احمدشاه درانی
این مقاله میتواند با ترجمهٔ متن از مقالهٔ متناظر در انگلیسی گسترش یابد. برای مشاهدهٔ دستورالعملهای مهم ترجمه روی [گسترش] کلیک کنید.
|
احمدشاه دُرّانی همچنین معروف به احمدخان ابدالی (۱۱۰۱–۱۱۵۱خ/۱۱۳۴–۱۱۸۶ق/۱۷۲۲–۱۷۷۳م) بنیانگذار پادشاهی درانی بود.[۳][۴][۵] از او بهعنوان مؤسس افغانستان امروزی یاد میشود.[۶] همچنین نوه نادرشاه خطبه برتری افغانها بر افشاریان را خواند.[۷][۸][۹][۱۰]
احمدشاه درانی | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
پادشاه غازی فرمانروای پادشاهی درانی در دران | |||||||||
نخستین پادشاه درانی | |||||||||
سلطنت | ۱۷۷۳–۱۷۴۷ (۲۶ سال) | ||||||||
تاجگذاری | اکتبر ۱۷۴۷ | ||||||||
جانشین | تیمورشاه درانی | ||||||||
زاده | احمدخان ابدالی ۱۱۰۱ (خورشیدی) هرات، سلطنت سدوزایی هرات، (افغانستان امروز[۱][۲]) یا در ملتان، امپراتوری گورکانی، (پنجاب، پاکستان امروز) | ||||||||
درگذشته | ۲۵ مهر ۱۱۵۱ (۵۰ سال) ولسوالی معروف، استان قندهار، پادشاهی درانی | ||||||||
آرامگاه | |||||||||
همسر(ان) | حضرت بیگم (ازدواج. ۱۷۵۷) عفت النسا بیگم (ازدواج. ۱۷۵۷) | ||||||||
| |||||||||
دودمان | پادشاهی درانی | ||||||||
پدر | محمد زمان خان ابدالی | ||||||||
مادر | زرغونه انا | ||||||||
طغرا |
در ژوئیه ۱۷۴۷ احمدشاه توسط یک لویه جرگه در قندهار به عنوان پادشاه خراسان منصوب شد و پایتخت خود را در آنجا تأسیس کرد. احمدشاه با کمک شورایی متشکل از ۹ مشاور از اقوام خراسانی، به سمت شرق به سمت امپراتوری گورگانی و مراته هند، غرب به سمت امپراتوری افشاریه ایران در حال تجزیه و شمال به سمت خانات بخارای ترکستان پیش رفت. در عرض چند سال، او کنترل خود را از خراسان در غرب به کشمیر و شمال هند در شرق، و از آمودریا در شمال تا دریای عمان در جنوب گسترش داد.
چیرگی درانیها بر افشاریان
ویرایشاحمدشاه ابدالی در مرگ نادرشاه دست داشت[۶][۱۱]و پس از ترور نادرشاه پسرش شاهرخ میرزا، یکی از نوادگان نادرشاه افشار، به عنوان شاه افشار بر تخت نشست. شاهرخ شاه افشار که در آن زمان بر خراسان حکومت میکرد، تحت فشارهای افغانان، بهویژه از سوی احمد شاه درانی، نتوانست اقتدار نادر شاه را حفظ کند. احمد شاه درانی به تدریج مناطق شرقی امپراتوری نادر شاه، شامل خراسان، قندهار، هرات و کابل را تصرف کرد.[۹][۱۰][۷]
بهخصوص، پس از چندین لشکرکشی و پیروزیهای نظامی، احمد شاه درانی توانست در سال ۱۷۵۰ میلادی شهر مشهد را تصرف کند و شاهرخ میرزا را به عنوان حاکمی وابسته به خود به رسمیت بشناسد. این واقعه نشاندهنده تثبیت قدرت درانیان در مناطق شرقی ایران بود.
