خدمتکارِ مالین (به آلمانی: Jungfrau Maleen) یک افسانه آلمانی است که توسط برادران گریم، شماره ۱۹۸ جمع‌آوری شده است.[۱][۲]

خدمتکار مالین
تصویر توسط آرتور راکهام (۱۹۱۷)
قصهٔ فولکلور
نامخدمتکار مالین
اطلاعات
Aarne-Thompson groupingآتی‌یو ۸۷۰
کشورآلمان
منتشرشده درقصه‌های برادران گریم

داستان

ویرایش

پسر یک پادشاه دوست دارد با لیدی مالین، دختر یک پادشاه قدرتمند ازدواج کند، اما به شخص دیگری وعده داده شده است. آنها یکدیگر را دوست دارند و مالین به پدرش می‌گوید که می‌خواهد با پسر پادشاه ازدواج کند. پادشاه توانا برجی ساخته است و هیچ نوری از خورشید و ماه وارد اینجا نمی‌شود. او را به مدت هفت سال زندانی می‌کنند و برای گذراندن زمان به او غذا و نوشیدنی می‌دهند. خدمتکاری را می‌آورند تا از او مراقبت کند و در تاریکی منتظر بماند. پسر پادشاه مالین را صدا می‌کند، اما صدایی در برج نیست. غذا تقریباً تمام شده است و خدمتکار و مالین با چاقوی نان بین سنگ‌ها آهک را حفر می‌کنند. سنگ‌ها را از دیوار جدا می‌کنند و بعد از سه روز پرتوی نور وارد می‌شود و می‌توانند به بیرون بروند. همه چیز متروک و سوخته است، مزارع ویران شده و در راهند. به آنها پناهگاه و غذا داده نمی‌شود و گزنه می‌خورند. آنها به شهر بزرگی می‌رسند و اجازه می‌دهند در آشپزخانه کاخ سلطنتی کار کنند.

پسر پادشاه با مالین نامزد کرده بود و پدرش برای او عروس زشتی انتخاب کرده بود. مالین باید غذای این زن را به اتاقش بیاورد و از زشتی خود شرمنده است. او به لیدی مالین اجازه می‌دهد لباس‌هایش را بپوشد و او باید جای او را بگیرد. اما مالین افتخاری را که متعلق به او نیست نمی‌خواهد و تنها زمانی تسلیم می‌شود که تهدید به مرگ شود. همه از زیبایی او شگفت زده می‌شوند و عروس به کلیسا هدایت می‌شود. داماد می‌بیند که شبیه مالین زندانی است و مالین با گزنه صحبت می‌کند که فراموش نکرده است. سپس او می‌خواهد که پل را نشکند، زیرا او عروس واقعی نیست. از در کلیسا نیز خواسته می‌شود که شکسته نشود و پسر پادشاه زنجیر خود را دور گردن عروس می‌گذارد. کشیش با آنها ازدواج می‌کند و در راه بازگشت مالین حرفی نمی‌زند.

لباس و جواهراتش را درمی‌آورد، اما گردنبندی را که پسر پادشاه به او داده بود، نگه می‌دارد. شب عروس را محجبه به اتاق پسر پادشاه می‌آورند و می‌پرسد که به گزنه چه گفت؟ او می‌گوید که چیزی نگفت، اما پسر پادشاه بعد می‌گوید که او عروس واقعی نیست. زن نزد مالین می‌رود و او آنچه را که در راه کلیسا گفته بود می‌گوید. پسر پادشاه هم می‌خواهد بداند او به پل چه گفته است و زن به سراغ مالین می‌رود. سپس پسر پادشاه می‌خواهد بداند که او در کلیسا چه گفته است و زن نزد مالین برمی گردد و ماجرا را می‌شنود و پس از آن به مالین می‌گوید که او خواهد مرد. او به اتاق شوهرش می‌رود و می‌گوید که در کلیسا چه گفته است، اما نمی‌تواند گردنبند را نشان دهد.

پسر شاه نقابش را برمی‌دارد و زشتی او را می‌بیند. او می‌گوید که سیندرلا را به جای او رها کرده است زیرا از زشتی خود خجالت می‌کشد. مالین فرستاده می‌شود و زن می‌خواهد سرش را ببرند، اما پسر پادشاه او را نجات می‌دهد. زنجیر دور گردن مالین را می‌بیند و او را به اتاقش می‌برد. او می‌گوید که بعد از هفت سال از برج بیرون آمده و همسر قانونی اوست. عروس دروغین سر بریده می‌شود و برجی که لیدی مالین در آن محبوس شده بود برای مدت طولانی به حیات خود ادامه می‌دهد. وقتی بچه‌ها از کنار برج می‌گذرند، یک آهنگ کودکانه می‌خوانند و اجازه ندارند یک جا بایستند.

خاستگاه و منشأ

ویرایش

این داستان در اصل توسط نویسنده کارل مولنهوف با عنوان یونگفر مالین در چهارمین کتاب از مجموعه افسانه‌ها و داستان‌های عامیانه آلمانی منتشر شد.[۳]

منابع

ویرایش
  1. «Jacob and Wilheim Grimm, Household Tales, "Maid Maleen" Archived 2014-07-03 at the Wayback Machine». بایگانی‌شده از اصلی در ۳ ژوئیه ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۲۷ ژانویه ۲۰۲۳.
  2. «Grimm Brothers' Children's and Household Tales (Grimms' Fairy Tales)». sites.pitt.edu. دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۰۱-۲۷.
  3. «Müllenhoff, Karl. Sagen, Märchen und Lieder der Herzogthümer Schleswig, Holstein und Lauenburg. Kiel: 1845. pp. 410-414».

پیوند به بیرون

ویرایش