گویش فارسی خراسانی
گویش خراسانی یکی از گویشهای زبان پارسی است که برخی از مردم خراسان و کومش بدان سخن میگویند.[۱]
پارسی خراسانی | |
---|---|
خُراسانی، خُراسونی، خُراسُنی، خِرَسَنی | |
زبان بومی در | ایران (استان خراسان رضوی، استان خراسان شمالی، استان خراسان جنوبی، استان سمنان، استان گلستان)، افغانستان(هرات)، ترکمنستان |
منطقه | شمال شرق ایران |
گویشها | جوینی†
جاجرمی
سنخواستی
|
الفبای پارسی | |
کدهای زبان | |
ایزو ۳–۶۳۹ | – |
منظور از گویش خراسانی گویش مردمان بومی و اصیل این سرزمین است که کشورهای تاجیکستان، افغانستان، ازبکستان، ترکمنستان و همهٔ بخشهای شمال شرقی ایران را در بر میگرفت نه گویش مردمانی که به این سرزمین مهاجرت کردهاند.[۲]
گویش فارسی خراسانی از گویشهای اصیل و مهم زبان فارسی است که به سبب کثرت مردمانی که بدان سخن میگویند و نیز به سبب پایگاه محکمی که زبان فارسی همیشه در خراسان داشته است یک گویش بسیار ارزشمند است. بسیاری از واژههایی که در گذشته بخشی از گنجینه زبان فارسی را ساختهاند، امروزه در زبان روزمره کاربرد خود را از دست دادهاند؛ اما در گویش خراسانی هنوز رواج دارند و زنده و کارساز ماندهاند. واژگان این فرهنگ عامیانه و گفتاریاند. واژگان خارجی رایج در پارسی خراسان در این فرهنگ کمتر آمده است.[۳]
گویش خراسانی بهطور کلی به دو گروه تقسیم میشود:
خراسانی شرقی شامل مرکز و شرق کشور افغانستان و تاجکیستان میباشد.
خراسانی غربی شامل استان خراسان، شرق استان سمنان، مردم فارسیزبان شرق استان گلستان و ولایت هرات میشود که با خراسان شرقی تفاوت دارد.
برخی از واژگان گویشهای خراسانی با واژگان زبان لری و مازندرانی و همچنین گویش سیستانی قرابت دارد.
پراکندگی
ویرایشگویش پارسی خراسانی تنها گویش پارسی ایرانی است که خارج ایران هم گویشور دارد. از شرق تا هرات گویشور دارد. از غرب تا مرز مازندران (شاهرود، دامغان) گویشور دارد. از شمال هم تا بجنورد گویشور دارد اما هرچه به سمت شمال خراسان میرویم رنگ و بوی زبانهای کردی و ترکی خراسانی و تأثیرات این دو زبان بر گویش پارسی زبانان منطقه بیشتر میشود. از جنوب هم تا نزدیکهای شهرستان نهبندان گویشور دارد هر چه به به سمت سیستان و کرمان میرویم از گویش پارسی خراسانی فاصله میگیرد به زبان دهقانان و سکاها(گویش سیستانی) نزدیک میشود.
تقسیم ایوانوف و کلباسی از گویشهای خراسانی
ویرایشتقسیم ایوانوف از گویشهای خراسانی
ویرایشایوانوف گویشهای خراسانی را به سه گروه اصلی تقسیم کرده است: گروه شمالی که در جوین سبزوار و نیشابور به آن تکلم میشود؛ گروه مرکزی که در ترشیز و گناباد رایجاست؛ و گروه جنوبی که گویشوران آن در قائن، تون و بیرجند سکونت دارند. بهنظر او اختلاف میان این سه گروه بسیار اندک است و نمیتوان آنها را گویشهای مجزایی به حساب آورد؛ بهعلاوه، این گروهها واژههای بسیاری را از یکدیگر وام گرفتهاند.[۴]
او این همانندی در خور توجه را به گویش شمالشرقی فارسی دری نسبت میدهد که از قرون چهارم و پنجم به بعد زبان ادبی فارسی را شکل داده و گویشهای خراسانی کنونی از آن مشتق شده است.[۵][۶]
تقسیم کلباسی از گویشهای خراسانی
ویرایشاما کلباسی برخلاف ایوانوف، گویشهای منطقه خراسان را ذیل زبانهای ایرانی نو جنوبغربی قرار داده و گونههای زبانی چون سبزواری، نیشابوری، کاشمری، کاخکی، قائنی و بیرجندی را در زمره گویشهای منطقه خراسان آورده، ضمن آنکه مشهدی را لهجهای از زبان فارسی معیار دانسته است.[۷]
قدیمیترین اقوام فارسی این ناحیه
ویرایشبراساس نظر ایوانوف، ساکنان روستاهای دامنه شمالی محدوده جغتای، در ناحیه جوین، قدیمترین اقوام فارسیزبان این ناحیهاند که از نواحی قدیمی قومس، ابیورد، سرخس و بخشی از سرجام به آنجا نقلمکان کردهاند. علاوه بر این در نواحی سبزوار و نیشابور، فارسیزبانها فقط اقلیتی کوچک را شکل میدهند.[۸]
ایوانوف معتقد است که در نواحی بجستان، بشرویه، ارشک (روستایی در جنوب بشرویه)، کاخک (بخشی در شهرستان گناباد)، و خواف، جام و تایباد جمعیت فارسیزبانان بسیار اندک است. او نواحی گناباد، قائن و تون (فردوس) را از نواحی بسیار قدیم خراسان دانسته است که بیشتر با هرات در ارتباط بودهاند. به نظر وی در طول مرزهای افغانستان و همچنین در نواحی مرزی سیستان و کرمان زبان دهقانان از زبان خراسانی فاصله میگیرد و بیشتر به زبان باستانی سیستان (سکایی) نزدیک میشود، مانند زبان رایجدر نهبندان.[۹]
توصیفی که ایوانوف از توزیع جمعیت فارسی زبان خراسان ارائه داده، به حدود یک قرن پیش بازمیگردد و با توزیع کنونی آن تفاوتهای بسیاری دارد. امروزه این جمعیت بیشتر در نواحی مرکزی و جنوبی خراسان سکونت دارند.[۱۰]
تعداد گویشهای خراسانی
ویرایشگویشهایی چون فارسی قوچانی، سبزواری، نیشابوری، کاشمری، کوهسرخی، تربتی (تربت حیدریه و تربت جام)، تایبادی، گویش خواف و گناباد در خراسان رضوی؛ گویش بیرجندی، قائنی و گویش فردوس در خراسان جنوبی؛ و فارسی اسفراینی، فارسی بجنوردی، جاجرمی و سنخواستی در خراسان شمالی و گویش شاهرودی و دامغانی در استان سمنان و گویش هراتی که آخرین گویش فارسی خراسانی (از نظر شباهت به گویشهای فارسی در ایران) در افغانستان است که در خراسان رضوی هم (نواحی مرزی) گویشور دارد نیز نمونههایی از تعداد گویشهای خراسانی محسوب میشوند.
