گفتارنیک ۱

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۱

بنی‌آدم اعضای یک‌پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به‌درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی‌غمی نشاید که نامت نهند آدمی

سعدی

گلستان سعدی،باب اول، در سیرت پادشاهان

گفتارنیک ۲

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۲

این چرخ و فلک که ما در او حیرانیم فانوس خیال از او مثالی دانیم
خورشید، چراغ‌دان و عالم، فانوس ما چون صوریم کاندر او حیرانیم

خیام

رباعیات خیام

گفتارنیک ۳

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۳

ز بهر بر و بوم و فرزند خویش زن و کودک و خرد و پیوند خویش
همه سربه‌سر تن به کشتن دهیماز آن به که کشور به دشمن دهیم
ز خاکیم باید شدن سوی خاکهمه‌جای ترس است و تیمار و باک
جهان سربه‌سر حکمت و عبرت استچرا بهره ما همه غفلت است؟

فردوسی

شاهنامه

گفتارنیک ۴

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۴

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهرکز دیـو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافـت می‌نشود جسته‌ایم ما گفت آن که یافت می‌نشود آنم آرزوست

مولوی

دیوان شمس

گفتارنیک ۵

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۵

بااین‌که سخن به لطف آب‌ست کم‌گفتن ِ هر سخن صوابست
آب ارچه همه زلال خیزد از خوردن پر، ملال خیزد
کم گوی و گزیده گوی چون دُر تا ز اندک تو جهان شود پُر
لاف از سخن چو در توان زد آن خشت بود که پر توان زد

نظامی

لیلی و مجنون

گفتارنیک ۶

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۶

هرچه را بنیاد بر آبی بودگرهمه آتش بود، خوابی بود
کس ندیده‌ست آب هرگز پایدار کی بود برآب بنیاد استوار؟

عطار

منطق‌الطیر

گفتارنیک ۷

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۷

«من برده‌داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.»


کوروش بزرگ

منشور کورش

گفتارنیک ۸

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۸

ای چرخ فلک خرابی از کینه تستبیدادگری شیوه دیرینه تست
ای خاک اگر سینه تو بشکافند بس گوهر قیمتی که در سینه تست

خیام

رباعیات خیام

گفتارنیک ۹

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۹

در کارگه کوزه‌گری رفتم دوشدیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروشکو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش

خیام

رباعیات خیام

گفتارنیک ۱۰

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۱۰

دی کوزه‌گری بدیدم اندر بازاربر پاره گلی لگد همی زد بسیار
و آن گل بزبان حال با او می‌گفت من همچو تو بوده‌ام مرا نیکودار

خیام

رباعیات خیام

گفتارنیک ۱۱

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۱۱

گویند بهشت و حور و کوثر باشدجوی می و شیر و شهد و شکر باشد
پر کن قدح باده و بر دستم نه نقدی ز هزار نسیه خوشتر باشد

خیام

رباعیات خیام

گفتارنیک ۱۲

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۱۲

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمیدل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزروساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفتصعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دستعالمی دیگر بباید ساخت و ز نو ادمی

حافظ

دیوان حافظ

گفتارنیک ۱۳

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۱۳

«مرا نیافریده اند تا خوردنیهای گوارا سرگرمم سازد ،چون چارپای بسته باشم،که به علف بپردازد یا چون چارپای واگذارده که خاکروبه ها را به هم زند وشکم را از علف های آن بینبارد و از آنچه از آن خواهند غفلت دارد. یا مرا نیافریداند تا وانهند یا به بازی سرگرم کنند یا ریسمان گمراهی را کشان باشم ویا بی خودانه در سرگردانیها گردان.»


