آرسن میناسیان
لحن یا سبک این مقاله بازتابدهندهٔ لحن دانشنامهای مورد استفاده در ویکیپدیا نیست. |
این مقاله شامل فهرستی از منابع، کتب مرتبط یا پیوندهای بیرونی است، اما بهدلیل فقدان یادکردهای درونخطی، منابع آن همچنان مبهم هستند. |
آرسن خاچاطوری میناسیان (ارمنی: Արսեն Խաչատուրի Մինասյան) معروف به «موسیو آرسن» یا مسیح گیلان[۱](۱۲۸۵ خورشیدی – درگذشته ۱۴ فروردین ۱۳۵۶) از ارمنیهای گیلان و نیکوکاران بنام ایرانی ارمنیتبار بود.
آرسن میناسیان | |
---|---|
زادهٔ | ۱۲۸۵ |
درگذشت | ۱۴ فروردین ۱۳۵۶ (۷۱ سال) |
مدفن | مدرسه ارمنیهای رشت (مدرسه انوشیروان)[نیازمند منبع] |
ملیت | ایرانی ارمنیتبار |
پیشه(ها) | داروساز، نیکوکار |
آثار برجسته | |
همسر | مارو |
فرزندان | سیران[نیازمند منبع] |
زندگینامه
ویرایشمیناسیان در رشته به دنیا آمد و تحصیلاتش را در «مدرسه ارمنیهای انوشیروان رشت» آغاز، و در همان مدرسه به پایان رساند. آرسن در دوران تحصیل علاقهای شدید به شیمی پیدا کرد و در همین راستا بعد از اخذ دیپلم به قزوین رفت و در داروخانهای مشغول به کار شد. آرسن عاشق «مارو» دختر داروخانه دار شد، با او ازدواج کرد. بعد از چند سال دوباره به رشت بازگشت و به ساختن دارو در این شهر مشغول شد.
آرسن میناسیان که یک داروساز تجربی بود آغاز به ساختن داروهای تخصصی کرد و داروها را به داروخانهها میفروخت و از این راه داروخانهداران رشت پول هنگفتی به جیب میزدند، آرسن که دید از زحمات او عدهای سودجو به پول رسیدند خود تصمیم گرفت داروخانهای تأسیس کند. فصلهایی که بارش شدید برف و باران، آب رودخانههای رشت را زیاد کرده بود، بالا آمدن آب رودخانه و رسوخ آن به خانههای مردم آرسن را بیقرار میکرد، او داروخانه را به همکارش میسپرد و خود شتابان به کمک همشهریهایش میشتافت.
وزیدن باد گرم در پائیز که به گیلکی این باد را «کونوس پچی باد» (باد ازگیل پز) مینامند، هر ساله با آتشسوزی همراه بود، چه در جنگلهای گیلان و چه در شهرها، با توجه به اینکه خانههای آن زمان مردم رشت بیشتر از چوب بود و همه ساله خساراتی به مردم وارد میشد، آرسن در اینجا هم همانند یک مرد آتشنشان جانش را به خطر میانداخت و به اطفاء حریق میپرداخت. آرسن به دین و اعتقادات همشهریهایش احترام خاصی میگذاشت، در مراسم تاسوعا، عاشورا و چهل منبر شرکت میکرد، به هر مسجدی که وارد میشد مردم به احترام او از سرجایشان بلند میشدند و برایش صلوات میفرستادند، آرسن این اعتبار را به راحتی بدست نیاورده بود.
آرسن دیگر فقط یک داروساز یا یک داروخانهدار نبود، او امین مردم شده بود به عیادت بیماران میرفت، در دادگستری ضمانت میکرد، و در این راستا مردم نیکوکار نزد او پول، طلا و مواد غذایی میسپردند تا بدست فقرا برساند.
داروخانه شبانهروزی کارون رشت
ویرایشآرسن نخستین داروخانه شبانهروزی ایران را افتتاح کرد.[۲]هدفش از افتتاح داروخانه کارون این بود که دست واسطه را کوتاه کند و میخواست داروها را به همان قیمت که برایش تمام میشد بدست مردم برساند. با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین، بیکاری و گرانی گریبان مردم را گرفته بود و این امر سبب شده بود تا بسیاری از بیماران توان خرید دارو را از دست بدهند ولی آرسن دارو را مجانی در اختیارشان میگذاشت. آرسن مردی بود نیکوکار، پاک و امین مردم. هر که در رشت سراغ یک مسلمان واقعی را میگرفت به او آدرس موسیو را میدادند.