تأثیرات گویش فارسی خراسانی بر سایر زبانها
ویرایشفارسی خراسانی و کردی کرمانجی
ویرایشدر زبان کردهایخراسان (کردیکرمانجی) برخی واژگان خراسانی به وفور دیده میشود. به گونه ای که ۶٫۷۲٪ زبان کردی کرمانجی واژگان پارسی خراسانی میباشد. همچنین نظامآوایی کردی کرمانجی خراسان به میزان درخور توجهی تحت تأثیر قوانین آوایی فارسی خراسانی قرار گرفته به گونهای که ایوانوف معتقد است که نظام آوایی کردی خراسانی مستقل نیست و در واقع قواعد آوایی فارسی رایج در روستاهای خراسان را داراست.[۱۱][۱۲]
فارسی خراسانی و ترکی خراسانی
ویرایشگویش فارسی خراسانی بر ترکی خراسانی هم نیز تأثیر بسیار داشته است. به گونهای که زبان ترکی خراسانی که از زیرشاخههای زبان ایغوزی است نیز به زبان ترکی-ایرانی شهرت دارد. این تأثیر به ویژه در حوزه واژگان است که در ترکی خراسانی جنوبی و زبان خلجی بیشتر قابل مشاهده است.[۱۳][۱۴]
فارسی خراسانی و عربی
ویرایشفارسی خراسانی نیز به زبان عربی، مردم عربخانه تأثیراتی داشته است. این تأثیر بیشتر در ساختار افعال و جملات گویش مردم عربخانه دیده میشود.[۱۵]
اعداد
ویرایشاعداد در گویش پارسی خراسانی تفاوت چندانی با پارسی معیار ندارد. اعداد این گویش شباهاتی با اعداد زبان کردی سورانی دارد.
پارسی خراسانی | اوستایی | هندی | پارسی | انگلیسی |
---|---|---|---|---|
yak | aevâ | ek | yek | one |
du/di | dvâ | du | do | two |
se | θeri | tin | seh | three |
čâr | čâθwâr | čâr | čâhâr | four |
panj | pančâ | pânč | panj | five |
šiš | xšvaš | sas | šeš | six |
haft | haptâ | saptâ(sât) | haft | seven |
hašt | aštâ | astau(at) | hašt | eight |
noh/nöh | navâ | naua(no) | noh | nine |
dah | dasâ | dasâ(das) | dah | ten |
ضمایر
ویرایشضمایر در بیشتر گویشهای خراسانی به این گونه است:
- من: مُ، مِ
- تو: تو، تِ
- او: او
- آن: او
- ما: ما
- شما: شُما، شِما
- آنها: اُنا، اونا
ضمایر اشاره
ویرایش- اینجا: اینجه، اینجی
- آنجا: اُنجه، اُنجی
اشاره به نزدیک مفرد
- همین: هَمی، هِمی
اشاره به دور مفرد
- همان:هَمو، هِمو
اسمهای خراسانی
ویرایششباهتها و تفاوتهای نظام آوایی
ویرایشهمخوانها
ویرایشنظام همخوانی اغلب گویشهای خراسانی همانند نظام همخوانی زبان فارسی معیار است، با این تفاوت که در گویشهای خراسانی واج z / ژ موجود نیست و به جای آن «ج» به کار میرود.[۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳] در برخی از گویشهای خراسانی در تعداد محدودی از واژهها آوای z وجود دارد، اما ارزش واجی ندارد و آن را میتوان واجگونهای از واج «ج» بهشمار آورد.[۲۴] شایان ذکر است که در فارسی دری آغازین نیز «ژ» واجگونهای از واج «ج» بوده که بعدها تحت تأثیر زبانهایی چون پارتی و سغدی بهتدریج واجی مستقل شده است.[۲۵]
دستگاه همخوانی
ویرایشدستگاه همخوانی اغلب گویشهای خراسانی ۲۲ همخوان دارد، اما در برخی از موارد اختلافهای جزئی دیده میشود. برای مثال در گویش نیشابوری واج «غ» (y) مستقل از واج «ق» (q) است. این واجدر واژهای نظیر چُغُند (فک) دیده میشود.[۲۶] در دستگاه همخوانی پارسی دری قرون اولیه اسلامی واجغ به صورت مستقل وجود داشته است. در متون قرون چهارم و پنجم ـکه اساساً در خراسان و ماوراء النهر نوشته شدهاند غ در وسط کلمه بعد از واکه (مانند ارغوان) و گاهی در اول آن نیز میآمده است.[۲۷][۲۸][۲۹] بنابراین وجود این واجدر گویش نیشابوری ممکن است گواه این باشد که برخی از ویژگیهای پارسی دری آغازین هنوز هم در برخی از گویشهای خراسانی باقیمانده است. یکی دیگر از این ویژگیهای همخوانی کهن در گویش تربتی (تربت حیدریه) و نیشابوری مشاهده میشود، چنانکه در این گویشها آوای سایشی و پشتدندانی ضعیف «ذ» (وجود دارد که در پارسی دری قرون نخستین هجری واجگونهای از واج «د» (d) بوده و فقط بعد از واکه حادث میشده است. برای مثال واژه «اینقدر» در گویش تربت حیدریه به صورت (اِقَذَر) eqaar؛ ترکیب «به او» به صورت (بذو) bu تلفظ میشود.[۳۰][۳۱][۳۲][۳۳] واژه «چهقدر» نیز در گویش نیشابوری به صورت ciqar (چیقذر) تلفظ میشود.[۳۴] در برخی از متون کهن این آوا با حرف «ذ» کتابت شده و آن را ذال معجمه نامیدهاند.[۳۵] در خور ذکر است که با آوای «ذ» عربی تفاوت دارد. عربی آوای سایشی میان دندانی قوی است.[۳۶] رخداد واجگونه از واج d در مقدمه شاهنامه ابومنصوری بسیار دیده میشود.[۳۷][۳۸] رخداد این همخوان پس از یک واکه ظاهرآ تا سده هفتم رایج بوده و پس از آن به d «د» بدل شده است.[۳۹]
همخوان همزه
ویرایشهمخوان «همزه» در برخی از گویشهای خراسانی (نظیر گویش قائنی) وجود ندارد مگر در کلمات عربی که وارد این گویش شدهاند و همیشه در وسط کلمه بعد از واکه قرار میگیرد، واژه (قلعه) qa¦la ¦ نمونهای از آن است.[۴۰]
واج همزه
ویرایشنبودن واج همزه در برخی از گویشهای خراسانی گواهی بر قدمت این گویش هاست زیرا در نظام همخوانی فارسی دری نخستین نیز (که همان نظام همخوانی ایرانی میانه غربی بوده)، واجهمزه وجود نداشته است. این واج بعدها تحت تأثیر زبان عربی به گونههایی از فارسی دری راه یافته است.[۴۱][۴۲]