علی بن ابی‌طالب

نهج‌البلاغه برگردان جعفر شهیدی

گفتارنیک ۱۴

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۱۴

قومی متفکرند اندر ره دینقومی به‌گمان فتاده در راه یقین
می‌ترسم از آن‌که بانگ آید روزیکی بی‌خبران راه نه آن‌ است و نه ‌این

خیام

رباعیات خیام

گفتارنیک ۱۵

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۱۵

این کوزه چو من عاشق زاری بوده استدر بند سر زلف نگاری بوده‌ست
این دسته که بر گردن او می‌بینیدستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست

خیام

رباعیات خیام

گفتارنیک ۱۶

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۱۶

این قافله ی عمر عجب می گذرددریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوریپیش آر پیاله را که شب می گذرد

خیام

رباعیات خیام

گفتارنیک ۱۷

گفتارنیک ۱۸

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۱۸

بسی رنج بردم بدین سال سیعجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلندکه از باد و باران نیابد گزند
بناهای آباد گردد خرابز باران و از تابش آفتاب

فردوسی

شاهنامه

گفتارنیک ۱۹

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۱۹

«سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سربرنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند،
که ره تاریک و لغزان است.
وگر دست محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان است

مهدی اخوان ثالث

زمستان

گفتارنیک ۲۰

درگاه:زندگی‌نامه/گفتارنیک/۲۰

«الهی به حرمت آن نام که تو خوانی و به آن صفت که تو چنانی، دریاب که می‌توانی.
الهی عمر خود به باد کردم و برتن خود بیداد کردم، گفتی و فرمان نکردم، درماندم و درمان نکردم.
الهی در دلهای ما جز تخم محبت مکار و بر جان‌های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و بر کشت‌های ما جز باران رحمت خود مبار، به لطف ما را دست گیر و کرم پای دار.
الهی حجاب‌ها از راه بردار و ما را به ما مگذار



مناجات نامه

گفتارنیک ۲۱

گفتارنیک ۲۲

گفتارنیک ۲۳

گفتارنیک ۲۴

گفتارنیک ۲۵

گفتارنیک ۲۶

گفتارنیک ۲۷

گفتارنیک ۲۸

گفتارنیک ۲۹

گفتارنیک ۳۰

گفتارنیک ۳۱

گفتارنیک ۳۲

گفتارنیک ۳۳

گفتارنیک ۳۴

گفتارنیک ۳۵

گفتارنیک ۳۶

گفتارنیک ۳۷

گفتارنیک ۳۸

گفتارنیک ۳۹

گفتارنیک ۴۰

گفتارنیک ۴۱

گفتارنیک ۴۲

گفتارنیک ۴۳

گفتارنیک ۴۴

گفتارنیک ۴۵

گفتارنیک ۴۶

گفتارنیک ۴۷

گفتارنیک ۴۸

گفتارنیک ۴۹

گفتارنیک ۵۰

گفتارنیک ۵۱

گفتارنیک ۵۲

گفتارنیک ۵۳

گفتارنیک ۵۴

گفتارنیک ۵۵

گفتارنیک ۵۶

گفتارنیک ۵۷

گفتارنیک ۵۸

گفتارنیک ۵۹

گفتارنیک ۶۰

گفتارنیک ۶۱

گفتارنیک ۶۲

گفتارنیک ۶۳

گفتارنیک ۶۴

گفتارنیک ۶۵

گفتارنیک ۶۶

گفتارنیک ۶۷

گفتارنیک ۶۸

گفتارنیک ۶۹

گفتارنیک ۷۰

گفتارنیک ۷۱

گفتارنیک ۷۲

گفتارنیک ۷۳

گفتارنیک ۷۴

گفتارنیک ۷۵

گفتارنیک ۷۶

گفتارنیک ۷۷

گفتارنیک ۷۸

گفتارنیک ۷۹

گفتارنیک ۸۰

گفتارنیک ۸۱

گفتارنیک ۸۲

گفتارنیک ۸۳

گفتارنیک ۸۴

گفتارنیک ۸۵

گفتارنیک ۸۶

گفتارنیک ۸۷

گفتارنیک ۸۸

گفتارنیک ۸۹

گفتارنیک ۹۰

گفتارنیک ۹۱

گفتارنیک ۹۲

گفتارنیک ۹۳

گفتارنیک ۹۴

گفتارنیک ۹۵

گفتارنیک ۹۶

گفتارنیک ۹۷

گفتارنیک ۹۸

گفتارنیک ۹۹