در یکی از این وقایع مهم، شاهرخ شاه افشار از درانیان شکست خورده بود و دست نشانده شده بود خطبهای به نام احمد شاه درانی خواند و عملاً برتری درانیان بر افشاریان را خواند. این خطبهخوانی به معنای اعلان رسمی تبعیت از درانیان بود و نقطهعطفی در تاریخ قدرتیابی احمد شاه درانی در منطقه بهشمار میآید. در پی این واقعه، درانیان نهتنها بر بخشهایی از فلات ایران مسلط شدند، بلکه نفوذ خود را تا هند و ماورای آن گسترش دادند.[۷][۱۰]
آغاز زندگی
ویرایشاحمد شاه ابدالی، که بعدها به احمد شاه درانی معروف شد، یکی از برجستهترین رهبران تاریخ افغانستان و بنیانگذار امپراتوری درانی است. او در سال ۱۷۲۲ میلادی در هرات متولد شد. احمد شاه از خاندان سدوزایی، یکی از شاخههای قبیله ابدالی، بود. پدر او، محمد زمان خان، در دوران کودکی احمد شاه، درگذشت و او به همراه برادر بزرگترش، ذوالفقار خان، به قندهار رفت.[۱۲][۱۳]
کودکی و تربیت
ویرایشاحمد شاه در کودکی به عنوان یک شاهزاده از طبقه حاکم قبایل پشتون تربیت شد. او در محیطی رشد یافت که اصول و ارزشهای قبیلهای به ویژه افتخار و شجاعت نظامی از اهمیت بسیاری برخوردار بودند. از آنجا که احمد شاه از همان کودکی در جریان درگیریها و جنگهای داخلی و منطقهای قرار داشت، از جوانی به مسائل نظامی علاقه پیدا کرد و آموزشهای جنگی دریافت کرد.[۱۲]
نوجوانی و آغاز فعالیتهای نظامی
ویرایشدر نوجوانی، احمد شاه به دربار نادرشاه افشار، شاه ایران، پیوست و به سرعت در صفوف ارتش نادرشاه جایگاه پیدا کرد. به دلیل شجاعت و هوش نظامی خود، او به یکی از فرماندهان برجسته نادرشاه تبدیل شد. نادرشاه نیز اعتماد زیادی به احمد شاه داشت و او را در مسائل نظامی و سیاسی به کار گرفت. این دوران فرصتهای بسیاری را برای احمد شاه فراهم آورد تا مهارتهای نظامی و دیپلماتیک خود را تقویت کند.[۱۳]
تأثیرات تربیتی و محیطی
ویرایشیکی از نکات قابل توجه در دوران جوانی احمد شاه، تأثیرات محیط پر از هرج و مرج سیاسی و نظامی آن زمان بر روی وی بود. امپراتوریهای اطراف مانند امپراتوری صفوی، امپراتوری مغولی هند و امپراتوری عثمانی درگیر نزاعهای داخلی و خارجی بودند. احمد شاه در این دوران با یادگیری از بحرانها و فرصتهای سیاسی و نظامی زمان خود، توانست درک عمیقی از سیاست قدرت در منطقه به دست آورد.[۳]
احمد شاه ابدالی را نمیتوان بهطور مستقیم پسرخوانده نادرشاه افشار دانست، اما رابطهای خاص و نزدیک میان آنها وجود داشت. نادرشاه به احمد شاه، که در آن زمان یکی از فرماندهان جوان و برجسته سپاه او بود، اعتماد زیادی داشت و به او نقشهای مهمی در ارتش خود میداد. احمد شاه در واقع یکی از فرماندهان سپاه نادرشاه بود که به سرعت در ساختار نظامی او رشد کرد و در چندین نبرد مهم شرکت داشت.
نادرشاه پس از حمله به قندهار و شکست دادن سلسله هوتکیها، احمد شاه ابدالی و قبیلهاش را که به نادرشاه وفادار بودند، به قدرت رساند. این وفاداری و شجاعت احمد شاه باعث شد نادرشاه او را به یکی از مهرههای کلیدی در سپاه خود تبدیل کند. از این رو، برخی از مورخان اشاره کردهاند که نادرشاه نسبت به احمد شاه احترامی ویژه داشت، اما این رابطه بیشتر بر پایه نظامی و سیاسی بود تا عاطفی و خانوادگی.
بهطور خلاصه، اگرچه نادرشاه نقشی تربیتی و حمایتی در زندگی نظامی احمد شاه داشت، ولی رابطه آنها به معنای پسرخواندگی نبود، بلکه بیشتر یک رابطه استاد و شاگرد در زمینه نظامی و سیاسی بود و بعدها احمدشاه در ترور نادر شرکت کرد.[۱۴][۱۵][۱۶]
رسیدن به قدرت و به دست داشتن درقتل رساندن نادر افشار و غارت گنجینه او
ویرایشپیشزمینه: نقش احمد شاه در ارتش نادرشاه
ویرایشاحمد شاه ابدالی در دوران جوانی به سپاه نادرشاه افشار پیوست و به دلیل شجاعت، هوش نظامی، و وفاداریاش به نادرشاه، به یکی از فرماندهان برجسته ارتش او تبدیل شد. نادرشاه به احمد شاه اعتماد زیادی داشت و او را در مأموریتهای مهم نظامی به کار میگرفت. در طول لشکرکشیهای نادرشاه به هند، احمد شاه در بسیاری از نبردها شرکت کرد و در سایه این پیروزیها، تجربیات ارزشمندی کسب کرد.[۱۷][۱۸][۱۹]
دوران بحرانی: دست داشتن در قتل نادرشاه
ویرایشدر کتاب تاجیکان خراسان تاریخ فرهنگ و سرنوشت چنین یاد شده است:[۶]
دست رسی و مصادره اشیای مخفی شده نادر وتمام خزانه اومی رساند که شاید احمدخان ابدالی یکی از اولین کسانی بود که در قتل نادر دست داشته است وجواهرات خانواده نادرشاه را به سرقت برده است و برای تصرف بقیه خزانه نادرشاه به طرف قندهار حرکت کرد وتمام جواهرات و دوصد میلیون روپیه را از راه تصاحب کرد. اینکه هم الماس کوه نور از شانه نادر باز شد واینکه بخش عمده جواهرات نادر به دست احمدخان افتاد. اینکه همه خزانه نادر دست نخورده به دست احمدخان افتاد وهمه در قندهار جابهجا شد. حکایت از نقش احمدخان ابدالی در این ترور دارد.[۶]
تصمیم به تشکیل سلسله جدید