ساخت هجایی
ویرایشساختار هجایی اغلب گویشهای خراسانی همانند ساختار هجایی زبان پارسی معیار است، اما در برخی از این گویشها مانند سبزواری و نیشابوری، خوشه همخوانی آغازین وجود دارد.[۴۳][۴۴][۴۵] واژههای parenna (روز سوم)، gleura (نوعی جمع کردن اشیا)، grÏft (گرفت) نمونههایی از خوشه آغازین در گویش نیشابوری، و واژههای plexmu (فلاخن) و dlengovu (آویزان) نمونههایی از گویش سبزواری است.[۴۶][۴۷][۴۸] این مشخصه نیز بازمانده ویژگیهای زبان پارسی میانه در پارسی دری نخستین است. از سوی دیگر در تعداد محدودی از گویشهای خراسانی واجXw «خو» پارسی میانه که در تلفظ پارسی دری قرون اولیه اسلامی نیز وجود داشته ــ همچنان باقیمانده است. برای مثال در گویش مردم دشت بیاض، از توابع قائن، و نیز در گویش نیشابوری کلمه خواهر به صورت xwar تلفظ میشود.[۴۹][۵۰]
واکهها
ویرایشتعدد گویشهای خراسانی بیش از هر چیز حاصل دگرگونیهایی است که به دلایل مختلف بر دستگاه واکهای گویش پارسی دری نخستین اعمال شده است. تأثیر واکهها و نمود آنها در تنوع گویشهای خراسانی به چند شکل متمایز است: تغییر نوع واکهها از گویشی به گویشی دیگر؛ افزایش و کاهش کمیت آوایی واکهها؛ جابهجایی واکهها در واژهها؛ کاستن یا افزودن واکه یا واکههای درون واژهها.[۵۱] در تمام گویشهای خراسانی علاوه بر شش واکهای که در دستگاه واکهای زبان پارسی معیار وجود دارد، واکههای دیگری نیز هست که تعداد و نوع آنها از گویشی به گویش دیگر تغییر میکند. در بسیاری از گویشهای خراسانی واکههای کشیدهای وجود دارد که میتوان آنها را بقایای دستگاه واکهای زبان پارسی دری نخستین دانست. در نظام واکهای فارسی دری هر هشت واکه زبان فارسی میانه (a, a¦, i,¦â , u, u¦, e¦, o¦) حفظ شده بود. واکههای e¦ و o¦ را در متون کهن به ترتیب «یای مجهول» و «واو مجهول» نامیدهاند. تفاوت واکههای کوتاه و بلند در پارسی دری، همچون پارسی میانه، در کمیت بوده است؛[۵۲][۵۳] واکه کشیده a¦، ¦â و u¦ بعدها درنتیجه تحول به aª، i و u بدل شده است و این تحول به دلایل مختلف بعد از قرن نهم صورت گرفته است. دو مصوت e¦و o¦ نیز بعدها به i یا ey و u یا owبدل شده است.[۵۴][۵۵] اغلب گویشهای خراسانی برخی واکههای نظام هشت واکهای پارسی دری را حفظ کرده و برخی دیگر را از دست دادهاند یا تحت تأثیر دیگر زبانهای رایج منطقه (مانند کردی، ترکی) واکههای دیگری را کسب کردهاند. در اکثر گویشهای خراسانی (نظیر قائنی، بیرجندی، قوچانی، خوافی، تربت حیدریه، تربت جام) علاوه بر شش واکه اصلی زبان پارسی معیار، دو واکه o¦ و e¦ یا دستکم از آن دو وجود دارد.[۵۶][۵۷][۵۸][۵۹][۶۰][۶۱][۶۲][۶۳][۶۴][۶۵] یکی دیگر از واکههای رایج در بسیاری از گویشهای خراسانی واکه نیمباز و پیشین À است که در نظام واکهای گویشهایی مانند قائنی، خواف و تربتجام وجود دارد.[۶۶][۶۷][۶۸] در گویش قائن جفت کشیده واج ¦À به عنوان واجی مستقل در نظام واکهای این گویش نقش تمایزدهنده دارد. برای مثال واکه ¦À واژه p¦Àlu (پلو: پهلو) را در تقابل با واژه pÀlu (پلو: پلها)؛ قرار میدهد.[۶۹] دستگاه واکهای برخی از گویشهای خراسانی به دلیل مجاورت و تعامل بسیار با زبانها و دیگر گویشهای منطقه تغییرات آشکاری کرده است. برای نمونه در گویش پارسی قوچانی نُه واکه بسیط a, aª, e, e¦, o, u, i, Ï, Î وجود دارد. به نظر میرسد که دو واکه پیشین، گرد و بسته Ï (برای مثال در واژه mÏn بهمعنای «میان») و نیمبسته Î (در واژه rÎz به معنای «روز») تحتتأثیر زبان کردی و ترکی وارد پارسی قوچانی شده باشد.[۷۰]
واکههای مرکب (نیم واکهها)
ویرایشدر اغلب گویشهای خراسانی واکههای مرکّب ey و ow وجود دارد. واژههای es§tow (اشتو: شتاب) در گویش تربتحیدریه، aftow (افتو: آفتاب) در گویش بیرجند، mowra (مَورَه: مُهره) در گویش اسفراینی، low (لو: لب) در گویش قوچانی، و keyg (کَیگ: کک) در گویش خواف و tow (تو: تاب) در گویش سبزواری مثالهایی از این واکههای مرکّب هستند. البته علاوه بر این واکههای مرکّب، واکههای مرکّب دیگری نیز در برخی از گویشهای خراسانی رایج است، مثلاً awدر گویش سبزواری، فردوس، قائن و تربتجام (sawzسوز: سبز، kawk کوک: کبک) و w (g w: گو: گاو) در گویش تربتجام و ayدر گویش قائنی و اسفراینی (xoday خودی: با)[۷۱][۷۲][۷۳][۷۴][۷۵][۷۶][۷۷][۷۸][۷۹]
ویژگیها و فرایندهای آوایی مشترک در نظام همخوانی
ویرایشمشخصههای آوایی مشترک در نظام همخوانی گویشهای خراسانی به دو دسته تقسیم میشود:
۱:مشخصههای آوایی بازمانده از گونه گفتاری زبان پارسی دری نخستین که در گویشهای خراسانی به همان شکل اولیه باقی مانده، اما در زبان پارسی معیار تحولاتی پذیرفته است.
۲: مشخصههای آوایی که با مشخصههای پارسی دری نخستین و نیز زبان پارسی معیار تفاوت دارد و گاه در برخی از گویشهای ایرانی دیگر دیده میشود.
مهمترین فرایندهای آوایی مشترک در نظام همخوانی
ویرایشمهمترین فرایندهای آوایی مشترک در نظام همخوانی گویشهای خراسانی عبارتاند از: ابدال، حذف، همگونی و ناهمگونی، قلب و درجکه در خلال بیان این فرایندها به دستهبندی دوگانه مذکور نیز پرداخته میشود.
