آل کاکویه
آل کاکویه یا کاکویان دودمانی از امیران باوندی بودند که در دورهٔ فروپاشی آنها در باختر ایران روی کار آمدند و در برابر قدرت سلجوقی استقلال خویش را از دست دادند و به صورت امیران تابع آنها درآمدند.
آل کاکویه | |||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۳۹۸/۱۰۰۷۴۴۳/۱۰۵۱–۴۳۳/۱۰۵۱۵۳۶/۱۱۴۱ | |||||||||||
وضعیت | پادشاهی | ||||||||||
پایتخت | همدان / اصفهان / یزد | ||||||||||
دین(ها) | شیعه | ||||||||||
دوره تاریخی | قرون میانه | ||||||||||
• بنیانگذاری | ۳۹۸/۱۰۰۷۴۴۳/۱۰۵۱ | ||||||||||
• فروپاشی | ۴۳۳/۱۰۵۱۵۳۶/۱۱۴۱ | ||||||||||
|
بنیادگذار این دولت ابوجعفر محمد بن رستم دشمنزیار ملقب به «علاءالدوله محمد» نامدار به «ابن کاکویه» است. کاکویه واژهای فارسی و به معنای دایی است زیرا پدر علاءالدوله، دایی مجدالدولهٔ دیلمی و به گفتاری داییِ مادر او بود. نام پدر علاءالدوله در سکهها «دشمنزار» ثبت شده؛ ولی تاریخنویسان آن را «دشمنزیار» نوشتهاند و به گمان بسیار دشمنزار و کاکویه به یک شخص یعنی همان پدر علاءالدوله گفته میشده است. رستم دشمنزیار، دایی مجدالدولهٔ دیلمی، در شهریارکوه فرمانروایی میکرد. قابوس بن وُشمگیر، امیرِ زیاری، اسپهبد شهریار بن دارای باوندی را برای نبرد با رستم بن مرزبان روانه کرد. اسپهبد شهریار رستم را شکست داد و در آن نواحی خطبه به نام قابوس، امیر زیاری، خواند.[۱][۲] دربار علاءالدوله محمد، مشوق امیران و دانشمندان بود و فیلسوف نامدار ایرانی، ابن سینا تا هنگام مرگ وزارت او را داشت. دانشنامهٔ علایی نوشتهٔ ابن سینا و نیز نزهتنامهٔ علایی نوشتهٔ شهمردان بن ابیالخیر رازی، هردو به علاءالدوله تقدیم شدهاست. تاختنهای ترکان غز وضع سیاسی ایران را به کلی دگرگون ساخت و کاکوییان را، مانند دیگر نیروهای دیلمی، به حالت دفاعی درآورد. هنگامی که ابنکاکویه در سال ۴۳۳ق (۱۰۴۱م) مرد و پسرش فرامرز در اصفهان به جای او نشست ولی ناچار شد سروری سلجوقیان را به رسمیت بشناسد.[۳]
حکومت
ویرایشحکومت آل کاکویه به سه دوره بخش میشود:
۱. دورهٔ نخست؛ دوران تثبیت که با حکومت ابوجعفر محمد بن رستم دشمنزیار شروع و تا سقوط آل بویه ادامه مییابد. در این زمان، علاءالدوله توانست مشروعیت خود را از سمت خلیفه، القادر بالله دریافت کند و پایههای حکومت خود را تثبیت کند. علاءالدوله نیز بعد از دریافت منشور، نام خلیفه را به روی سکههایش آورد. سالهای اولیهٔ حکومت وی، صرف جمعآوری سپاه برای گسترش فتوحات بود؛ برای مثال میتوان به همکاری علاءالدوله با فرهاد بن مرداویج برای تصرف و تسلط بر همدان اشاره کرد. وی سرانجام با دختر مشرفالدولهٔ دیلمی ازدواج کرد که با این اقدام توانست همدان را برای خود تثبیت کند. پس از فروپاشی آل بویهٔ ری و چیرگی غزنویان بر ری و ناحیهٔ جبال (سرزمین ماد)، ابوجعفر خود را تابع سلطان محمود غزنوی اعلام کرد و توانست حکومت اصفهان و ری را حفظ کند.
