محمدتقی برغانی

محمدتقی برغانی (زاده ۱۱۷۲ برغان – قتل ۱۲۶۲ ۱۲۶۳)، روحانی شیعه ایرانی معروف به ملا محمدتقی برغانی. از مراجع تقلید شیعه و سرشناس‌ترین دانشمند خاندان برغانی است. او توسط چند بابی و در هنگام عبادت در مسجد کشته شد، برخی او را شهید ثالث لقب داده‌اند و بعضی دیگر، وی را شهید رابع نامیده‌اند.[۱] برادر زاده اش طاهره «قره العین» از سوی برخی به دست داشتن در ترور وی متهم گردید. بسیاری از علما رفتارهای تند او در برخورد با شیخ احمد احسائی عالم هم عصر خودش را دلیل انحراف شاگردان احسائی از مکتب شیخیه به بهائیت می‌دانند.[نیازمند منبع] مقبرهٔ محمدتقی برغانی معروف به آرامگاه شهید ثالث از جاذبه‌های تاریخی شهر قزوین است که در ضلع غربی میدان شهدا، خیابان سلامگاه قرار دارد.

محمدتقی برغانی

محمدتقی برغانی
عنوان(ها)ملا
اطلاعات شخصی
زاده
محمدتقی برغانی

۱۱۷۲
روستای برغان قزوین قدیم
و ساوجبلاغ جدید
درگذشته۱۲۶۳ یا ۱۲۶۴ (قمری)
محل دفنضلع شمالی حرم
شاهزاده حسین قزوین
محل اقامتقزوین
آثار معروف
عیون الاصول
منهج الاجتهاد
ملخّص العقائد
مجالس المتقین
و…
تحصیلاتقزوین، قم، اصفهان
استادان
ملا محمد ملائکه
ملا آقا بیدآبادی
ملا علی نوری
محمدباقر وحید بهبهانی
و…

تولد و تحصیل

ویرایش

در روستای «برغان»[۲] به دنیا آمد. در سال تولد وی چند قول وجود دارد.[۳] پدرش ملا محمد ملائکه و پدربزرگش ملا محمدتقی طالقانی در شمار عالمان دین بودند.[۴] وی به تشویق پدرش به تحصیل علوم دینی پرداخت. تحصیلات مقدماتی و مقداری از فقه و اصول را در نزد دانشمندان قزوین به پایان برد و آنگاه رهسپار قم شد. در آنجا در حوزه درسی علامه محقق میرزای قمی حضور یافت و سپس به اصفهان رفت و از بزرگان این شهر، حکمت و کلام را فرا گرفت. پس از چندی به کربلا آمد و چند سالی در درس صاحب ریاض شرکت جست و بعد به ایران (تهران یا قزوین) بازگشت.[۵]

پس از بازگشت به ایران در سال ۱۲۲۰ قمری در تهران ساکن شد و به تصدی امور مذهبی پرداخت. حوزه درس او به دلیل دقت علمی رونق یافت اما پس از چندی مجدداً به عتبات بازگشت. علت بازگشت وی را دریافت اجازه صدور فتوی از میرزای قمی یا تبعید توسط فتحعلی شاه پس از مشاجره با ملا محمدعلی مازندرانی در یک مباحثه که در حضور شاه برگزار گردیده بود دانسته‌اند.

او در بازگشت به عتبات بار دیگر به درس استاد خود طباطبایی بازگشت و به توصیه او تدریس را نیز آغاز کرد. همچنین مسجدی بنام مسجد برغانی (که پس از قتل او به مسجد شهید ثالث معروف شد) بنا کرد و امامت جماعت آن را عهده‌دار شد.

وی پس از دریافت گواهی اجتهاد از سیدعلی طباطبایی و فرزند او سید محمد مجاهد و شیخ جعفر نجفی صاحب کتاب کشف الغطاء، مجدداً به ایران بازگشت و در قزوین ساکن شد و با برادرش مدرسه علمیه صالحیه را بنیاد نهادند. ظاهراً شاه با حضور او و برادرش در تهران مخالف بوده‌است.

فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی

ویرایش
  • اجرای حدود شرعی و کمک به فقرا و درماندگان
  • شرکت در جبهه جنگ ایران و روس در هنگام تجاوز روس‌ها به ایران
  • برپایی نماز جمعه (فرزندان و نوادگان او بعد از کشته‌شدنش، نماز جمعه قزوین را در همان مسجد و محل کشته‌شدنش اقامه می‌کردند).[۶]
  • تأسیس مسجدی به نام «جامع صغیر» که پس از کشته‌شدنش به «مسجد شهیدی» شهرت یافت.[۷]
  • تأسیس مسجدی در قزوین، واقع در محله «دیمج»
  • تأسیس مدرسه علوم دینی در سه طبقه در شمال مسجد فوق
  • تأسیس مسجدی در کربلا واقع در محله «باب‌السلامة»

تمامی آثار فوق تا عصر حاضر به نام او معروف است.[۸]

مقابله با بابی گری

ویرایش

در زمان او، فرقه‌های متعددی در حال شکل‌گیری و گسترش بود. عمده‌ترین آن‌ها وهابیت و بابیه[۹] بودند که وی نقش زیادی در مبارزه با آن‌ها داشت.