ابدال
ویرایشفرایند ابدال یک آوا به آوای دیگر گاه براثر همگونی و گاه براثر ناهمگونی یک مشخصه یا مشخصههایی از یک آوا با آواهای مجاورش صورت میگیرد.[۸۰] این فرایند در اغلب گویشهای خراسانی رایج است. ابدال همخوان «ر» به «ل» در بسیاری از گویشهای خراسانی دیده میشود. برای مثال واژههای دیوار و برگ در گویش قائنی، بیرجندی و گویش فردوس «دیوال» و «بلگ»، در گویشهای تربت حیدریه، سبزواری، و تربت جام به شکل «دیفال» و «بلک» و در گویشهای اسفراینی و خواف به صورت «دیفال» و «بلگ» تلفظ میشود.[۸۱][۸۲][۸۳][۸۴][۸۵][۸۶][۸۷][۸۸][۸۹][۹۰][۹۱] به نظر میرسد که میل به واکرفتگی همخوانها در میان دو واکه یا در پایان واژه در گویشهای شمال خراسان در مقایسه با گویشهای جنوب خراسان، بسیار بیشتر است، تبدیل «و» به «ف» در واژه دیفال و تبدیل «گ» به «ک» در واژه بلک بیانگر چنین تمایلی است. فرایند ابدال «ر» به «ل» منحصر به گویشهای خراسانی نیست و در گویشهای ایرانی دیگر نظیر کردی نیز دیده میشود.[۹۲] درخور ذکر است که در منابع زبان پهلوی ساسانی بسیاری از کلماتی که دارای یکی از این دو همخوان هستند با همخوان دیگر نیز آوانویسی شدهاند؛ برای مثال واژه برگ در پهلوی با دو صورت آوانویسی warg و walg آمده است.[۹۳]
ویژگی آوایی فارسی دری و فارسی میانه
ویرایشبنابراین وجود این ویژگی آوایی در اغلب گویشهای خراسان نشاندهنده ویژگیهای کهن فارسی دری نخستین است که آن نیز به نوبه خود برگرفته از ویژگیهای زبان فارسی میانه بوده است. آثار باقیمانده از نخستین ترجمههایی که از قرآن کریم از قرون چهارم و پنجم به زبان فارسی برجای مانده و منعکسکننده گونههای گفتاری زبان فارسی دری نخستین پیش از شکلگیری زبان ادبی است، نشان میدهد که این ویژگی آوایی در دوره رشد و تکوین زبان فارسی دری نیز ثبت شده است.[۹۴] یکی دیگر از ویژگیهای آوایی کهن گویشهای خراسانی بر جای مانده از زبان فارسی دری نخستین، این است که در مواردی که در فارسی معیار همخوانهای لبی و لب و دندانی غیرخیشومی «و»، «ب» و «ف» در پایان هجا یا در محیط بین دو واکه دیده میشود، به جای این همخوانها واجغلت w وجود دارد، برای مثال واژههای ga¦v (گاو) و a¦b (آب) در گویشهای قوچانی، اسفراینی، نیشابوری، سبزواری، گویش تربتحیدریه، خواف، قائن، بیرجند، تایباد و کاشمر به صورت gow و ow تلفظ میشود.[۹۵][۹۶][۹۷][۹۸][۹۹][۱۰۰][۱۰۱][۱۰۲][۱۰۳][۱۰۴][۱۰۵] تبدیل واج «س» به «ش» در برخی از گویشهای خراسانی به ویژه گویشهای جنوبی خراسان دیده میشود، برای مثال واژه سخت در گویش بیرجندی، گنابادی و اسفراین به صورت شَخ و در گویش قائنی به صورت «شِخ» تلفظ میگردد.[۱۰۶][۱۰۷][۱۰۸] تبدیل واج «ف» به «خ» نیز اتفاق میافتد، برای مثال واژه سفال در گویش بیرجندی و قائنی به صورت «سِخال» و «شخال» تلفظ میشود.
حذف
ویرایشحذف همخوانهای t, d یا n در پایان برخی از واژهها در بسیاری از گویشهای خراسانی دیده میشود. حذف همخوان t از پایان واژه mast و حذف همخوان d از پایان واژه bud و تلفظ به صورتهای mas و bu در گویشهای اسفراینی، نیشابوری، کلیدری، کاخکی، قائنی، بیرجندی و تربت حیدریه و حذف آوای n در پایان بسیاری از کلمات در گویشهای نیشابوری، کاشمری، خواف، قائنی، بیرجندی، رومی، کاخکی و تایباد برای مثال تلفظ واژه نان به صورت nu (نو) نمونههایی از فرایند حذف است.[۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱][۱۱۲] واژههایی که همخوان پایانی آنها حذف شده است، اگر با پسوندی دیگر نظیر پسوند جمع ترکیب شوند، همخوان حذف شده آشکار میگردد. برای مثال جمع واژه nu¦ (نو) nuna¦ (نونا) است.[۱۱۳] حذف واجb (ب) در پایان واژه نیز در برخی از گویشهای خراسانی دیده میشود. برای مثال واژه چوب در گویشهای کاشمری، بیرجندی و قائنی، c§u (چو) و در گویشهای تربتحیدریه، اسفراینی، نیشابوری و قوچانی c§ow (چو) تلفظ میشود.[۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷][۱۱۸] گویشهای جنوب خراسان، نظیر قائنی و بیرجندی، تمایل به حذف همخوان پایانی بسیار بیشتر از گویشهای شمالیتر خراسان است. این دسته از فرایندهای حذف منحصر به گویشهای خراسانی نیست و در برخی از گویشهای ایرانی دیگر نظیر کردی کرمانشاهی نیز رخ میدهد.[۱۱۹]
همگونی و ناهمگونی
ویرایشدر بسیاری از گویشهای خراسانی همخوان انسدادی «ق» به همخوان سایشی «خ» مبدل میشود. برای مثال در گویش اسفراینی، سبزواری، بیرجندی، قائنی، تربتحیدریه و کاشمری واژه وقت براثر فرایند ناهمگون شدن واج انسدادی «ق» با واج انسدادی «ت» و تبدیل آن به واجسایشی «خ» بهصورت vax (t) (وخ/ وخت) و واژه سقف براثر فرایند همگون شدن واج انسدادی «ق» با سایشی «ف» و تبدیل آن به سایشی «خ» بهصورت sax (f) (سخ/ سخف) تلفظ میشود.[۱۲۰][۱۲۱][۱۲۲][۱۲۳][۱۲۴][۱۲۵] در بسیاری از گویشهای خراسان عکس این فرایند نیز دیده میشود؛ یعنی همخوان سایشی «خ» به همخوان انسدادی «ق» تبدیل میگردد. برای مثال در گویش اسفراینی واژه استخوان به صورت osteqa¦n استقان؛ در گویش نیشابوری به صورت a¦stoqo، در گویش تربتحیدریه astequ، در گویش قائن estÀqu، و در گویش تایباد به صورت estequn تلفظ میگردد.[۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸][۱۲۹][۱۳۰]
قلب یا جابجایی
ویرایشدر این فرایند دو همخوان در ترکیب براثر همنشینی جای خود را باهم عوض میکنند.[۱۳۱]
