محمد باهری
محمد معتضد باهری (۱۲۹۷–۱۳۸۶) وکیل، وزیر دربار، وزیر دادگستری، رئیس بازرسی کل کشور،دبیر کل حزب رستاخیز و سیاستمدار ایرانی در دورهٔ محمدرضا پهلوی بودهاست.
محمد باهری | |
---|---|
وزیر دادگستری ایران | |
پادشاه | محمدرضا پهلوی |
نخستوزیر | اسدالله علم |
پس از | غلامحسین خوشبین |
پیش از | باقر عاملی |
نخستوزیر | جعفر شریفامامی |
پس از | غلامرضا کیانپور |
پیش از | حسین نجفی |
دبیرکل حزب رستاخیز | |
دوره مسئولیت ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ – ۳۰ دی ۱۳۵۶ | |
نخستوزیر | جمشید آموزگار |
پس از | جمشید آموزگار |
پیش از | جمشید آموزگار |
اطلاعات شخصی | |
زاده | محمد باهری ۱۲۹۷ خورشیدی شیراز، ایران |
درگذشته | ۱۳۸۶ خورشیدی واشینگتن، ایالات متحده |
ملیت | ایرانی |
محل تحصیل | دانشکده حقوق دانشگاه تهران |
پیشه | سیاستمدار |
تخصص | وکیل |
زندگینامه
ویرایشمحمد باهری در سال ۱۲۹۷ خورشیدی در شیراز زاده شد. پدرش وکیل دادگستری بود. در سال ۱۳۱۶ وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد. پس از پایان تحصیلات به شیراز بازگشت و به کار وکالت پرداخت.
در این ایام با گروهی از روشنفکران شیراز از جمله رسول پرویزی، فریدون توللی و ابراهیم گلستان یک حلقه روشنفکری ایجاد نمود و با توجه به جاذبه مارکسیسم در سالهای پس از سقوط رضا شاه به عضویت حزب توده ایران درآمد. در سال ۱۳۲۵ از حزب توده خارج شد و برای ادامه تحصیل رهسپار پاریس شد. مدت هفت سال در پاریس بود و دکترای حقوق را از دانشگاه سوربن دریافت نمود. در سال ۱۳۳۲ به تهران بازگشت و ضمن اشتغال به تدریس در دانشگاه تهران به عنوان مشاور حقوقی به استخدام چند سازمان دولتی درآمد.
وی که همچنان در حلقههای روشنفکری شرکت میکرد در جلسهای در دفتر مجله سخن با اسدالله علم آشنا شد. رسول پرویزی که از از نزدیکان علم و دوستان باهری بود زمینهساز نزدیکی بیشتر این دو شد تا اینجا که روابط دوستانه اشان تا زمان مرگ علم ادامه یافت. اولین خدمت باهری به علم تشکیل حزب مردم بود. او با توجه به سابقه فعالیت در حزب توده عملاً تشکیلات حزب مردم را اداره میکرد و علم سمت رهبری حزب را عهدهدار بود. ۲۲ سال بعد که شاه تصمیم به انحلال حزب مردم و ایجاد حزب فراگیر رستاخیز گرفت باز هم باهری از مهرههای اصلی در ایجاد این حزب بود و به مدت چهار ماه و نیم نیز دبیرکل حزب شد.
باهری در این سالها به تدریس در دانشکده حقوق ادامه میداد و کتابی تحت عنوان «حقوق جزای عمومی» تألیف نمود که بارها تجدید چاپ شدهاست. در سال ۱۳۴۱ با انتخاب علم به نخستوزیری باهری ابتدا به معاونت نخستوزیر و پس از چند ماه به وزارت دادگستری برگزیده شد. از جمله وقایع مهمی که در دوره وزارت وی اتفاق افتاد پیگرد قضایی علی امینی نخستوزیر سابق و واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بود.
باهری در گفتگو با لاجوردی در تاریخ شفاهی هاروارد مدعی است که او مبتکر و مجری خانه انصاف بود که به جهت خلاء وزارت دادگستری در روستاها به وجود آمد. روش کار خانه انصاف به این صورت بوده که در هر روستا افراد معتمد محلی به وسیله رای گیری آزاد توسط اهالی برای حل اختلافات بین روستائیان انتخاب می شدند. ژاندارمری نیز ملزم به اطاعت از این افراد معتمد محلی برای پیشبرد حل اختلاف بوده است، به این صورت مشکلات حقوقی بین روستائیان توسط خودشان حل می شده است.[۱]
وی همچنین در همان گفتگو ها این را بیان می کند که مبتکر طرحی بود که بر اساس آن به جای خرید دسته گل توسط افراد و سازمان های دولتی برای مراسم های مختلف یادبود مثلا گرامیداشت سالروز مرگ رضا شاه یا سالروز گرامیداشت کشته های مدافع پهلوی در کودتای ۲۸ مرداد ، پول دسته گل از طرف اهدا کننده به یک حساب مشخص شده واریز شود و فقط رسید پول واریزی به همراه یک شاخه گل در مراسم اهدا شود.محمد باهری که در این روش تایید محمد رضا پهلوی را گرفته بود توانست بر مخالفان این حرکت از جمله تشریفات دربار فائق شود و از درآمد بهدست آمده یک مسجد و یک درمانگاه عمومی در مسگرآباد، یک مدرسه در فرح آباد و یک کتابخانه برای دانش آموزان عشایر شیراز بسازد.[۲]
پس از استعفای علم از نخستوزیری و انتصابش به وزارت دربار، باهری عهدهدار معاونت فرهنگی وزارت دربار شد و تا سال ۱۳۵۵ در این سمت باقی ماند. باهری با انتخاب مستقیم شاه در کابینه دوم شریف امامی به وزارت دادگستری برگزیده شد[۳] اما قبل از سقوط دولت شریف امامی استعفا داد.بعد از وقوع انقلاب مدت کوتاهی به طور مخفیانه در شیراز زندگی کرد تا اینکه موفق شد از طریق مرز پاکستان از ایران خارج و به فرانسه برود.[۴]وی در سال ۱۳۸۶ در واشینگتن درگذشت.[نیازمند منبع]
آخرین ملاقات با شاه
ویرایشطبق گفتههای هوشنگ نهاوندی در مصاحبه با تاریخ شفاهی ایران-هاروارد، که به کوشش حبیب لاجوردی تهیه شده، محمد باهری آخرین شخصی بود که محمدرضا پهلوی با او در ایران ملاقات داشت. در این جلسه باهری پافشاری فراوانی به ماندن شاه در ایران میکند، ولی پس از این جلسه شاه با هلیکوپتری که فرح دیبا در آن منتظر وی بود به فرودگاه مهرآباد میرود.
محمد باهری در مصاحبه با پروژه تاریخ شفاهی درباره این دیدار می گوید:
میدانستم شاه دارد میرود، خیلی ناراحت، خیلی مضطرب و واقعاً به گریه افتادم. او هم خیلی متأثر شد. گفتم اعلیحضرت رفتن شما چه کمکی است به بختیار؟ مگر شما بروید بختیار میتواند حکومت بکند مملکت را آرام بکند، کمکی نیست به بختیار. به من گفت که «چه میگویی؟ دقیقهشماری میکنند که من بروم.» به شاه گفتم که چرا شما به مردم نگفتید؟ گفت:«پنج سال است دارند به من فشار میآورند که بروم.به کدام مردم بگویم؟ به همین مردمی که میروند پشتبام میگویند خمینی را در ماه دیدیم؟ به این مردم بگویم؟»به این مردمی بگویم که میروند کاست مرا میسازند میگویند من به امرای لشکر دستور دادم مردم را بکشید؟ به این مردم بگویم؟»هی قدم زد. گفتم خب اعلیحضرت فکر میکنید چه میشود؟گفت:«هیچ، بعد از هفت هشت ماه اینها به همدیگر میافتند و شروع میکنند همدیگر را کشتن.» اینها عین کلمات شاه بودند.[۵]
منابع
ویرایش- ↑ تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد مصاحبه با محمد باهری نوار شماره ۱۳
- ↑ تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد مصاحبه با محمد باهری نوار شماره ۲۰
- ↑ تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد مصاحبه با محمد باهری نوار شماره ۲۸
- ↑ تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد مصاحبه با محمد باهری نوار شماره ۳۱
- ↑ تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد مصاحبه با محمد باهری نوار شماره ۳۱
Abbas Milani (2008). Eminent Persians: The Men and Women who Made Modern Iran, 1941-1979: in Two Volumes. Syracuse University Press. ISBN 978-0-8156-0907-0. Retrieved 22 February 2013.