp. 77–100. ISBN 978-1-107-02734-3.
- Havlík, Lubomír E. (2013). Kronika o Velké Moravě [=Chronicle of Great Moravia]. Jota. ISBN 80-85617-04-8.
- Havlík, Lubomír E. (1994). Svatopluk Veliký, král Moravanů a Slovanů [Svatopluk the Great, King of the Moravians and Slavs]. Jota. ISBN 80-85617-19-6.
- Havlík, Lubomír E. (2004). "Great Moravia between the Franconians, Byzantium and Rome". In Champion, T. C. (ed.). Centre and Periphery: Comparative Studies in Archaeology. Routledge. pp. 227–237. ISBN 0-415-12253-8.
- Kirschbaum, Stanislav J. (2005). A History of Slovakia: The Struggle for Survival. Palgarve Macmillan. ISBN 1-4039-6929-9.
- Kristó, Gyula (1996). Hungarian History in the Ninth Century. Szegedi Középkorász Műhely. ISBN 1-4039-6929-9.
- Macháček, Jiří (2009). "Disputes over Great Moravia: chiefdom or state? the Morava or the Tisza River?". Early Medieval Europe. Oxford, UK: Blackwell Publishing Ltd. 17 (3): 248–267. doi:10.1111/j.1468-0254.2009.00276.x. Retrieved 2013-08-30.
- Macháček, Jiří (2012). ""Great Moravian state"–a controversy in Central European medieval studies". Studia Slavica et Balcanica Petropolitana. Saint-Petersburg, RU: Publishing House of the History Department of the Saint-Petersburg State University. 11 (1): 5–26. Archived from the original on 13 May 2021. Retrieved 2013-08-30.
- Mahoney, William M. (2011). The History of the Czech Republic and Slovakia. ABC-CLIO. ISBN 978-0-313-36305-4.
- Marsina, Richard (2000). "Where was Great Moravia". In Kováč, Dušan (ed.). Slovak Contributions to 19th International Congress of Historical Sciences. Bratislava: VEDA, Vydavateľstvo Slovenskej akadémie vied. ISBN 80-224-0665-1.
- Meřínský, Zdeněk (2006). České země od příchodu Slovanů po Velkou Moravu II [The Czech Lands since the arrival of the Slavs to Great Moravia] (به چکی). Prague: Libry. ISBN 80-7277-105-1.
- Obolensky, Dimitri (1994). Byzantium and the Slavs. St. Vladimir's Seminary Press. ISBN 0-88141-008-X.
- Poulík, Josef (1978). "The origins of Christianity in Slavonic countries north of the Middle Danube Basin". World Archaeology. Taylor&Francis. 10 (2): 158–171. doi:10.1080/00438243.1978.9979728. Retrieved 2013-09-06.
- Püspöki-Nagy, Péter (1978). "Nagymorávia fekvéséről [=On the location of Great Moravia]". Valóság. Tudományos Ismeretterjesztő Társulat. XXI (11): 60–82.
- Rogers, Clifford, ed. (2010). The Oxford Encyclopedia of Medieval Warfare and Military Technology, Volume 3. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-533403-6.
- Róna-Tas, András (1999). Hungarians and Europe in the Early Middle Ages: An Introduction to Early Hungarian History. CEU Press. ISBN 978-963-9116-48-1.
- Ruttkay, Matej (2002). "Vývoj osídlenia na strednom Dunaji v 6. –12. stor" [Development of settlement around the Middle Danube in the 6th-12th cent.]. In Ruttkay, Alexander; Ruttkay, Matej; Šalkovský, Peter (eds.). Slovensko vo včasnom stredoveku. Nitra: Archeologický ústav Slovenskej akadémie vied. ISBN 80-88709-60-1.
- Senga, Toru (1983). "Morávia bukása és a honfoglaló magyarok [=The fall of Moravia and the Hungarians occupying the Carpathian Basin]". Századok. Magyar Történelmi Társulat (2): 307–345.
- Spiesz, Anton; Caplovic, Dusan (2006). Illustrated Slovak History: A Struggle for Sovereignty in Central Europe. Bolchazy-Carducci Publishers. ISBN 978-0-86516-426-0.
- Spinei, Victor (2003). The Great Migrations in the East and South East of Europe from the Ninth to the Thirteenth Century. Translated by Dana Badulescu. ISBN 973-85894-5-2.
- Steinhübel, Ján (2011). "The Duchy of Nitra". In Teich, Mikuláš; Kováč, Dušan; Brown, Martin D. (eds.). Slovakia in History. Cambridge University Press. pp. 15–29. ISBN 978-0-521-80253-6.
- Steinhübel, Ján (2011). Kapitoly z najstarších dejín českých 531–1004 [=Chapters from the oldest Czech history 531–1004]. Spolok Slovákov v Poľsku – Towarzystwo Słowakow w Polsce. ISBN 978-83-7490-370-7.
- Štefan, Ivo (2011). "Great Moravia, Statehood and Archaeology: The "Decline and Fall" of One Early Medieval Polity". In Macháček, Jiří; Ungerman, Šimon (eds.). Frühgeschichtliche Zentralorte in Mitteleuropa. Bonn: Verlag Dr. Rudolf Habelt. pp. 333–354. ISBN 978-3-7749-3730-7. Retrieved 2013-08-27.
- Senga, Toru (1982). "La situation géographique de la Grande-Moravie et les Hongrois conquérants" [The geographical location of Great Moravia and the Hungarian conquerors]. Jahrbücher für Geschichte Osteuropas (به فرانسوی). Franz Steiner Verlag. 30 (4). ISSN 0021-4019.
- Senga, Toru (1983). "Morávia bukása és a honfoglaló magyarok [=The fall of Moravia and the Hungarians occupying the Carpathian Basin]". Századok. Magyar Történelmi Társulat (2): 307–345.
- Sommer, Petr; Třeštík, Dušan; Žemlička, Josef; Opačić, Zoë (2007). "Bohemia and Moravia". In Berend, Nora (ed.). Christianization and the Rise of Christian Monarchy: Scandinavia, Central Europe and Rus', c.900-1200. Cambridge University Press. pp. 214–262. ISBN 978-0-521-87616-2.
- Třeštík, Dušan (2010). Vznik Velké Moravy. Moravané, Čechové a štřední Evropa v letech 791–871 [=The Emmergence of Great Moravia. Moravians, Czechs and middle Europe in the years 791–871]. Nakladatelství lidové noviny. ISBN 978-80-7422-049-4.
- Vlasto, A. P. (1970). The Entry of the Slavs into Christendom: An Introduction to the Medieval History of the Slavs. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-10758-7.
- Kristó, Gyula (editor) (1994). Korai Magyar Történeti Lexikon (9-14. század) (Encyclopedia of the Early Hungarian History - 9-14th centuries). Budapest: Akadémiai Kiadó. ISBN 963-05-6722-9.
{{cite book}}
:|first=
has generic name (help) - Kristó, Gyula (1988). A vármegyék kialakulása Magyarországon ("The formation of counties in Hungary"). Budapest: Magvető Könyvkiadó. ISBN 963-14-1189-3.
- Kristó, Gyula (1996a). Magyar honfoglalás - honfoglaló magyarok ("The Hungarians' Occupation of their Country - The Hungarians occupying their Country"). Kossuth Könyvkiadó. ISBN 963-09-3836-7.