گاه فرایند قلب به تنهایی و گاه همراه با فرایند ابدال یا حذف صورت میگیرد. برای مثال واژه فتیله در گویش اسفراینی و تایبادی به شکل pelita، در گویش سبزواری و تربتحیدریه به صورت plita، در گویش قائنی به صورت pÀlitÀ، در گویش بیرجندی به شکل falitta، و در نیشابوری به صورت pilta آمده است.[۱۳۲][۱۳۳][۱۳۴][۱۳۵][۱۳۶][۱۳۷][۱۳۸][۱۳۹][۱۴۰][۱۴۱][۱۴۲][۱۴۳] در گویش اسفراین واژه استخر براثر فرایند قلب به صورت (استرخ) estarx تلفظ میشود.[۱۴۴] در گویش قائن و سبزوار علاوه بر فرایند قلب، فرایند ابدال نیز رخ داده و این واژه به صورت (استلخ) estalx درآمده است.[۱۴۵][۱۴۶] در گویشهای نیشابور، بیرجند و تربتحیدریه فرایند حذف در نهایت این واژه را به صورتتلخ (talx) درآورده است.[۱۴۷][۱۴۸][۱۴۹]
درج
ویرایشدر بسیاری از گویشهای خراسانی در واژههای مختوم به دو همخوان، یک واکه در میان این دو همخوان درجمیگردد. برای مثال در گویش سبزواری واژه عصر به صورت aser و واژه گرم به صورت garomتلفظ میشود[۱۵۰]؛ در فارسی قوچانی یا کاخکی گناباد واژه صبر به صورت saber و واژه تخم به صورت toxom ادا میشود، در گویش تربتحیدریه واژه ترش به صورت torus§ و واژه حکم به صورت hokom تلفظ میشود.[۱۵۱][۱۵۲][۱۵۳][۱۵۴]
ویژگیهای آوایی مشترک و کهن
ویرایشیکی از ویژگیهای آوایی مشترک و کهن در گویشهای خراسانی باقی ماندن واکه آغازین e در آغاز واژههایی است که در فارسی معیار با واج «ش» (s§) و «س» (s) آغاز میشوند. واژههایی مانند اشتو (es§taw)، اشکم (es§kam)، استره (estarÀ)، اسپید (espid) در گویشهای تایباد، قائن، فردوس، تربت حیدریه، بیرجند، سبزواری و گنابادی شواهدی دالّ بر این ویژگیاند.[۱۵۵][۱۵۶][۱۵۷][۱۵۸][۱۵۹][۱۶۰][۱۶۱][۱۶۲] این ویژگی آوایی مشترک در میان گویشهای خراسانی بازمانده از فارسی دری قرون نخستین هجری است. در آن زمان در آغاز واژههایی که در فارسی میانه با خوشه همخوانی آغاز میشدند یک واکه درج میشده است.[۱۶۳] علاوه بر این ویژگیهای تاریخی، در میان گویشهای خراسانی تنوع ابدالهای واکهای نیز بسیار زیاد است. این ابدالها گاه حاصل فرایند تخفیف و گاه حاصل پیشین شدن یک واکه پسین و گاه براثر فرایندهایی معکوس این دو فرایند یا ترکیبی از این دو رخ میدهد.[۱۶۴]
شباهتها و تفاوتهای نظام صرفی
ویرایشدر همه گویشهای خراسانی همانند زبان فارسی معیار، اسامی دارای دو شکل مفرد و جمعاند و نشانه جمع اسامی در بسیاری از این گویشها همانند گونه گفتاری زبان فارسی معیار است. در بیشتر این گویشها نشانه جمع در اسامی مختوم به همخوان، تکواژ -a¦ است مانند keta¦ba¦ که جمع واژه کتاب است و در اسامی مختوم به واکه تکواژ-ha¦ یا تکواژگونه -ya¦ به کار میرود، برای مثال قالیا (qa¦liya¦) جمع قالی در برخی گویشهای خراسانی تکواژگونههای متفاوتی برای جمع بستن وجود دارد. برای مثال در گویش قائنی با دو تکواژگونه -uو -awاسامی را جمع میبندند. شرایط آوایی اتصال هریک از این تکواژگونهها به پایه اسمی، به بافت آوایی بستگی دارد.[۱۶۵][۱۶۶][۱۶۷][۱۶۸][۱۶۹][۱۷۰][۱۷۱][۱۷۲][۱۷۳]
صفت
ویرایشساختار صفت و موصوف و صفت تفضیلی (برتر) در گویشهای خراسانی همانند زبان فارسی معیار است. در بسیاری از گویشهای خراسانی نظیر قوچانی، اسفراینی، تربتحیدریه، قائنی و بیرجندی کاربرد صفت عالی (برترین) بسیار نادر است و به جای آن از ترکیب «از همه + صفت + تر» استفاده میشود.[۱۷۴][۱۷۵][۱۷۶][۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹]
قید
ویرایشقیدها در گویشهای خراسانی همانندی بسیاری با زبان فارسی معیار دارند و تفاوت آنها با یکدیگر بیشتر آوایی و تلفظی است، برای مثال قید زمان دیشب در گویش سبزواری و اسفراینی به صورت dis§na، در نیشابوری، کاشمری، قائنی dus§nÀ در بیرجندی dus§inaو در گویشهای قوچانی و تایباد به صورت dis§ow تلفظ میشود.[۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲][۱۸۳][۱۸۴][۱۸۵]
گاه این تفاوتهای آوایی بسیار زیاد شده و تشخیص معنای واژه از روی صورت آن مشکل به نظر میرسد برای مثال در گویشهای نیشابوری، سبزواری، تربتحیدریه و بیرجندی قید زمان دیروز به صورت dine/ dina و قید زمان پریروز به صورت perenna / prenna parenna (در گویش بیرجندی pare¦na) تلفظ میشود همچنین در گویشهای نیشابوری، کاشمری قید فردا و پس فردا به صورت / seba pas seba تلفط میشود.[۱۸۶][۱۸۷][۱۸۸][۱۸۹][۱۹۰]
قید زمان
ویرایشگاه این تفاوتهای آوایی بسیار زیاد شده و تشخیص معنای واژه از روی صورت آن مشکل به نظر میرسد برای مثال در گویشهای نیشابوری، سبزواری، تربتحیدریه و بیرجندی قید زمان دیروز به صورت dine/ dina و قید زمان پریروز به صورت perenna/ parenna prenna (در گویش بیرجندی pare¦na) تلفظ میشود.[۱۹۱][۱۹۲][۱۹۳][۱۹۴][۱۹۵]
حروف اضافه
ویرایشدر گویشهای خراسانی علاوه بر حروف اضافه رایج در فارسی معیار که برخی با همان تلفظ معیار و برخی با تلفظ گویشی به کار میروند، حروف اضافه دیگری نیز وجود دارد. برای نمونه حرف اضافه «خد» (با) که در گویشهای مختلف خراسانی تلفظهای، متفاوتی از آن وجود دارد. برای مثال در گویشهای سبزواری و کلیدری آن را xa¦d، در گویش قوچانی، رومی و بیرجندی xod، در گویش نیشابوری axa¦d یا vaxa¦d، در گویش اسفراینی xoday در گویش قائنی xod /xoday، در گویش خواف xode و در گویش تربتحیدریه xedey در گویش کاشمری xede تلفظ میکنند.[۱۹۶][۱۹۷][۱۹۸][۱۹۹][۲۰۰][۲۰۱][۲۰۲][۲۰۳][۲۰۴][۲۰۵][۲۰۶][۲۰۷]
تکواژگونهها
ویرایشتفاوت در نظام آوایی گویشهای خراسانی سبب شده است که تکواژگونههای متعددی از حروف اضافه مشترک میان این گویشها و گویش فارسی معیار وجود داشته باشد. برای مثال در گویش سبزواری، نیشابوری، قائنی، بیرجندی، رومی برای حرف اضافه «به» تکواژگونههای be, ve, b، va, hÀ (علاوه بر vaو beدر گویش قائنی) و ha (علاوه بر be در گویش رومی) وجود دارد. در اغلب گویشهای خراسانی حرف اضافه «در» به صورت de (برای مثال در گویشهای تربتحیدریه، کلیدری و سبزواری) دیده میشود.