ویرایش. احمد شاه، که در این دوران به همراه قبیله خود در قندهار حضور داشت، این فرصت را مغتنم شمرد تا رهبری قبیله ابدالیها (سدوزاییها) را برعهده بگیرد. او در قندهار سران قبایل پشتون را گرد هم آورد و در یک شورا، به عنوان شاه انتخاب شد.[۱۸][۱۹]
پس از قتل نادرشاه، احمد شاه ابدالی از قدرت خلاصی یافت و به زودی توانست کنترل سپاهیان افغان را به دست گیرد. وی با حمایت از افغانهای حاضر در ارتش نادرشاه و با استفاده از موقعیت سیاسی و نظامی خود، به سرعت قدرت گرفت و سلسله درانی را بنیان نهاد. از مرگ نادرشاه بهرهبرداری کرد و بهطور مستقیم باعث از فروپاشی امپراتوری افشارو از این به نفع خود استفاده نمود.[۲۰][۱۱][۲۱]
تأسیس امپراتوری درانی
ویرایشپس از انتخاب احمد شاه به عنوان شاه، او به سرعت به یک نیروی قدرتمند تبدیل شد و توانست امپراتوری درانی را تأسیس کند. این امپراتوری که شامل بخشهای وسیعی از افغانستان امروزی، پاکستان و ایران وشمال غربی هند بود، به یکی از بزرگترین و نیرومندترین امپراتوریهای منطقه تبدیل شد. احمد شاه با استفاده از تواناییهای نظامی و دیپلماتیک خود، به سرعت نفوذ خود را در منطقه گسترش داد و امپراتوریاش را تثبیت کرد.[۱۸]
پادشاهی بر افغانستان
ویرایشپس از قتل نادرشاه افشار در سال ۱۷۴۷ میلادی برابر به ۱۱۵۹ هجری قمری برابر به ۱۱۲۶ خورشیدی، دولتی در افغانستان پدیدآورد.[۲۲] هدف وی از اعلان پادشاهی همانند دیگر مدعیان نظیر علیقلیخان برادرزادهٔ نادر پادشاهی بر همهٔ ایران بود.[۲۳]
احمدشاه ابدالی که مرد مدبری بود، بعد از تحکیم پایههای سلطنتش عزم تسخیر هند را کرد؛ چون شهرهای مهم سیستان تحت سلطه مغولیه هند بود. وی آن شهرها از جمله کابل را تا دهلی فتح کرد. بعد از آن متوجه خراسان (یکی دیگر از ایالتهای فلات ایران) شد و شهرهای مهم خراسان، از جمله هرات، مرو و بلخ را که در سیستان (یکی دیگر از ایالتهای فلات ایران) پایهگذاری کرده بود، ضمیمه کشورش ساخت. اونیشابورور را نیز اشغال کرد، اما به دلیل احترامی که به نادر افشار داشت، آن را به پسر نادرشاه واگذار کرد[۲۴]
بنیانگذاری دولت مرکزی
ویرایشهنگامی که احمدخان ابدالی برای تحکیم یک دولت مرکزی اقدام نمود افغانستان دچار استیلای نیروهای اجنبی و تجزیهٔ کشور، نبود حکومت مرکزی، و رکود اقتصادی بود. اوضاع نابسامان اجتماعی و تحولات سیاسی در کشورهای همسایه زمینهٔ تشکیل یک حکومت مرکزی را در افغانستان آماده ساخته بود. ناگفته نماند که یک بخش بزرگ اردوی نادر افشار را قشون افغانها تشکیل میداد که تحت قومانده نورمحمد خان علیزایی که به لقب میرافغان یاد میشد، فعالیت داشت. شمار آنها تقریباً به چهار هزار غلجایی و دوازده هزار ابدالی و ازبک میرسید. نظر به پیشنهاد قوماندان عمومی نورمحمد خان علیزایی از سران خان علیزایی و احمد خان ابدالی قطعات افغان به قندهار سوق داده شدند. بعداً اقوام غلجایی، ازبک، ابدالی و هزاره خواهان تشکیل یک جرگه قومی شد تا یکی از اعضای جرگه (مجلس) به حیث پادشاه تعیین شود و برای ادارهٔ امور افغانستان حکومتی را تشکیل بدهد که تشکیل اینچنین جرگهای مورد قبول همه سران اقوام واقع شد.[۲۵]
جرگهٔ مزار شیر سرخ در قلعهٔ نظامی نادر آباد در قندهار بسته شد و برای مدت نه روز ادامه پیدا کرد. اعضای جرگه به یک تصمیم نهایی نمیرسیدند، زیرا هر خانِ مقتدر، خواهان پادشاهی بود و تنها کسیکه در این جرگه خاموشی اختیار نموده بود، احمدخان ابدالی بود؛ زیرا احمدخان از قبیلهٔ بود که از لحاظ کمیت نسبت به دیگر قبایل کوچکتر بود. سرانجام در روز نهم، اعضای جرگه تصمیم گرفتند که یکی از اعضای جرگه را به حیث داور انتخاب نمایند. آنها فرد روحانی به نام «صابرشاه کابلی» را برگزیدند که به هیچ قبیلهای تعلق نداشت و حتی ساکن و اهل قندهار هم نبود. صابرشاه پسر صوفی معروف «لایخوار» بود که همه مردم قندهار به او ارادت و اعتماد داشتند و این صوفی سیاستمدار از جا برخاست و احمد خان ابدالی را معرفی نمود و چند خوشهٔ گندم را به جای تاج شاهی در عمامهٔ او جاسازی کرد. خانهای بزرگ ناگزیر با احمدشاه بیعت کردند و او را به عنوان پادشاه افغانستان قبول نمودند. پس از کشته شدن نادر افشار اوضاع ایران به بینظمی گرایید. در شمال دولت جنیدی رو به انحطاط گذاشت و در هند دولت مرهته به رهبری «سیواجی» رویکار آمد و پس از مرگ اورنگزیب دولت بابری هند نمیتوانست در امور داخلی افغانستان مداخله نماید. تحولات گفتهشده باعث شد تا برای احمدشاه اطمینان و خاطرجمعی به وجود آید. او توانست از این شرایط برای تشکیل دولت و اعادهٔ سرزمینهای از دست رفتهٔ افغانستان استفاده اعظمی نماید. احمدشاه میدانست که ملاکین و رؤسای قبایل بخاطر حفظ منافع خویش، مشکلاتی را بر سر راهش به بار خواهند آورد. برای فایق آمدن بر این مشکلات، ایشان را در امور دولتی و نظامی شامل کرد و در جرگهها برایشان عضویت داد و به نظریات ایشان ارج گذاشت و آنها را در سفرهای نظامی مصروف ساخت.
پس از آنکه احمدشاه به پادشاهی رسید نخستین هدفش به وجود آوردن وحدت ملی و ایجاد دولت مرکزی در افغانستان برای تشکیل یک نظام باثبات بود. دومین هدف او تأمین سرحدات طبیعی از آمودریا تا سند بود و سومین هدف او دفاع در مقابل حملات کشورهای همسایه بود. برای از بین بردن اختلاف داخلی و گرفتن مشورت مردم در امور دولتی برای نخستینبار یک شورای دایمی تشکیل نمود که تعدادی از اعضای جرگهٔ مزار شیرسرخ نیز شامل آن بودند. برای ادارهٔ بهتر، نخست تشکیلات اداری و نظامی را بهوجود آورد. تشکیلات گفتهشده اقتباسی بود از تشکیلات میرویس هوتکی، و احمدشاه میخواست تا این کار ناتمام او را تکمیل نماید. احمدشاه در رأس همه تشکیلات اداری، قضایی و نظامی صاحب نظر قاطع بود؛ بدین معنی که شخص پادشاه ادارهٔ همه امور را بهدست داشت و هم در سطح مرکز و ولایت تشکیلات اداری و نظامی ایجاد نمود. گرچه احمدشاه در مدت ۲۶ سال پادشاهی خود برای تحکیم حکومت مرکزی به اصلاحات اداری و سفرهای نظامی در داخل و خارج آنقدر مصروف بود که نتوانست برای انکشاف اقتصاد، آموزش و پرورش و فرهنگ کشور توجه خاصی مبذول دارد ولی با آن همه در زمان پادشاهی وی بعضی کارها مانند ساخت شهرهای قندهار و تاشقرغان، و ساخت آرامگاه خود در کنار خرقهٔ معروف به «خرقهٔ مبارک» (که نمایانگر سبک معماری آن دوران بود) صورت گرفتند. احمدشاه در قندهار، هرات و پیشاور مدارس بزرگی تأسیس نمود که مشهورترین آنها مدرسهٔ «جامع کهن قندهار» بود و نیز در قندهار نخستین موزه را به نام «بیت الشرف» پایهگذاری کرد. احمدشاه به عرفان و فرهنگ علاقه زیادی داشت. شماری از کتب مانند: «تاریخ احمدشاهی» در دو جلد توسط منشی دربار او محمود الحسینی، «تواریخ حافظ رحمت خانی» توسط میر محمد فاضل، کتاب طبی «بحرالفواید» توسط قاضی دل محمد افغان و «خلاصة الانساب» دربارهٔ نسب پشتونها توسط حافظ رحمت خان بړیڅ در زمان پادشاهی او نوشته شدند. احمدشاه طبع شعری داشت و دیوان اشعار او نشانهای از علاقهٔ وی به تصوف و عرفان مینماید.
لشکرکشیهای نظامی
ویرایشاحمدشاه زمانی به قدرت رسید ایران دچار آشوب شد اما علاقه بیشتری حمله به هند داشت. احمدشاه هنگام حیات سیاسی و نظامی خویش بیشتر از ده مرتبه به هند، خراسان و شمال افغانستان سفر نمود.
سفر یکم (۱۷۴۷–۱۷۴۸ میلادی)
ویرایشخان جهانخان سپهسالار از طریق غزنی، کابل، جلالآباد و پیشاور تا سواحل سند رسید. ناصرخان والی کابل و پیشاور که هنوز در قدرت بود میخواست به کمک قشون ایماق و هزاره با قوای افغانی بجنگد، اما قشون ایماق و هزاره از جنگ امتناع ورزیدند. احمدشاه نیز بهطرف شرق حرکت نمود و در مسیر راه با استقبال مردم روبهرو شد. والی پنجاب در جنگ با احمدشاه تاب پایداری ندیده و به لاهور فرار کرد و احمدشاه لاهور را اشغال نمود. شهنشاه هند از پیشروی افغانها به هراس افتاد، احمدشاه مغولی ولیعهد، قمرالدین صدراعظم خود را با قوای زیاد، به مقابل افغانها فرستاد و قوای افغانی تحت آتش توپخانهٔ هندیها قرار گرفت که متحمل تلفات زیاد شد. احمدشاه مجبور شد پنجاب را به میرمنو و مولتان را به زاهدخان واگذار کند و خودش برای فرونشاندن شورشی که توسط لقمانخان برادرزادهاش بهراه انداخته شده بود به قندهار مراجعت نماید.
سفر دوم
ویرایشاحمدشاه در اوایل سال ۱۷۴۹ (میلادی) به هرات سفر کرد. سه نفر از حاکمان نادر افشار به احمدشاه تسلیم نگردیده بودند. از جمله آنها درویشخان طرفداری خود را از احمدشاه اعلان نمود. هرات توسط احمدشاه تسخیر شد و موصوف درویشخان را به حیث والی هرات تعیین کرد. احمدشاه، شاه ولیخان صدراعظم خود را حکم نمود تا به مناطق شمال سفر نماید زیرا پس از انحطاط دولت جنیدی مرو، فاریاب، جوزجان، بلخ، خلم، بدخشان و تخارستان خودمختار شده بودند. شاه ولیخان مناطق گفتهشده را یکی بعد دیگر به حکومت مرکزی اضافه نمود.
سفر سوم
ویرایشدر بهار ۱۷۵۰ (میلادی) «عباس قلی بیات» در نیشابور بغاوت نمود. احمدشاه به نیشابور سفر کرد و عباس قلی بیات در برخورد با اردوی افغانی شکست خورده اسیر شد. احمدشاه او را مورد عفو قرار داد و به حیث حاکم نیشابور مقرر نمود. زمانی که احمدشاه به هرات رسید، مطلع شد که امیرعلم خان خزیمه به مشهد حمله کرده و شاهرخمیرزا نابینا نوادهٔ نادرشاه افشار را خلع نموده است؛ بنابراین احمدشاه به مشهد برگشت، میرعلم را شکست داد و امنیت شهر هرات را تأمین کرد.
سفر چهارم
ویرایشدر سال ۱۷۵۱ (میلادی) میرمنو والی پنجاب در پرداخت مالیاتی که به احمدشاه تعهد نموده بود، سستی ورزید. احمدشاه نمایندهٔ خود را نزد او فرستاد، اما والی پنجاب از پرداخت مالیات سرباز زد. احمدشاه به شرق سفر کرد. میرمنو والی پنجاب، سپهسالار «گورامل» را به مقابل احمدشاه به جنگ فرستاد. جنگ در محل «شاه دره» واقع شد، گورامل به قتل رسید و لشکر او شکست خورد. میرمنو عفو خواست و احمدشاه او را عفو و دوباره والی پنجاب مقرر نمود. میرمنو تعهد سپرد که ولایات پنجاب و مولتان بخشی از خاک افغانستان خواهد بود. سپس احمدشاه تعهدنامه گفتهشده را توسط نمایندهٔ خود قلندرخان برای مهر و تأیید، به دربار دهلی فرستاد؛ بدین ترتیب پنجاب، مولتان و سِند متعلق به افغانستان شد. در آخر سال ۱۷۵۱ میلادی احمدشاه سپاهی را زیر رهبری خواجه عبداﷲ، برای الحاق کشمیر، از طریق «اتک» و «حسن ابدال» به کشمیر فرستاد تا خواجهٔ کشمیر مناسبات خود را با دولت هند قطع و الحاق خود را با افغانستان اعلان نماید.
سفر پنجم به شرق
ویرایشمیرمنو والی پنجاب در ۱۷۵۳ (میلادی) فوت نمود احمدشاه به پنجاب سفر کرد و محمدامین پسر نابالغ میرمنو را به جای او به حیث والی تعیین نمود. مادر محمدامین «بیگم مغلانی» به نیابت پسر خود امور ولایتی را پیش میبرد و این در هنگامی بود که دربار دهلی آلت دست «عمادالملک غازیالدین» صدراعظم هند شده بود، و غازیالدین، احمدشاه پسر محمدشاه پادشاه هند را برکنار ساخت و به جای او عالمگیر دوم را بر تخت دهلی نشاند؛ و بیگم مغلانی را اسیر کرد و ولایت پنجاب را به آدینه بیک سپرد. عالمگیر سپاهی را تحت قیادت «نجیب الدوله» والی سهارنپور به مقابل احمدشاه فرستاد، اما نجیبالدوله بدون جنگ با احمدشاه یکجا شد و عالمگیر مجبور شد در نزدیک دهلی احمدشاه را استقبال نماید. احمدشاه بهخاطر حفظ علایق دوستی، برادرزادهٔ عالمگیر را به عقد نکاح شاهزاده تیمور درآورد و خودش به وطن برگشت.
سفر ششم به شرق
ویرایشهنگامی که احمدشاه از هند به افغانستان بازگشت، سرداران افغان با استفاده از قوت دولت ابدالی بر دهقانان پنجاب مالیات سنگین وضع نمودند که این عمل ایشان باعث بروز شورشها شد و به زودی سکها، رهبری شورش را بهدستآورد و در «امرتسر» به تشکیلات آغاز کردند که سرانجام منجر به زد و خورد میان افغانها و سکها شد. نجیبﷲ یوسفزی سپهسالار هند فرار نمود، جتها و راجپوتها با قوای مرهته اتحاد نمودند. غازیالدین صدراعظم اسبق هند سکها را در پنجاب علیه افغانها تحریک مینمود. آدینه بیک به اتفاق سکها در محلی بهنام «جلندر» شمار زیادی از افغانها را کشت. در ماه آوریل ۱۷۵۸ (میلادی) قوای افغانی شکست خورد و عبدالصمدخان توسط دشمن اسیر شد. شهزاده تیمور و سردار جهانخان سپهسالار افغانی تاب مقاومت نیاورده و تا اتک عقبنشینی نمودند و شورشیان به استثنای «اوده» حکمرانی همهٔ هند را بهدست آوردند. احمدشاه عجالتاً قضیه هند را به آینده گذاشت زیرا خودش درگیر ناآرامیهای بلوچستان بود. قوای تحت رهبری شاه ولیخان به بلوچستان سوق داده شد و پس از برخورد با نصیرخان رهبر شورشیان بلوچستان شکست خورده و خواهش مصالحه نمود که مورد عفو احمدشاه قرار گرفت و بلوچستان دوباره مانند گذشته جزء قلمرو افغانستان شد. احمدشاه سپاهی را تحت قیادت نورالدین به پنجاب اعزام نمود و خودش به قندهار برگشت تا نیرویی را برای تصفیه حساب با سکها و مرهتهها جمعآوری نماید.
سفر هفتم به شرق
این سفر احمدشاه در شرق از اهمیت زیاد برخوردار بود، زیرا در سال ۱۷۵۸ میلادی در هند اتفاقات مهم رخ داد نخست سیکهای پنجاب قیام نمودند، ثانیاً امپراتوری مراتا به هند مرکزی و شمالی داخل شدند و سوم اینکه حکومت اسلامی که به دست مسلمانان تشکیل شده بود، به سقوط مواجه شد، درحالیکه احمدشاه مشغول سرکوبی نصیرخان بلوچ بود. وقتیکه «سندیا» رئیس مرهتهها به هند مرکزی رسید، راجپوتها و جتها باهم اتحاد نمودند و سندیا بهطرف پنجاب حرکت نمود. آدینه بیگ نیز با ایشان همراه شد و پنجاب را اشغال کرد. شهزاده تیمور و سردار جهانخان به پیشاور عقبنشینی کردند. موقعی که احمدشاه از بلوچستان مطمئن شد، با سی هزار سرباز از طریق دره بولان به سند رسید و با شهزاده تیمور و جهانخان یکجا شده و بهطرف پنجاب حرکت نمودند. به مجردی که سندیا و غازیالدین از حرکت احمدشاه مطلع شدند با نجیبالدوله صلح کردند و به جانب دهلی روان شدند، در دهلی عالمگیر دوم را به قتل رساندند و نواسهٔ اورنگزیب را پادشاه ساختند، در چنین وضعیتی احمدشاه با سه نیرو (نخستی مربوط به «سندیا» در طول راه دهلی، دومی مربوط «هولگر» در کنار چپ رود جمنا و سومی مربوط به «جنگورا» و غازیالدین) روبهرو شد؛ و به مجردی که جنگ آغاز شد نیروهای سهگانه در مقابل سپاه احمدشاهی شکست خوردند. هنگامیکه غازیالدین و جنگورا از شکست نیروهای خویش آگاه شدند دهلی را رها کردند و گریختند. رهبر مرآتهها «بالاباجی» به همهٔ رؤسای مرآتهها فرمان داد که لشکر تازهای را سر و سامان دهند. راجپوتها با مرهتهها اتحاد نمودند که شمارشان به صد هزار تن میرسید؛ درحالیکه شمار سپاه احمدشاه شصت هزار نفر بود. در میدان پانی پت جنگ عظیمی رخ داد که در آن افغانها پیروز شدند و نیروهای مخالفان شکست خوردند. احمدشاه داخل دهلی شد و تخت دهلی را به شهزاده علی گوهر، امور سیاسی و اداری را به شجاعالدوله و بخش نظامی را به نجیبالدوله سپرد و خودش به قندهار مراجعت نمود. یادآور میشویم که پیشوای مارتاها به نیت جنگ و استقلال هند از شاه افغان علیه احمدشاه برخاست؛ لذا در واپسین دمان آغاز جنگ احمدشاه از خیانت برادرش در افغانستان آگاه شد. پس عزم جزم نمود تا به هرات بازگردد؛ لذا دستور آتشبس داد و در خیمه شورصلح با پیشوای مارتاها از جسارت و آزادمردی او به خشم آمد و چون پیشوا شرایط احمدشاه را نپذیرفت چنین گفت: یکم هندوستان سپس افغانستان. پیشوا در جواب گفت: صحیح هندوستان همیشه مهمتر بوده پس نامش در آغاز میآید.
سفر هشتم- ۱۷۶۲–۱۷۶۳ میلادی
ویرایشدر سال ۱۷۶۲ میلادی سکهای پنجاب تحت رهبری «جیساسنگ» دوباره دست به شورش زدند و امرتسر را به یک مرکز نظامی تبدیل نمودند و در کشمیر تبلیغات ضد افغانی را براه انداختند و شهر لاهور را اشغال کردند. احمدشاه به سوی پنجاب حرکت نمود. قوای سکها را شکست داد و به سردار نجیبالدوله هدایت داد تا امنیت «سرهند» و «کشمیر» را اعاده نماید.
سفر نهم- ۱۷۶۳ میلادی
ویرایشپس از شکست سکها احمدشاه به قندهار بازگشت. بهدلیل ابتلا به بیماری تا پایان سال ۱۷۶۳ (میلادی) به جایی سفر نکرد. در این موقع سکها با جتها و مرهتهها اتحاد کردند و با آغاز حمله بر پنجاب و سرهند قصد تسخیر دهلی را نمودند. احمدشاه در سال ۱۷۶۳ (میلادی) به پنجاب لشکر کشید و شورشیان را شکست داد و آنها را در کوهستانها متواری ساخت. در اخیر سال ۱۷۶۳ (میلادی) احمدشاه، شاه ولیخان صدراعظم خود را به بلخ اعزام نمود تا با عبدالعزیزخان آخرین پادشاه امپراتوری جنیدی مذاکره نماید و در مذاکرات با وی قراردادی عقد شد که به موجب آن آمودریا همانند گذشته مرز میان افغانستان و بخارا تعیین شد و بعداً شاه ولیخان به بدخشان برگشت. لباس معروف به خرقهٔ پیغمبر را از شهر فیضآباد با خود به قندهار انتقال داد.
سفر دهم- ۱۷۶۹ میلادی
ویرایشدر سال ۱۷۶۹ میلادی بین نصراﷲ میرزا و نادر میرزا پسران شاهرخ نوه نادرشاه برای بهدست آوردن قدرت اختلاف پیدا شد و در خراسان وضع رو به خرابی گرایید. از این رو احمدشاه به مشهد سفر کرد، زیرا نصراﷲ میرزا با کریمخان زند ارتباط پنهانی برقرار نموده بود. علیمراد حاکم «تون» و «طبس» شورش و سرکشی کرد. احمدشاه مشهد را محاصره کرد و سپهسالار جهانخان و نصیرخان والی بلوچستان را به سرکوبی علیمراد موظف ساخت که در نتیجه علیمراد در جنگ به قتل رسید. نصراﷲ میرزا تسلیم شد و شاهرخ دختر خود را به عقد پسر احمدشاه درآورد. احمدشاه خراسان را به پاس نادر افشار به شاهرخ سپرد و خودش به قندهار بازگشت و این آخرین سفر احمدشاه بود.
علاقه به شعر
ویرایششاه درانی مجموعهٔ شعری به سبک قصیده غنایی در زیان پشتو نوشته است. نمونه شعری وی به نام عشق به میهن:[۲۶][۲۷][۲۸]
ستا د عشق له وينو ډک سول ځيګرونه
ستا په لاره کښې بايلي زلمي سرونه
تا ته راسمه زړګی زما فارغ سي
بې له تا مې اندېښنې د زړه مارونه
که هر څو مې د دنيا ملکونه ډېر سي
زما به هېر نه سي دا ستا ښکلي باغونه
د ډیلي تخت هېرومه چې را ياد کړم
زما د ښکلي پښتونخوا د غرو سرونه
د فريد او د حميد دور به بيا سي
چې زه وکاندم پر هر لوري تاختونه
زما خوښ دي ستا خالي تش ډګرونه
شجرهنامه
ویرایشپادشاه احمدشاه درانی زندگی: ۱۷۲۰–۱۷۷۲ سلطنت: ۱۷۴۷–۱۷۷۲ | |||||||
پادشاه تیمورشاه درانی زندگی: ۱۷۴۸–۱۷۹۳ سلطنت: ۱۷۷۲–۱۷۹۳ | |||||||
پادشاه محمودشاه درانی زندگی: ۱۷۶۹–۱۸۲۹ سلطنت: ۱۸۰۱–۱۸۰۳، ۱۸۰۹–۱۸۱۸ | |||||||
شهزاده کامران درانی ۱۷۸۹–۱۸۴۰ | |||||||
شهزاده نادر بسمالله درانی ۱۸۱۰–۱۸۷۳ | |||||||
شهزاده رشیدخان درانی ۱۸۳۲–۱۸۸۰ | |||||||
شهزاده عالیجاه ندا درانی ۱۸۵۵–۱۹۲۶ | |||||||
شهزاده محمد عبدالرحیم درانی ۱۸۷۷–۱۹۴۵ | |||||||
شهزاده عبدالحبیب خان درانی ۱۸۹۹–۱۹۲۰ | |||||||
شهزاده رحمت خان درانی ۱۹۱۹–۱۹۹۲ | |||||||
شهزاده حیاتالله خان درانی تولد: ۱۹۶۴ | |||||||
شهزاده محمدابوبکر درانی تولد: ۱۹۵۵ | |||||||
|}
در فرهنگ عمومی
ویرایش- در ۲۰۱۹ میلادی بالیوود فیلم پانیپت را ساخت که در آن سانجی دات در نقش احمدشاه ابدالی به امپراتوری مراتا حمله میکند.
خشونت
ویرایشاحمدشاه مسئول مستقیم بسیاری از کارهای ظالمانه و وحشیانه در جنگهای خود بود. پس از نبرد سوم پانیپت سربازان احمدشاه نزدیک ۴۰ هزار زندانی و نیز مردان بالای ۱۴ سال را سر بریدند و زنان و کودکان این شهر را به بردگی گرفتند. او چنین کاری را نیز پس از تصرف شهرهای لاهور، سرهند، و استانهای شرق ایران در سال ۱۷۴۸ میلادی کرد.[۲۵]
در سال ۱۷۶۲ احمدشاه دستور قتل کاروان بزرگی از خانوادههای غیرنظامی را در نزدیکی امریتسار صادر کرد. در این کشتار جمعی بین ده تا سی هزار نفر کشته شدند. سیکها این رویداد را «کشتار بزرگ» مینامند. احمدشاه پس از تصرف امریتسار (شهر مقدس سیک) معبد طلایی را ویران کرد اجساد مردگان و گاوهای کشته شده را به دریاچهٔ مقدس آن انداخت و بسیاری پرستشگاهها را ویران کرد.[۲۵]
مرگ
ویرایشاحمدشاه پس از ۲۶ سال پادشاهی به بیماری سرطان مبتلا شد و به عمر پنجاه سالگی در ۱۷۷۳ میلادی درگذشت و مطابق وصیتش در کنار مسجد خرقهٔ مبارک به خاک سپرده شد.
پانویس
ویرایش- ↑ https://books.google.com/books?id=d1wUgKKzawoC&lpg=PP1&pg=PA247#v=onepage&q&f=false
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۷ دسامبر ۲۰۲۲. دریافتشده در ۲۵ آوریل ۲۰۲۰.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ "Ahmad Shah and the Durrani Empire". Library of Congress Country Studies on Afghanistan. 1997. Retrieved 23 September 2010.
- ↑ Friedrich Engels (1857). "Afghanistan". Andy Blunden. The New American Cyclopaedia, Vol. I. Archived from the original on 18 October 2010. Retrieved 23 September 2010.
- ↑ Clements, Frank (2003). Conflict in Afghanistan: a historical encyclopedia. ABC-CLIO. p. 81. ISBN 978-1-85109-402-8. Retrieved 23 September 2010.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ نظر مرادی، دکتر صاحب نظر مرادی. تاجیکان خراسان تاریخ و فرهنگ وسرنوشت.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ "تاریخ ایران در دوره افشاریه" نوشته عبدالحسین نوایی.
- ↑ «احمد شاه درانی».
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ "احمد شاه درانی: بنیانگذار امپراتوری افغانستان".
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ تاریخ احمدشاهی" (نوشتهٔ قاضی عطاالله خان).
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ آرنولد جی. توینبی، بررسی تاریخ جهان، ترجمه: دکتر ابوالقاسم طاهری.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ Gregorian, Vartan. The Emergence of Modern Afghanistan: Politics of Reform and Modernization, 1880-1946. Stanford University Press, 1969.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ Singh, Ganda. Ahmad Shah Durrani: Father of Modern Afghanistan. Asia Publishing House, 1959.
- ↑ Dupree, Louis. Afghanistan. Princeton University Press, 1973.
- ↑ Lockhart, Laurence. Nadir Shah: A Critical Study Based Mainly Upon Contemporary Sources. Luzac & Company, 1938.
- ↑ Tanner, Stephen. Afghanistan: A Military History from Alexander the Great to the War against the Taliban. Da Capo Press, 2002.
- ↑ Singh, Ganda. Ahmad Shah Durrani: Father of Modern Afghanistan. Asia Publishing House, 1959.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ Dupree, Louis. Afghanistan. Princeton University Press, 1973.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ tanner, Stephen. Afghanistan: A Military History from Alexander the Great to the War against the Taliban. Da Capo Press, 2002.
- ↑ دکتر حسن پیرنیا (مشیرالدوله)، تاریخ ایران باستان و دوران اسلامی، جلد دوم.
- ↑ سِر جان مالکوم، تاریخ ایران، جلد دوم، ترجمه: میرزا عبدالکریم قائممقام.
- ↑ درآمدی بر تاریخ افغانستان، ص۱
- ↑ «اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شمارهٔ ۲۲۵، ص۳۸» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۲۵ نوامبر ۲۰۰۶. دریافتشده در ۷ دسامبر ۲۰۰۶.
- ↑ https://donya-e-eqtesad.com/بخش-اقتصاد-36/3800031-آنها-که-تاریخ-را-جعل-کردند. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ۲۵٫۲ بیژن عمرانی-کارشناس تاریخ افغانستان (۲۱ آذر ۱۳۹۸). «احمدشاه درانی و برخورد او با امپراطوریهای فارس و مغول». بیبیسی فارسی.
- ↑ "Ahmad Shah Durrani (Pashto Poet)". Abdullah Qazi. Afghanistan Online. Archived from the original on 8 September 2010. Retrieved 23 September 2010.
- ↑ "A Profile of Afghanistan – Ahmad Shah Durrani (Pashto Poet)". Kimberly Kim. Mine Action Information Center. Retrieved 23 September 2010.
- ↑ Akbar, Said Hyder (December 2008). Come Back to Afghanistan: A California Teenager's Story. Bloomsbury Publishing USA. ISBN 978-1-59691-997-6.
منابع
ویرایش- افغانستان در پنج قرن اخیر، میرمحمد صدیق فرهنگ
- افغانستان در مسیر تاریخ، میرغلام محمدغبار
- مهدیزاده کابلی، درآمدی بر تاریخ افغانستان، قم، نشر صحافی احسانی، چاپ یکم - زمستان ۱۳۷۶