شبانه به تهران میرفت مواد اولیه داروها را تهیه میکرد به رشت بازمیگشت و تا پاسی از شب در داروخانه مشغول ساختن دارو میشد و همین شب بیداریها، او را به این فکر انداخت تا داروخانه را شبها نیز باز نگه دارد و بدین طریق اولین داروخانه شبانهروزی گیلان و ایران دایر شد.
داروخانههای دیگر رشت دچار مشکلاتی شدند، از طرفی آرسن داروهای تخصصی اش را برای فروش در اختیارشان نمیگذاشت و از طرفی دیگر مردم برای تهیه هر نوع دارویی سراغ موسیو میرفتند و همین ضربات برای رقیبان آرسن کافی بود تا برای مقابله با او وارد جنگ روانی شوند. شایعه کردند که داروهای آرسن فاسد است، یا او ارمنی است، یک مسلمان برای تهیه دارو باید نزد داروساز مسلمان برود، ولی با تمام این وجود مردم میدیدند که با مصرف داروهای آرسن حالشان رو به بهبودی میرود اعتنایی به شایعات نمیکردند. رقبا که دیدند از این طریق نمیتوانند سدی بر سر راه این مرد نیکوکار شوند، از او به فرمانداری و شهربانی شکایت کردند، که آرسن با پائین نگه داشتن قیمت دارو یا به روایتی فروش دارو بدون سود یا حتی با ضرر خلاف امور صنفی رفتار میکند، و این باعث ورشکستگی دیگر داروخانه ها میشود. با احضار موسیو به شهربانی برای رسیدگی به شکایات علیه او، شاکیان نیز جمع میشدند ولی آنها به محض دیدن آرسن، با آن نگاه مهربانش با آن ساده پوشی و فروتنی که داشت، دست از شکایت خود برمیداشتند.
حاشیهسازی علیه او همچنان ادامه داشت. شنیده میشد که میگویند آرسن برای وکیل شدن جلب اعتماد میکند، او آدمی ظاهر ساز است و این شگرد اوست که در دل مردم خود را جا دادهاست. او بهخاطر تهیه دارو و فشارهایی که ضعف مالی بر او وارد آورده بود، مقروض بود. طلبکاران او را مدام تحت فشار قرار میدادند و طلبشان را میخواستند.
تأسیس نخستین خانه سالمندان و معلولین ایران در رشت
ویرایشیکی از مشتریهای داروخانه که برای مادر پیرش از آرسن دارو میگرفت، سرنوشت مادرش را که ناتوان بود و احتیاج به مراقبت شبانهروزی داشت تعریف کرد و آرسن که تشنه خدمت به مردم بود با شنیدن صحبتهای آن مرد به فکر تأسیس خانه سالمندان افتاد.
آرسن رئیس هیئت ارمنیهای رشت، و یکی از اعضاء انجمن شهر نیز بود و میخواستند او را به عنوان شهردار رشت انتخاب کنند که ایشان قبول نکردند.
با اعتباری که بدست آورده بود و با کمک مردم خیر رشت از جمله آقایان: «محمد جعفر چینیچیان»، محمدرضا حکیمزاده لاهیجی، «آیت الله ضیابری»، «حاج رضا عظیم زاده» و «حاج آقا استقامت» در سلیمانداراب بالا رشت و نزدیک مزار میرزا کوچک خان زمینی در اختیار او گذاشتند و اولین کلنگ خانه سالمندان و معلولین ایران زده شد.
با تأسیس خانه سالمندان و معلولین آرسن بیشتر وقتش را در آنجا صرف خدمت به مردم میکرد، داروخانه را واگذار کرده بود و از ۵ هزارتومانی که بابت داروخانه میگرفت ۲ هزارتومان را به «مارو» همسرش میداد و بقیه را صرف خانه سالمندان میکرد. بیماریای او را رنج میداد ولی به کسی از بیماریش نگفت، نارسائی اکسیژن بدنش را ضعیف کرده بود سرچشمهاش تنگی نفسی بود که دچارش شده بود.