در بیشتر گویشهای خراسانی حرف اضافه «بر» به صورت ver یا var تلفظ میشود. در گویش اسفراینی حرف اضافه «بالا» به صورت (بَولَه) bowla تلفظ میگردد. در این گویش حرف اضافه دیگری نیز دیده میشود که مختص این گویش است، مانند tall (تل: مثل و مانند) یا az malla/ malley (ازمله/ ملی: از آن وقت/ تا آنوقت).[۲۰۸][۲۰۹][۲۱۰][۲۱۱][۲۱۲][۲۱۳][۲۱۴][۲۱۵][۲۱۶]
اشتتاق در گویشهای خراسانی
ویرایشساختمان واژهها و روشهای واژهسازی در گویشهای خراسانی کمابیش همانند زبان فارسی معیار است. پیشوندها و پسوندهای موجود در گویشهای خراسانی بیشتر همان پیشوندها و پسوندهای زبان فارسی معیار است، که برخی از آنها عینآ و بعضی با اختلافاتی در لفظ یا معنی در این گویشها بهکار میرود.[۲۱۷] در گویشهای خراسانی وندهایی وجود دارد که در فارسی معیار کاربردی ندارد، برخی از این وندها بازمانده از زبان فارسی میانه یا زبان فارسی دری نخستین است.
پیشوند کر
ویرایشپیشوند kor- (کُر) در گویشهای جنوب خراسان نظیر قائنی و بیرجندی با اسم ترکیب شده و صفتی با مفهوم کوتاهی و بریدگی میسازد. kor-pa¦ (پاکوتاه) و kor-dom (دمبریده) نمونهای از این پیشوندهاست.[۲۱۸][۲۱۹] این پیشوند در فارسی محاورهای به صورت kol (کُل: بیتناسب و کوتاه) تلفظ میشود که در اصل صفت است نه پیشوند.[۲۲۰] یکی از پسوندهای مشترک میان بسیاری از گویشهای خراسانی، پسوند -uk است که به اسم پیوسته و صفت مبالغه میسازد، این پسوند در حقیقت شکل کهن پسوند -u در فارسی معیار است. این پسوند در اکثر گویشهای خراسانی نظیر اسفراینی، فردوس، قائنی، بیرجندی، رایج است، مانند واژه av-da-bar-u¦k (بسیار آبکی)، در گویش فردوس و واژه اخموک axm-uk (بسیار اخمو)، در گویش اسفراینی واژه giryuk (بسیار گریان)، در گویش قائنی و بیرجندی.[۲۲۱][۲۲۲][۲۲۳][۲۲۴] یکی دیگر از پسوندهای رایج در گویشهای خراسانی پسوند نام آوا ساز -ast است؛ این پسوند در متون کهن فارسی دری نظیر قصص قرآن مجید، تفسیر شنشقی و تاج المصادر نیز بهکار میرفته است.[۲۲۵] این پسوند به پایان یک نام آوا اضافه شده و تغییراتی در معنای آن پدیدمیآورد. به این ترتیب که مفهوم ناگهانی پدید آمدن و عدم استمرار (یا استمرار کوتاه مدت) نام آوا را میرساند.[۲۲۶] این پسوند در گویشهای بیرجندی، قائنی، کاشمری، نیشابوری سبزواری، تربتحیدریه و حتی در لهجه مشهدی نیز دیده میشود. واژه gorombost (گُرُمبُست: صدای ناگهانی گرمب) و s§oloppas (شُلُپَس: صدای ناگهانی شُلُپ) مثالهایی از کاربرد این پسوند (با تغییراتی آوایی) در گویشهای خراسانی است.[۲۲۷][۲۲۸] علاوه بر این پسوندهای مشترک میان گویشهای خراسانی، در برخی از گویشها پسوندهای کهنی دیده میشود، که در میان گویشهای دیگر رواج
ندارد، مانند پسوند بُنوتّ،o در گویش فردوس که پس از مضافالیهی که نام پدر باشد میآید. این پسوند در اصل در فارسی میانه «ـان» (مانند اردشیر بابکان، خسرو قبادان) بوده است. hasan boraym-o (حسن برایُمُ، حسن پسر ابراهیم) نمونهای از کاربرد آن است.[۲۲۹] پسوند صفت شباهتساز -ixدر گویش نیشابوری (مانند ter-ix: به معنای راست وایستاده مانند تیر) نیز از پسوندهای کهن بهشمار میرود.[۲۳۰]
واژگان در گویشهای خراسانی
ویرایشدر گنجینه غنی واژگان گویشهای خراسانی علاوه بر واژهها و ترکیباتی که در فارسی معیار وجود دارد (با تغییرات آوایی کم یا زیاد)، واژههای کهن و مشترکی یافت میشود که اکنون در زبان فارسی معیار از میان رفته است. بسیاری از این واژهها و ترکیبها در متون کهن پارسی بهویژه متون قرون نخستین هجری، چون قرآن قدس، ترجمه تفسیر طبری، تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری، تفسیر قرآنمجید نسخه محفوظ در کتابخانه کیمبریج، سفرنامه ناصرخسرو، تاریخ بیهقی، کلیله و دمنه، سرودههای عطار نیشابوری بهکار رفتهاند.[۲۳۱] شناخت این واژهها در گویشهای خراسانی مشکل درک برخی از متون کهن فارسی دری را برطرف میسازد.[۲۳۲] برای مثال واژه کنگرش در بیت بار کژ به کنگرش اندرا/ چون از او سوداست مرشادی تو را، از اشعار رودکی، به معنای آرنج آمده است. این واژه اکنون در گویشهای جنوب خراسان نظیر بیرجندی و قائنی به صورت (کنگرشک) kongeres§k تلفظ میشود.[۲۳۳][۲۳۴][۲۳۵][۲۳۶] همین واژه در اکثر گویشهای دیگر خراسان نظیر نیشابوری، قوچانی، فریمانی، تربتجام، تربت حیدریه، اسفراینی، سبزواری و گویش خواف به صورت (زینگیچه) zingic§a دیده میشود.[۲۳۷][۲۳۸][۲۳۹][۲۴۰][۲۴۱][۲۴۲]
واژگان مختص گویشهای خراسانی
ویرایشدر گویشهای خراسانی واژههایی وجود دارد که اگرچه در زبان فارسی معیار نیست، در دیگر گویشهای ایرانی یافت میشود. برای نمونه در اکثر گویشهای خراسانی واژه خُسُر/ خُسور (/xosur xosor) بهمعنای پدرزن و پدرشوهر وجود دارد.[۲۴۳][۲۴۴][۲۴۵][۲۴۶][۲۴۷] این واژه در برخی از گویشهای کردی نیز بهکار برده میشود.[۲۴۸] برخی از واژههای موجود در گویشهای خراسانی از دیگرزبانها و گویشهای رایج در منطقه وارد شده است. برای مثالواژه قروت (qorut) در گویشهای فردوس، تربتحیدریه، قائنی، اسفراینی و سبزواری (در دو گویش اخیر این واژه به صورت «قُریت» تلفظ میشود) وجود دارد که واژهای ترکی است.[۲۴۹][۲۵۰][۲۵۱][۲۵۲]
جستارهای وابسته
ویرایشمنابع
ویرایش- ↑ «فارسی دری».
- ↑ زبان و گویش خراسان.
- ↑ «کتابخانه مجازی ادبیات - فرهنگ گویشی خراسان بزرگ». eliteraturebook.com. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۹-۲۸.
- ↑ ایوانف، ص ۱۴۵.
- ↑ حسن رضائی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۱.
- ↑ لازارد، ص۱۲۹.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۳۵.
- ↑ ایوانوف، ص۱۴۶.
- ↑ ایوانوف، ص۱۴۷.
- ↑ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، ج۱، ص۳۶.
- ↑ Vladimir Ivanov, "Further notes on gypsies in Persia", J (R) ASB, new series, vol16, no۷ (۱۹۲۰)، ج۱، ص۱۷۲.
- ↑ حسنعلی ترقیاوغاز، «برخی ویژگیهای آوایی، ج۱، ص۱۱۲، ساختواژی و نحوی کرمانجی خراسانی»، ۱۳۸۱ش.
- ↑ Vladimir Ivanov, "Further notes on gypsies in Persia", J (R) ASB, new series, vol16, no۷ (۱۹۲۰)، ج۱، ص۱۵۰.
- ↑ Gerhard Doerfer, "Iran'da Turkler", Turk dili, no431 (Kasim ۱۹۸۷)، ج۱، ص۲۴۹.
- ↑ د. ایرانیکا، ج ۱۳، ص ۴۰۳؛ جدول ۱ .
- ↑ «اسم خراسانی». دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۹-۲۸.
- ↑ «اسم دختر خراسانی». دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۹-۲۸.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۶–۲۷.
- ↑ تقی وحیدیان کامیار، بررسیکوتاه ویژگیهای فارسی مشهدی، ج۱، ص۱۰۲.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی چیست، ج۱، ص۱۳۹، ۱۳۸۸ش.
- ↑ محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ج۱، ص۱۳، ۱۳۶۹ش.
- ↑ حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۵.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۳۳، ۱۳۸۳ش.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۴، ۱۳۶۸ش.
- ↑ حسن رضائی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۳.
- ↑ محسن ذاکرالحسینی، ارزش گویش نیشابوری، ج۱، ص۱۷۰.
- ↑ علیاشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۲۷، ۱۳۵۷ش.
- ↑ علیاشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۷، ۱۳۵۷ش.
- ↑ علیاشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۹، ۱۳۵۷ش.
- ↑ علیاشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۶، ۱۳۵۷ش.
- ↑ فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۳۴.
- ↑ فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۱، اصیل و زیبای نیشابور.
- ↑ پرویز خانلری، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۱۲، ۱۳۷۳ش.
- ↑ علیاشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۶، ۱۳۵۷ش.
- ↑ مقدمه شاهنامه ابومنصوری، ج۱، ص۳۰.
- ↑ مقدمه شاهنامه ابومنصوری.
- ↑ محسن ابوالقاسمی، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۱۹.
- ↑ زمردیان، ۱۳۴۶ش، ص۷۷.
- ↑ حسن رضائی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۳.
- ↑ محسن ابوالقاسمی، دستور تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۱۸.
- ↑ حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۶.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۳۶–۳۷، ۱۳۸۳ش.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۴۲۱.
- ↑ رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۴۰، اصیل و زیبای نیشابور.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۸۴۱.
- ↑ ۲۷۳، حسن محتشم، ج۱، ص۱۶، فرهنگنامه بومی سبزوار.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی چیست، ج۱، ص۱۲۰–۱۲۱ و پانویس ۲، ۱۳۸۸ش.
- ↑ رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۲، اصیل و زیبای نیشابور.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۱.
- ↑ «ای» کوتاه و «او» کوتاه بودهاند و مانند فتحه، کسره و ضمه در فارسی امروز تلفظ نمیشدهاند، افسانههای خراسان، حمیدرضا خزاعی.
- ↑ حسن رضائی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۲.
- ↑ حمیدرضا خزاعی.
- ↑ علیاشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۲۹، ۱۳۵۷ش.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۴–۱۷، ۱۳۶۸ش.
- ↑ محمدتقی راشد محصل، گویش بیرجند، ج۱، ص۲۰.
- ↑ محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبههای زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۵.
- ↑ عبدالحکیم رجبپورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲–۱۹۷.
- ↑ ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۲۶.
- ↑ تقی وحیدیان کامیار، بررسیکوتاه ویژگیهای فارسی مشهدی، ج۱، ص۱۰۲.
- ↑ ۷۸۸، ایران کلباسی، ج۱، ص۶۸۹، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران.
- ↑ رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۳.
- ↑ محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۳۳، ۱۳۸۳ش.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۵، ۱۳۶۸ش.
- ↑ عبدالحکیم رجبپورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲–۱۹۷.
- ↑ محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۴–۱۷، ۱۳۶۸ش.
- ↑ رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۳.
- ↑ فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۰.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۳–۲۰۷.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۳، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۵۱، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، ج۱، ص۶۶، ۱۳۷۳ش.
- ↑ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۶۲، ۱۳۷۳ش.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۱.
- ↑ رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۶.
- ↑ علیمحمد حقشناس، آواشناسی، ج۱، ص۱۶۰.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۳۷، ۱۳۶۸ش.
- ↑ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، ج۱، ص۹۶، ۱۳۷۳ش.
- ↑ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۳۶، ۱۳۷۳ش.
- ↑ محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبههای زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۶.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۲۷، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۷۲.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۶۷، ۱۳۸۳ش.
- ↑ محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۱۸.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ عبدالحکیم رجبپورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ علیاشرف درویشیان، فرهنگ کردی کرمانشاهی، ج۱، ص۱۰۶.
- ↑ مکنزی، ذیل "walg".
- ↑ پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، ج۲، ص۱۰۵–۱۲۴، ۱۳۵۲ش.
- ↑ رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۶.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۴.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۸۳۸.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۸۳۸.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۸۳۸.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۴۴، ۱۳۸۳ش.
- ↑ عبدالحکیم رجبپورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲–۱۸۳.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۳۲، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۰۶، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، ج۱، ص۷۲، ۱۳۷۳ش.
- ↑ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، ج۱، ص۴۰۴، ۱۳۷۳ش.
- ↑ جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۰۴، ۱۳۷۷ش.
- ↑ امیرحسین اکبری شالچی، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، ج۱، ص۲۰۸.
- ↑ رضا زمردیان، واژهنامه گویش قاین، ج۱، ص۱۲۵، ۱۳۸۵ش.
- ↑ ذیل همین گویشها، ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۰.
- ↑ عبدالحکیم رجبپورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۲.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۵۳، ۱۳۸۳ش.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۵۴–۵۵، ۱۳۸۳ش.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۹۹، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۱۸، ۱۳۷۷ش.
- ↑ رضا زمردیان، واژهنامه گویش قاین، ج۱، ص۸۰، ۱۳۸۵ش.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۶۰.
- ↑ رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۶.
- ↑ ذیل «پادشا» و «قر»، علیاشرف درویشیان، فرهنگ کردی کرمانشاهی.
- ↑ فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۳۲.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۲۶.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۶۰، ۱۳۸۳ش.
- ↑ ۱۹۰، رضا زمردیان، ج۱، ص۱۱۶، واژهنامه گویش قاین، ۱۳۸۵ش.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۴۲، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۰۸، ۱۳۷۷ش.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۰۲.
- ↑ رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۱، اصیل و زیبای نیشابور.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۲، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ رضا زمردیان، واژهنامه گویش قاین، ج۱، ص۲۶، ۱۳۸۵ش.
- ↑ محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیدهایاز ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ علیمحمد حقشناس، آواشناسی، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۳۳.
- ↑ فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۱۹.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۶۹، ۱۳۸۳ش.
- ↑ محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیدهایاز ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ علیمحمد حقشناس، آواشناسی، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۳۳.
- ↑ فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۱۹.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۶۹، ۱۳۸۳ش.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۶۲، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۳۹، ۱۳۶۸ش.
- ↑ جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۲۸، ۱۳۷۷ش.
- ↑ رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۳۲، اصیل و زیبای نیشابور.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۳.
- ↑ زمردیان، زبانشناسی عملی، ۱۳۶۸ش.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ۱۳۸۳ش.
- ↑ محسن ذاکرالحسینی، ارزش گویش نیشابوری، ج۱، ص۱۶۵.
- ↑ جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۲۹، ۱۳۷۷ش.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۷۳، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ شفائی، ص۶۸.
- ↑ رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۶–۸۷.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۶۴۰.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۷۱، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۸۰، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی چیست، ج۱، ص۱۴۰، ۱۳۸۸ش.
- ↑ محمدناصر مودودی و زهرا تیموری، گزیدهایاز ادبیات شفاهی تایباد، ج۱، ص۲۲۹.
- ↑ محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبههای زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۵.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۲۳، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، ج۱، ص۶۵–۶۶، ۱۳۷۳ش.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۱۰۹، ۱۳۸۳ش.
- ↑ حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۵۸.
- ↑ امیرحسین اکبری شالچی، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، ج۱، ص۲۶.
- ↑ علیاشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۳۵، ۱۳۵۷ش.
- ↑ حمیدرضا خزاعی.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۸۴۰.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۵.
- ↑ حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۷.
- ↑ شفائی، ص۷۰.
- ↑ رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۷.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۶.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۴۲۱.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۶۴۲.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۸.
- ↑ ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۵۵.
- ↑ رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۳۶.
- ↑ ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۵۵.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۴، ۱۳۶۸ش.
- ↑ جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۹۹، ۱۳۷۷ش.
- ↑ حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۸۴.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۵۵، ۱۳۶۸ش.
- ↑ جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۱۷، ۱۳۷۷ش.
- ↑ رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
- ↑ فریادهای تربتی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۶۱۳.
- ↑ رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۴۰، اصیل و زیبای نیشابور.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۹۱، ۱۳۸۳ش.
- ↑ حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۳۵.
- ↑ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، ج۱، ص۱۱۳، ۱۳۷۳ش.
- ↑ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۳۶، ۱۳۷۳ش.
- ↑ رجبعلی مظلومی، زبان غنی، ج۱، ص۴۴۰، اصیل و زیبای نیشابور.
- ↑ فاطمه بروغنی، بررسی واجشناختی گویش سبزواری، ج۱، ص۹۱، ۱۳۸۳ش.
- ↑ حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۱۳۵.
- ↑ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، ج۱، ص۱۱۳، ۱۳۷۳ش.
- ↑ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، ج۱، ص۲۳۶، ۱۳۷۳ش.
- ↑ رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۶.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۳۹۸.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۸.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۸۴۰.
- ↑ جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۳۴–۲۳۵، ۱۳۷۷ش.
- ↑ محسن ذاکرالحسینی، ارزش گویش نیشابوری، ج۱، ص۱۶۳.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۴۰.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی چیست، ج۱، ص۱۴۵، ۱۳۸۸ش.
- ↑ عبدالحکیم رجبپورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۰۸، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۶۶.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۲۰۶.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۳۹۸.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۶۴۲.
- ↑ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، ج۱، ص۶۸۸.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی چیست، ج۱، ص۱۴۴، ۱۳۸۸ش.
- ↑ جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۲۳۵، ۱۳۷۷ش.
- ↑ عبدالحکیم رجبپورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۸۸.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۴۰.
- ↑ «در»، «فرو»، افسانههای خراسان، حمیدرضا خزاعی.
- ↑ جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۳۷، ۱۳۷۷ش.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۱۲، ۱۳۶۸ش.
- ↑ فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، ذیل «کل»، ۱۳۸۱ش.
- ↑ محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبههای زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۵–۶۱۶.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۴۲.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی عملی، ج۱، ص۱۱۲، ۱۳۶۸ش.
- ↑ جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند، ج۱، ص۱۴۸، ۱۳۷۷ش.
- ↑ نجیب مایل هروی، پسوندی نامآوا ساز در گونههای فارسی خراسانی، ج۱، ص۶۹–۷۰.
- ↑ اعظم استاجی، بررسی ساختواژی پسوندی نام آوایی در گویشهای خراسان، ج۱، ص۲۹۰، ۱۳۸۰ش.
- ↑ اعظم استاجی، بررسی ساختواژی پسوندی نام آوایی در گویشهای خراسان، ج۱، ص۲۹۲–۲۹۴، ۱۳۸۰ش.
- ↑ تقی وحیدیان کامیار، بررسیکوتاه ویژگیهای فارسی مشهدی، ج۱، ص۱۰۶.
- ↑ محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبههای زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۱۶.
- ↑ محسن ذاکرالحسینی، ارزش گویش نیشابوری، ج۱، ص۱۶۱.
- ↑ حسن نظریان، گویشهای محلی خراسان (گویش نیشابوری)، ج۱، ص۲۹–۳۰.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی چیست، ج۱، ص۱۹۹، ۱۳۸۸ش.
- ↑ محمد بهنامفر، واژهها و ترکیبات گویشی جنوب خراسان در اشعار رودکی، ج۱، ص۱۰۸.
- ↑ محمد بهنامفر، واژهها و ترکیبات گویشی جنوب خراسان در اشعار رودکی، ج۱، ص۱۱۱.
- ↑ رضا زمردیان، واژهنامه گویش قاین، ج۱، ص۱۵۲، ۱۳۸۵ش.
- ↑ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، ج۱، ص۳۸۱، ۱۳۷۳ش.
- ↑ رضا ذوقدار مقدم، فارسی قوچانی، ج۱، ص۹۶.
- ↑ محمود الیاسی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی، ۱۳۶۹ش.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۹۴.
- ↑ حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۳۱۲.
- ↑ عبدالحکیم رجبپورلاجی، بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی شهرستان خواف، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ ابوالقاسم محرابی، بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه، ج۱، ص۱۶۴.
- ↑ رضا زمردیان، زبانشناسی چیست، ج۱، ص۲۰۷، ۱۳۸۸ش.
- ↑ حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۲۴۱.
- ↑ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، ج۱، ص۱۹۸، ۱۳۷۳ش.
- ↑ رضا زمردیان، واژهنامه گویش قاین، ج۱، ص۸۶، ۱۳۸۵ش.
- ↑ ذیل «خسوره»، علیاشرف درویشیان، فرهنگ کردی کرمانشاهی.
- ↑ محمدجعفر یاحقی، برخی از جنبههای زبانی و فرهنگی گویش فردوس، ج۱، ص۶۲۷.
- ↑ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، ج۱، ص۱۷۹، مشهد ۱۳۷۴ش.
- ↑ رضا زمردیان، واژهنامه گویش قاین، ج۱، ص۱۳۵، ۱۳۸۵ش.
- ↑ حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، ج۱، ص۳۳۹.