وی همچنین از صوفیان نیز به شدت انتقاد می‌کرد که موجب شد تا حاج میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه نظر مثبتی نسبت به وی نداشته باشد.

تکفیر شیخ احمد احسایی

ویرایش

احمد احسایی رهبر شیخیه در ایران مورد استقبال گروه‌های مختلف قرار گرفت و حتی شخص شاه نیز از او تجلیل کرد اما در مناظره‌ای که میان احسایی و برغانی در قزوین انجام شد، برغانی به تکفیر شیخ احمد احسایی پرداخت. تکفیر او بازتاب گسترده‌ای در میان علما داشت و به کم شدن نفوذ آنان در ایران انجامید. باقرخان سعد السلطنه حاکم وقت قزوین علت مخالفت برغانی با شیخ احسائی را بیشتر از روی حسادت میداند در زمان حضور احسائی در قزوین شاگردان فراوانی دور او جمع میشدند که همین موضوع منجر به حسادت و دشمنی براغانی با ایشان شد.

قتل وی در منابعی به بابیان نسبت داده شده‌ است. در مورد نحوه کشته‌شدن او گفته شده شبی بر حسب عادت معمول برای خواندن نماز شب به مسجد می‌رفت. در حال عبادت، چند نفر از پیروان بابیه که تصمیم داشتند او را ترور کنند، با نیزه به وی هجوم می‌آوردند و هشت نقطه از گردنش را با آن مجروح می‌سازند که پس از انتقال به منزلش بعد از دو روز به علت شدت جراحات وارده از دنیا می‌رود.[۱۰]

پیکرش در ۱۵ ذی‌القعده ۱۲۶۳ یا ۱۲۶۴ (قمری) در جوار امامزاده شاهزاده حسین قزوین به خاک سپرده شد.

فرزندان

ویرایش

فرزندان و نوادگان وی از روحانیون و علما عصر خود بودند:

استادان

ویرایش

مشایخ اجازه

ویرایش

شهید ثالث در متن اجازه‌نامه‌ای که به شاگردش «تنکابنی» داده، اسامی مشایخ اجازات خود را همین سه نفر معرفی کرده‌است.[۱۴] برخی میرزای قمی را به مشایخ اجازه شهید ثالث افزوده‌اند.[۱۵]

شاگردان

ویرایش

با این که ملا محمدتقی در شهرهای اصفهان، کربلا، نجف، تهران و قزوین، به تدریس اشتغال داشت،[۱۶] شرح حال نگاران به معرفی شاگردان او چندان نپرداخته و در بین آنها، بیشتر از فرزندان وی و میرزا محمد تنکابنی و سید محمدحسین قزوینی یاد کرده‌اند.

  • عیون الاصول[۱۷]
  • منهج الاجتهاد[۱۸]
  • ملخّص العقائد[۱۹]
  • مجالس المتقین[۲۰]
  • القضاء عن الأموات
  • رساله‌ای در نماز جمعه
  • رساله‌ای در طهارت
  • رساله‌ای در نماز و روزه
  • رساله‌ای در قضاء نمازها
  • رساله‌ای در دیات (به زبان فارسی)[۲۱]
  • شرح الشرایع[۲۲]
  • یک دوره فقه فارسی از طهارت تا دیات
  • عیون الاصول[۲۳]
  • شرح الروضة (به زبان عربی)
  • شرح بر معالم (به زبان عربی)
  • ملخص العقاید[۲۴]
  • رسالة فی صلاة الجمعة
  • رسالة فی عدم وجوب هبة الولی مدة منقطعة المولی علیه

او آشنا به فنون نگارش بود و آثار بسیار ارزشمندی خلق کرد و به یادگار گذاشت. تنکابنی در خصوص آثار او می‌نویسد:

«آن زمانی که در قزوین تحصیل می‌کردم، شهید مشغول به اتمام تألیف این کتاب (منهج الاجتهاد) بودند؛ به طوری که دید و بازدید، عروسی و عزا، همه را ترک کرده بود و به تألیف کتاب «منهج» مشغول بود. مگر روزها به جهت وقت عصر، مقدار دو ساعت به غروب مانده می‌نشستند و به مرافعات اشتغال داشتند و سایر اوقات را به تألیف مشغول بودند.»[۲۵]

جستارهای وابسته

ویرایش

پانویس

ویرایش
  1. ریحانة الادب، ج۳، ص ۲۷۹ و ۲۸۰؛ مجله حوزه، ش ۵۶ و ۵۷، ص ۳۹۳ و ۳۹۴.
  2. روستای برغان در دهستان برغان از توابع قزوین قدیم و شهرستان ساوجبلاغ جدید که در ۳۸ کیلومتری شمال غربی کرج واقع شده و دارای آب و هوای کوهستانی و سردسیری است. (لغت نامه دهخدا، ج ۸، ص ۹۰۳ و ۹۰۴).
  3. ۱۱۷۲، ۱۱۸۳، ۱۱۸۴، ۱۱۹۴.
  4. مدخل برغانی در دائرةالمعارف اسلامی. بازدید در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۹۰.
  5. شهیدان راه فضیلت، علامه امینی، ص ۴۷۵ و ۴۷۷؛ ریحانة الادب، میرزا محمدعلی مدرس، ج ۱، ص ۲۴۷؛ الکرام البررة، آقا بزرگ تهرانی، الجزء الاول من قسم الثانی، ص ۲۲۶؛ معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج۲، ص ۲۰۷.
  6. مکارم آلاثار، ج ۵، پاورقی ص ۱۷۱۴.
  7. اجساد جاویدان، ص ۲۲۱؛ گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۱۶۲.
  8. مجله حوزه، ش ۵۶ و ۵۷، ص ۳۹۶.
  9. همان، ص ۳۹۱.
  10. اقباس از قصص العلماء، ص ۵۷؛ شهیدان راه فضیلت، ص ۴۷۷؛ اجساد جاویدان، ص ۲۲۱ و ۲۲۲.
  11. مجله حوزه، ش ۵۶ و ۵۷، ص ۳۸۹ و ۳۹۰ و ش ۶۶، ص ۱۷۹؛ الکرام البررة، ج ۱، ص ۲۲۶؛ شهیدان راه فضیلت، ص ۴۷۶ و ۴۷۷.
  12. معارف‌الرجال، ج ۲، ص ۲۰۷ و ریحانة الادب، ج ۱، ص ۲۴۷.
  13. الکرام البررة، ج ۱ ص ۲۲۶؛ تذکرة العلماء، ص ۱۱۹؛ قصص العلماء، ص ۲۳؛ مکارم الآثار، علامه حبیب آبادی، ج ۵، ص ۱۷۱۲.
  14. قصص العلماء، ص ۲۵ و ۲۶.
  15. گنجینه دانشمندان. ج ۶، ص ۱۶۳.
  16. مجله حوزه، ش ۵۶ و ۵۷، ص ۳۹۰ و ش ۶۶، ص ۱۸۰.
  17. وی در این کتاب که دو جلد است، اشکالات و نقدهایی بر «قوانین» وارد کرده‌است. او در این باره می‌گوید: «در سفر جهاد، شب‌ها با حاجی ملا احمد نراقی ایرادات مرا در عیون الاصول بر میرزا، عنوان می‌کردیم و با هم گفتگو می‌داشتیم.» (همان، ص ۲۹ و ۳۰).
  18. این کتاب که ۲۴ جلد است، شرح «شرایع الاسلام» و یک دوره فقه استدلالی است که شامل مباحث فقهی طهارت تا دیات می‌باشد. این اثر نفیس از منابع مهم فقیهان شیعه در تحقیقات فقهی و فتاوای آنها بود. نسخه‌هایی از آن در کتابخانه‌های متعددی موجود است. «صاحب جواهر الکلام زمانی که به نگارش کتاب «جهاد» رسید، اسباب و منابع تحقیقی لازم را نداشت؛ زیرا فقها کمتر در باب «جهاد» کتاب و رساله نوشته‌اند. از قضا، محمد آقا فرزند او که در نجف اشرف به تحصیل می‌پرداخت؛ لذا شیخ محمد حسن نجفی جلد چهارم منهج الاجتهاد را به رسم عاریه از فرزند آن فقیه گرفته و در تألیف و تکمیل کتاب جهاد از مباحث فقهی آن استفاده به عمل آورد.» (همان، ص ۳۰؛ اجساد جاویدان، ص ۲۲۳؛ مجله حوزه، ش ۶۶، ص ۱۸۱).
  19. دربارهٔ علم کلام.
  20. این کتاب دربارهٔ مطالب اخلاقی است که مشتمل بر ۵۰ مجلس می‌باشد. تاریخ نگارش آن سال ۱۲۵۸ ه‍.ق است.
  21. الکرام البررة، ج ۱، ص ۲۲۷ و ۲۲۸؛ قصص العلماء، ص ۲۹ و ۳۰؛ شهیدان راه فضیلت، ص ۴۷۸ و ۴۷۹؛ گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۱۶۳ و غیره.
  22. این کتاب که یک جلد بزرگ است، تمامی ابواب فقه را دربردارد و در سال ۱۲۲۶ ه‍.ق تألیف شده‌است.
  23. این کتاب دو جلد است و بیشتر این دو جلد در نقد قوانین میرزای قمی می‌باشد.
  24. این کتاب یک جلد بزرگ می‌باشد و موضوعش کلام است.
  25. قصص العلماء، ص ۳۰.

منابع

ویرایش