غروب ۱۴ فروردین سال ۱۳۵۶ که مانند روزهای دیگر در آسایشگاه مشغول به کار بود، پرستاران متوجه وضعیت غیرعادی آرسن شدند، او به سختی نفس میکشید، چهرهاش کبود شده بود، دکتری که در بخش بود را فرا خواندند. پزشکی که در اتاق بود کاری از دستش بر نیامد. ساعت ۱۰ شب بود که آرسن درگذشت.
خبر از دست رفتن آرسن در تمام شهر پیچید، کسی نبود که از شنیدن این خبر متأثر و ناراحت نشود آن روز شهر چهره عادیش را از دست داده بود، مردم دسته دسته از میدان شهرداری به طرف مدرسه ارمنیها در خیابان سعدی میرفتند. عده زیادی نیز به «سلیمانداراب» رفته بودند تا پیکر بیجان این ارمنی مهربان را تا آرامگاه ابدیش همراهی کنند، در نیمههای راه مردم تابوت را از ماشین بیرون آوردند، و در حالیکه صلوات و لا إله إلا الله میفرستادند، روی شانههایشان حمل کردند.
مغازه داران مسیر با دیدن صحنه مراسم، کسب و کار خود رها و به انبوه سوگواران پیوستند، شهر به حالت نیمه تعطیل درآمده بود. وی در مدرسه «م. آهوردانیان» رشت به خاک سپرده شد.
کتاب
ویرایشکتاب «سایه مسیح» که به زندگینامه، نیکوکار ایرانی ارمنی آرسن خاچاطور میناسیان میپردازد توسط «ایساک یونانسیان[۳]»، منتشر شد.[۴]
پانویس
ویرایش- ↑ «برای آرسن میناسیان، مسیح گیلان؛ کریسمس مبارک!». بایگانیشده از اصلی در ۱۹ دسامبر ۲۰۱۷. دریافتشده در ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۰.
- ↑ عجمیان، آلین. «بزرگداشت دکتر آرسن خاچاطور میناسیان». فصلنامه فرهنگی پیمان (۱۸ و ۱۹).
- ↑ عضو هیئت مدیره مؤسسه ترجمه و تحقیق هور و پژوهشگر مسایل قفقاز و ترکیه
- ↑ یونانسیان، ایساک (۱۳۹۵)، سایه مسیح، تهران: معارف تهران، ص. ۱۶۰، شابک ۹۶۴-۶۱۷۴-۸۹-۲
منابع
ویرایش- یونانسیان، ایساک (۱۳۹۵). کتاب سایه مسیح. معارف تهران. ص. ۱۶۰. شابک ۹۶۴-۶۱۷۴-۸۹-۲.
- عجمیان، آلین (۱۳۸۱). «بزرگداشت دکتر آرسن خاچاطور میناسیان». فصلنامه فرهنگی پیمان (۱۸ و ۱۹).
- لازاریان، ژانت د (۱۳۸۲). دانشنامه ایرانیان ارمنی. تهران: انتشارات هیرمند. شابک ۹۶۴-۶۹۷۴-۵۰-۳.
- فروهی، علی؛ طالبی، فرامرز. ارمنیان گیلان. نشر گیلان. ص. ۲۷۱-۲۷۶.
- مهرداد، جعفر. «مردی با کوله باری از عطوفت». گیلهوا (۱۰): صفحات ۲۲-۲۴.
- «نامی که تا ابد بر تارک «کارون» می درخشد». شبستان. ۱۴ فروردین ۱۳۹۹.
پیوند به بیرون
ویرایش- شعر «بینهایت» به مناسبت درگذشت آرسن میناسیان.
- «گلباران مزار و تندیس آرسن میناسیان در رشت/ مردی که در یادها ماند+عکس». خبرگزاری موج. ۱۴ فروردین ۱۴۰۱.
- «بزرگداشت آرسن میناسیان در رشت برگزار میشود». خبرگزاری موج. ۶ فروردین ۱۴۰۱.