۲. دورهٔ دوم؛ دوران حفظ حکومت که بعد از علاءالدوله شروع و تا حکومت ۲ پسرش، ابوکالیجارْ گرشاسب و ابومنصورْ فرامرز، ادامه مییابد. در سال ۴۲۱ هجری، مسعود غزنوی به کاکوییان حمله کرد و توانست ابتدا همدان و سپس اصفهان را تصرف کند. دلایل این حمله را میتوان از زمان علاءالدوله بررسی کرد. بعد از مرگ محمود، مسعود به حکومت غزنویان رسید، در این زمان خلیفه نامهای را به مسعود مبنی بر شفاعت کاکوییان فرستاد و مسعود قبول کرد که حکومت کاکوییان را در قسمت مرکزی ایران حفظ کند ولی علاءالدوله با فرهاد بن مرداویج علیه او شورید و سرانجام ناچار شد اصفهان را به صورت اِقطاع به مسعود غزنوی دهد. بعد از سقوط غزنویان و به قدرت رسیدن سلجوقیان که همزمان با ابومنصور فرامرز بود، طغرل حکومت وی را تأیید کرد ولی اتحاد فرامرز با ابوکالیجارِ دیلمی، پیمان وی را با طغرل از بین برد و همزمان ابوکالیجار با طغرل صلح کرد بنابراین فرامرز تنها ماند و نتوانست در برابر تازشِ طغرل به اصفهان کاری انجام دهد، پس اصفهان سقوط کرد و در آخر، ابومنصور فرامرز از حکومت اصفهان برکنار شد و به حکومت یزد و ابرکوه رسید.
۳. دورهٔ سوم؛ دوران ضعف و در آخر سقوط آل کاکویه. در ابتدای این دوره، ابومنصور فرامرز وارد یزد شده، به آبادانی آن دیار پرداختند؛ از جمله ساخت حصار و بارویی به گِردِ شهر، مسجد، کتابخانه و مدرسه. بعداز ابومنصور، نوادگان وی به قدرت رسیدند که توانستند در یزد آثاری از خود به جا بگذارند که بسیار ارزنده بودند ولی سرانجام قدرت خود را در سال ۵۱۳ یا ۵۱۹ هجری در برابر سلجوقیان در زمان گرشاسب دوم از دست دادند.[۴]
فرمانرواها
ویرایشابتدا ابوجعفر محمد بن رستم دشمنزیار که در سال ۳۹۸ توسط سیده ملکخاتون، عمهٔ خود، به حکومت اصفهان رسید و ۳۵ سال بر اصفهان و همدان حکومت کرد. وی ۵ فرزند داشت؛ فرامرز، گرشاسب، دشمنزیار، ابوحرب و یک دختر داشت. بعد از وی، ابومنصور فرامرز با کشوقوسهای فراوان به حکومت رسید و ابوکالیجارْ گرشاسب به حکومت همدان رسید و بعد از فتح اصفهان به دست طغرل، حکومت وی به یزد منتقل شد. بعد از ابومنصور، ابوکالیجار گرشاسب به حکومت رسید و بعد از وی، مؤیدالدوله ابومنصور علی بن فرامرز به حکومت رسید و با یکی از دختران خاندان سلجوقی ازدواج کرد ولی سرانجام در جنگی کشته شد. در وصف وی شعری سروده شده است:
کفِ دستِ موسیِ پیغمبرست | و یا آتش اژدهاپیکرست | |
امیرِ اجل فخرِ عالم علی | که دلپرورِ شاهِ دینپرورست | |
علی بن بوطالب اندر بهشت | علی بن شمسالملوک ایدرست | |
یکی آنکه دامادِ چَغری بک است | دگر آنکه دامادِ پیغمبرست |
پنجمین حاکم از این دودمان گرشاسب دوم است که توانست مدتی حکومت کند. این خاندان در آبادانی شهر یزد بسیار کوشیدند و خدمات ارزنده برای این دیار انجام دادند.[۵]
تبارنامه
ویرایشرستم دوم باوندی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیده ملکخاتون | مرزبان بن رستم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رستم بن مرزبان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابوجعفر دشمنزیار | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرامرز | گرشاسب یکم | ابوحرب | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گرشاسپ دوم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پانویس
ویرایش- ↑ استانلی لین پل، و؛ و بارتولد، خلیل ادهم و احمد سعید سلیمان (تابستان ۱۳۶۳)، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر جلد اوّل، ترجمهٔ صادق سجادی، تهران: نقش جهان، ص. ص۲۴۶
- ↑ تاریخ طبرستان ابن اسفندیار
- ↑ کلیفورد ادموند بوسورث (۱۳۷۱)، سلسلههای اسلامی، ترجمهٔ فریدون بدرهای، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه)، ص. ۱۵۵
- ↑ جعفر بن محمد بن حسن جعفری، تاریخ یزد، ۲۱۱و۲۱۲.
- ↑ جعفر بن محمد بن حسن جعفری، تاریخ یزد، ۲۱۱و۲۱۲.
منابع
ویرایش- جعفر بن محمد بن حسن جعفری (۱۳۴۳)، تاریخ یزد، یزد: انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب